مرحوم دولابی: سعی کنید نقد معامله کنید!
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:تاجرهای دنیا را ببینید، بعضی نقد میخرند و نسیه میفروشند. بعضی چک میگیرند و چک میدهند. بعضی نسیه میخرند و نقد میفروشند، معلوم است که میخواهند فرار کنند. اما بعضی نقد میخرند و نقد میفروشند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: گفت ما خوردن را از همین جا شروع کردیم. از او پرسیدند: چرا خوشحالی؟ گفت: چون وعدهاش راست است. از هیمن جا که به راه افتادهایم، از نعمتهایش برخورداریم میدانید، اگر وعده کسی راست باشد، وعده همان موعود است. یعنی اگر گفته است کسی را که گناهی مرتکب شد عذابش میکنم، این وعده برای کسی که گناه میکند، عین موعود است. فاصله ندارد. پرسید: چرا؟ گفت: به دلیل صدق شما که زود قبول میکنید و به خاطر بزرگی و آقایی و صدق او که الان دارد وعده میدهد. این دو جهت سبب میشود که فاصلهای وجود نداشته باشد و زمان آن، حال باشد. مثل اینکه یکی از شما نیازی داشته باشید و بنده بگویم رفع نیازتان با من. من هم پیش شما سابقه خوش قولی داشته باشم و بدانید اگر قولی میدهم عمل میکنم، به من علاقه هم داشته باشید، تا بگویم رفع نیازتان با من، آیا راحت نمیشوید؟ خدا، پیغمبر(ص) و ائمه(ع) وقتی وعدهای میدهندف از بس صادقند، گویا تحقّق وعده همین الان است.
هرکس تحقق وعده را دیر میپندارد به دلیل کم مایگی ایمانش است. چه جماعتهای بسیاری که میگویند گناه که مرتکب شدید، فردای قیامت چنین و چنان میشود. اینها به راستی باور نکردهاند و خوب ندیدهاند. والا اگر کسی خوب دیده باشد، میداند امروز با فردا فاصلهای ندارد. فردا همین الان است. مانند اینکه یک فرد کارگشایی که در یک محلهای کار همه را راه میاندازد و به این صفت نیز مشهور است، وقتی به او رجوع می شود و او میگوید رفع مشکلت با من، فرد گرفتار همان لحظه راحت میشود. آن طرف هم همینطور است. وقتی از بهشت صحبت میشود، گویی در آن متنعماند فَهُم فیها منعمون و یا وعده عذاب داده میشود فهم فیها معذبون زیرا افراد با ایمان هم وعده دهنده را میشناسند، هم خودشان آمادهاند. پس وعدههای خداوند صدق است یعنی همین الان است. بنابراین وقتی وعدهای را میشنوید جیبهایتان و همه هستیتان را پر کنید. وعدههای خوب خدا بسیار است، چه در قرآن و چه در روایات. به علاوه مومنین هم وقتی یگانه میشوند وعدههای صدق بر زبانشان جاری میشود.
سعی کنید نقد معامله کنید، اتجر نقداً بنقد یا أخی با نسیه انسان گیج میشود، گیج که شدی کاری پیش نمیرود.
تاجرهای دنیا را ببینید، بعضی نقد میخرند و نسیه میفروشند. بعضی چک میگیرند و چک میدهند. بعضی نسیه میخرند و نقد میفروشند، معلوم است که میخواهند فرار کنند. اما بعضی نقد میخرند و نقد میفروشند. اینها نه به کسی بدهکارند و نه از کسی طلبکار. شب هم که میخوابند با خیال راحت میخوابند. بقیه کاسبها گرفتاری دارند، اگر آن آقا نیاید، اگر آن کار نشود و الی آخر. امّا آنکه نقد معامله کرده خیالش راحت است. چون اگر چیزی دارد نزد خودش است. نه به احدی بدهکار است و نه طلبکار.
کتاب طوبای محبّت – جلد دوم ص 78
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
انتهای پیام/