مرحوم دولابی: عبرت، بصیرت میآورد
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: حضرت ابراهیم آنقدر در ملکوت آسمان و خلقت زمین و موجودات و مخلوقات روی آن تامّل کرد تا اهل یقین شد. انسان اگر با دیده عبرت به مخلوقات خدا نگاه کند، خلقت ستارهها، خورشید، زمین، حیوانات و... به انسان بصیرت میدهد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: حضرت ابراهیم آنقدر در ملکوت آسمان و خلقت زمین و موجودات و مخلوقات روی آن تامّل کرد تا اهل یقین شد. انسان اگر با دیده عبرت به مخلوقات خدا نگاه کند، خلقت ستارهها، خورشید، زمین، حیوانات، زن، مرد، گیاه، به انسان بصیرت میدهد. فرستادن پیامبران در واقع یک لطف مضاعف و فضل ثانوی است. از آن هم زیباتر، خداوند نه تنها پیامبران را فرستاد، بلکه خودش هم به دنبال آنها آمد. این را که میگویم عقلتان درک میکند.
خداوند نشانی را داد و در فطرت ما گذاشت که بنی آدم محتاج به یک غنی است. آیا نمیبینی که دور ثروتمندان و افراد قوی عدّهای جمع میشوند. هر کس علم داشته باشد، حتّی علم سحر و علم کیمیا، عدّهای دور او حلقه می زنند. این برای آن است که انسان بالفطره محتاج غنی است و همواره در پی قوی و غنی میگردد. حتّی اگر غنیّ مطلق و قویّ مطلق را نیافت، به جایش بت میگذارد. یک گل و سنگی را روی هم میچیند، اسمش را میگذارد خدا. چون بدون خدا نمیتواند زندگی کند. جستجو می کند چیزی پیدا کند تا دلش را تسکین بدهد.
این انسان اگر به هستی و آفرینش خوب نگاه کند و با دیده عبرت بنگرد، بصیر میشود. مَنِ اعتَبَر أبصَرَ هر کس از دنیا عبرت بگیرد بصیر میشود. ارسال رُسل و فرستادن کتابف لطف اضافی است. البته نه به این معنا که نعوذبالله اینها اضافیاند. بلکه به این معنا که فرستادن پیامبران و کتاب از فضل الهی است. مانند اینکه کسی آدرس دکتری را از شما بپرسد، یک وقت شما او را راهنمایی میکنید تا به مقصد برسد، یک وقت هم خودتان همراهش میروید و او را تا مطبّ دکتر میبرید، گاهی هم فرد راهنما خودش طبیب است. انبیاء و اولیاء اینطورند. تا میرسیم به مطب میفهمیم خودشان طبیب هستند.
بنده یک وقتی میخواستم به مکّه مشرّف شوم، عقب افتادم، آخر ماه ذیالقعده رفتم پیش یک حملهدار ثبت نام کردم. حملهدار دید کارهایم عقب است مدارکم را پس داد. من همینطور که مدرکم در دستم بود و در خیابان راه میرفتم با خودم فکر میکردم چه کنم، که دیدم یک روزنامه فروش صدا میزند، دولت اعلام کرده هر کس برای حج اقدام کرده ولی تذکره نگرفته، ظرف 24 ساعت آینده به شهربانی مراجعه کند. فوری ایستادم تا تاکسی بگیرم، دیدم یک موتوری جلویم ایستاد، پرسید: شهربانی میروی؟ گفتم: بله، گفت: سوار شو. در راه گفت کارمند شهربانی است، آنجا هم خودش هم کارهایم را انجام داد و گفت فردا بیا تذکرهات را بگیر!
خدا نصیب کند، همینطور که با یک چشم بسته، یک چشم باز دنبال مقصد و کمال میگردیم آن طرف خودش پیدا شود. البته منظورم از پیدا شدن این است که خد را نشان دهنده والاّ هستند. چون تا آنها خود را نشان ندهند، نمیتوانیم آنها را بشناسیم. ممکن است نزدیکمان باشند، حتّی خدمتمان کنند ولی ما آنها را نشناسیم. شناسایی دوستان خاصّشان مشکل است، چه برسد به خود آن بزرگان. مگر آنها بیننده چشمش، کم سو یا پر سو، راه افتاده باشد تا از دیدن بو ببرد و صدق شناس باشد. با صادقین معاشرت کرده باشد و صدق شناس شده باشد. چنین کسی اگر اظهار نکند و کتمان کند نزدیک میشود، به طوری که همه گمشدهاش را پیدا کند. البته گمشده یک چیز است. دو تا نیست.
اصل و بزرگترین گمشده انسان، خودش است. بشر به دنبال خودش میگردد، چون خودش را نشناخته است نام ائمه(ع) و بزرگان و اسامی که مشهور است را میبرد و به دنبال آنها میرود. کم کم در مییابد که گمشده خودش بوده است. وقتی خودشان را پیدا کردند، گمشدههای دیگرشان هم پیدا شد.
کتاب طوبای محبّت – جلد دوم ص 73
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
انتهای پیام/