آیان گفت "دو مدال میگیرید" و همان شد/ داستان حضرت ابوالفضل و بیومکانیک آمریکایی/ حذف حیدری با گوشهچشم و اخراج ایران از المپیک
مصطفی هاشمیطبا رئیس پیشین سازمان تربیت بدنی در یادداشتی که بهصورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده، جالبترین خاطرات ورزشی خود را به رشته تحریر در آورده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مصطفی هاشمیطبا رئیس پیشین سازمان تربیت بدنی و رئیس سابق کمیته ملی المپیک بیشک یکی از تأثیرگذارترین افراد تاریخ ورزش ایران است. او بالاترین جایگاهی را که یک ایرانی تا به حال در ورزش دنیا داشته است تجربه کرده؛ او جایگاه باارزش IOC MEMBER را در کارنامه دارد، جایگاهی که بسیاری در این ورزش برای رسیدن به آن تلاش کردند و صدالبته که ناکام ماندند. حالا هاشمیطبا جایگاهی در ورزش ندارد، فردی با دنیایی از تجربیات داخلی و بینالمللی امروز از بیرون نظارهگر ورزش است. او امروز دست به قلم شد و برای خبرگزاری تسنیم چکیدهای از خاطرات خود در بازیهای المپیک را به رشته تحریر درآورد.
یادداشت هاشمیطبا برای تسنیم را عیناً در زیر میخوانید.
نخستین خاطره از المپیک
اولین المپیکی را که به یاد دارم ولی طبعاً در آن حضور نداشتم، المپیک ملبورن 1956 بود که «حبیبی» و «تختی» در آن مدال طلا گرفتند. پس از آن المپیک 1960 رُم را به یاد دارم که «سیفپور» و «تختی» شانس اول مدال طلا بودند ولی در روز آخر مدالهایشان به برنز و نقره تبدیل شد. هر دو خاطره در ذهنم حک شده است.
کشتیهای خوب خادم تا حرکت اغراق آمیز عسگریمحمدیان
المپیک سئول 1988 اولین المپیکی بود که در آن حضور داشتم. در اولین المپیک انسان از شکوه و حضور بهترین ورزشکاران دنیا مبهوت میشود. این اولین المپیک پس از انقلاب اسلامی بود که در آن شرکت میکردیم. حضور کمرنگی داشتیم و «امیررضا خادم» 18ساله کشتیهای خوبی گرفت و پنجم شد. «عسگری محمدیان» تا فینال خیلی عالی بود. پس از پیروزی در دیدار ماقبل فینال، دبیرکل وقت کمیته المپیک جایزه او را اهدا کرد. به دبیرکل گفتم "او را به پایان خط رساندی". «عسگری محمدیان» در دیدار با «بلاکازوف» کاملاً اسیر شده بود، 2 بار زیرخم او را گرفت اما زمین گذاشت، سپس کشتی را واگذار کرد. پس از شکست، «بلاکازوف» را روی دوش گذاشت و دور تشک چرخید. بسیاری او را تحسین کردند ولی کارش بهنظر من اغراق آمیز بود و نیازی به این همه سر دست گرفتن او نبود.
رسولی که هدف داشت و مربیای که شاهکار کرد
المپیک 1996 در آتلانتا مرکز ایالت جورجیا بود، ایالتی که مرکز جنوبیها در جنگهای داخلی آمریکا بوده و بردگان سیاه در مزارع پنبه کار میکردهاند. اولین مطلب وسعت فوقالعاده دانشگاه فنی جورجیا بود که خوابگاهش پذیرای همه ورزشکاران بود. وقتی آن را با دانشگاه تهران مقایسه کردم، به حقارت دانشگاه تهران پی بردم. دومین مطلب، بازدیدم از نیویورک بود، شهری با ساختمانهای عجیب، متروی گسترده و سیستم فاضلاب که هر دو در زیر زمین و در سنگهای گرانیت احداث شده بود. چهمقدار کار برای برپایی این شهر انجام شده است؟ مورد سوم کتابخانه کنگره آمریکا بود که از حیث وسعت، تعداد کتابها و تسهیلات برای بازدید کنندگان عجیب مینمود. در دهکده المپیک آتلانتا که بسیار جذاب است و نوعاً ورزشکاران ما تمرکز خود را از دست میدهند تنها رسول خادم بود که در تمرینات بسیار هدفدار و با تمرکز تمرین میکرد و هم اینکه بهجز اتاق خود و گوشهای از رستوران جایی را نمیدید و چنین بود که مدال طلا را از آن خود نمود.
رانندهای که برای من گذارده بودند یک مهندس مدیر نیروگاه بود، بسیار مؤدب و باشخصیت، روزی مرا به دهکده میبرد، یک فاصله 50متری را اگر ورود ممنوع میرفت به محل میرسید. به او گفتم "از این محل عبور کن". گفت "اگر بروم در کارنامه من این تخلف ضبط میشود و برای آیندهام مناسب نیست". معلوم شد تا چهحد مردم در آمریکا زیر ذرهبین هستند. این را داشته باشید تا شاهکار یک هموطن را از زبان هماتاقیاش بشنوید.
هر دو مربی یکی از رشتههای ورزشی بودند و تقریباً همه صداقت گوینده را هم قبول دارند. او میگفت "فلانی هرموقع به رستوران میرود ساک ورزشیاش را با خود میبرد و آن را پر از بستههای غذایی میکند و اتاق را سوپرمارکت کرده که به تهران ببرد و بفروشد". میگفت "آن مربی چندین بار هم به مرکز طبی مراجعه کرده و زانوبند و مچبند و مشابه آن را بهبهانههای مختلف گرفته است".
آیان گفت "2 مدال میگیرید نه بیشتر"
المپیک سیدنی 2000 نقطه عطفی در حضور ما بود. قبل از شروع بازیها در اجلاس کمیته بینالمللی المپیک برای عضویت من رأیگیری شد. در لابی پشت اجلاس با یکی از دوستان نشسته بودیم. وقتی اطلاع دادند که در میان 6 کاندیدا بیشترین رأی را آوردهام، قطره اشکی از چشمان دوستم سرازیر شد. آن قطره اشک برایم بسیار باشکوه بود.
وقتی توماش آیان را در همان اجلاس دیدم و در خلال صحبتها گفتم که ما 3 مدال طلا در وزنهبرداری خواهیم داشت. جواب داد "2 عدد" و اینچنین شد. باور کردم اگر بهترین رکوردها را هم میآوردیم بیش از 2 مدال طلا به ما نمیداد!
حریف آمریکایی علیرضا دبیر بسیار خشن و بیادب بود و بهقصد آسیب رساندن به دبیر آمده بود و داوران هم بیتفاوت بودند. تنها هوش و آمادگی عالی دبیر او را ناکام گذاشت و چنین شد که تنها مدال طلای کشتی را به دست آورد و با 2 مدال طلای حسین توکلی و حسین رضازاده که هر دو شگفتیآفرین بودند، برای اولین بار در تاریخ 3 مدال طلا به دست آوردیم و به رتبه هفدهم جدول ردهبندی صعود کردیم.
وقتی داور استرالیایی شرافت خود را نفروخت
علیرغم همه موضوعات یک امر مهم را هم تجربه کردم و آن شرافت در داوری بود. آیا شرافت داوران در عدالت است یا در حمایت از ملّیت خود؟ این را یک داور استرالیایی در مسابقه راهپیمایی 20 کیلومتر (یا 10 کیلومتر؛ تردید از من است) نشان داد. در ورزش راهپیمایی، ورزشکار باید بهگونهای طی طریق کند که همواره یک پاشنه او روی زمین باشد و البته این از دید نگاههای معمولی پنهان است و تنها داوران دقیق میتوانند آن را بفهمند. در طول مسیر راهپیمایی در فاصلههای مشخص داورانی را میگمارند که به پای ورزشکار دقت میکنند و اگر خطایی مرتکب شدند، آن را اعلام و ورزشکار را از دور مسابقه اخراج میکردند. یکصد متر به پایان مسابقه یادشده، یک ورزشکار استرالیایی پیشتاز بود و مدال طلای او مسلم. ناگاه داور استرالیایی کنترل کننده، پرچم خود را بهعلامت خطای هموطن خود بلند کرد و او را از مسابقه اخراج کرد. آیا او به ملت خود خیانت کرد یا به شرافت داوری خدمت؟ پاسخ صحیح آنست که او شرافت خود را نفروخت و عدالت را اجرا کرد. مگر در اسلام نداریم که «قول الحق ولو علی انفسکم».
حاضر به انگشتنگاری نشدم
در المپیک زمستانی 2002 لیکسیتی که بهعنوان عضو IOC حضور داشتم قرار بود انگشتنگاری نشوم. در فرودگاه فرانکفورت در انتظار سوار شدن بهمقصد آمریکا بودم که اطلاع دادند "چون گذرنامه را عوض کردهاید و شماره گذرنامه قبلی شما برای انگشتنگاری نکردن داده شده، لذا انگشتنگاری خواهید شد". روز شنبه بود و تعطیلی در آمریکا. تماسهای متعدد با روابط عمومی IOC بینتیجه بود و مسئول مربوطه علیرغم تلاشها بسیار ناامید بود ولی در آخرین لحظات تلفنی گفت که موضوع حل شده است. بنابراین چمدان خود را به لوفتهانزا دادم که سوار شوم و سپس به محلی که مسافران را سوار میکنند، مراجعه کردم. درست یک ربع قبل از پرواز تلفن کرد که اداره مهاجرت آمریکا گفته است که حتماً انگشتنگاری خواهند شد، من هم گفتم نمیروم. به مسئول لوفتهانزا مراجعه کردم که "چمدانم را بدهید به آمریکا نمیروم". خیلی تعجب کرد و علت آن را سؤال کرد. گفتم بهدلیل انگشتنگاری. خیلی تعجب کرد و گفت "این مسئله خیلی خوب است زیرا در سوابق شما ثبت میشود". بههرحال اصرار کردم و چمدانم را آوردند. درست در لحظه تحویل چمدان تلفن زنگ زد و مأمور IOC گفت "موضوع حل شد و بیایید!" من هم با خجالت چمدان را مجدداً تحویل داده سوار شدم. در فرودگاه شیکاگو یک افسر FBI و یک مسئول فرودگاه به استقبالم آمدند و پس از دریافت چمدان بدون هیچ گمرکی و بازرسی مرا مستقیماً به هواپیمای بهمقصد سالت لیک سیتی سوار کردند. پس از ورود به هتل در سالت لیک سیتی خیلیها از ماجرا اطلاع داشتند و میگفتند "بالاخره آمدی؟!".
در اجلاس IOC بهدلیل پیدا شدن برخی لوازم دوپینگ در محل اردوی قهرمانان آمریکایی برخورد بسیار سختی با کاروان آمریکا و تهدید شد که تیم آمریکا را از مسابقات اخراج خواهند کرد. سالت لیک سیتی شهر کوچکی است. مراسم افتتاح المپیک در استادیوم 60هزار نفره برگزار شد. گفتند این استادیوم متعلق به دانشگاه سالت لیک سیتی است. معلوم است که آمریکاییها در ایجاد دانشگاههایشان چقدر دست و دلبازی کردهاند و برای ورزش آنها چهمقدار کلان سرمایهگذاری نمودهاند.
به متخصص بیومکانیک آمریکایی گفتم حضرت ابوالفضل(ع) نگذاشت وزنه رضازاده بیفتد
جالب است که مذهب مردم این ایالت معروف به مورمون است. شعبهای از دین حضرت مسیح(ع) که میگویند رهبر مذهبی آنها تجلی حضرت مسیح است و در مقایسه میتوان گفت که ولی فقیه آنهاست و مهم اینکه قدرت واقعی ایالت در دست این کشیش است و نه فرماندار. مورمونها مشروبات الکلی و قمار را حرام میدانند و به چندهمسری برای مردان قائلاند و حدود 50 درصد از مبلغان مسیحی دنیا را مورمونها تشکیل میدهند. از مرکز المپیک آمریکا در کلرادواسپرینگ هم بازدید کردیم و در آنجا متخصص بیومکانیک با نشان دادن تصویر یکضرب رضازاده در سیدنی گفت در این صحنه وزنه در دست راست رضازاده هم به جلو آمده و هم آرنجش خم شده ولی تعجب اینکه وزنه نیفتاده است؛ گفتم این مربوط به (حضرت) ابوالفضل(ع) است، چیزی متوجه نشد!
وقتی ایران تهدید به اخراج از المپیک شد
در المپیک 2004 آتن با مسئله مهمی روبهرو شدیم و آن هم تهدید به اخراج کاروان ایران از بازیها بهخاطر عملکرد آرش میراسماعیلی بود. قبلاً این را بگویم که وزنکشی در رشتههای مختلف تابع ضوابط متفاوتی است، مثلاً در جودو ابتدا قرعهکشی میکنند و سپس وزنکشی. در کشتی ابتدا وزنکشی و سپس قرعهکشی و فقط یک بار و در بوکس در روزهای متعدد که بوکسور مسابقه دارد وزنکشی میکنند و چنین بود که میراسماعیلی قبل از آنکه بهروی ترازو برود حریف اول خود را شناخت که یک اسرائیلی بود، طبعاً نمیتوانست با او مبارزه کند؛ فلذا حدود 24 ساعت از رژیم غذایی خارج شد و دارای اضافه وزن معتنابهی شد، به همین دلیل در وزنکشی بیشتر از حد متعارف بود و از جدول مسابقات حذف شد. عناصر وابسته به صهیونیسم و از جمله برخی روزنامهنگاران دست به کار شدند، ضمن اعتراض در جراید، طی نامهای به ریاست IOC خواستار اخراج کاروان ایران بهدلیل رفتار تبعیض آمیز و سیاسی در مقابل حریفان شدند.
ژاک روک رئیس وقت کمیته بینالمللی المپیک نامه را به اینجانب ارائه کرد و گفت "من این نامه را به جنابعالی بهعنوان یک عضو IOC و نه یک ایرانی میدهم. توضیح و پاسخ شما ملاک عمل ما خواهد بود". در نامه نوشته شده بود که طبق منشور المپیک، در بازیها افراد روبهروی هم هستند و نه کشورها (عملاً چنین نیست) و مشهود است که اضافه وزن آرش میراسماعیلی یک امر از قبل طراحی شده برای عدم رویارویی با ورزشکار اسرائیلی بود زیرا وقتی ورزشکاری برای وزنکشی میرود ممکن است بهازای مقدار کمی اضافهوزن حذف شود و نه چند کیلو اضافهوزن. پس میراسماعیلی با علم به رویارویی با حریف اسرائیلی عمداً خود را دچار اضافهوزن کرده است، تقاضا کردند بهدلیل این رفتار سیاسی و تبعیض آمیز ورزشکار ایرانی که طراحی شده توسط سرپرستی کاروان بوده، کل ورزشکاران ایرانی از دهکده اخراج شوند. نامه را اینجانب مطالعه کردم و بهنحوی پاسخ نوشتم که اولاً راست بود و ثانیاً هیچ بهانهای دست معاندین نمیداد. ژاک روک پس از مطالعه اظهار نظر اینجانب دستور بایگانی داد و به این ترتیب موضوع منتفی شد.
رئیس وقت سازمان بهخاطر اینکه مدال نداد، علیه من شد
رضازاده در سنگینوزن وزنهبرداری کاملاً بیرقیب مینمود و کمیته بینالمللی المپیک اهدای مدال این دسته را به اینجانب واگذار کرد. اطرافیان رئیس وقت سازمان تربیت بدنی در تکاپو بودند که ایشان مدال را اهدا کند و حتی به خود من هم موضوع را منتقل کردند. من هم به مسئول مربوطه گفتم که حاضرم به صحنه نروم و مدال را ایشان بدهد. او گفت فقط اعضای IOC میتوانند این کار را بکنند و نه دیگران، حتی رؤسای فدراسیونهای بینالمللی مدال نمیدهند بلکه در کنار عضو IOC، گل میدهند. به هر حال به نظر میرسد این امر موجب دلخوری از من شد و چنان شد که در انتخابات کمیته ملی المپیک آن همه تدارکات علیه اینجانب به کار گرفته شد.
گوشه چشم مارتینتی برای حذفشدن حیدری
وضع تیم کشتی آزاد هم قابل تأسف بود. سرمربی تیم ملی، رئیس فدراسیون را تحویل نمیگرفت و ایشان گوشهنشین شده بود و این عدم یکپارچگی به تیم ضرباتی وارد کرد. در کشتی علیرضا حیدری و حریف ازبکستانی، هرچند حیدری اندکی کمکاری کرد اما داوران که چشم به «مارتینتی» رئیس وقت فدراسیون جهانی کشتی داشتند بهطور آشکار رأی به پیروزی ناحق حریف ازبکستانی دادند. هرچند حیدری در مقابله با حریف گرجستانی با دلاوری و شجاعت مدال برنز را از آن خود کرد، باید از علیرضا رضایی هم یاد کنم که هرچند در مسابقه آخر مغلوب «تایمازف» شد اما کشتیهای بسیار خوب و با قابلیت فنی بالایی را برگزار کرد.
داستان سپاه ایران و ماراتن
یونانیها به مسئله ماراتن و مغلوب نمودن سپاه ایران در آن محل تعصب دارند. در یک نشست با یونانیها که برخی از آنان این مسئله را مطرح میکردند، گفتم زمانی دو پادشاه با هم جنگیدهاند، حالا چرا باید موجب تکدر خاطر ملتها از هم باشد و گفتم اگر سپاه آتن پیروز بود میتوانست خبر پیروزی را با یک اسب به آتن ببرد و نه یک سرباز پیاده 42 کیلومتر را بدود. معلوم میشود آنها شکست خورده بودند و یک سرباز فراری خبر شکست را پیاده به آتن برده است. آنها جوابی نداشتند هرچند استدلال من هم متکی بر سندی نبود.
وقتی یک دورهگرد شدم
در المپیک 2008 پکن بهدعوت IOC بدون مسئولیت رفتم. مهمترین یاد از آن مسابقات مراسم افتتاحیه بود که چینیها کل زمین چمن را بهمثابه یک مانیتور کامپیوتر طراحی کرده بودند و در حقیقت نمایش تکنولوژی چین همراه با سنتهای چینی در برابر دیدگان جهانیان بود. حضور بیمسئولیت در بازیهای المپیک انسان را به یک بیکاره دورهگرد تبدیل میکند و چنین است که عهد کردم بدون مسئولیت در هیچ بازی المپیک حاضر نشوم.
انتهای پیام/*