ماجرای لورفتن تکتیرانداز کهنهکار پلیس/ هدفگیری یککیلومتری از بام هتل استقلال
اگر در یک جمله بگویم، یک آدم معمولی است؛ یکی مثل همه؛ از همانهایی که اگر در مترو یا تاکسی هم کنارت بنشینند، ذرهای جلب توجه نمیکنند؛ با اینکه تابهحال تیرش خطا نرفته ولی میگوید بعد از ۱۸سال هنوز وقتی سر یا قلب هدف را نشانه میگیرد، استرس دارد... .
محمد قربانی، خبرگزاری تسنیم؛ توصیف ظاهرش نهتنها سخت نیست؛ حتی میشود گفت آسان است؛ اگر بخواهم در یک جمله توصیفش کنم فقط میگویم: خیلی عادی؛ یک آدم معمولی؛ یکی درست مثل همه... در اصل نه قدبلند است نه کوتاه؛ نه چاق و نه لاغر، حتی چهرهاش هم کاملاً معمولی است؛ خلاصه از آن آدمهایی است که اگر در مترو یا تاکسی هم کنارت بنشینند، انگار نه انگار که کنارت هستند، آنقدر معمولیاند که حتی ذرهای هم توجهت را جلب نمیکنند؛ از همان همیشگیها... اما میگویند استادی است برای خودش؛ خیلیها دست به اسلحه شدنش را دیدهاند؛ بارها دیدهاند که تشتک نوشابه را روی هوا سوراخ کرده؛ میگویند اسطورهای است برای خودش.
از دور که نشانش میدهند، یقین میکنم که اشتباه دیدهام اما وقتی دوباره با انگشت اشاره نشانش میدهند، مطمئن میشوم خودش است؛ قدیمیترین و زبدهترین تکتیرانداز ویژه پلیس؛ یکی از قدیمیهای رهایی گروگان، مربی اسنایپرهای ویژه پلیس.
اواسط کلاسش رسیدهایم؛ از دور دست تکان میدهم و گرم، سلام و علیک میکنم، دفعه اول عکس العملی نشان نمیدهد؛ دوباره دست تکان میدهم و نهایتاً در پاسخ به سومین تلاشم، تنها چند سانتیمتری سرش را تکان میدهد؛ همین؛ چهرهاش سرد است و بدون حالت؛ ریتم کلامش هم یکنواخت است؛ آرام قدم میزند و کلمات را با ریتمی کند، بیرون میریزد؛ علیرغم ظاهرش، صدایش گیرا است و با لحنی که انگار مخاطبش هیچکس خاصی نیست میگوید: «وقتی میگم تیرانداز شماره 5 شلیک؛ یعنی فیالفور شلیک؛ تعلل نداریم؛ حتی وقت برای یک نفس کشیدن اضافه هم نیست؛ باید چشمت دائم به چشمی دوربین اسلحه باشد و انگشتت روی حفاظ ماشه؛ تیم هجوم، پشت در منتظر شلیک شماست؛ این را آویزه گوشتان کنید که شلیک اصلی توی عملیات، شلیک اسنایپره؛ پس نه تعلل داریم نه شلیک دوم؛ یک تیر، یک هدف».
حرفش را با طمأنینه بیشتری ادامه میدهد: «وقتی فرمانِ «رو یا شلیک» را میدهند نه وقت قلقگیری دارید نه وقت هدفگیری؛ شما فقط گوش به دستور فرمانده واحد، روی سر یا قلب هدف متمرکز میشید و شلیک...».
سرش پایین است؛ دستانش را به پشت برده و با انگشتان دست چپ، مچ دست راست را گرفته و قدم میزند؛ چشمش را به پوتینهای براقش دوخته و همانطور که تُن صدایش پایین و پایینتر میآید، میگوید: «وقتی میری توی موقعیت، اول از همه استتار، دوم هم استتار و سوم، باز هم استتار؛ خودتون باید باهوش باشید و با هر چی که دم دستتون هست یه استتار خوب دست و پا کنید؛ باید بدونید وقت کمه؛ فقط بهاندازهای وقت هست که کیف اسلحه رو باز کنید، اسلحه رو دربیارید و بهسمت هدف نشانه برید؛ همین ... مفهومه؟» و قبل از این که «مفهومه رو به ه آخرش برساند» انگار که با خودش حرف میزند، میگوید: «اسنایپر شماره 3 شلیک»؛ پیش از آنکه متوجه شویم جمله آخر، یک فرمان شلیک بوده، ناخودآگاه با صدای شلیک، نیمخیز میشویم؛ هدف کاغذی، تکان تکانی میخورد و این بار روی قلب هدف، سوراخی باز میشود.
(در این گفتوگو نام و تصویر طرف گفتوگو بهدلیل ملاحظات امنیتی، حذف شده است)
ــ میگویند شما قدیمیترین اسنایپر ویژه پلیس و یکی از ماهرترین تکتیراندازهای کشورید...
اینها همگی مبالغه است و تکتیراندازهای زیادی در ارتش و سایر نیروهای مسلح وجود دارند که از من بهترند و شلیکهای بهتری داشتند ولی من حدود 18 سالی میشود که بهعنوان تکتیرانداز ویژه در نیروی پلیس خدمت میکنم.
ــ این تصور وجود دارد که تکتیرانداز در گوشهای دور از میدان عملیات مینشیند و بعد از شناسایی هدف در دوربین و هدفگیری، ماشه را میکشد؛ به همین سادگی...
بر اساس یک سری فاکتورها هست که یک تکتیرانداز ویژه ساخته میشود و مهمترین آنها آمادگی جسمانی، هوش، دید مناسب و از همه مهمتر تمرکز ذهنی است که میتواند یک تیرانداز را به مرحله تکتیرانداز ویژه برساند. حتی نظامیان دنیا معتقدند که یک تکتیرانداز ویژه، میتواند در رده بالاتری از نیروهای ویژه قرار گیرد؛ پس قطعاً قرار گرفتن در چنین ردیفی، نیازمند تلاش بسیار زیاد و مهارت بالایی در ابعاد مختلف روحی و جسمانی است.
ــ چه آموزشهایی به تکتیراندازها داده میشود؟
با توجه به نوع مأموریتها و با درنظر گرفتن موقعیتهای مختلفی که ممکن است یک تکتیرانداز ویژه در آنها قرار گیرد، آموزشهای متناسب با این شرایط ارائه میشود تا یک اسنایپر در لحظه قرار گرفتن در این موقعیت بتواند تکگلولهای که سرانجامِ یک عملیات را تعیین میکند، شلیک کند؛ البته یک شلیک دقیق که هدف را از پای دربیاورد به عوامل متعددی بستگی دارد و تکتیرانداز و کمک آن باید با اشراف به تمام این موارد، بهترین شرایط شلیک را انتخاب کنند.
ــ این موارد چهچیزهایی است؟
البته با توجه به فاصله قرار گرفتن تیرانداز تا هدف، فاکتورهای اثرگذار زیادی روی یک شلیک مؤثر خواهند بود؛ بهعنوان مثال در مسافتهای بلند، در نظر گرفتن شرایط جوی یکی از الزامات شلیک موفق است و در موارد کلی، مهارت در تخمین فاصله میان اسنایپر تا هدف، زاویه قرار گرفتن تیرانداز نسبت به هدف، اختلاف ارتفاع، وزش باد، زمان شلیک و ... از جمله مؤلفههایی است که باعث میشود یک گلوله راه سختی را برای برخورد به هدف داشته باشد و از این رو لازم است یک تکتیرانداز ویژه، برای خنثیسازی این تأثیرات محاسبات دقیقی را انجام دهد، مثلاً نوع شلیک و محاسبات هدفگیری برای تکتیراندازی که قرار است از طبقه پنجم یک ساختمان، گروگانگیری را در طبقه سوم ساختمان مجاور هدف قرار دهد، متفاوت است با شرایطی که جای این دو عوض شود و گروگانگیر در طبقه پنجم قرار بگیرد و تکتیرانداز در طبقه سوم.
ــ تکتیراندازهای ویژه از چهفاصلهای قادرند اهداف خود را از پا در آورند؟
فاصله اثرگذار شلیک یک تکتیرانداز ویژه از یک طرف به مهارت تکتیرانداز و تیم حمایت کننده او دارد و از طرف دیگر وابسته به نوع اسلحهای است که از آن استفاده میکند، مثلاً یک اسلحه دارای سه کیلومتر برد گلوله است ولی شلیکی که منجر به از پا درآمدن هدف شود باید در فاصلهای کمتر از 1000 متر انجام شود؛ البته در نوع فعالیتی که ما در یگان ویژه انجام میدهیم، با توجه به اینکه عمده مأموریتهای ما در جغرافیای شهری تعریف میشود، فواصل میان تکتیرانداز تا هدفش، نهایتاً تا 700 متر هستند. البته من یک بار در مأموریتی، روی بام هتل استقلال قرار گرفتم و مجبور بودم بهسمت هدفی که در فاصلهای حدود یک کیلومتر بود نشانه بروم؛ البته هدفگیری از این فاصله بهاندازهای سخت است که شاید یک تیرانداز معمولی با اسلحه عادی بهسختی بتواند به یک فیل شلیک کند... . (با خنده)
ــ اولین مأموریتی را که بهعنوان تکتیرانداز ویژه اعزام شدید به خاطر دارید؟
دقیقاً آن روز را یادم هست؛ سال 78 بود که در کرمان اتفاقی افتاد که حضور تکتیرانداز ویژه در آن الزامی بود؛ من به کرمان فرستاده شدم و برای اولین بار در یک مأموریت، بهعنوان تکتیرانداز ویژه حاضر بودم.
ــ قطعاً تا به حال پیش آمده که شما گروگانگیری را هدف قرار بدهید...
بارها و بارها.
ــ خوب، این نگاه کردن به گروگانگیری که بهعنوان هدف در وسط تارگت چشمی دوربین اسلحه قرار گرفته و آگاهی از اینکه زندگی او و تعدادی گروگان بیگناه به شلیک شما وابسته است، خیلی استرسزاست؛ بهخصوص اینکه در برخی از مأموریتهای رهایی گروگان، همه مأموریت بستگی به موفقیت شلیک شما دارد.
درسته؛ اما اجازه بدهید از یک طرف دیگر هم به موضوع نگاه کنیم؛ تا حالا سر یک مرغ را بریدهای؟
ــ نه.
چه حسی دارید وقتی به شما میگویند قرار است جان یک مرغ را که حلالگوشت هم هست، بگیرید؟ این حس در شرایطی بهمراتب سختتر در هر مأموریت، برای یک تکتیرانداز ویژه وجود دارد؛ با این تفاوت که بهجای مرغ، قرار است به زندگی یک انسان، آن هم تنها با تکان دادن یک انگشت خاتمه بدهد؛ اینجا است که بیشترین فشار به یک تکتیرانداز وارد میشود؛ اینجا است که ما میگوییم کسی میتواند یک تکتیرانداز ویژه موفق باشد که به کارش اعتقاد و باور داشته باشد و با ایمان دست به انجام آن بزند.
ــ این ایمان چگونه به وجود میآید؟
یک تکتیرانداز همواره میداند فرمان شلیک در شرایطی از پشت بیسیم صادر میشود که تمام اقدامات از جمله مذاکره تیمهای مذاکره کننده و دیگر اقدامات پلیسی برای رهایی گروگانها انجام شده است و زمانی دستور صادر میشود که امیدی به رهایی مسالمتآمیز گروگانها نیست و جان گروگانها در مخاطره قرار دارد؛ اینجا است که عقل و وجدانت هم به تو میگوید برای نجات این انسانهای بیگناه، مجبوری ماشه را بچکانی. اینجا است که یک تکتیرانداز ویژه و زبده میداند تنها باید به دستور عمل کند و حتی لحظهای در اجرای دستور تعلل نکند؛ اینجاست که وقتی میگویند "سر را بزن"، باید سر را بزند و وقتی میگویند "قلب را بزن"، باید قلب را بزند... .
ــ حالت سومی وجود ندارد؟
اصولاً تکتیراندازهای ویژه برای هدف قرار دادن سر و قلب آموزش میبینند و پایان دادن به غائله؛ از این رو زخمی کردنی در کار نیست چراکه تیر یک تکتیرانداز، تیر نهایی یک مأموریت است و تکشلیک اسنایپر، اولین و آخرین شلیک او است؛ ببینید، در یک مأموریتی مثل رهایی گروگان، هریک از واحدها وظیفه خاصی دارند و هدف نهایی، آزادی گروگانها در سلامت و دستگیری گروگانگیر بهصورت زنده است ولی وقتی کار به اسنایپر میکشد یعنی دیگر اقدامات جوابگو نبوده و آزادی گروگانها تنها با شلیک تکتیرانداز و از پا درآمدن گروگانگیر امکانپذیر است.
ــ تا به حال موردی پیش آمده که بعد از شلیک و به هدف نشستن گلوله و از پا درآمدن گروگانگیر، از شلیکت پشیمان شوی؟
نه، به هیچ وجه؛ به هر حال زمانی شلیک نهایی توسط تکتیرانداز ویژه انجام میشود که این اطمینان به وجود آمده تا هیچ راهکار دیگری جوابگو نیست. به هر حال وقتی ما این لباس را به تن کردهایم، پذیرفتهایم که برای استقرار آرامش در کشور و امنیت مردم، باید تلاش کنیم؛ لذا در این سالها هیچوقت پشیمانی را احساس نکردم. این نهتنها حس من، بلکه حس تک تک نیروهای ویژه است که اجازه ندهند کسی که علیه منافع مردم و کشور قد علم کرده و با به خطر انداختن جان دیگران، امنیت مردم را به خطر انداخته است، به هدف خود برسد.
ــ خوب، این استرس خیلی سنگینیه...
واقعاً استرس سنگینی است؛ خود را در شرایطی قرار دهید که از یک سو در موقعیت مأموریت قرار گرفتهاید و به هدف مسلطید؛ در آن وضعیت وقتی تصور میکنی مغز انسانی که از چشمی دوربین اسلحه، در مقابلت حرکت میکند، در یک لحظه میتواند با حرکت انگشت اشاره تو روی دیوار بپاشد و جان یک انسان به این حرکت ناچیز انگشتت وابسته است، فشار روحی بالایی به تیرانداز وارد میشود و از سوی دیگر وقتی میدانی تغییر چند سانتیمتری در محل فرود گلوله و به هدف نشستن تکگلولهات یا به خطا رفتن آن، میتواند بهقیمت جان چند نفر گروگان بیگناه تمام شود، این استرس و فشار دو برابر میشود؛ به هر حال این مسئله غیر قابل کتمان است که ممکن است موفقیت آمیز نبودن شلیکت، گروگانگیر را جریتر کرده و باعث شود جان گروگانها به خطر بیفتد... خوب، معلوم است که حتی تصور این شرایط هم استرسزاست؛ این استرس بهاندازهای است که اگر کنترل نشود بهراحتی تمرکز ذهنی و آمادگی روحی یک تکتیرانداز ویژه را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
بر این اساس است که آموزشها و تمرینهایی که در واحدهای آموزشی برای آماده سازی یک تکتیرانداز ویژه انجام میگیرد، بهگونهای طراحی شده که این استرسها را کم کند و اجازه ندهد تمرکز یک تکتیرانداز در چنین موقعیتی که همه چیز به یک لحظه، یک حرکت انگشت و یک شلیک وابسته است، مخدوش شود.
ــ چه آموزشها و تمرینهایی؟
بهعنوان مثال یکی از تمرینهایی که برای نیروهای ویژه برنامهریزی شده، حضور در سالنهای تشریح پزشکی قانونی است تا توان روحی آنها را برای مواجهه با شرایط خاصی که قطعاً در طول عملیاتها با آن برخورد میکنند بالا ببرد؛ باید قبول کرد ساده نیست دیدن شکافتن سینه و قلب یک انسان؛ قرار گرفتن در شرایطی که سر یک فرد، برش میخورد و کالبد یک انسان از هم میپاشد؛ به هر حال دستیابی به این قدرت ویژه تنها با اعتقاد قلبی و تمرین و ممارست حاصل میشود، این در شرایطی است که بسیاری از افراد معمولی در مواجهه با موقعیتهای مشابه در تصادفات و سوانح مختلف، با دیدن دست و پای قطعشده و اجساد بیجان، ممکن است حتی قدرت تکلم خود را برای چند لحظه یا حتی چند روز از دست بدهند.
همچنین زندگی در شرایط سخت، یکی دیگر از مواردی است که به تکتیرانداز ویژه آموزش داده میشود چراکه موقعیتهایی که یک تکتیرانداز و کمکش باید در آن قرار گیرند تا بتوانند در لحظه مقرر و تنها با یک شلیک، هدف را از پای دربیاورند، گاهی بهاندازهای سخت است که از توان یک فرد عادی خارج است.
ــ چطور؟
خوب، یکی از کلیدیترین نکاتی که یک تکتیرانداز ویژه را موفق میکند، نحوه استتار و قرار گرفتن در شرایط اختفا و استتار است. این قرار گرفتن در شرایط استتار و پنهان از دید هدف بودن بهاندازهای حیاتی است که در صورت عدم استتار خوب و لو رفتن موقعیت استقرار اسنایپر، جان گروگانها به خطر بیفتد. این بیحرکت ماندن تکتیرانداز در شرایط استتار ممکن است چندین ساعت هم طول بکشد و این درحالی است که در تمام این ساعتها تکتیرانداز نمیتواند چشمش را از دریچه دوربین اسلحه بردارد و باید کاملاً هدف را تحت نظر قرار داشته باشد چراکه هر لحظه ممکن است فرمان شلیک از پشت بیسیم داده شود. خوب، طبعاً قرار گرفتن در چنین وضعیتی نیازمند توانایی جسمی بالا و قدرت روحی و تمرکز زیادی است.
ــ شما در چنین شرایطی قرار گرفتهاید؟
بارها این وضعیت را تجربه کردم؛ یادم هست در همین تهران، برای یک مأموریت اعزام شدم و مجبور شدم یک شب را تا صبح بهحالت درازکش روی پشتبام بمانم؛ یادم هست آن شب را تا صبح، چشمم روی چشمی دوربین اسلحه بود و انگشتم روی محافظ ماشه... خیلی سخت است؛ حتی خاطرم هست برای یک مأموریت در استان سیستان و بلوچستان، از تهران به زاهدان اعزام شدم؛ در آن مأموریت ما باید در کمین تعدادی از اشرار در کوههای یکی از مناطق استان، مینشستیم؛ دقیقاً خاطرم هست توی آن مأموریت، من از 5 صبح در یک کوه درازکش و در استتار کامل قرار داشتم و با دوربین اسلحه، شیارها و صخرهها را میپاییدم تا ساعت 7 عصر؛ آن هم بدون آب و غذا و در آن شرایط جوی و ...، خوشبختانه آن عملیات با موفقیت هم تمام شد و سه نفر از اشرار به هلاکت رسیدند.
ــ معمولاً در هر عملیات تنها یک اسنایپر عمل میکند؟
تعداد تکتیراندازهای هر عملیات بستگی به شرایط مأموریت، تعداد گروگانگیرها و نحوه پراکندگی آنها در جغرافیای عملیات دارد؛ لذا در چنین مواردی هر تکتیرانداز در موقعیت خاصی که مشرف به صحنه است مستقر میشود و با یک کد، نامگذاری میشود.
ــ این استتار چقدر برای یک تکتیرانداز اهمیت دارد؟
ما با توجه به جغرافیای مأموریت از لباسهای استتار جنگلی و خاکی و در مأموریتهای شهری هم از همان لباس و فیس مشکی استفاده میکنیم؛ یکی از اصول مهم کاری یک تکتیرانداز، استتار است چراکه اگر موقعیتش لو برود و گروگانگیر یا هدف، از حضورش باخبر شود ممکن است از نظر روحی و عصبی تحریک شود و خدای ناکرده دست به کاری بزند که جان گروگانها و افراد عادی را به خطر بیندازد، لذا لو رفتن محل استقرار اسنایپر یکی از بدترین اتفاقاتی است که در کار ما ممکن است رخ بدهد.
ــ تا به حال برای شما پیش آمده؟
یک بار، ولی خدا را شکر به خیر گذشت.
ــ چه مأموریتی بود؟
یادم هست برای مأموریتی در یکی از مناطق شهر تهران اعزام شدیم؛ آن زمان هم سردار رجبزاده فرمانده انتظامی تهران بزرگ بود؛ عملیات حساسی بود و گروگانگیر علاوه بر سلاح، بمب ریموتی نیز به خودش بسته و ریموتش هم دستش بود؛ پیش از استقرار در موقعیت سردار رجبزاده به من گفت "چون هدف، کمربند انتحاری به خودش بسته، هروقت من اشاره کردم، فوراً شلیک کن"؛ من هم چون در فضای خاصی قرار داشتم مجبور شدم در جایی مستقر بشوم که سردار را هم در دید داشته باشم و علاوه بر آن هدف را هم بهخوبی ببینم؛ درست خاطرم هست فاصله من با هدف کم بود و من از چشمی دوربین کاملاً او را زیر نظر داشتم و منتظر اشاره سردار برای شلیک بودم که یکدفعه نمیدانم چطور شد، گروگانگیر یکدفعه سرش را برگرداند و از لای شاخههای درخت من را دید؛ یک لحظه گیج شدم؛ همان لحظه دیدم که گروگانگیر دست را به کمرش برد و ضامن یک نارنجک را کشید و بهسمت من پرتاب کرد؛ خاطرم هست در فاصلهای که ضامن را کشید تا نارنجک بهسمت من بیاید، هزار فکر در سرم آمد و رفت؛ به هر حال شرایط استقرار من بهگونهای بود که اگر نارنجک به پشتبام میرسید، تنها راه فرارم، پریدن از ارتفاعی حدود 10 متر بود که خیلی هم عملی نبود و پرش از آن ارتفاع احتمال مرگ را هم داشت؛ به هر حال وقتی نارنجک را بهسمتم پرتاب کرد، تنها شانسی که آوردم این بود که نارنجک به لبه چند سانتیمتری پشتبام برخورد کرد و دوباره به حیاط همان خانه کمانه کرد و داخل حوض آب افتاد و به خیر گذشت.
ــ تا حالا تیر خطا داشتهاید؟
هیچوقت... تا به حال پیش نیامده تیرم خطا برود.
ــ بهعنوان سؤال پایانی؛ این مسئله که هر لحظه ممکن است به مأموریتی اعزام شوید که یک طرف آن شهادت و یک طرف دیگر آن خطر است، برای خانواده شما سخت نیست؟
خوب، به هر حال این بخشی از زندگی خانواده ماست چراکه ما و خانوادهمان پذیرفتهایم زمانی که این لباس را بر تن کردهایم دیگر نمیتوانیم در برابر گردنکشی و اخلال در امنیت مردم، بیتفاوت و نظارهگر باشیم و این نهتنها برای من و خانوادهام که برای تمام همکارانم افتخاری است که برای استقرار نظم و امنیت در کشورمان تلاش کنیم.
انتهای پیام/*