سارق ۲۰۰ تلفن همراه در آخرین سرقت منتظر پلیس ماند تا دستگیر شود
زمانیکه سوژههای مناسب را انتخاب میکردم به مالباخته نزدیک میشدم و تلفن همراهش را جهت تماس میگرفتم، بعد از اینکه آنها تلفنشان را میدادند از محل متواری و گوشی را سرقت میکردم.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»؛ ساعت 7:20 هفدهم خرداد سال جاری مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و اظهار داشت پسر جوانی که قصد سرقت تلفن همراهش را داشته، دستگیر کرده است، با تماس پسر جوان به سرعت تیمی از مأموران کلاننتری 169 مشیریه در آدرس اعلامی واقع در افسریه ادامه جاده خاوران جنب ایستگاه تاکسی حاضر شدند.
شاکی چهل و پنج ساله این پرونده در اظهاراتش به مأموران گفت: ساکن یکی از شهرهای شمالغربی کشور هستم و برای انجام کار اداری به تهران آمدم، دقایقی قبل در حال رفتن به ادارهای بودم که تلفن همراهم زنگ خورد، در حال صحبت با تلفن بودم که ناگهان پسر جوانی تلفن را از دستم قاپید و متواری شد، من با داد و فریاد از رانندههای تاکسی کمک خواستم و دنبال سارق جوان دویدم که او در حال فرار تلفنم را روی زمین انداخت و در نهایت توانستیم او را بگیریم.
سرانجام سارق جوان توسط مأموران به کلانتری و چند روز پیش به دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شد و در مقابل علی وسیله ایرد موسی؛ بازپرس شعبه پنجم این ناحیه لب به اعتراف گشود و گفت: 21 سال سن دارم و یک مرتبه به جرم کیفقاپی دستگیر و به حبس محکوم شدم، حدود 200 فقره تلفن همراه از سال 91 تا اکنون به همراه یکی از دوستانم سرقت کردیم و سرقتها نیز در محدوده شرق تهران مانند سه راه افسریه، مسعودیه، مشیریه، خاوران و ... انجام شد.
وی نحوه سرقتها را به بازپرس اینگونه توضیح داد: زمانی که سوژههای مناسب را انتخاب میکردم به مالباخته نزدیک میشدم و تلفن همراهش را برای تماس میگرفتم، بعد از اینکه آنها تلفنشان را میدادند از محل متواری و گوشی را سرقت میکردم البته برخی از سرقتها توسط موتورسیکلت و همراه با دوستم انجام میشد که در بعضی از سرقتها راکب موتورسیکلت بودم و در بعضی از آنها خودم گوشی را میقاپیدم، بعد از سرقت نیز تعدادی از گوشیهای سرقتی را فروختم و بعضی از آنها را نزد خودم نگاه داشتم.
سارق جوان درباره سرقت آخر که منجر به دستگیریاش شد، به بازپرس گفت: در آخرین سرقت فقط قصد داشتم، قدرت خودم را نشان دهم و قصد سرقت نداشتم، زمانی که گوشی را از شاکی گرفتم به او گفتم که تلفنش را پس میدهم اما او ترسید و فهمید که سارق هستم، زمانیکه به پلیس زنگ زد به او گفتم آنجا میمانم و ترسی ندارم که پلیس آمد و من را دستگیر کرد.
انتهای پیام/