لحظات مضحک زندگی در گروه تلگرامی یافت آباد
«یافت آباد» آخرین نمایش مساوات، رویهای رئالیسم را در پیش گرفته و از حیث اجرا و متن، در کنار نمایش «قصه ظهرجمعه» قرار میگیرد.
خبرگزاری تسنیم - وحید شیخی
سید محمد مساوات کارگردان و نویسنده توانایی است. این نکته را میشود از نمایشهایی که خود کارگردانی و نویسندگی آن را بر عهده داشته است، درک کرد. اما او در کنار متنهایی که خود کارگردانی میکند نمایشنامههایی نیز نگاشته است که توسط سایرین بر روی صحنه رفته است و البته از حیث برجستگی و غنای متنی در مرتبهای به مراتب پایینتر از نمایشنامههایی است که خود بر روی صحنه میبرد. در یکی دو سال اخیر مساوات چهار نمایش «قیاس الدین مع الفارق»، «قصه ظهر جمعه»، «خانه واده» و «بیضایی» را بر روی صحنه برده است و اکنون در ایرانشهر نمایش «یافت آباد» را بر روی صحنه دارد. مساوات در دو گونه متفاوت نمایشهای خود را اجرا میکند. شایداگر متون نگاشته شده را به طور مجرد در نظر بگیریم بتوانیم بگوییم که نمایشنامههای مساوات در دو قالب اکسپرسیونیسم آمیخته به گروتسک و رئالیسم قرار میگیرند. البته «قصه ظهر جمعه» بیشتر به قالب ناتورئالیسم نزدیک است.
«یافت آباد» آخرین نمایش مساوات، رویهای رئالیسم را در پیش گرفته و از حیث اجرا و متن، در کنار نمایش «قصه ظهرجمعه» قرار میگیرد. «یافت آباد» روایتی از دوستی سه خانواده است که قصد دارند یک قطعه زمین به طور اشتراکی بخرند. اما در حین اسباب کشی یکی از زوجین، پولی که برای این کار جمع آوری شده است را گم میکند. مساوات همچون نمایش «قصه ظهر جمعه» رویدادی گذرا را دستمایه قرار داده است تا از آن یک درام بسازد. درام سازی مساوات بدون در نظر گرفتن گذشته اشخاص است. بدین معنا که خطای تراژیک که معمولا یکی از اشخاص نمایش از آن برخوردار است و بعدها همین خطای تراژیک یا ضعف قهرمان که از آن به عنوان هامارتیا یاد میشود موجب پدید آمدن یک فاجعه و تراژدی میشود؛ اما در نوع درام سازی مساوات انسانها در لحظات و در ساعاتی که زندگی میکنند مرتکب خطا میشوند و همین خطا سبب شکل گیری فاجعه میشود. این نوع درام سازی را میتوان درامهای یک ساعته نامید. که بیشتر از اینکه مسبب آن ضعف تراژیک قهرمان باشد سهل انگاری اشخاص است که آن را پدید میآورد. در این نمایش جعبه پول خرید زمین گم میشود. تلاش افراد برای یافتن جعبه هر بار گناه گم شدن آن را متوجه یک نفر میکند؛ تا اینکه تمام راهها بالاخره به رامین ختم میشود. اما رامین ساعتی پیش با یک شوخی از سوی دوستان در دستشویی حبس شده است. پس هنگامی آنها رامین را بیرون میآورند، با جنازهای مواجه میشوند که به سبب نرسیدن دارو درگذشته است.
داستان «یافت آباد» با فاجعه گم شدن پولها آغاز میشود و با مرگ رامین به نقطه اوج خود میرسد. اما این روابط که در نهایت منتهی به یک تراژدی میشود، روابط علی معلولی محکمی ندارد. رامین طی یک شوخی در دستشویی حبس میشود. قبل از آن شوخی دیگری از سوی سعید برای ناهار خوردن طراحی میشود. تا شوخی بعدی تصادفی قلمداد نشود. همراه نداشتن گوشی موبایل، وقتی رامین به دستشویی میرود تا حدودی منطقی است و بستر خوبی فراهم میکند تا افراد با استفاده از آن و فیلمهایی که حین اسباب کشی توسط رامین و افراد خانوادهاش ضبط شدهاند به ردیابی جعبه گم شده بپردازنند. اما اینکه امیرحسین در طی مجادلهها برای یافتن جعبه پولها کلید قفل دستشویی را همراه خود دارد و بر خلاف تصور همگان آن را در ماشین محبوبه نگذاشته است و در طول تمام مجادلهها که با حضور رامین میتوان به سرعت به نتیجه رسید اما او واکنشی نشان نمیدهد. به صورت تصنعی ما را به نقطه فاجعه پیش میبرد. آن هم در حالی که هرازچندگاهی افراد رامین را مخاطب قرار میدهند و از او سوال میپرسند اما به تصور اینکه کلید در ماشین محبوبه است پی آن را نمیگیرند. عدم واکنش امیرحسین به حبس بودن رامین در حالی است که همگی برای پیدا کردن سرنخ به موبایل رامین سرک میکشند در حالی که امیرحسین پسورد موبایل را میداند و آن را به ناصر میدهد اما واکنشی به صاحب موبایل که کلید آزادیاش در جیب اوست نشان نمیدهد. مسلما وقتی نویسنده اصرار دارد که از یک شوخی ساده یک فاجعه بسازد باید روابط درستی را برای نمایش خود بچیند. اگر کلید در ماشین محبوبه بود و محبوبه بنا به هر دلیلی جواب تلفنها را نمیداد و حتی اگر دلیل جواب تلفنها را ندادن هم تا پایان ناشکافته باقی میماند، باز دلیل و رابطه محکم تری برای ادامه حبس رامین و در نهایت یک فاجعه بود. تا اینکه امیرحسین هیچ گونه سابقهای از حواس پرتی یا کینه شخصی او از رامین در نمایش تعریف نشده است و خیلی پیش پا افتاده سبب مرگ یک نفر میشود.
شیوه اجرای نمایش و استفاده از مولتی مدیا که عمدتا برای نمایش فیلمهای ضبط شده بر گوشی رامین استفاده میشود شیوهای کاربردی است که تماشاگر را با حریم خصوصی افراد شریک میکند. نمایش به هنگام تلاش برای یافتن جعبه پول گم شده شکلی کاراگاهی و معمایی به خود میگیرد که عمدتا با تکیه بر فیلمهایی که در حین اسباب کشی ضبط شده است سعی در یافتن جعبه دارد.
نمایش کنکاشی است در سطح روابط دوستی. عدم وجود حریم خصوصی و رابطه انسان معاصر با فضای مجازی و گروههای اجتماعی. نمایش به نوعی نشان میدهد که در سطح ارتباطات فضای مجازی چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. زبان آدمی در حین حرف زدن و برخورد با دیگران ممکن است که سویههای پنهان شخصیت فرد را پنهان کند. اما در گوشی موبایل و گروههای اجتماعی میتوان سویههای پنهان و خواستهها و تمایلات دیگر انسان را یافت. هنگامی که خانوادهها در حال بررسی گوشی رامین هستند، به حریم خصوصی رامین به بهانه یافتن جعبه پول تجاوز کردهاند. در فیلم ضبط شده در موبایل، صحبتهای رامین و محبوبه را میبینیم که درباره نازی و ناصر حرف میزنند و آنها را به سخره میگیرند. حتی وقتی رامین در حضور جمع به همسرش پیامک میدهد که نکتهای را به او یادآوری کند نمایش حرف خصوصی آن دو درموبایل، که تماشاگر شاهد آن بر صفحه نمایش مولتی مدیا است، در واقع برای تماشاگران به معنای ویران کردن این حریم خصوصی است.
شریک شدن در فضای مجازی امری بدیهی و شاید ملزم است. اما در دنیای بیرونی همواره شراکت نمیتواند امر خوب با نتیجه مثبت باشد. داستان «یافت آباد» درباره سه خانواده شریک است که برای خرید یک قطعه زمین شراکت کردهاند. نمایش در واقع با تصاویری از مولتی مدیا که شکل گیری یک گروه مجازی در تلگرام را نشان میدهد و اعضای آن خانوادههایی هستند که برای خرید زمین اشتراکی اقدام کردهاند، آغاز میشود.
سطح شوخیهای انسانی و هوسهای زود گذر که به هیجاناتی کاذب ختم میشود معمولا فضای اجتماعی دنیای مجازی را لبریز نموده است. ظبط صحنه حبس کردن رامین در دستشویی به منظور استفاده در گروههای اجتماعی مجازی و بالاخره سکوت رامین درباره پول گم شده شاید واکنشی برای ایجاد هیجانی مرگ آور باشد. شیطنتی که آدمهای نمایش را تا حد مرگ ترسانده است.
چند سوال پیش میآید آیا این قضیه گم شدن پول فقط نمایشی بود که عدهای برای ترساندن سعید و مهسا ترتیب داده بودند، یا اینکه رامین با اطلاع از سرنوشت جعبه گم شده افراد را قصد دارد تا حد مرگ بترساند.
به تاویل نگارنده «یافت آباد» نمایشی است که در جهت نشان دادن تاثیر گروههای اجتماعی و میل به ایجاد هیجانات کاذب و عمدتا با به تصویر درآوردن لحظات مضحک زندگی فرد یا افراد ساخته شده است. و این تمایلات در فضای مجازی به نوعی چهره خود را در زندگی واقعی اشخاص نشان میدهد. به طوریکه افراد خود را از مقام یک سوژه که به دیگران مینگرند و شاهد بر اعمال آنها هستند، خود به یک ابژه تبدیل میکنند. یافت آباد میل افراد به ابژه بودن را نمایش میدهد.
در پایان نمایش ما شاهد دنیای واقعی آنچه در صحنه رخ داده است و دنیای خیالی و وهم انگیز آنچه در دنیای مجازی رخ داده است هستیم. افراد جنازه رامین را بیرون میآورند در حالی که ما روح رامین را بسان یک فرد زنده میبینیم که از محبس بیرون میآید و آنگاه امیر حسین از او میپرسد تو میدونی جای پولها کجاست و رامین میگوید بله.
این صحنه حاوی این نکته است که تصویر و آنچه ما در فضای مجازی بازگو میکنیم حتی اگر دروغ باشد باز در دنیای مجازی واقعیتر از واقعیت است. اعتماد ما به فضای مجازی و دانستههای آن فراتر از چشمان ماست. کما اینکه تماشاگر نیز فضای نمایشی را که به مرگ رامین انجامیده است را به اندازه آنچه بر تصویر میبیند باور ندارد.
انتهای پیام/