پشت پرده انتخاب کرزی در کنفرانس «بن» چه بود؟
آمریکاییها پس از ۱۵ سال حضور در افغانستان و اذعان به ناکامی و شکست در این کشور به دنبال ایجاد فضایی برای توجیه این شکست هستند و کرزی اکنون به عنوان هدف در سیاست خارجی آمریکا قرار گرفته است.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم به نقل از نیوز مکس، در دیدار اخیر من از کابل، بسیاری از افغانها از من پرسیدند: «آمریکا از ما چه میخواهد؟»
در ابتدا، من دقیقاً نمیدانستم آنها درمورد چه چیزی صحبت میکنند و با یک سؤال دیگر پاسخ میدادم: «آیا آمریکا به این دلیل در افغانستان نیست که به مردم این کشور کمک کند تا خود را از شر طالبان رها کنند؟»
این سؤال من همیشه خندهای ناخوشایند را بر میانگیخت و من متهم میشدم که نمیخواهم حقیقت را به آنها بگویم.
درنهایت من متوجه شدم که بخش زیادی از مردم افغانستان که مقامات ارشد دولتی و جوانان تحصیلکرده نیز در آن میان هستند، باور دارند که آمریکا تروریست را در کشورهای اسلامی پرورش میدهد تا با گرفتار کردن آنها در جنگهای داخلی بیپایان، این کشورها را تضعیف کرده و در حاشیه نگه دارد.
ما میتوانیم این مسأله را بهعنوان تئوری توطئه–برداشتی رایج در منطقه- تعریف کنیم و این سؤال معنا پیدا میکند: «ما واقعاً در افغانستان چه میکنیم؟» با کشته شدن تقریباً 2300 آمریکایی، و صرف هزینهای درحدود یک تریلیون دلار –که بیش از صدها میلیارد دلار آن در بازسازی مصرف شده است- و 14 سال جنگ، ما هنوز در این کشور گیر کردهایم.
خوشبینی اکثریت مردم افغانستان به حضور آمریکا در کشورشان 14 سال قبل، محو شده و با احساس سردرگمی و حتی خصومت جایگزین شده است.
وضعیت امروز افغانستان را بررسی کنیم:
طالبان از تهاجم رئیسجمهور دبلیو بوش و افزایش نیروها در افغانستان جان سالم بهدر بردند.
براساس گزارشات ناتو، طالبان امروز حدود 40 درصد کشور افغانستان را کنترل میکنند. نهتنها این گروه پایگاه مستحکمی در جنوب کشور دارند، همچنین به مناطق شمالی نیز نفوذ کردهاند که سالها منطقهای نسبتاً امن بوده است. حداقل 10 ولایت درگیر جنگ هستند که ولایتهای شمالی قندوز و بغلان نیز درمیان آنها قرار دارند.
زمانی که آمریکا تصمیم گرفت تا مأموریت جنگی خود را در سال 2014 پایان بدهد، واشنگتن بارها اعلام کرد که نیروهای امنیتی افغانستان تا آن زمان آمادگی کامل خواهند داشت تا با موفقیت در مقابل شورشیان بایستند. اکنون میبینیم که ارتش ملی افغانستان در سال 2015 بخشهای زیادی از قلمرو دولت این کشور را به طالبان واگذار کرده است و به احتمال زیاد بخشهای بیشتری را نیز در سال 2016 از دست خواهد داد.
دفتر سربازرس ویژه آمریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار) گزارش داده است که نرخ بیسوادی نیروهای نظامی دولت 89 درصد است و بهطور متوسط هر ماه 5000 نفر از خدمت میگریزند.
بمبگذاریهای انتحاری و آدمرباییها تقریباً هر روز اتفاق میافتند. بهتازگی، در تاریخ 19 آپریل، یک حملهی انتحاری منجر به کشتهشدن 64 نفر و زخمیشدن 347 نفر شد.
به گفته نیکولاس هیسم، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل برای افغانستان، نرخ فقر درمیان مردم افغانستان از 46 درصد به 49 درصد افزایش یافته است. ارزش پول افغانستان دربرابر دلار، از 50 به 68 سقوط کرده است. از آنجا که افغانستان فاقد امکانات تولیدی است و اکثر مواد مورد نیاز خود را از خارج کشور وارد میکند، کاهش شدید پول بر زندگی تمام مردم تأثیر میگذارد.
همچنین در گزارش سازمان ملل متحده آمده است که تلفات افراد غیرنظامی در طول سه ماه اول سال 2016، در مقایسه با مدت مشابه در سال 2015، افزایشی 200 درصدی داشته است. تنها در سال 2015، بیش از 250000 نفر از مردم افغانستان که اکثراً جوانان تحصیلکرده بودند، ناامید از آیندهی کشور خود، خطر عظیم مهاجرت غیرقانونی را به جان گرفته و به سمت اروپا سفر کردند.
آمریکا با هدف رهاساختن افغانستان از طالبان، نابودی القاعده، بازسازی زیرساختهای افغانستان و احیای اقتصادی، به این کشور حمله کرد تا مردم افغانستان بتوانند زندگی آزاد و شرافتمندانهای داشته باشند.
با این حال، پس از طولانیترین جنگ در تاریخ آمریکا ما با قدرتی شکستخورده مقابل هستیم که قادر به پرداخت هزینههای خود، دفاع از مرزهایش، دوامآوردن بدون حضور نیروهای نظامی خارجی و کمکهای مشورتی و اقتصادی جامعه بینالمللی به ویژه آمریکا نیست.
مشکل کجا بوده است؟
درست از همان آغاز، در ماه نوامبر 2001، اشتباهاتی رخ داد؛ زمانیکه تعدادی از مقامات بینالمللی و مجموعهای از مردم افغانستان در شهر بن آلمان جمع شدند تا دولت موقت را انتخاب کنند که پس از خروج طالبان از پایتخت، حکومت را بهدست بگیرد.
در کنفرانس بن، یک آمریکایی متولد افغانستان بهنام «زلمی خلیلزاد» یکی از اعضای هیأت آمریکایی و از آشناترین اعضا با وضعیت جامعه افغانستان، مهمترین نقش را ایفا کرد. او با تعدادی از دوستان افغان-آمریکایی خود احاطه شده بود که درمیان آنها «قیوم کرزی» هم قرار داشت که برادر جوانترش حامد کرزی به عنوان رهبر افغانستان انتخاب شد.
خلیلزاد و قیوم کرزی، بخش زیادی از شرکتکنندگان در کنفرانس شهر بن را دستچین کرده بودند. آنها عمدتاً مردانی را انتخاب کردند که بهخوبی میشناختند و مطمئن بودند میتوانستند کنترل کنند. از همان ابتدا روشن بود که حامد کرزی دست بالا خواهد داشت.
در تحقیقی با عنوان «جنایت و جنگ در افغانستان»، منتشرشده توسط آکسفورد پرس در ماه دسامبر 2012، چنین نتیجه گرفته شده بود که توافق بن بهجای تقسیم نهادینه قدرت، تقسیم غنایم بوده است.
و این دقیقا همان اشتباه اصلی بود.
زلمی خلیلزاد و برادران کرزی اطمینان حاصل کردند که این اتفاق رخ بدهد. بهجز چند مورد استثنا، بدترین عناصر جامعهی افغانستان قدرت را به دست گرفتند، مشروعیت یافتند، و از جریان عظیم پولهایی که حامیان بینالمللی به کشور سرازیر کردند سود بردند. و درنهایت افغانستان در چشم جهانیان بهعنوان بزرگترین تولیدکننده تریاک و یکی از فاسدترین کشورهای جهان شناخته شد.
انتهای پیام/.