توزیع ۸۰هزار نسخه از «رؤیای نیمهشب» تا نمایشگاه/ تیزر سینمایی به کارگردان جوان سپرده شد
مسئول دبیرخانه چهارمین دوره مسابقه «کتاب و زندگی» از توزیع ۸۰هزار نسخه از کتاب «رؤیای نیمهشب» بهعنوان چهارمین کتاب مسابقه «کتاب و زندگی» تا برگزاری نمایشگاه کتاب خبر داد.
احمد ذوعلم، مسئول دبیرخانه چهارمین دوره مسابقه «کتاب و زندگی»، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به برگزاری دور چهارم مسابقه «کتاب و زندگی» گفت: رمان «رؤیای نیمهشب» اثر مظفر سالاری، از انتشارات کتابستان معرفت بهعنوان کتاب چهارمین دور مسابقه کتابخوانی کتاب و زندگی معرفی شده است. تا قبل از عید تعداد 10 هزار جلد از این کتاب توزیع شده است. در فروردینماه نیز تعداد 50 هزار نسخه از کتاب توزیع شده است. پیشبینی ما این است که تا زمان برگزاری نمایشگاه کتاب نیز تعداد 30 هزار نسخه از این اثر در دسترس علاقهمندان به کتاب قرار بگیرد.
وی ادامه داد: بنا داریم که در بیست و نهمین دوره نمایشگاه کتاب تهران نیز غرفهای بهمنظور معرفی این کتاب ایجاد شود؛ البته هنوز این موضوع قطعی نشده است. در این غرفه هم کتاب «رؤیای نیمهشب» در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت و هم کتابهای «خانواده»، «من زندهام» و «دختر شینا» که در دورههای گذشته محور مسابقه بودند نیز در این غرفه توزیع خواهد شد.
مسئول دبیرخانه چهارمین دوره مسابقه «کتاب و زندگی» از تولید تیزر سینمایی برای کتاب «رؤیای نیمهشب» خبر داد و یادآور شد: تولید این کار بهعهده اصغر عباسی، از کارگردانان جوان کشور، است. تیزری که برای این کار در نظر گرفته شده هم از نظر تعداد بازیگران و هم از نظر پروداکشنها با کار قبلی که برای معرفی کتاب «دختر شینا» انجام شده، متفاوت است.
وی ادامه داد: در حال حاضر مشغول مذاکره با برخی از عوامل هستیم و تا چند روز آینده خبرهای قطعی از این تیزر نیز اعلام خواهد شد.
چهارمین دوره مسابقه کتاب و زندگی از 15 فروردین تا 15 تیرماه 95 برگزار و در صورت استقبال علاقهمندان، تمدید خواهد شد.
تا پیش از آغاز مسابقه، رمان «رؤیای نیمهشب» اثر مظفر سالاری به چاپ یازدهم رسیده بود و حدود 13 هزار نسخه از آن راهی بازار کتاب شده بود.
این رمان به شرح یک داستان عاشقانه پرداخته که خالی از مضامین دینی و معارفی نیست. هاشم جوانی است که عاشق دختری بهنام ریحانه شده ولی ریحانه باورها و مذهب هاشم را ندارد و به مذهب دیگری مقید است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«پدربزرگ از پشت قفسهها بیرون آمد و به گوشوارهای زیبا و گرانبها که من طراحی کرده بودم و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هرچند بعید میدیدم که مادرش زیر بار قیمت آن برود. گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.
ــ طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد!
مادر ریحانه گوشوارهها را گرفت و ورانداز کرد.
ــ قشنگند، ولی ما چیزی ارزانقیمت میخواهیم.
مادر ریحانه گوشوارهها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشوارههای قبلی را جستجو کرد. پدربزرگ گوشوارههای گرانبها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را بهطرف مادر ریحانه سُراند.
ــ از قضا قیمت این گوشوارهها دو دینار است.
در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا میخواستم که ریحانه صاحب آن گوشوارهها شود. قیمت واقعیاش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم».
انتهای پیام/*