مرد طلافروش پس از ۱۳ سال کلاهبردار عتیقهجات را شناسایی کرد + عکس
طلافروشی که سال ۸۲ توسط یک باند از خریداران عتیقهجات مورد کلاهبرداری قرار گرفته بود، پس از ۱۳ سال کلاهبردار عتیقهجات را شناسایی کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»؛ شامگاه 27 آبان سال گذشته، مسئولان بیمارستان شهدای تجریش در تماس با پلیس از مرگ پسر 27سالهای بهنام سعید و وخیم بودن حال دوست وی که بهعلت اصابت ضربات متعدد چاقو به این بیمارستان انتقال یافته بودند، خبر دادند.
با حضور مأموران کلانتری 101 تجریش در بیمارستان، موضوع به تیم جنایی اعلام و تحقیقات از همراه این دو جوان آغاز شد؛ پسر جوانی که خود را دوست این دو نفر معرفی میکرد درباره علت درگیری دوستانش به پلیس گفت: بههمراه دو نفر از دوستانم، برای خرید سکههای عتیقه با یک افغانی در تهران قرار گذاشتیم و از نوشهر به تهران آمدیم؛ زمانی که به خانه ویلایی قدیمی که یک مرد افغانستانی در آن سرایدار بود رسیدیم، دوستانم از من خواستند برای خرید شام از منزل بیرون بروم که در هنگام خروج از منزل 6 مرد افغانی دیگر وارد آن ویلای قدیمی شدند و مدعی شدند از دوستان سرایدار افغانستانی هستند.
این پسر جوان در ادامه اظهاراتش به مأموران گفت: بعد از خرید شام بهمحض ورود به خانه ویلایی صدای داد و فریاد توجهم را به خودش جلب کرد؛ من نیز که هول شده بودم، بیمهابا داخل خانه شدم و دیدم که 6 مرد افغانستانی از در پشتی ویلا در حال فرار از خانه هستند، دست و پای دوستانم در حالی که غرق در خون بودند، بسته شده و چند میلیون تومان وجه نقد آنها به سرقت رفته است.
بعد از تشکیل پرونده قتل عمد و در حالی که تلاش برای شناسایی و دستگیری متهمان این پرونده ادامه داشت، ساعت 19 آخرین روز دی امسال خبر قتل مرد جوان دیگری بهنام داوود و مجروح شدن برادر 42ساله وی بهنام محسن در منطقه پاسداران توسط مأموران کلانتری 102 پاسداران به بازپرس کشیک قتل اعلام شد.
با توجه به اظهارات مأموران مبنی بر جراحت محسن و انتقال وی به بیمارستان شهدای تجریش، سعید احمدبیگی؛ بازپرس هفتم دادسرای جنایی تهران در بیمارستان حاضر شد که محسن در اظهاراتش به بازپرس گفت: برادرم داوود در کار عتیقهجات بود، چندی پیش یکی از دوستان من مدعی شد که سکه قدیمی دارد و میخواهد این سکهها را به برادرم بفروشد، زمانی که من موضوع را با داوود درمیان گذاشتم، برادر 44سالهام گفت که به حرفهای دوستم اطمینان ندارد و این حرفها بوی کلاهبرداری میدهد، به همین خاطر به دوستم گفتم داوود قصد معامله ندارد اما دوستم برای اطمینان به من چند سکه طلای قدیمی اصل داد.
محسن اظهاراتش را به بازپرس اینگونه ادامه داد: زمانی که سکهها را به برادرم نشان دادم، داوود اصل بودن آنها را تأیید کرد و بعد از این ماجرا، قرار خرید سکهها با دوستم را در ساختمان نوسازی در منطقه پاسداران گذاشتیم؛ ساعاتی پیش در محل قرار حاضر شدیم، دوست من نیز با یک مرد دیگر در آن ساختمان حضور داشت، ما در اتاقی منتظر بودیم که دوستم به من گفت طلاها برای نفر دیگری است و باید منتظر بمانیم اما ناگهان 5 مرد داخل اتاق شدند و با چوب بر سر من زدند، برادرم نیز که با کیف پول قصد فرار داشت توسط این افراد مورد ضرب و شتم قرار گرفت، آنها با چوب ضربهای به پشت سر محمود زدند و با 7 یا 8 ضربه چاقو داوود را از پای درآوردند.
محسن درباره اتفاقات بعد از این درگیری به بازپرس گفت: این افراد بعد از چاقو زدن به برادرم، دستانم را بستند و با برداشتن کیف پولی که محتوی 120 میلیون تومان بود، از آنجا گریختند؛ من بیحال شده بودم و زمانی که بههوش آمدم، توانستم دستانم را باز کنم و با رفتن به تراس اهالی محله را باخبر کردم.
با توجه به اهمیت موضوع در دو پرونده، تیم ویژهای از کارآگاهان در اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات پلیسی گستردهای را برای شناسایی متهمان آغاز کردند.
تحقیقات پلیسی حکایت از آن داشت که عاملان جنایت، طعمههای خود را با جلب اعتماد برای خرید سکههای قدیمی طلا به ساختمانهای نیمهکاره کشانده و در یک نقشه از قبل طراحی شده، با ضربات سلاح سرد آنها را به قتل رسانده و پس از سرقت وجوه نقد این افراد، از محل متواری میشدند.
سرانجام با کشف سرنخهای پلیسی، کارآگاهان متوجه شدند که این افراد قصد معامله دیگری را نیز دارند که نهم اسفند، با شناسایی 6 متهم این پرونده آنها در اقدامی غافلگیرانه توسط پلیس دستگیر شدند، همچنین یکی از متهمان که با سلاح سرد بهسمت مأموران حملهور شده بود، در حالی که قصد فرار داشت، پس از رعایت قانون بهکارگیری سلاح و شلیک چند تیر هوایی توسط مأموران از پای درآمد.
اواخر اسفند 94 نیز یکی از ضاربین فراری پرونده قتل جوان ــ سعید ــ شناسایی و دستگیر شد و با دستور قاضی مرادی؛ بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
وی ابتدا در بازجوییها منکر قتل سعید شد اما با حضور تنها شاهد قتل، لب به اعتراف گشود و به مأموران گفت: چند ماه قبل با کارگری بهنام مراد در خیابان شریعتی آشنا شدم، مراد به من پیشنهاد سرقت را داد و شب وقوع قتل نیز بههمراه چند مرد افغانی دیگر در محل قرار حاضر شدیم، من بههمراه این افراد ضرباتی را به مقتول وارد کردیم و چون گمان میکردیم دوست وی را نیز به قتل رساندهایم از آنجا متواری شدیم، قرار بود مراد یک میلیون تومان از پولهای سرقتی را به من بدهد که دستگیر شدم.
پس از دستگیری 6 متهم این پروندهها و اعتراف مرد جوان به مشارکت در قتل سعید، تحقیقات در رابطه با این پروندهها همچنان ادامه داشت تا اینکه یکی از مالباختگان صبح امروز پس از شناسایی یکی از متهمان این پرونده با حضور در دادسرای امور جنایی تهران جزئیات کلاهبرداریای را که سال 82 برایش اتفاق افتاده بود فاش کرد.
این مرد طلافروش درباره جزئیات کلاهبرداری به سعید احمدبیگی؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت گفت: در آن سالها طلافروش بودم و یک راننده آژانس من را جابهجا میکرد و با وی دوست شده بودم، پاییز 82 بود که راننده آژانس به من گفت چند مرد افغانستانی را میشناسد که از آنها مواد مخدر میخرد و آنها با قیمت پایینتر از نرخ روز سکه میفروشند؛ وی آدرس آنها را به من داد و یک شب من با یکی از آنها قرار ملاقات گذاشتم، قرار ما در یک آپارتمان خالی از سکنه در منطقه جنتآباد شمالی بود؛ آن شب آن مرد افغانستانی چند سکه به من داد و من از آنجا رفتم و با بررسی سکهها متوجه شدم، سکهها اصل است و از عیار بالایی برخوردار است، همچنین مرد افغانستانی به من گفته بود 700 سکه دیگر نزد خودش دارد.
مرد طلافروش افزود: حدود یک هفته بعد مجدداً با آن مرد برای خرید 700 سکه قرار گذاشتم و با راننده آژانس سر قرار رفتم؛ زمانی که به محل قرار رسیدم، یک سرایدار در ساختمان تنها بود که 4، 5 نفر نیز آنجا آمدند، آن مرد افغانستانی به من گفت که سنگ قبر، شمشیر 2هزار ساله، سکههای هخامنشی و اجناس قدیمی دیگر را نزد خود نگاه داشته است، بعد از این صحبتها 11 میلیون و 500 هزار تومان به آن مرد افغانستانی دادم اما وی گفت که سکهها را در آنجا تحویل نمیدهد و باید مکان دیگری برویم.
تصاویر سکههای تقلبی ارائهشده توسط مرد طلافروش
طلافروش فریبخورده در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: چندین بار وی حرفش را عوض کرد تا اینکه یک کیسه حاوی سکه به من داد و من آنجا سکهها را بررسی نکردم و سمت خودرو رفتم، زمانی که که سوار بر ماشین شدم احساس کردم وزن کیسه سبک است و با بررسی چندین سکه متوجه شدم فریب خوردهام، چندین دقیقه از این اتفاق نگذشته بود که بهسرعت خودم را به محل قرار رساندم اما آنها از آنجا گریخته بودند؛ در این چند سال پیگیر پرونده بودم تا اینکه مدتی پیش فهمیدم باندی در این زمینه دستگیر شده است که با مراجعه به اداره آگاهی و در آنجا مرد افغانستانیای را که از من کلاهبرداری کرده بود شناسایی کردم.
بعد از شکایت مرد طلافروش، راز کلاهبرداری دیگری نیز در این پرونده فاش شد و تحقیقات در رابطه با این پروندهها همچنان ادامه دارد.
انتهای پیام/*