"سبک زندگی" عرصه جدید جنگ ایران و غرب شد/رهبری برای این جنگ "سرباز" میطلبد
عادل پیغامی استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) معتقد است که علیرغم پیشرفت های زیاد نظامی، در اقتصاد طوری عمل کرده ایم که نه امام(ره) راضی بودند و نه رهبر انقلاب.وی عرصه جدید جنگ ایرتن و غرب را "سبک زندگی" نامید و گفت که این جنگ سرباز می طلبد.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، عادل پیغامی از زمره اقتصاددانان فعال در حوزه اقتصاد اسلامی است که در گفتگویی، در محل مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی ، مبانی تربیتی اقتصادی در اسلام و مبانی تقابل اقتصادی و فرهنگی با غرب را از درگاه جدیدی تبیین کرد. وی لایه های فرهنگی و اقتصادی مبارزه را در تداوم انقلاب اسلامی امری ضروری نامید، که پرداختن به آن در پس موفقیت و تثبیت لایه های سیاسی و نظامی امری غیرقابل اجتناب است. قسمت اول از این گفتگو تقدیم خوانندگان می شود.
جنگ اقتصادی ما، بر پایه تفکر اسلام ناب است
با سلام و تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید؛ لطفاً مدخل ورود به بحث را بفرمایید.
من هم متقابلاً خدمت شما عرض سلام دارم؛ و خدا را شاکرم بابت این فرصتی که نصیب من شد که دقایقی در خدمت شما باشم. آنچه اصل و پایه است، و شروع بحث ما از آنجا نشأت می گیرد مسأله «اسلام ناب» است. تمام این جنگها و توطئه ها و مشکلاتی که دشمن برای ما ایجاد می کند، و تمام مجاهدتها و شهادتها، و رفت و آمدها، و انقلاب - چه گذشته اش، چه آینده اش - همه بحث اسلام است.
اسلام یک ویژگی دارد؛ که فقط برای آخرت نیست. اسلام پیش از آنکه برنامه ای برای آخرت ما باشد برنامه ای برای زندگی این دنیای ماست. به همین دلیل دعوای استکبار، و دعوای استعمار، با اسلام ناب جدی است. تمامی جریانات فکری، سیاسی، اجتماعی با سایر ادیان، و یا با تفسیرهای آنها قابل جمعند؛ اما با اسلام ناب چرا جمع نمی شوند؟ چون اسلام ناب دست روی نقطه ای می گذارد، که مکاتب الحادی هم هدفشان همان نقطه است؛ و آن چیزی نیست جز «برنامه زندگی»؛ حیات فردی و اجتماعی.
مدرنیته می خواهد حیات اجتماعی و فردی ما را مدیریت کند؛ و می گوید دنیای بعد از فوت و مرگ را هرکسی می خواهد مدیریت کند. می گوید فعلاً و نقداً این دنیا برای من. ما هم با همین تفکر داریم میجنگیم؛ پس ابتدا باید عرصه و زمین جنگ را بشناسیم؛ جنگ بر سر سبک زندگی؛ حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و فردی و اجتماعی ماست. اگر ما انقلاب کردیم؛ اگر طاغوت را کنار زدیم؛ اگر می خواهیم در منطقه خودمان استقلال داشته باشیم؛ همه اینها برمی گردد به اینکه ما مسلمان هستیم؛ خوب؛ این عرصه جنگ است. اگر اسلام دین تربیت است؛ و اگر اسلام دین زندگی است؛ پس باید تربیت اسلامی و مسلمان سازی در همه عرصه ها صورت بگیرد؛ لایه به لایه انسان باید اسلامی شود.
در لایه های سیاسی و نظامی انقلاب پیشروی مؤثری کرده ایم؛ اما در لایه های اقتصادی و فرهنگی هنوز مشکل داریم
به نظر می رسد ما در عرصه های سیاسی و امنیتی خیلی بیشتر از عرصه هایی مانند فرهنگ و اقتصاد، پیش رفته ایم. درحالی که به نظر می رسد این موضوع باید برعکس باشد؛ یعنی بخاطر اهتمام اسلام به موضوع فرهنگ، ما باید شرایط بهتری را در این زمینه شاهد باشیم. دلیل این تناقض را بفرمایید.
ما لایه سیاسی انقلاب را خیلی قبل تر هدف قرار دادیم؛ در سال 42 حضرت امام با شاه درگیر شدند؛ ایشان در این زمان لایه سیاسی حکومت داخلی را زدند؛ یک حرکت استشهادگونه ای را انجام دادند، که می توانست منجر به شهادت ایشان هم شود. وقتی بحث تبعید ایشان پیش آمد، ظاهراً فرمودند که سربازهای من هنوز در قنداقها هستند؛ باید 15 سال بگذرد؛ سال 57 بشود؛ تا دوباره برگردند.
لایه سیاسی در سال 42 سرباز نداشت، ولی در سال 57 داشت. یا اگر مسأله ای مانند دفاع مقدس پنجاه سال قبل اتفاق می افتاد، سرباز نداشتیم؛ ولی وقتی که در ابتدای انقلاب اتفاق افتاد سرباز داشتیم؛ مادران و پدران شهیدپرور بودند؛ ولی صد سال قبل معلوم نبود که باشند؛ کما اینکه دولتهای روس و انگلیس زمانی کشور ما را فتح می کنند، و سرزمین ما زیر چکمه هاشان قرار می گیرد؛ اما جز چند مرد دلیر بقیه از جایشان تکان نمیخورند.
قبلش در مشروطه اتفاقات دیگری می افتد؛ انقلاب را مصادره می کنند؛ شیخ فضل الله نوری، که یک مجتهد است، در همین تهران به دار آویخته می شود، اما انگار نه انگار! حتی معروف است یک فردی نسبت به بدن مطهر ایشان جسارت می کند؛ اما انگار نه انگار! ولی می بینیم که در زمان انقلاب اسلامی دیگر از این خبرها نیست. خوب؛ اما جنگ فقط در لایه های سیاسی و نظامی نیست؛ جنگ لایه های دیگری هم دارد؛ حتی اگر دشمن جبهه ای در این لایه ها باز نکند - که باز می کند - ماخودمان این جبهه ها را شروع کرده ایم.
ممکن است در مورد این اصطلاح «لایه های فرهنگی انقلاب» توضیح بیشتری بفرمایید.
وقتی که انقلاب شد، حضرت امام صحبت از لایه های فرهنگی فرمودند. وقتی که تسخیر سفارتخانه آمریکا را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیدند؛ حضرت امام که با ما با شوخی صحبت نمی کردند. اگر در زمان انقلاب آن طاغوت کوچک (شاه) را کنار زدیم؛ حالا با طاغوت بزرگ جهانی روبرو هستیم. این یک جبهه بزرگ است؛ برای همین از انقلاب اول، بزرگتر است. دشمن هم در این زمینه جبهه باز می کند؛ اگر هم باز نمیکرد، خود اسلام جبهه های فرهنگی و اقتصادیش را باز کرده است. البته جنگ اقتصادی از سوی دشمن آغاز شده؛ با انقلاب اسلامی آغاز شد. یکی دو هفته بعد از بیست دوم بهمن می بینیم که آمریکا جنگ علیه ما را شروع کرده؛ منتها الآن طوری شده که جنگ اقتصادی سرلوحه جنگهای ما می شود.
ما از این جنگ، در غفلت و بی اطلاع بوده ایم؟
حضرت آقا پیش از اوجگیری این جنگ جدید در عرصه اقتصادی، آن را پیش بینی کرده بودند؛ آقا دو روز بعد از انتخابشان به ولایت امری، صحبتهایی کردند، و آنجا پیش بینی هایی از جنگ اقتصادی کردند؛ بعدها ایشان در سال 80 فرمودند که اولویت اول مسائل کشور ما اقتصاد است؛ این انذارها و هشدارها ادامه داشت تا زمانی که دیگر آقا فرمودند که «جنگ تمام عیار اقتصادی» اتفاق افتاده است؛ این جنگی است که از ناحیه دشمن علیه ما وارد شده است.
در جنگ اقتصادی وظیفه ما مسلمان تر شدن است
وظیفه ما در این جنگ چیست؟ مبارزه ما در این جنگ چگونه است؟
ما باید مسلمان تر شویم؛ برای مسلمان تر شدن، باید لایه های سبک زندگی، لایه حیات اقتصادمان را پویا و زنده کنیم. شهید مطهری در سال 47 یا 48 برای جامعه پزشکان سخنرانی دارند؛ که در کتاب ده گفتارشان هست؛ میفرمایند توحید ما مسخ شده است؛ من وقتی این را می خواندم، دانشجو بودم؛ پیش خودم میگفتم مقابل ایشان افراد مذهبی و حزب اللهی زمان شاه بوده است؛ آنها همه نماز خوان بودند؛ در توحید مشکلی نداشتند؛ چرا می گوید توحیدتان مسخ شده؟ چطور به آنها میگوید توحیدتان مسخ شده؟ معنای این جمله چیست؟ بعدها که بیشتر درس خواندیم، و از اساتید شنیدیم، فهمیدیم که توحید در خالق را همه قبول داریم؛ توحید در ربویت تکوینی را هم اکثراً قبول داریم؛ توحید در ربوبیت تشریعی را - که می شود همان ولایت سیاسی در زمان غیبت - این را نداشتیم؛ پس توحیدمان مسخ بوده؛ وقتی بالای سر ما شاه باشد، توحیدمان مسخ است. شرک است دیگر؛ شرک از این واضحتر؟ حالا وقتی شاه را زمین می زنیم؛ باز اگر نظم نوین آمریکایی را بپذیریم، باز ربوبیت تشریعی را در عرصه سیاسی بین المللی جهانی واگذار کرده ایم به امریکا؛ در اینصورت باز هم شرک است؛ و توحید ما مسخ شده است. پس مراتب توحید پله پله متفاوت است. درواقع شهید مطهری به آنها می گفت می دانم که شما بچه مسلمانید؛ ولی توحیدتان مسخ شده، باید بروید پله های بالاتر.
به این ترتیب الآن هم با توجه به بیان آقا در مورد جنگ تمام عیار اقتصادی، مسأله اصلی توحید است. یعنی این ربوبیت تشریعی هم که فرمودید، لایه های اقتصادی هم دارد. درست است؟
بله؛ حتی اگر دشمن، جنگ اقتصادی را علیه ما شروع نمیکرد، ما باید مدارج توحید را طی می کردیم. پدران من و شما انقلاب سیاسی کردند؛ پدران من و شما در مقابل استبداد ایستادند؛ من و شما باید مدارج بعدی توحید را برویم؛ تا اینجا را آسان آمدیم؛ چون قبل از ما رفته بودند؛ از اینجا به بعدش را باید ما برویم. اگر سبک زندگی ما خارجی باشد؛ جای دیگری تقسیم کار بین المللی کرده باشند؛ و به ما دیکته کرده باشند؛ ما در نظام اقتصادی دنیا صرفاً یک موجود منفعل باشیم؛ نفتمان را ببرند؛ منابعمان را ببرند؛ خودمان را بازار مصرفی شان کنند؛ خوب؛ این توحید مسخ شده است. مسلمانی فقط به نماز و روزه نیست؛ وقتی خداوند فرموده «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» (نساء 141) این «لن» که می فرماید، برای نفی است؛ یعنی من همچون اسلام و همچون مسلمانی ندارم، که کافران بر او راهی داشته باشند؛ یعنی اگر کافرین بر تو سبیل دارند، مسلمانیت ناقص است.
انقلاب اسلامی، گردونه ای است که مصداق «یحبهم و یحبونه» است
با این حساب، ما باید قدر و اهمیت جایگاه کشورمان را در این روزگار بشناسیم.
پروسه انقلاب اسلامی که ما داریم طی می کنیم، گردونه ای است که خدا راه انداخته، با قومی که دوستشان داشته است؛ نگاه ما این است در آخر الزمان خدا قومی را می آورد، که دوستشان دارد، و آنها هم دوستش دارند. با وجود لایه های مختلف این جنگ بر سر توحید – در انواع مختلف، جنگ با استعمار و استکبار، با جهالت مدرن، جنگ فکری و نرم و سخت - به نظر می رسد آن قومی که خداوند دوست داشته، قوم ما بوده؛ البته نه من و شما الزاماً. من و شما باید اثبات کنیم که جزو آن قوم هستیم یا نه؛ این قطار با انقلاب اسلامی راه افتاده است. داریم می بینیم؛ روشن شده است؛ حتی اگر یک زمانی این قطار آرام بود، یا صدایش را نمیشنیدیم، یا فکر می کردیم قطار دارد آرام می شود -البته نه اینکه واقعاً آرام شده بود، بلکه ما حس می کردیم که آرام شده -الآن دیگر در منطقه از یمن و سوریه تا آمریکای لاتین داریم می بینیم. اینجا قضیه انتخاب من و شماست؛ که سوار این قطار هستیم یا نه؛ وگرنه خدا این قطار را راه انداخته است؛ قومی هم هستند که خدا دوستشان دارد، و اینها هم خدا را دوست دارند؛ و کارش را هم دارد با همین قوم جلو می برد. اصلاً ما فکر نمی کردیم در یمن یک قومی بیاید اینطوری بجنگد، و پوزه استعمار را به زمین بزند؛ گیر کردند؛ من امروز العربیه را که چک می کردم، دیدم برعکس شده؛ یک زمانی ما نگران بودیم و میگفتیم دارند جلوی ورود دارو را به مناطقی که مجروح داریم می گیرند. امروز آنها نگران هستند؛ میگویند ما می خواهیم به مجروحمان دارو برسانیم، و نمی توانیم.
تسنیم: حالا وظیفه ما در این میان چیست؟
این جنگ اقتصادی، سرباز میخواهد. شاید سال80 پشت صحنه حرف آقا این بود که سربازهای جنگ اقتصادی در قنداقند؛ و امیدواریم الآن آن وقتی باشد که بعدها در تاریخ بگویند که ما یک هدفی را دنبال کردیم؛ امیدوارم این آغاز و سرلوحه جنگ اقتصادی انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن انقلاب اقتصادی اسلامی ما باشد؛ انقلاب سیاسی اسلامی و انقلاب نظامی اسلامی، را قبلاً انجام دادیم. این صحنه سرباز می خواهد. شبیه سازی کنید در ذهنتان، همانطور که حضرت امام، بیانیه و پیام می داد؛ این پیامها گاهی به شکل فتوکپیهایی در مساجد پخش می شد؛ و ساواک هم می خواست جلویش را بگیرد؛ این پیامها تک تک و قطره چکانی به دست افراد میرسید؛ و آن افراد را زنده می کرد، و فعال می کرد؛ آنها را به یک موجی، به یک رودخانه ای، به یک سیلی و به یک جریانی تبدیل کرد که طاغوت را برچید؛ حالا شما خودتان را جای افرادی بگذارید که باید تمام حرفهای اقتصادی آقا را تک تک بفهمید و به سایرین برسانید.
امام و رهبری در زمینه سیاسی از مردم تقدیر می کنند؛ اما در زمینه اقتصادی رضایت ندارند
تسنیم: بدون شک اجرا کننده این فرهنگ باید مردم باشند؛ آیا مردم ایران به این درجه از کمال رسیده اند که از پس این مسأله بر بیایند؟
خودتان عرصه را می بینید؛ عرصه چند تا مشکل دارد؛ من مشکلات را فهرست می کنم؛ اول اینکه مردم ما، مردم خوبی هستند؛ امام هم آنقدر ازشان تعریف کرد، اما نکته اینجاست که مردم در عرصه سیاسی نظامی خیلی خوب بودند، و مورد تمجید واقع شدند؛ اما آیا در عرصه اقتصادی هم خوبند؟ من یکبار گفتم مطابق فهم من، امام و آقا اینقدر از مردم تعریف کردند، و گفتند که از صدر اسلام بهترند؛ جایی که امام و حضرت آقا در مورد مردم نکته می گویند، و آسیب شناسی می کنند؛ آنجا حوزه اقتصاد است؛ مثل برندزدگی، اسراف، حوزه سبک زندگی غلط؛ اینها دچار مشکل است. پس مردم ما در عرصه سیاسی نظامی خیلی خوب هستند؛ از صدر اسلام هم بهترند؛ اما در عرصه اقتصاد چطور؟ ما می خواهیم مردم را در عرصه اقتصادی مانند مردم صدر اسلام بکنیم. این ایده شروعش این است که مردم ما باید زبان قرآن را بفهمند؛ پایه اسلام، قرآن است؛ بعد روایات معصومین است؛ و بعد در صدرش می شود فرمایشات علمای اسلامی؛ امروز حضرت امام و حضرت آقا. اگر پایه قرآن است، مردم ما چقدر با قرآن آشنا هستند؟
اصلاً پایه بحث اقتصاد مقاومتی روی قرآن است؛ آیات فراوانی می توانم بخوانم که به مقاوم سازی در همه عرصه ها، و از جمله مقاومت اقتصادی اشاره می کنند؛ آیات قرآنی اقتصادی زیاد است. خیلی جالب است که قرآن برای ما از اقتصاد مقاومتی گفته و نمی دانیم. حالا اگر با مردمی مواجه بودیم که نماز می خوانند؛ روزه می گیرند؛ پای انقلاب اسلامی در عرصه سیاسی و نظامی ایستادند، و می ایستند؛9 دی می آیند پای کار؛ اما در عین حال فرق اسراف و تبذیر را در قرآن نمی دانند. در عمل هم آمارها نشان می دهد همین ملت مسلمان چند برابر چینیها انرژی مصرف می کنند؛ چند برابر چینیها سرانه مصرف آبشان است؛ آنجا مسأله جور دیگری می شود؛ خداوند که با کسی شوخی ندارد؛ اگر قرار است برادر شیطان مبذر و مسرف باشد، برادر شیطان می شویم. یعنی شب تا صبح نماز شب بخوان؛ صبح هم برو حماسه نهم دی و جهاد سیاسی کن؛ یا جهاد نظامی کن؛ اما اگر جهاد اقتصادیت با آنها همراه نشود، به همان میزان، مشکل وجود دارد.
عادل پیغامی در بخشهای بعدی از این گفتگو درگاههای تازه ای از نگاه فرهنگی و تربیتی به آموزه های اقتصادی اسلام را تبیین می کنند.
تهیه و تنظیم : رضا احسانی
انتهای پیام/