ولایت فقیه از دیدگاه مرحوم استاد پرورش
استاد پرورش در مراسم سالگرد شهدای هفتم تیر نقل کردند که شهید بهشتی به من گفت ما باید در این انقلاب مثل یاران امام حسین (ع) هنگام نماز ظهر عاشورا باشیم و خود را سپر بلای امام و رهبرمان قرار دهیم تا تیرهایی که به سوی او رها میشود به ما اصابت کند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سید مسعود شهیدی در یادداشتی با عنوان «ولایت فقیه از دیدگاه استاد پرورش» به شرح ذیل است:
پس از انتشار مخفیانه نوارهای درس ولایت فقیه امام (ره) در اواخر دهه 40 موضوع ولایت فقیه به تدریج به موضوع اصلی پژوهش پژوهشگران متدین و مبارز تبدیل شد، کسانی که همواره مصمم بودند همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و مبارزاتی خود را با اسلام و قرآن هماهنگ کنند. آنها در این مرحله از انقلاب با موضوع بسیار مهمی که تمامی زندگی آینده آنها را تحت تاثیر قرار میداد روبه رو شده بودند و باید تکلیف شرعی و مذهبی خود را با آن روشن می کردند. استاد پرورش به عنوان یک پژوهشگر قرآنی از جمله کسانی بود که وارد این میدان شد و سالهای متمادی با مراجعه به منابع اصلی و تفاسیر و تاریخ صدر اسلام و مراجعه به اساتید مختلف حوزه سعی کرد معنا و مفهوم ولایت فقیه و جایگاه آن در نظام اعتقادی اسلام و دامنه و عملکرد آن و موقعیت آن در مجموعه آموزههای اسلام را دریابد و آن را برای جامعهای که به شدت به آن نیاز داشت تبیین کند.
ایشان محصول سالها تحقیق همه جانبه خود را طی سخنرانیها، مقالات و کتابهایی به تدریج در اختیار علاقه مندان قرار می داد و ذهنها و قلبها را برای فهم کاملتر و پذیرش بنیانی تر این اصل مهم اعتقادی و عمل به آن مهیا می ساخت.
ایشان با استناد به بیش از پنجاه آیه قرآن و احادیث بسیار و دلایل محکم و قوی که برای هر انسان منصف و دلسوز قابل قبول بود اصل اساسی ولایت فقیه را به اثبات می رساند و از آن دفاع می کرد. ایشان در کتاب مردان آنجلس با تاکید بر آیه الیس الله باحکم الحاکمین منشاء اصلی حکومت را ذات مقدس ربوبی دانسته و تصریح می کند اسلام حاکمیت الله و حاکمیت قانون الله بر جامعه بشری را مبنا قرار داده و با اتکا به آن حکومت پیامبران و اولیای الهی را به عنوان تکلیفی الهی مقرر فرموده است.
ایشان در کتاب نبرد نور و نار همین موضوع را به طور مشروح تر مورد بحث قرار داده منشأ ولایت و امامت را صفات ربوبی پروردگار دانسته و اراده خداوند برای قرار دادن خلیفه ای در زمین را سرآغاز تحقق حکومت الهی در جامعه بشری و سرآغاز امامت نور می دانند.
ایشان استکبار ورزیدن شیطان در سجده به انسان و درخواست او از خداوند برای اغوای انسان را نیز سرآغاز امامت نار در سراسر تاریخ معرفی می کند.
قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین
استاد پرورش در کتاب نبرد نور و نار اولین برخورد آدم و ابلیس و سپس برخورد هابیل و قابیل را سرآغاز تقابل تاریخی حق و باطل و تقابل جبهه نور با جبهه نار دانسته با استناد به آیات قرآنی، این رودررویی را اصل ثابت و دائمی حاکم بر تاریخ بشر معرفی می کند. ایشان وجود امام نار در برابر امام نور و وجود حزب شیطان در برابر حزب خدا را مشیتی حکیمانه و بستری رشد آفرین برای نوع انسان دانسته و تصریح می کند: تقابل تاریخی گروه خدا و گروه شیطان که بر سراسر تاریخ سایه افکنده انسان مومن به ولایت الهی را در صحنه عمل و در میدان دشوار مقابله با شیطان به مراحل کمال معنوی و ایمانی و بالاترین مراتب قرب الهی نائل می کند.
بنابر تاکید ایشان در کتاب نبرد نور و نار تقابل هابیل و قابیل، ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون، عیسی و قیصر، محمد (ص) و ابولهب، علی (ع) و معاویه، حسین (ع) و یزید همه در این تحلیل قرآنی قابل تعریف است و همه در تداوم همان تقابل شیطان با ولایت الهی است. در حقیقت شیطان و آدم در زمین در یک پیکار تاریخی دائمی قرار گرفته اند که این تقابل در هر دوره تاریخی و در هر عصر و زمانی به شکلی بروز و ظهور خواهد داشت. ایشان با صراحت مقابله کنونی ایران اسلامی با کفر و استکبار جهانی را تداوم همان تقابل تاریخی امام نور و امام نار دانسته مخاطبین خود را به شناخت عمیقتر این واقعیت مهم و سرنوشت ساز فرا می خوانند.
ایشان در سخنرانی سالروز ولادت امیرمومنان علی علیه السلام با ورود به جزئیات بحث ولایت فقیه یافته های قرآنی خود را اینگونه به افکارعمومی ارائه می کنند:
ولایت ریشه در امامت دارد و امامت اصل اعتقادی شیعه است امامت یعنی بعد اجرایی نبوت. امام وظیفه دارد اسلام را در جامعه پیاده کند. به همین علت همه طاغوتها وغارتگرها و مستکبرها در مقابل او قد علم می کنند. اسلام تا وقتی یک مجموعه سخنهای خوب و قوانین خوب باشد خطری برای غارتگران جهانی ندارد ولی وقتی قرار است قوانین الهی اجرا شود و عدالت الهی محقق گردد شمشیرها به روی اسلام کشیده می شود.
محمد بن عبدالکریم شهرستانی مورخ و دانشمند بزرگ قرن ششم پس از عمری تحقیق، در کتاب معروف و معتبر خود ملل و نحل می گوید:
«به روی هیچ یک از ارزشهای اسلامی شمشیر کشیده نشده آنگونه که به روی امامت شمشیر کشیده شد»
به روی توحید، به روی نبوت و به روی خود قرآن اینگونه شمشیر کشیده نشده، علت آن هم روشن است چون قرآن قانون است و وقتی اجرایی نشود اثری ندارد ولی امامت اجرای قانون است اجرای قرآن است، حکومت قرآن است. نبی خبر را می گیرد، رسول خبر را ابلاغ می کند ولی امامت است که باید آن ارزشهای الهی را در جامعه پیاده کند، به همین دلیل لبه تیز حملات دشمن متوجه امامت است. در طول تاریخ، دشمنان اسلام، با امامت و ولایت بیش از هرچیز دیگر دشمنی ورزیده اند. البته اصل ولایت و حکومت یک مسئله فطری و بدیهی است و همه جوامع می پذیرند که اگر قرار باشد نظم و قانون و امنیت در جامعه ای وجود داشته باشد، باید حکومت و حاکم و مدیریت وجود داشته باشد. عقیده به نبودن حکومت یک عقیده آنارشیستی است که حتی اگر تحقق پیدا کند مردم به سرعت از آن به ستوه می آیند.
در صدر اسلام و در تمام دورانهای پس از آن همه مسلمانان بر این اعتقاد بوده اند که جامعه باید حکومت داشته باشد اما در تعریف حکومت و حاکم اختلاف نظر وجود دارد. قرآن کریم که در بسیاری از آیات، قانون و حکم و دستور حکومتی است براساس این نیاز فطری و بدیهی، حاکم تعیین می کند و می گوید النبی اولی بالمومنین من انفسهم یعنی پیامبر بهترین اجرا کننده است و بر مردم ولایت دارد آیات متعددی در قرآن وجود دارد که ولایت پیامبر بر مردم را مورد تاکید قرار می دهد یا ایهاالذین آمنو اطیعواالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم یا در آیه دیگر المومنین والمومنات بعضهم اولیاء بعض پس قرآن نه تنها اصل ولایت را پذیرفته بلکه مصداق آن را هم معین کرده.
نقش ولایت در اسلام نقش حیاتی است امام رضا علیه السلام در مورد دوران غیبت فرمودند: اگر دین سرپرستی نداشته باشد متروک میشود و اسلام از میان می رود. آیا جایگاه و مقام امامت و سرپرستی با این نقش حیاتی، پس از پیامبر تعطیل می شود؟ با دلایل بسیار محکم اثبات می شود که با رفتن یک فرد مقام وجایگاه از بین نمی رود بلکه فرد دیگری متصدی آن مقام می شود. این اصل در همه دنیا در مورد همه مقامها و مسئولیتها یک امر بدیهی است. اگرچه پیامبر سزاوارترین فرد برای این مقام است ولی وقتی از دنیا رفت مقام ولایت و سرپرستی از دنیا نمی رود. متجاوز از هزار حدیث وجود دارد که پیغمبر اکرم (ص) به صورتهای گوناگون جانشین خود را معرفی نموده و فرموده اند که پس از من علی بن ابیطالب (ع) جانشین و وصی من است، بعد از علی را هم معین کرده اند که جای آن بحث اینجا نیست و شما می توانید به کتاب الغدیر علامه امینی که با استناد به کتب و منابع اهل سنت این مسئله را اثبات کرده اند و به کتاب عبقات الانوار و صدها کتاب دیگر که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنید و اما بحث اصلی امروز مربوط به دوران غیبت است.
زمان امامت ائمه سپری شده و حالا که به اراده خداوند آخرین پیشوای معصوم باید برای مدت زمانی غایب باشد، آیا امامت و سرپرستی جامعه اسلامی تعطیل می شود؟ آیا باید اجرای قوانین اجتماعی اسلام متوقف شود یا ادامه پیدا کند؟
مسئولیت اجرای قوانین اسلام و مقام اجرایی اسلام را از زمان پیامبر تا زمان غیبت امام عصر (عج) دنبال کردیم و معلوم شد که حکومت و امامت، بخش حیاتی دین است اما برای دوران غیبت که دسترسی به امام معصوم وجود ندارد مسئله امامت و سرپرستی امت اسلامی چگونه خواهد بود؟ اینجا اختلافات حتی در بین برخی از شیعیان وجود دارد.
افراد زیادی تاکنون علیه ولایت فقیه سخن گفته، مقاله نوشته وکتاب منتشر کرده اند. البته نقدهای اصلی مربوط به چند کتاب محدود است و بقیه منتقدین همان مطالب را به شکلهای مختلف تکرار می کنند.
انتقادهای اصلی علیه ولایت فقیه موارد مشخصی است که سعی می کنیم در این جلسه آنها را مطرح کنیم.
اولین اشکال این است که می گویند اسلام مجموعه ای از عبادات فردی، مسائل اخلاقی و تربیتی است. تعلیمات عرفانی و توجه دادن به مبدأ و معاد است و کاری به کار سیاست و حکومت ندارد و اساسا امر حکومت را به خود مردم واگذار کرده است و دخالتی در آن ندارد. می گویند کار اسلام این است که مردم را از جهت فردی رشد دهد، آنها را با خدا و مبانی توحید و با قیامت آشنا کند، باعبادات فردی آشنا کند اما در مورد حکومت نظری ندارد و آن را به خود مردم واگذار کرده که با عقل عملی خودشان به هر نحوی صلاح دانستند حکومت تشکیل دهند و امور خود را به سامان برسانند. می گویند اینکه امور یک کشور چطور حل و فصل شود، خیابان کشی و نصب چراغ راهنمایی در سر چهارراهها چگونه باشد این را اسلام دخالت نمی کند. نتیجه عملی این استدلال این است که حکومت و امامت از اسلام حذف شود. آنها دانسته یا ندانسته چیزی را از اسلام حذف می کنند که براساس سخن امام رضا علیه السلام کل اسلام را از انتفاع و بهره دهی ساقط می کند.
باید از این آقایان سوال کرد اگر اسلام فقط اخلاق فردی و عبادات فردی و احکام فردی است پس این همه احکام اجتماعی قرآن در مورد جنگ و جهاد و حدود و قصاص و دیات و تعزیرات برای چیست. اگر اسلام فقط مسائل فردی است پس چرا خداوند در قرآن تصریح فرموده که پیامبر ولایت دارد، اخلاق فردی و بیان احکام شرعی که نیاز به ولایت ندارد. علاوه بر این مگر شما اطلاع ندارید که پیامبر در مدینه حکومت تاسیس کرد. اگر قرار بود فقط راجع به مبدأ و معاد و اخلاق و عبادت سخن بگوید و رابطه مردم با خدا را سامان دهد این همه زحمت و تلاش و زجر و شکنجه و تهدید و تحریم و تبعید برای چه بود این همه جنگها و غزوات و شهیدها برای چه بود.
بدیهی است که حکومت و امامت ریشه در قرآن دارد و بدیهی است که پیامبر حکومت تاسیس کرده است. وقتی در مقابل این استدلال قرار می گیرند می گویند پیامبر وظیفه ابتدایی نداشت حکومت تشکیل دهد بلکه از روی اضطرار و به جهت اینکه مردم رشدکافی برای تشکیل حکومت نداشتند پیامبر این کاری را که به مردم مربوط بود برای اینکه این بار بر زمین نماند خود انجام داد. باید پرسید اگر تشکیل حکومت از سوی پیامبر از روی اضطرار بود و نه از روی تکلیف خدایی چرا ده سال بعد که مدینه یک شهر بزرگ مسلمانان بود باز هم پیامبر برای جانشینی خود حضرت علی (ع) را معرفی کرد.
پاسخ بسیار ضعیف آنها این است که هنوز هم مردم نمی توانستند حکومت تشکیل دهند و حاکم تعیین کنند.
و پیامبر دوباره از روی اضطرار حاکم تعیین کردند. سوال می کنیم آیا تا زمان امام دوازدهم هم که چند صد سال زمان بود باز هم مردم نمی توانستند حاکم تعیین کنند که پیامبر امامان امت را معرفی کردند. می گویند بله مردم نمی توانستند و بار بر زمین افتاده بود و امامان معصوم بدون آنکه وظیفه الهی داشته باشند برای امامت اقدام می کردند. هر شنونده منصفی متوجه می شود که این پاسخها قانع کننده نیست.
گروه دیگری از مخالفان ولایت فقیه می گویند ما امامت و ولایت و حکومت را برای پیامبر و امامهای معصوم تا زمان غیبت امام عصر (عج) قبول داریم و چون شناخت خدا و رسول خدا از مردم بیشتر است این حاکمان الهی را هم تایید می کنیم ولی این ولایت قابل تسری به دوران غیبت نیست. آنها ضمن توهین و ناسزا به مرحومملااحمد نراقی می گویند اوپایه گذار ولایت فقیه بوده است. این سخن در حالی بیان میشود که با یک نگاه ساده به تاریخ معاصر متوجه می شویم قبل از طرح ولایت فقیه از سوی ملا احمد نراقی، میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را صادر کرده که این حکم یک حکم حکومتی واعمال ولایت و امامت بوده است. همه فقها برای خودشان چنین ولایتی را قائلاند. این ولایت را امام معصوم برای فقیه تعیین کرده. وقتی فردی از امام رضاعلیه السلام سوال کرد، اگر شما را هم مانند پدرتان زندان کنند و دسترسی به شما نداشته باشیم چه کار کنیم امام (ع) تاکید می کنند حتما دین باید قیم و سرپرست داشته باشد و الا متروک می شود و اسلام از بین می رود. امام صادق (ع) فرمود در چنین شرایطی باید از بین خودتان کسی را کشف کنید که آن شخص حلال وحرام ما را بشناسد.
طبیعی است کسی که حلال و حرام خدا را بشناسد غیر از فقیه کس دیگری نیست. امام صادق (ع) فرمود این شخص را به عنوان سرپرست خودتان قرار دهید. «فانی جعلته علیکم قاضیاً» من این فردی که حلال و حرام ما را می شناسد و شما او را کشف کرده اید به عنوان قاضی برای شما قرار می دهم.
یکی از منتقدان در کتاب خود می گوید ما این حدیث ابوخدیجه را قبول داریم ناقلین حدیث هم بسیار محکم اند اما حضرت فرموده من چنین کسی را قاضی قرار دادم نه حاکم در این جا هم این آقا به مرحوم فاضل نراقی توهینهایی می کند و می گوید او تفاوت قاضی و حاکم را نفهمیده.
با کمال تأسف این آقای منتقد آنقدر انصاف نداشته که بقیه حدیث را که به ضرر استدلال او بوده حذف نکند. درادامه حدیث آمده است وایاکم ان یخاصم بعضکم بعضا الی السلطان الجائر اینجا دیگر بحث قاضی مطرح نیست بحث سلطان و حکومت است. می فرماید در دعاوی خودتان پیش طاغوتها نروید نباید کارتان به سلطان جائر کشیده شود کسی را برای خودتان انتخاب کنید که دیگر نیازی به سلطان جائر نداشته باشید. همه کار حکومت که قضاوت نیست حضرت کلمه حاکم راهم به طور صریح به کار می برند.
وقتی سوال می کنند در زمان غیبت چه کنیم، می فرماید مراجعه کنید به کسی که حدیث ما را بشناسد سپس می فرماید این فرد را که حدیث ما را می شناسد و شما او را کشف کردید من او را حاکم بر شما قرار دادم. آیا از این صریح تر می توان حکومت و ولایت فقیه را بیان کرد؟
البته باز هم آنها که قصدشان مخالفت است شبهه دیگری می آفرینند و می گویند حاکم معناهای مختلفی دارد و باید ببینیم مراد از حکم چه نوع حکمی بوده است.
لغت شناسان تصریح کرده اند که در این حدیث، حاکم همان والی و امام است که استدلالهای مفصل در این مختصر نمی گنجد.
آخرین اشکال مهمی که مطرح شده این است که می گویند ملاصدرای شیرازی حکیم بزرگ شیعه بیان کرده که آن فقیهی که در روایات به او اختیارات گسترده ای داده شده از نفوس کامله است که به خزانگه علم ربوبی پیوسته و این امکان فقط برای برخی از فقها به وجود می آید نه برای همه فقها.
کسانی که این اشکال را مطرح می کنند توجه ندارند که با استناد به سخن ملاصدرا اصل ولایت فقیه در دوران غیبت را پذیرفته و تایید کرده اند و اینکه تعداد فقیهانی که به این مرتبه از علم می رسند کم یا زیاد است تاثیری در اصل موضوع ولایت فقیه ندارد.
مخالفین ولایت فقیه یک استدلال عقلی را هم برای اثبات سخن خود مورد تاکید قرار می دهند و آن این است که می گویند برای اداره امور یک جامعه مدیریت علمی مورد نیاز است نه مدیریت فقهی. اینکه کجا باید خیابان کشی کنیم وکجا باید چراغ راهنما نصب کنیم و ترافیک را چطور کنترل کنیم مسایل تخصصی وعلمی است نه سائل فقهی پس مردم باید برای اداره امور خود یک مدیر باتخصص علمی انتخاب کنند. این استدلال آنها در حقیقت یک مغالطه است زیرا در هیچ کشوری حتی کشورهایی که براساس دموکراسی حاکم تعیین می کنند شخص اول حکومت در امر خیابان کشی و ترافیک تخصص ندارد. او باید به کلیات امور بپردازد و کارشناسان به امور تخصصی می پردازند در اسلام هم همینطور است مبانی حکومت را خدا امر فرموده امور عادی را به مردم واگذار کرده تا با متخصصین آنها را حل کنند و فرموده امرهم شورا بینهم مسائل شهری، مسئله مالیات، مسئله ترافیک، امر هم است.
ولی فقیه کلیات امور و احکام الهی را مراقبت می کند و امور عادی را خود مردم تشخیص می دهند. خداوند نفرموده امرالله شورای بینهم، فرموه امرهم شوری بینهم، امر خدا با ولی خدا است وامرهم با مردم است. ولایت فقیه در حقیقت ولایت فقه است و طبیعی است که ولایت فقه فقط بوسیله فقیه می تواند محقق شود.
بسیاری از انتقادها و اشکالها مبنای علمی ندارد و در حقیقت برای صاف کردن خرده حسابهای سیاسی است و الا نظامی که تصریح می کند حاکم باید حتما متکی به رأی مردم باشد و ویژگیهای او هم علم و عدل و آگاهی به زمان و مکان است چه اشکالی دارد. کجای دنیا گفته اند رئیس جمهور باید عادل باشد؟ کدام رئیس جمهور دنیا عادل است؟ می گویند رئیس جمهورها، چون با رأی مردم انتخاب می شوند مورد پذیرش هستند. مگر ولی فقیه با رأی مردم تعیین نشده؟ چرا بی جهت با آن مخالفت می کنید؟
در اینجا استاد پرورش خاطره ای را از مجلس خبرگان قانون اساسی برای مردمی که از اتفاقات داخلی آن مجلس بی اطلاع بودند به این صورت بازگو می کنند: شهید بهشتی در پاسخ به بنی صدر که ولایت فقیه را دیکتاتوری نامیده و موجب تشنج جلسه شده بود طی یک بیان مستدل و منطقی گفت ولایت فقیه از دیدگاه ما یعنی حکومتی که با انتخاب مردم تشکیل شود و در رأس آن ولی قرار دارد که جزء ذات او علم و عدل است. اگر یک ذره از عدل خارج شود خلع میشود و اگر علم او نقصان گرفت خلع میشود این حکومت چه تناسبی با دیکتاتوری دارد؟
استاد پرورش با دردمندی تمام می گوید امام بزرگوار ما که شاهد بودیم دراین دنیا نه ارثی گذاشت نه میراثی و زندگیش جز مبارزه و شکنجه و اذیت و آزار و تبعید و غربت نبود آمد اصل الهی امامت را احیا کرد، چرا باید عده ای جاهلانه او را مورد حمله قرار دهند؟ چرا بحثهای علمی و فقهی را آلوده به اغراض سیاسی می کنند؟
دعوا دعوای فقهی نیست دعوای سیاسی است. اصل حرفشان این است که چرا حکومت دست تو باشد و دست من نباشد.
اینکه مرتب تکرار می کنند ولایت فقیه هیچ سابقه ای در اسلام نداشته و امام خمینی (ره) آن را اختراع کرده و بعضی از آنها که کمی باسوادترند می گویند ملااحمد نراقی آن را بوجود آورده حرف عجیبی است.
تا کنون هیچ کدام از علمای بزرگ، ولایت فقیه را نفی نکرده اند. حتی آیت الله خوئی و دیگر مراجع تقلید همین که مرجعیت را قبول کرده اند یعنی ولایت فقیه را قبول کرده اند زیرا مرجعیت بخشی از ولایت فقیه است. اگر ولایت نداشت نمی توانست مرجع تقلید باشد و فتوا دهد. بر سر اصل لایت فقیه هیچ اختلافی بین علما وجود ندارد و بحثهایی که گاه مطرح می شود در مورد محدوده ولایت است نه اصل آن بعضی از فقها با تاکید بر موضوع بسط ید حوزه آن را محدودتر و برخی دیگر حوزه را گسترده تر می دانند امثال میرزای شیرازی و ملااحمد نراقی هم معتقدند فقیه اگر بسط ید دارد باید حکومت تشکیل دهد باید حکومت مقابل را ساقط کند و حاکمیت اسلام را اعمال کند. امام بزرگوار اولین کسی بود که این وظیفه الهی را انجام داد و حکومت تاسیس نمود. استاد پرورش در این سخنرانی به تحقیقی که اخیرا در قم انجام شده اشاره می کنند و می گویند در این تحقیق حدود چهارده قرن همه فقهای بزرگی که معتقد به ولایت فقیه بوده اند سال به سال مشخص شده و حتی نام شیخ انصاری هم ذکر شده است. سپس ایشان به اصلی ترین سوالات مربوط به ولایت فقیه اینگونه پاسخ می دهند. مهمترین سوال این است که آیا ولایت فقیه با ولایت اهل بیت (ع) یکسان است یا در مراتب مختلف قرار دارد.
باید با صراحت و روشنی گفت در فرهنگ اسلامی ولایت فقیه و ولایت اهل بیت (ع) در بعد ولایت هیچ فرقی ندارند اگرچه از نظر رتبه صاحب ولایت فرق دارند. مثل ولایت پیامبر است و ولایت خدا که این دو ولایت هیچ فرقی با هم ندارند . اگر خدای متعال فرمانی داد واجب است انجام دهیم و اگر پیامبر هم فرمانی داد واجب است انجام دهیم و این دو هیچ تفاوتی با هم ندارند درحالی که مقامها یکسان نیست. علم خدا با علم پیامبر در یک حد نیست. همینطور ولایت پیغمبر و ولایت امیر مومنان یکسان است یعنی در فرمان دادن و پذیرش مردم هیچ تفاوتی ندارند. در حالی که مقام پیغمبر بالاتر است. ولایت امیر مومنان هم با ولایت دیگر ائمه اطهار (ع) یکسان است ولی مقام آنها یکسان نیست.
ولایت معصومین (ع) و ولایت فقیه هم یکسان است، در فرمان دادن و تبعیت مردم هیچ تفاوتی وجود ندارد. اما بدیهی است که رتبه ها در یک سطح نیست. فقهایی هم که در طول تاریخ فتوا داده اند و مردم تبعیت کردهاند از نظر علمی در یک سطح نیستند ولی در تبعیت مردم هیچ تفاوتی نیست و همه یکسانند. استاد پرورش در سخنرانی برای جانبازان این مفهوم را صریحتر و روشنتر بیان کرده و گفته اند: حوزه ولایت اولیای خدا همان حوزه ولایت خدا است. امر و نهی آنها، امر و نهی خدا است، تمکین در برابر آنها تمکین کردن در برابر خداست و سرپیچی از فرمان آنها سرپیچی کردن از فرمان خدا است. فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکمالله.
ایشان در سخنرانی برای بسیجیان تصریح می کنند:
روحانیت در زمان غیبت امام زمان (عج) همان حرکتی را دنبال می کند که امام زمان (عج) می خواستند دنبال کنند و آن تحقق امامت نور در زمین است. امروز ایران اسلامی منادی امامت نور است و دنیای کفر و استکبار منادی امامت نار است و این دو قهرا در مقابل یکدیگر قرار دارند.
استاد پرورش در سخنرانی سالروز ولادت امام علی علیه السلام بر دشمن شناسی تاکید نموده و توجه مخاطبان را به خصومتهایی که علیه اصل ولایت فقیه جریان دارد جلب می کنند. ایشان که با کمک دوستانشان تمامی حمله ها، تخریب ها و توهین ها، تهمت ها، شبهه آفرینیهای رسانه های معاند داخلی را ظرف شش ماه جمع آوری کرده اند با بر شمردن آنها مخاطبان را از ساده لوحی و خوش خیالی بر حذر داشته و تصریح می کنند با مشاهده برخی پیروزی ها نباید بگوییم «ذهب السیئات عنی» یعنی دشمن دست از دشمنی برداشته و خطری ما را تهدید نمی کند. ایشان با این گزارش تکان دهنده به مخاطب این آگاهی را می دهند که دشمن از غلفت ما سوء استفاده کرده و حتی در درون برخی رسانه های داخل کشور پایگاه زده است.
استاد پرورش درتحقیقات قرآنی خود مخالفتهایی که در درون جامعه و در بین خواص با ولایت و امامت فقیه صورت می گیرد بررسی کردند و اصلی ترین علت را منیت و غرور و خودپرستی می دانند و آن را بت پرستی جاهلانه خوانده و در کتاب جاهلیت می گویند:
شگفتا که این «خود» تا چه حد قدرت طلب است که در مقابل حکومت خدا پرچم می افرازد و شگفت تر آنکه درتلاش است تا حاکمیت خدا را از صحنه خارج کند، استاد پرورش خطاب به کسانی که گمان میکنند درمیان راه تبعیت از ولی فقیه و راه تبعیت از شیطان راه سومی وجود دارد که راه اعتدال و میانه است حدیث امام صادق (ع) را یادآور می شوند که فرمود الحکم حکمان حکم الله و حکم الجاهلیه. دو راه بیشتر وجود ندارد. اگر حکم الله گردن نهاده نشد آنچه باقی می ماند حکم جاهلیت است.
ایشان آیه 36 سوره زخرف را نیز یادآوری می کنند که فرمود. من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین، آنکه از یاد خدا و جبهه خدا دور شد شیطان را با او قرین و همنشین قرار می دهیم در این آیه نیز تصریح می شود که راه میانه ای وجود ندارد.
بین جبهه نور و جبهه نار بین امام نور و امام نار یکی را باید انتخاب کرد. این استاد فرهیخته در سخنرانی برای مدیران در مورد عاقبت کار مخالفان و بیعت شکنان با ذکر نمونه هایی عبرت آموز عاقبت سوء افرادی مثل شیخ علی تهرانی، بنی صدر، قطب زاده و سیدحسین خمینی نوه امام را یادآوری می کنند که در اثر مخالفت با ولی فقیه از اوج محبوبیت وعزت به حضیض ذلت و بدنامی سقوط کردند. خیانت گناه بزرگی است. حضرت علی علیه السلام بالاترین خیانت راخیانت به ولی می دانند.
استاد پرورش 18-17 سال قبل، برخی از افرادی را که در پستهای مهمی قرار داشتند و ظاهر الصلاح بودند خائن می دانستند و عاقبت سوء آنها این شد، که امروز از تریبون رادیو اسرائیل سخن می گویند و دیگر آبرویی برای آنها باقی نمانده است.
استاد پرورش در مورد خواص، بزرگان و مسئولان کشور دو نگرانی بزرگ راهمواره مورد تاکید قرار می دادند. اول آنکه آنها وخانواده هایشان به قدرت و ثروت آلوده شده و طبقه فاسد جدیدی را تشکیل دهند و در مقابل ولی فقیه قد علم کنند. ایشان در همان سال اول انقلاب که هنوز چنین مسائلی در بین مسئولین وجود نداشت با بهره گیری از هشدارهای قرآن، در مجلس خبرگان قانون اساسی در یک بیان استدلالی و با استناد به آیه یا ایهاالنبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاه الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن واسرحکن سراحا جمیلا.
خطر خانواده های فاسد و آقازاده های فاسد را به همه هشدار دادند و سعی کردند باتصویب قانون مانع بروز آن شوند نگرانی دوم ایشان که در سخنرانی برای مدیران مورد تاکید بیشتری قرار گرفت کم طاقتی مسئولین در برابر سرد و گرم و تلخ و شیرین ولایت بود آنها که خود را دوست وهمراه و همسنگر رهبر می دانند اگر در اثر خطایی توبیخ شوند نباید مسیر ولایت مداری را تغییر دهند. بلکه باید خطای خود را جبران کنند ایشان که از نزدیک با مسئولان بلند پایه کشور آشنا بودند اعتقاد داشتند بخشی از کجروی ها و انحرافها و به جبهه دشمن نزدیک شدن ها از همین نقطه ضعف آغاز شده .
در آن سخنرانی تصریح کردند اگر در دوران غیبت امام زمان (عج) سرد و گرم ولی خدا را پذیرا باشیم این امید هست که هنگام ظهور، تحمل سرد و گرم حجت خدا را داشته باشیم و رستگار شویم.
در بحث ولایت فقیه هشدار مهم استاد پرورش به مخاطبین این بود که دشمن با فشار اقتصادی و دادن وعده و عیدها در صدد است جامعه را در حمایت و تبعیت از ولی فقیه دچار تردید کند. ایشان در سخنرانی سالروز ولادت امام جواد (ع) سرنوشت عزیزترین اقوام نزد خداوند را یادآور شدند که هنگام تحدید اقتصادی کم طاقتی کردند و به پیامبر خود گفتند و لن تصبر علی طعام واحد و با این گرایش که به رفاه پیدا کردند و با غفلت از فرهنگ ایثار و فداکاری و جهاد، بتدریج از بالاترین درجات عزت به ذلت و خواری مبتلا شدند.
استاد پرورش در آسیب شناسی جبهه یاران ولایت، تحقیقات گسترده ای در قرآن داشتند اصلی ترین نقطه ضعف را ضعف در تبعیت و اطاعت دانسته و تبعیت را نه فقط یک تکلیف شرعی مهم بلکه یک عامل تغییر سرنوشت معرفی می کنند.
ایشان در سخنرانی حزب جمهوری اسلامی با استناد به آیه قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله به این نکته بسیار حیرت انگیز توجه می دهند که تا قبل از تبعیت از ولی، ما محب خداوندیم و خداوند محبوب ما است اما اگر از ولی تبعیت کنیم خداوند محب ما می شود و ما محبوب خداوند خواهیم بود. تبعیت کردن از ولی که در حقیقت عمل کردن به حکم خداوند است چنین معجزه بزرگی را در سرنوشت ما پدید می آورد.
ایشان در سخنرانی حزب جمهوری اسلامی اطاعت و تبعیت عملی را شاخص ولایتمداری و دوستی با ولی معرفی می کنند
ان ولی محمد من اطاع الله ... و ان عدو محمد من عصی الله
استاد پرورش گامی فراتر از اطاعت را هم به یارانشان توصیه کرده اند اطاعت اگرچه شرط لازم برای وفاداری و ولایتمداری است اما اصحاب خاص در مرحله ای بالاتر از اطاعتند. استاد پرورش در مراسم سالگرد شهدای هفتم تیر این خاطره را نقل کردند که شهید بهشتی به من گفت ما باید در این انقلاب مثل یاران امام حسین (ع) هنگام نماز ظهر عاشورا باشیم و خود را سپر بلای امام و رهبرمان قرار دهیم تا تیرهایی که به سوی او رها می شود به ما اصابت کند.
شهید بهشتی گفت من این تصمیم را گرفته ام و تا آخر بر این تصمیم باقی خواهم بود.
استاد پرورش که عمری را در پژوهشهای قرآنی گذرانده و اصل ولایت فقیه را در عمق آیات قرآن و احادیث مشاهده کرده و آن را در نظام فکری و اعتقادی خود جای داده بود وقتی روشنفکران غربزده حتی در داخل مجلس خبرگان قانون اساسی علیه ولایت فقیه شروع به جوسازی کرده و آن اصل مترقی قرآن را ضدارزش معرفی می کردند و حتی در مقطعی در او هم طمع ورزیدند و برایش دام گستردند تا مثل بعضی دیگر از مسئولین به آنها بپیوندد ودرمقابل ولی فقیه قرار گیرد، با هوشیاری تمام دست آنها را خواند و به آنها گفت این قبری که بر سرش گریه می کنید خالی است و مرده ای ندارد.
آنگاه پشت تریبون مجلس رفت و حاصل همه تحقیقات قرآنی خود را و همه اعتقادات دینی خود را در یک جمله خلاصه کرد و با گردنی افراشته و صدایی رسا گفت: ولایت فقیه اصل دینی ما است و من شرعا خود را موظف به تبعیت از ولی فقیه می دانم و آنچه بگوید من آن را برای خودم واجب الاطاعه می دانم و به آن عمل می کنم.
انتهای پیام/