متن خطبه علی گونه زینب(س) در برابر یزید در شام
به خدا قسم که تو ذکر و شخصیت ما را محو نخواهى کرد؛ وحى ما را نابود و از بین نخواهى برد. تو به فرجام ما نخواهى رسید.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، از حوادث مهم بعد از عاشورا خطبه عالمانه و حماسی حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در کاخ یزید در شام با حضور سر بریده امام حسین ـ علیه السلام ـ بود که یاد آور فصاحت و بلاغت و کوبندگی خطبه های علی ـ علیه السلام ـ بود. خطبه ای که از مقام اهل بیت و سید الشهداء علیهم السلام دفاع کرد و داغ ننگ و رسوایی را پیشانی بنی امیه و یزید تا ابد حک نمود.
به روایت سید بن طاوس و دیگران متن خطبه به شرح زیر است:
الحمد للَّه رب العالمین و صلّى اللَّه على رسوله و آله اجمعین. خدا راست میگوید که فرموده است: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ.» (روم / 10) (آن گاه فرجام کسانى که بدى کردند [بسى] بدتر بود، [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند مىگرفتند.)اى یزید! تو گمان کردى چون راههای زمین و افقهاى آسمان را بر ما بستهاى و ما نظیر اسیران سوق داده میشویم، ما نزد خدا خوار هستیم و تو نزد او گرامى خواهى بود و این موضوع نشان میدهد که تو نزد خدا اهمیت دارى؟ لذا با حالت بزرگ منشى به اطراف خود نظر میکنى و فوق العاده مسرورى از این که دنیا به تو رو کرده، امور تو منظم و مرتب شده و مقام سلطنت ما براى تو با صفا شده؟ آرام باش! آرام باش! آیا قول خداى سبحان را فراموش کرده اى که میفرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ.» (آل عمران / 178) (و البته نباید کسانى که کافر شدهاند تصور کنند این که به ایشان مهلت مى دهیم براى آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت مى دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند، و [آن گاه] عذابى خفت آور خواهند داشت.)
سپس فرمود: اى پسر آزادشدگان! آیا از عدالت تو است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جاى دهى و دختران پیامبر اسلام را به اسیرى ببرى و سوق دهى؟ تو چادرهاى ایشان را برداشتى؛ صورتهاى آنان را باز نمودى؛ دشمنان ایشان را با ذلت و خوارى شهر به شهر میبرند و مردم به تماشاى آنان میآیند؛ اشخاص از نزدیک و دور، ناکس و شریف متوجه صورت ایشان میشوند؛ از مردان دوست و یاوری با آنان نیست؛ احدى از طرفداران آنان نیست که از آنان دفاع نماید. چگونه میتوان چشم امید به کسى داشت که جگرهاى مردان با ذکاوت را از دهان خود خارج نمود و گوشت وى از خون شهیدان روییده باشد؟ چگونه از بغض ما اهل بیت خوددارى میکند کسى که با چشم دشمنى و طعنه زدن و کینه و ستیزه به ما نگاه می کند؟ سپس بدون این که این سخن را گناه و عمل بزرگى بدانى، میگویی:
پس براى این عملى که من انجام دادم اظهار فرح و خوشحالى میکردند و مى گفتند: اى یزید دستت بریده و شل مباد!
تو میکوشى که در حضور اهل مجلس خود چوب به دندانهاى ابى عبداللَّه که بزرگ جوانان اهل بهشت است بزنى، چرا تو یک چنین شعرى را نخوانى در صورتى که نیشتر به دمل زدى و رگ و ریشه ما را قطع نمودى! تو این عمل را به وسیله ریختن خون ذریه حضرت محمّد ـ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ـ و ستارگان زمین که از آل عبدالمطلب میباشند انجام دادى. اکنون بزرگان و گذشتگان خود را صدا میزنى. طولى نمیکشد که تو نیز در جایگاه آنان وارد خواهى شد. در آن موقع حتما دوست خواهى داشت که کاش شل و لال بودى و آنچه را که گفته بودى نمیگفتى و این اعمالى را که انجام دادهاى، انجام نمیدادى.
پروردگارا! تو حق ما را بگیر! بار خدایا! تو از افرادى که در حق ما ظلم کردند انتقام بکش! غضب خود را بر آن اشخاصى که خون ما را ریختند و یاوران ما را کشتند نصیب فرما.
اى یزید! به خدا قسم تو نبریدى مگر پوست خود را؛ قطع نکردى مگر گوشت خویشتن را. به زودى در حالى بر پیغمبر خدا وارد میشوى که متحمل ریختن خون ذریه او شده باشى و نسبت به عترت و پاره بدن آن حضرت هتک حرمت کردى. خداى توانا پراکندگى آنان را به اجتماع مبدل میکند و حق ایشان را خواهد گرفت.
اى یزید! «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون.» (آل عمران / 169)(هرگز گمان نکنى آن افرادى که در راه خدا کشته شدند نظیر مردگان باشند، بلکه زنده اند؛ نزد پروردگار خود رزق داده میشوند.) اى یزید! براى تو همین کافى که خدا بر تو حاکم و حضرت محمد خصم تو باشد و جبرئیل ما را یاورى نماید. آن افرادى که دستیار تو شدند و تو را بر گردن مسلمانان مسلط کردند، به زودى خواهید دانست که کدام یک از شما داراى بدترین مکان و ضعیفترین لشکر خواهید بود.
گرچه با تو سخن گفتن موجب بلا و محنت من مىشود، ولى در عین حال من قدر و قابلیت تو را کوچک میشمارم و سرکوبى و توبیخ تو را بزرگ و لازم میدانم. ولى چه باید کرد که چشمها گریان و سینه و جگرها سوخته است! آگاه باش: العجب کل العجب که حزب شیطان و آزادشدگان، حزب خدا را که نجیب بودند کشتند! این دستها است که از خون ما و این دهانها است که از گوشت ما تغذى مینمایند! آن جثه هاى پاکیزه است که گرگهاى بیابانى آنها را به نوبت زیارت میکنند و بچه هاى کفتارها آنها را به خاک میمالند. گرچه تو ما را از راه ظلم به غنیمت گرفتى، ولى طولى نمیکشد در آن موقعى که جز آنچه را که پیش فرستاده باشى نخواهى یافت، ضامن غرامت ما خواهى بود. و پروردگار تو در حق بندگانش ظلم نخواهد کرد.
ما به خدا شکایت میکنیم و به او اعتماد مینماییم. پس تو مکر و حیله خود را به کار ببر؛ سعى و کوشش خود را انجام بده؛ جد و جهد خویشتن را به پایان برسان. به خدا قسم که تو ذکر و شخصیت ما را محو نخواهى کرد؛ وحى ما را نابود و از بین نخواهى برد. تو به فرجام ما نخواهى رسید. تو از این ننگ و عار تبرئه نخواهى شد. رأى تو ضعیف و روزگار حکم فرمایی تو قلیل و جمعیت تو پراکنده است. در آن روزى که منادى ندا میکند و میگوید: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران باد. حمد و سپاس مخصوص آن خدایی است که سعادت را نصیب افراد اول ما و شهادت و رحمت را نصیب آخرین افراد ما نمود.
ما از خداى مهربان مسألت مینماییم که ثواب فراوان و کاملى به آنان عطا و خلافت ما را نیکو فرماید. زیرا خدا مهربان و دوست دار ما است. خداست که براى ما کافى و بهترین وکیل میباشد.
منبع: بحار الانوار ج 45 ص 133 به نقل از لهوف سید بن طاووس ص 135
منبع:عقیق
انتهای پیام/