چمرانِ ایوب
آقاخانی با زمانآگاهی به بخشی مغفول مانده از زندگی دکتر چمران پرداخته که در مسیر روایت آن میتوان به تصویری از دوران دانشجویی او در آمریکا، اتفاقات خانوادگی، اقامت در لبنان و رونمایی از تصمیمهایی سخت که جانمایهٔ شخصیت چمران را است، برخورد کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ارمغان بهداروند، مدیرعامل انجمن هنرهای نمایشی ایران در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، نگاهی به نمایش «تکههای سنگین سرب» به کارگردانی ایوب آقاخانی داشته است، او در بخشی از یادداشت خود مینویسد: «چمران ایوب، نه به تمامی نماینده جامعهٔ روزگار خویش است و نه شخصیتی یگانهای که مناسبات اجتماعی در پیکرهٔ ذهنی او بیاثر باشد. چمران، قهرمانی است که به شیوهای هنرمندانه، در روزگار خویش متجلی میگردد.»
در ادامه یادداشت بهداروند را میخوانید:
رویارویی با آدمهایی که در حافظهٔ تاریخی مخاطبان شکل گرفتهاند، چندان هیجانآفرین و رغبتبخش نیست، خاصه آنکه این شخصیت براساس باورهای عمومی و القای رسانهای از آن چنان تمایزی برخوردار شده باشد که نتوان به دوباره آفرینی آن دل خوش داشت. از این روی، در این رویارویی، روایتی کارکرد دارد که بتواند شکلی دیگرگونه از شخصیت را که به واسطهٔ عبور زمان، قابل ابراز باشد، تعریف نماید.
رویارویی با «چمران» نمایش «تکههای سنگین سرب» از چنین تعریفی برخوردار است. نگاه غالب بر این شخصیت در همهٔ این سالها، منتج به آفرینش شخصیتی شده است که همهٔ خصلتهای انسانی و فراتر او را در پس جامهٔ چریکی چمران پوشش داده است. انسان معاصری که با ممارست در درک روزگار خویش، به دریافتهایی متمایز و کنشهایی منحصر به فرد، وقوف پیدا کرده بود اما نقش سزاوار او در موقعیتهایی از چرخهٔ تثبیت انقلاب که ناگزیر وجه نظامی او را بیشتر نمایان میساخت، فرصت مواجهه با دیگر مولفههای شخصیتی او را ناممکن نمود.
«ایوب آقاخانی» با زمانآگاهی لازم به بخشی مغفول مانده از زندگی دکتر چمران پرداخته است که در مسیر روایت آن میتوان به تصویری از دوران دانشجویی او در آمریکا، اتفاقات خانوادگی، اقامت او در لبنان و رونمایی از تصمیمهایی سخت که جانمایهٔ شخصیت چمران را مشتمل میشود، برخورد کرد. در خلال داستانی که از زبان بازیگر زن این نمایش روایت میگردد، به تدریج زوایای نامکشوفی از زندگی چمران روشن میشود که متأثر از قرار گرفتن او در موقعیتهای رفتاری متفاوتی است که هر انسانی در چنین مواجههای، کنشی خاص ابراز مینماید.
آنچه که به وضوح در این متن بر آن اصرار میشود شباهت ناگزیر چمران به دیگر آدمها در عین تفرد و یگانگی اوست. چمران هم در برونتاب زندگی خویش، چهرهای چریکی دارد و هم در درونتاب زندگی خویش، بنا به آنچه ایوب آقاخانی به نمایش گذاشته است، رویکردی چریکی دارد. چمران ایوب در همهٔ نمایش، جامهٔ چریکی بر تن دارد. تفکری که بنا به تعمیق آن در گوهرهٔ چمران، در وضعیتهایی هم چون بازگشت خانوادهاش به آمریکا، آگاهی از غرق شدن فرزند خردسالش در استخر و بازگشت او به کردستان متجلی میگردد و بر هویت و اصالت این تفکر اصرار مینماید. دستاوردی که به تمامی از آن چمران نیست و دیگران نیز به سهم و نوبت خویش در آن شریک بودهاند اما در متن ایوب آقاخانی هم چون دیگر تراژدیهای امروزین، تکیه بر فردیت قهرمان داستان میباشد و بر این اساس یگانگی او در صحنهٔ پایانی نمایش، شاید یادآور این نکته باشد.
چمران ایوب، نه به تمامی نماینده جامعهٔ روزگار خویش است و نه شخصیتی یگانهای که مناسبات اجتماعی در پیکرهٔ ذهنی او بیاثر باشد. چمران، قهرمانی است که به شیوهای هنرمندانه، در روزگار خویش متجلی میگردد.
در صحنهٔ اجرای این نمایش اگر چه حس غالب بر اثر مرکزیت جعبههای مهمات و پوشش نظامی چمران، حسی نظامی است اما آرامش شخصیتها و القای عواطف هر دو سوی داستان به یکدیگر به واسطهٔ لحن و لهجهٔ بازیگر زن و ادبیات کلام چمران، آن سنگر نظامی را به صحنه در صحنهای برای عشقورزی قهرمان داستان بدل میکند. قهرمانی که جنگ را نه برای جنگ که برای «صلح» بر میگزیند.
انتهای پیام/