تنابنده: در سریال پایتخت بی تربیتی ممنوع است
خبرگزاری تسنیم:محسن تنابنده گفت: ما در این اثر دور بیتربیتی را خط کشیدهایم و شما به هیچ عنوان نمیتوانید ردپای بیتربیتی را در قصه پیدا کنید. ما میخواهیم در فضای محترمانه شوخی کنیم و این موضوع کار را سخت میکند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، کمتر آدمهای معمولی را میتوان پیدا کرد که به افرادی خاص در میان مردم بدل شوند و همه توجهات را به خود جلب کنند. این روزها خیلیها معتقدند برای دیده شدن باید دست به کارهای عجیب و غریب زد اما خانواده نقی معمولی ثابت کردند که محبوب شدن ارتباطی با این مسائل ندارد و همین که شما خودتان باشید کافی است؛ آن وقت همه توجهها جلب میشود؛ محسن تنابنده، مغز متفکر پایتخت معتقد است تمام جذابیت این خانواده به معمولی بودنشان است و اینکه در روایت قصه آنها صداقت، شرط اول است. با محسن تناینده سفری طولانی به دل ماجراهای پایتخت داشتیم و از او خواستیم برای ما از زیر و بم آن بگوید:
خانواده معمولی را ساده پیدا نکردم
برای رسیدن به خانواده معمولی زمان زیادی را صرف کردم و آنها را ساده پیدا نکردم. قبل از اینکه استارت این کار را به شکل جدی بزنم، مدتها وقت، صرف تحقیق این خانواده کردم، چون میخواستم داستانی را روایت کنم که خارج از کلیشههای رایج باشد و از تکرار در آن پرهیز کنم؛ بعدها هم با سیروس مقدم و به دنبال آن احمد مهرانفر در مورد این خانواده تحقیق کردم و رفتهرفته معمولی در ذهن ما شکل گرفت. بعد از آن هم برای ساخت هر مجموعه این سریال زمان و انرژی صرف کردیم.
نقی، نماینده چه قشری است
اگر شما لهجه نقی را حذف کنید، متوجه خواهید شد او نماینده طیف وسیعی از مردمی است که در شهرستان هستند و زندگیهای سالم و بیآلایشی دارند؛ به همین خاطر در طراحی شخصیت این کاراکتر با وجود اینکه به شمالی بودن او فکر کردم، نمیخواستم او را صرفا نماینده قشر خاصی معرفی کنم چون نگاهی کلیتر داشتم و میخواستم افراد از زاویه نگاه خودشان با او همذاتپنداری کنند.
پایتختیها محرم مردم بودند
بارها این جمله را در مورد بازیگران پایتخت گفتهام که تکتک آنها باید این قابلیت را داشته باشند که از قاب تلویزیون بیرون بیایند و به نوعی محرم مردم شوند و در کنار سفرههایشان بنشینند. چنین اتفاقی معمولا در کمتر کاری رخ میدهد و اکثر کاراکترها این حس نزدیکی را به مخاطب نمیدهند؛ درحالی که فکر میکنم مردم خودشان را زانو به زانوی نقشهای این سریال حس میکنند؛ به همین خاطر راحت اعتماد میکنند، شیشه تلویزیون را در نظر نمیگیرند و اهالی پایتخت را مهمان خانههایشان میدانند.
اگر خوب قصه بگی، بردهای
به نظرم دیگر دوره کارگردانسالاری و بازیگرمحوری گذشته است و مردم ثابت کردهاند تشنه شنیدن قصههای خوب هستند و اگر شما برای آنها اثری فارغ از کلیشه را تعریف کنید، آنها به شما اعتماد میکنند و پای قصهتان مینشینند. ما در این سریال سعی کردهایم به این فرمول ساده وفادار باشیم و خودمان را از بند مسائل دست و پاگیر رها کنیم و صرفا مردم را به شنیدن قصه زندگی خودشان دعوت کنیم.
نباید کسی به خانواده معمولی شک کند
با وجود اینکه در طراحی قصه سعی میکنم در هر قسمت و در نهایت مجموعه سراغ فضاهای متفاوت بروم اما این موضوع باعث نمیشود اجازه دهم برای ایجاد گرهافکنی، راستی و درستی شخصیت خانواده معمولی را زیر پا ببرند و شرایطی فراهم شود که مخاطب به درستی آنها شک کند. به نظرم اشتباه بزرگ زمانی رخ میدهد که مخاطب صداقت این خانواده را حتی در ذهنش زیر سوال ببرد.
شوخی در فضای محترمانه
نکته با اهمیت دیگری که در این سریال وجود دارد این است که ما در این اثر دور بیتربیتی را خط کشیدهایم و شما به هیچ عنوان نمیتوانید ردپای بیتربیتی را در قصه پیدا کنید. ما میخواهیم در فضای محترمانه شوخی کنیم و این موضوع کار را سخت میکند اما با این وجود باعث میشود ما از خلاقیت بیشتری استفاده کنیم و هر چیزی را دستمایه شوخی کردن قرار ندهیم.
تنابنده: در سریال پایتخت بی تربیتی ممنوع است
من شبیه نقی نیستم
بعضیها تصور میکنند که من و نقی به یکدیگر شبیه هستیم و رگهایی از او در من وجود دارد؛ در حالی که این طور نیست و من برخلاف نقی فرد بداخلاقی هستم و آن میزان مهربانی در من وجود ندارد.
دور بداهه را خط کشیدم
من معتقدم بداهه به سریالی نظیر پایتخت ضربه میزند؛ به همین خاطر برخلاف تصور، ما دور بداههپردازی را در این سریال خط کشیدیم و موضوع همفکری را به زمان تمرین موکول کردیم؛ زمانی که دور هم نشستهایم و در حال دورخوانی متن هستیم، هر کس پیشنهادی دارد، مطرح میکند؛ اگر حس کردیم که این پیشنهاد به نقش کمک میکند آن را مدنظر قرار میدهیم؛ در غیر اینصورت از متن استفاده میکنیم؛ البته این موضوع باعث میشود رنگآمیزی بیشتری در کلیت کار ایجاد شود و همه چیز حساب شده پیش برود.
قانونی که شکستم
به نظرم این سریال پتانسیل آن را دارد که سری صدمش هم ساخته شود و این طور نیست که مثلا چون به سری سوم رسیده، کفگیر ایدهپردازی ما به ته دیگ خورده باشد چون شخصیتپردازی در این کار کاملا حساب شده صورت گرفته و بستر برای ادامه دارد شدن سریال کاملا فراهم است. هیچ وقت از خاطرم نمیرود وقتی میخواستیم سری دوم این مجموعه را بسازیم، خیلیها به ما گفتند بیخیال این ماجرا شویم و اجازه دهیم مردم خاطرات خوبشان را از سری اول سریال داشته باشند چون اعتقاد داشتند تمام مجموعههایی که سری دوم آنها ساخته شده نتوانستهاند با مخاطب ارتباط برقرار کنند و جذابیتهای لازم را نداشتهاند اما ما اجازه دادیم تمام تبهای مربوط به تشویق و نقدها بخوابد و در شرایطی مناسب دست به تصمیمگیری بزنیم؛ به همین خاطر چندی بعد با کارگردان و تهیه کننده کار جلساتی را برگزار کردیم و در آن جلسات به این نتیجه رسیدیم که کار را ادامه دهیم؛ هرچند هر بار که استارت ساخت سری جدید این مجموعه را میزنیم استرسهای خاص خودمان را داریم؛ اینکه بتوانیم کاری متفاوت و نو به مخاطب ارائه دهیم؛ از طرفی خیالمان راحت است که شخصیتهای این مجموعه به دلیل قوام خوبی که دارند ما را محدود نمیکنند.
برای بازیگری خطر میکنم
وقتی پای بازیگری به میان میآید من تبدیل به آدمی بیعقل میشوم که به راحتی تن به هر خطری میدهد و هر مشکلی را به جان میخرد تا نقشش دیده شود چون بیشترین خطرهای زندگیام را در حرفه بازیگری مرتکب شدهام؛ البته از انجام هیچ کدام از آنها پشیمان نیستم.
چرا فامیلی این خانواده معمولی است
وقتی قرار شد من کار نگارش این سریال را انجام دهم همانطور که پیشتر هم به آن اشاره کردم همه جوانب آن را در نظر گرفتم؛ حتی انتخاب اسمهای آن را به گونهای انجام دادم که به نوعی آنها را نمایندگی کند؛ مثلا فامیلی نقی را معمولی گذاشتم چون به نظرم او نماینده قشر معمولی بود. در مورد اسم ارسطو هم به خاطر نگاه و فلسفه عجیب و غریبش در زندگی چنین اسمی را برای او انتخاب کردم. در مورد هما هم چنین موضوعی وجود داشت چرا که او برای نقی واقعا حکم همای سعادت را داشت و هر کاری انجام میداد تا خانواده زندگی آرام و شیرینی داشته باشد و با صبوری زیاد مدیریت خانواده را بر عهده داشت.
در پایتخت پدر شدم
از همان ابتدا تاکید زیادی داشتم که فرزندان نقی دوقلو باشند چون در سریالهای ما کمتر سراغ دوقلو بودن بچهها میروند. وقتی سارا و نیکا به جمع ما اضافه شدند واقعا فکر نمیکردم در زمان کوتاهی تا این حد در دل ما جای باز کنند اما آنها از همان روزهای اول من و ریما رامین فر را پدر و مادر خود خطاب کردند و من هم ناخوادگاه حس عاطفی زیادی به آنها پیدا کردم؛ بطوری که در پشت صحنه رابطه پدر و دختری واقعی بین ما وجود دارد و من مانند یک پدر باید حواسم به نیازهای آنها باشد. این رابطه در پشت دوربین به ما کمک میکند مقابل دوربین کنار هم بهراحتی قرار بگیریم؛ ضمن اینکه آنها باعث شدند در این کار به نوعی تجربه پدر شدن را هم داشته باشم و به این رابطه عاطفی غنی پی ببرم.
سختگیریهای من
در عین حال که من بهشدت به کار گروهی اعتقاد دارم و بر این باورم که اگر همکاریهای خوبی در تیم انجام نشود ماحصل کار هم تعریف چندانی ندارد اما باید اعتراف کنم که در طول کار فرد سختگیری هستم و بداخلاقیهای مختص به خود را دارم؛ هر چند که دوستان پشت صحنه میدانند این بداخلاقیها صرفا به دلیل فشار کاری و حساسیت من برای ارتقای اثر است؛ به همین خاطر لطف میکنند و کمتر از من به دل میگیرند اما به هر حال خودم به این نقطه ضعفم اشراف دارم.
هوچیگری با نقد فرق دارد
بعد از پخش پایتخت3 برخی افراد نقدهای تندی علیه پایتخت داشتند که بیشتر شبیه به هوچیگری بود و یک جور انتقامگیری فردی به شمار میرفت تا نقد منصفانه؛ چراکه مردم مازندران واقعا با این سریال نهتنها مشکلی نداشتند بلکه این اثر بیشترین مخاطب را از مردم این استان داشت؛ اگر غیر از این بود این سریال تا این حد نمیتوانست با مخاطبانش ارتباط برقرار کند. به هر حال من فکر میکنم بعضیها چشم دیدن موفقیت سریالهایی نظیر پایتخت را که از پتانسیل مانایی برخوردار هستند ندارند.
برای تکیه کلامهای این سریال فکر کردیم
همه اتفاقاتی که در این سریال رخ میدهد حساب شده است و ما چیزی را به شکل اتفاقی انجام ندادیم. حتی برای انتخاب تکیه کلامها هم ما فکر زیادی کردیم و سعی کردیم آنها را از زبان و فرهنگ خود مازندرانیها انتخاب کنیم و چون چنین فکری پشت این کار بود، این تکیهکلامها در میان مردم ماندگار شده است.
چرا سریالهای ما مثل خارجیها طولانی نیست
این سوال را بسیاری از مردم این روزها دارند که چرا ما نمیتوانیم مانند کشورهای پیشرفته سریالهایی را بسازیم که پنج تا ده سال زمان پخش آن طول بکشد؟ واقعیتش این است که بخشی از این موضوع به مسائل فرهنگی ما باز میگردد و اینکه معمولا زود از مسائل سیر میشویم و بخشی دیگر هم عدم برنامهریزی مناسب و نداشتن روحیه تیمی خوب است؛ هر چند که در این میان مسایل مالی و حمایتی نقش عمدهتری را بازی میکند چراکه اگر حمایت مالی مناسبی وجود داشته باشد میتوان گامهایی جدی در این راه برداشت و کارهایی را ساخت که زمان پخش طولانی دارند.
اعترافات من
طی این سالها کار نویسندگی و بازیگری را به موازات هم جلو بردم. من از زمانی که کم سن و سال بودم به فیلمنامهنویسی روی آوردم و برای موفق شدن در آن زحمت زیادی کشیدم؛ البته عشق و علاقه به بازیگری هم از همان دوران کودکی همراه من بود اما از بین بازیگری و نویسندگی باید اعتراف کنم که بازیگری را بیشتر دوست دارم چون جذابیتی که در این حرفه برای من وجود دارد کمنظیر است.
رضا عطاران و مهران مدیری جادهصاف کن بودند
کسی نمیتواند زحمت و تلاشی را که مهران مدیری و رضا عطاران در عرصه طنز کشیدند نادیده بگیرد. آنها در این عرصه به نوعی جاده صافکن بودند و همه سختیها را به جان خریدند تا مسیر برای ما هموار شود. جنس طنز مهران مدیری و رضا عطاران برای همه مردم ملموس و قابلباور است و آنها با همه وجودشان آن را دوست دارند. بیتردید اگر زحمت و تلاش آنها در این حیطه نبود ما نمیتوانستیم در این حوزه موفق عمل کنیم.
استعداد من در زمینه ورزش
اگر به پای از خود متشکری نگذارید باید بگویم استعدادم در ورزش خوب است. در مقطعی بوکس کار میکردم و اتفاقا در همان زمان کوتاه پیشرفت خوبی داشتم؛ زمانی هم که در ساخت سری سوم پایتخت تصمیم گرفتم بدون بدل، خودم کشتی بگیرم، هیچ کس باور نمیکرد بتوانم این کار را بهدرستی انجام دهم چون همه فکر میکردند کم میآورم اما من خیلی خوب در این زمینه عمل کردم و ظرف مدت کوتاهی همه فنون کشتی را یاد گرفتم و کشتی خیلی خوبی را هم انجام دادم. در فوتبال هم کماستعداد نیستم. در تیم فوتبال هنرمندان یکی از بازیکنهای اثرگذار هستم.
نقی مثل من استقلالی دو آتیشه است
من مخاطب جدی فوتبال هستم و بازیهای فوتبال را بهطوری جدی دنبال میکنم. از کسی پوشیده نیست که طرفدار دو آتیشه تیم استقلال هستم. نقی معمولی هم مانند من طرفدار تیم استقلال است. از بین تیمهای خارجی هم عاشق رئال مادرید هستم.
اعتقادی به پرکاری ندارم
من هیچ اعتقاد و اصراری به پرکاری ندارم و همیشه ترجیحم این بوده که در کارهایم انتخاب کننده باشم. بالاخره مشکلات و مسائل مالی برای همه وجود دارد اما خیلی وقتها با این مسائل کنار میآیم و به بازی در کاری که دوستش ندارم تن نمیدهم.
بیپولی را تجربه کردهام
برای بازیگری ریاضت زیادی کشیدم. هیچ وقت یادم نمیرود برای رفتن به سر تمرین تئاتر گاهی اوقات مجبور میشدم مسیرهای طولانی را پیادهروی کنم چون کرایه رفتن به سر تمرین را نداشتم اما همه این تجربیات باعث شد بتوانم شناخت خوبی نسبت به قشرهای مختلف جامعه داشته باشم و هر وقت در مقام نویسنده و بازیگر قرار میگیرم باورپذیرتر میتوانم نقشهای مختلف را بازی کنم.
اولین تجربه کارگردانی من
از مدتها قبل سودای فیلمسازی در سرم بود اما همیشه دوست داشتم اولین قدمی که در این راه بر میدارم قدمی محکم و قابل باور باشد؛ به همین خاطر حاضر نبودم هر قصهای را بسازم اما حکایت ساخت فیلم « گینس» برای من تا حد زیادی متفاوت بود. کارکردن در یک مزرعه شترمرغ واقعا دشوار بود اما ما میخواستیم هر طور شده این کار را انجام دهیم و فکر میکنم تا حد زیادی هم در این راه موفق شدیم.
منبع: مجله زندگی ایده آل
انتهای پیام/