بیتوجهی به شاهنامه عامل اقبال جوانان به فیلمهای هالیوودی
خبرگزاری تسنیم: شاهنامه فردوسی، برگ زرینی از تاریخ، هویت و پیشینه فرهنگی ایران و یکی از باارزشترین متنهای کهن فارسی برای اقتباس آثار نمایشی و حضور در عرصه سینما، تلویزیون و تئاتر است، ...
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از قدس آنلاین، اما متأسفانه از سوی مدیران فرهنگی، کارگردانان و تهیه کنندگان کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که رهبر معظم انقلاب، در بیانات مختلف بر ضرورت ساخت آثار سینمایی و تلویزیونی بر اساس شاهنامه تأکید کردهاند.
در همین زمینه با دکتر قطبالدین صادقی، کارگردان تئاتر، نمایشنامهنویس و هنرپیشه پیشکسوت سینما و تلویزیون به گفت وگو نشستیم. دکتر صادقی که تحصیلاتش را در زمینه هنرهای نمایشی در دانشگاه سوربن پاریس به اتمام رسانده، استاد دانشگاههای هنر، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و فرهنگستان هنر نیز هست و دهها مقاله علمی درباره هنرهای نمایشی را در کارنامه خود دارد.
شاهنامه فردوسی یکی از توانمندترین متنهای ادبی کهن برای اقتباس آثار نمایشی و حضور در عرصه سینما، تلویزیون و تئاتر است، اما چرا نویسندگان و کارگردانهای ما از این ظرفیت غنی استفاده نکردهاند؟
- شاهنامه جانمایههای بسیار غنی و خوبی برای ادبیات نمایشی بویژه تئاتر دارد. اما ما نمیتوانیم بدون داشتن تئوریهای مدرن از داشتههای کهن خود بدرستی استفاده بکنیم. شاهنامه سه بخش دارد؛ اسطورهای و پهلوانی به مرکزیت رستم و دیگری تاریخی که سرشار از درگیریها و جدلهای بزرگ و شخصیتهای قدرتمند است، اما در نهایت روایت است و باید تبدیل به درام شود. روایت ویژگیها و درام ویژگیهای دیگری دارد. درونمایه شاهنامه غنی و فوقالعاده است. ما جانمایه شاهنامه را داریم، ولی برای دراماتیک شدن ناقص است و باید به روز شود.
منظورتان این است که برای حضور در صحنه نمایش باید از نظر زیباییشناختی تغییر کند؟
- بله؛ چون روایت همیشه بر اساس حادثهای است که در گذشته روی داده؛ در حالی که درام بر اساس ماجرایی است که پیش چشمان شما اینک و اکنون و در لحظه در جریان است. این معاصر کردن، در لحظه آفریدن و اکنونی کردن مهمترین کارش است؛ یعنی در لحظه باید تبدیل به عمل دراماتیک شود.
ما در دورههای حماسی و اساطیری اسیر دوگانهنگاری بد مطلق و خوب مطلق ماندهایم؛ بنابراین در زمینه درام تحول پیدا نکردیم. هگل معتقد است، اولین ژانری که بشر به وجود آورده، حماسه است. اصل بزرگ حماسه ستیز انسان با جهان بیرون است، به عقیده او بسیاری از فرهنگها که به مرحله بالایی از نبوغ رسیدهاند، یاد میگیرند حماسه و تغزل یعنی جنگ انسان با جهان بیرون و درون را در هم آمیزند و اینجاست که درام به وجود میآید. باید هر اقدامی که برای دراماتیزه کردن شاهنامه انجام میدهیم، در کنارش جدل انسان با درونش را نیز به تصویر بکشیم.
در درام شخصیتها باید پویا باشند و این پویایی در شاهنامه هست، اما برای اینکه تبدیل به درام شود، باید تغییراتی در آن ایجاد شود. شاهنامه ساختار دراماتیک زیبایی دارد، منتها خام است و شاخصههای دراماتیک نوین باید آن را دگرگون و آماده نمایش کند، تضاد بیرونی آن خیلی خوب است و اگر تناسب زمانی و مکانی بیابد، عالی میشود و برای دراماتیزه کردن آن باید روانشناسی فردی، انگیزهها و مناسبات میان شخصیتها را توضیح دهیم. دوم به روز کردن آن است. شما اگر قرار باشد مانند همان حوادث را انجام دهید، یک کار تجربی است. هنر مهمتر در ارایه یک قرائت جدید است که این حوادث را لمس کند. فردوسی اعتماد به نفس جریحه دار و ملیت تحقیر شده ایرانیان را احیا کرد، اما با توجه به نیاز خودش، ولی آیا ما هم باید این کار را بکنیم؟ مسلم است که خیر.
اتفاقاً یکی از دلایل توفیق غربیها در نمایشی کردن آثار حماسی و تاریخی شان همچون ایلیاد و ادیسه، موفقیت در عرصه درام است.
- کاملاً. هنر چیزی نیست جز تغییر، تحول و دگرگونی. من 17 نمونه از نمایشنامه آنتیگون را میشناسم که هیچ یک شبیه دیگری نیست و هر نویسنده در هر کشور و هر دوره از آن یک معنی جدید و متناسب با نیازهای آن دوره و منعکس کننده بحرانهای آن خلق میکند.
متأسفانه نویسندگان و فیلمنامه نویسان ما در این زمینه کمکاری کردهاند. اغلب کسانی که درباره شاهنامه کار میکنند، فقط شیفته شاهنامه هستند و بلد نیستند چکار کنند و میآیند یک اثر درجه 18 کمرنگ از شاهنامه میسازند. این به نظر من خیانت به شاهنامه است شما باید یک کار جدید ارایه دهید.
اغلب کسانی که این نوع کارها را میسازند، شناخت تاریخی، اسطورهشناسانه و اجتماعی از شاهنامه ندارند. من چند کار تئاتر از شاهنامه دیدم که فقط رقص و آواز و کار تزیینی تجاری بوده است.
در عرصه سینما چطور؟
- درعرصه سینما هم تاکنون یک اثر سینمایی خوب از شاهنامه تولید نشده؛ تاجیکها و روسها در زمان شوروی سابق چند فیلم برگرفته از داستانهای شاهنامه ساختند؛ ولی خیلی ضعیف بود. پیش از پیروزی انقلاب هم چند فیلم سطحی و بسیار ضعیف از شاهنامه تولید شد؛ زیرا سینمای ما پیش از انقلاب بیشتر یک سینمای تجاری پر از ساز و آواز و فرمولهای تجاری و تقلید از هند و مصر بود. کار تجاری هیچ ارزشی ندارد. فیلم خوب از شاهنامه دو وجه دارد؛ شکلی و محتوایی که باید بر هر دو سوار بود.
به نظر میرسد، مدیران فرهنگی ما هم چندان رغبتی به تولید آثار تلویزیونی و سینمایی برمبنای شاهنامه ندارند، این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در بیانات مختلف بر ضرورت ساخت آثار سینمایی و تلویزیونی بر اساس شاهنامه تاکید کردهاند؛ حتی زمانی که سریالهایی مثل جومونگ از تلویزیون پخش میشد، فرموده بودند ما بهتر از اینها را در شاهنامه داریم و باید کارهای سینمایی و تلویزیونی در این زمینه تولید شود، اما چرا باز هم نسبت به این موضوع بیتوجهی میشود؟
- رهبر معظم انقلاب بارها نسبت به این مهم تأکید کرده و به مدیران فرهنگی تذکر دادهاند؛ اما متأسفانه برخی از مدیران فرهنگی ما تشخیصی از هنر ندارند. در نتیجه میبینید که چگونه تماشاگران بالقوه ایرانی را تحویل ماهوارههای مزخرف لس آنجلس و سریالهای کثیف غیراخلاقی و سراسر دروغ دادهاند. من بارها با مدیران تلویزیون سر این مسأله حرفم شده است؛ مثلاً به من از تلویزیون پیشنهاد کار دادند. من به آنها سه طرح بر اساس سه شاخه نیرومند ادب کلاسیک فارسی؛ 15 قسمت بر مبنای منابع حماسی از جمله شاهنامه؛ 15 قسمت بر اساس منابع تغزلی از جمله نظامی و 15 قسمت بر اساس منابع عرفانی ارایه دادم، اما هر سه را رد کردند و بهانهشان هم این بود که یکی تبلیغ برای فرهنگ منحط پیش از اسلام ایران، دیگری عشق و عاشقی و مورد آخر هم صوفیگری است! وقتی شناخت مدیران ما از غنیترین آثار ادب کهن فارسی در این حد باشد، نتیجه این میشود که یکی از دوستان ما مستندی ساخته با 18 نوجوان مصاحبه کرده 13 نفر از نوجوانان حتی نام رستم را نشنیدهاند. امروزه بیشتر نوجوانان ما در دامن فرهنگ تجاری و ماهواره ای غرب، هنرپیشههای فیلمهای مستهجن هالیوودی را بخوبی میشناسند، ولی حتی نامی از رستم و گیو و گردآفرید نشنیدهاند؛ این نتیجه مدیریت غلط فرهنگی جامعه است!
به نظر میرسد، نداشتن شناخت و آشنایی کافی از شاهنامه یکی از مهمترین دلایل بیتوجهی به شاهنامه است. حتی برخی از مدیران فرهنگی ما تصور میکنند، شاهنامه فقط ملی گرایی و آمیزهای از اسطوره و خیال است، در حالی که شاهنامه چندین بخش دارد؛ مثلا در بخش تاریخی، بزرگمهرحکیم و پندهای اخلاقی او میتواند دستمایه آثار سینمایی بزرگی قرار گیرد.
- به نکته خوبی اشاره کردید؛ برخی چون تاکنون شاهنامه را نخواندهاند، تصور میکنند شاهنامه جز ملی گرایی صرف چیز دیگری نیست و نگرانند که در صورت کار روی شاهنامه، متهم به ناسیونالیسم شوند؛ در حالی که فقط یک وجه از شاهنامه ملیت است! شاهنامه پر از حکمت و اندیشه است. جهانبینی حکیم ابوالقاسم فردوسی مبتنی بر دفاع از ارزشهای نیک و ستیز با ارزشهای بد است؛ یعنی یک جهانبینی اهورایی و فلسفه اندیشه در آن است.
بخش تاریخی هم سراسر پند و اندرز است. من خودم از همین قسمت تاریخی شاهنامه، نمایش بهرام چوبینه را کارگردانی کردم که یکی از زیباترین قسمتهایی است که درباره روانشناسی تودههای مردم کار میکند و خوراک فوقالعاده نیرومندی برای ارایه برداشتها و خلاقیتهای نوین است.روی قسمتهای اسطوره ای و پهلوانی هم کار کردم و اخیراً هم آخرین رؤیای رستم را آماده کردم که امسال میخواهیم روی صحنه ببریم.
جالب است که یکی از کارگردانان سینما در مصاحبهای گفته بود، دلیل اصلی بی توجهی فیلمسازان ما به شاهنامه دور بودن آن از مردم و پایگاههای مردمی است!
- کسانی که چنین نگاهی به شاهنامه دارند؛ آدمهایی بی اطلاع ، با دانش محدود تصویری و ماهواره ای هستند که دانش تحلیلی ندارند؛ چون دو تا کتاب نخوانده؛ در دو تا قهوه خانه با مردم چایی نخورده، به دو روستا سفر نکرده، دو ایل را ندیده و... . شاهنامه غنی است و مردم و سنتهای نقالی قهوهخانهها آن را تاکنون نگاه داشتهاند؛ ولی متأسفانه پایگاههای مردمیاش دارد از بین میرود. امروز به شکل قدیم و با نقالی نمیشود شاهنامه را حفظ کرد. باید یاد بگیریم متناسب با فناوری و شکلهای نوین هنری روز از نو یک جور دیگر از آن الهام بگیریم؛ یک جور دیگر خلاقیتش را ادامه دهیم و از ورای آن درباره خودمان حرف بزنیم.
برخی از کارگردانان و فیلمسازان ما کمبود بودجه و امکانات را دلیل نپرداختن به شاهنامه میدانند؛ مثلاً یکی از کارگردانان مدعی شده، چون شاهنامه نیاز به جلوههای هنری ویژه دارد، در ایران این امکانات نیست و از نظر بودجه هم از او حمایت نشده، به سراغ شاهنامه نیامده است. شما چه نظری دارید؟
- بودجه مسأله مهمی است. بویژه اینکه نهادهای فرهنگی باید از فیلمسازان حمایت کنند. ولی برای برخی، کمبود بودجه و امکانات بهانه است. اگر بودجه نیست، چطور برای تولید یکی از فیلمها 130 میلیارد هزینه میکنند و همه تکنسینها را از خارج میآورند؛ یا کارگردان دیگری برای ساخت فیلمش طراح عروسک را از اتریش میآورد، موسیقیاش را در ارکستر سمفونیک اوکراین ضبط میکند و صدهزار دلار فقط پول طراحی عروسک میدهد. اینها را خودشان در رسانهها اعلام کردهاند!
در پایان اگر سخن خاصی هست، بفرمایید.
- شاهنامه را تاکنون مردم نگه داشتهاند، هنوز هم باید مردم نگه دارند؛ منظورم از مردم، هنرمندان مستقل و خوشفکری است که شخصاً با تحلیل شخصی به این تعاریف رسیدهاند و هدفشان از ارایه این نوع کارها نه به دست آوردن پول است، نه پست، نه مقبولیت در نزد مدیران و تنها بر حسب یک وظیفه درونی، ملی و اخلاقی- با توجه به مخاطرات متعددی که زبان فرهنگ آیین و اسطوره های ما را تهدید میکند- کار میکنند؛ مثلاً موقعی که من نمایش هفتخان رستم یا مویه جم، بهرام چوبین یا آخرین رؤیای رستم را نوشتم، هیچ کس نه به من پول داد و نه به من تلفن زد و سفارش کار داد، بلکه یک نیاز شخصی درونی و یک دغدغه هنری روشنفکرانه فردی بود. باید وجدان بیدار جامعه، هنرمندان، پژوهشگران، روزنامه نگاران و... کمر همت ببندند.
انتهای پیام/
منبع: قدسآنلاین