تأثیر انقلاب اسلامی بر جنبشهای اسلامی افغانستان
خبرگزاری تسنیم: در بُعد روشی، بهرغم باور رایج در آن زمان مبنی بر موفقیتآمیز بودن مبارزهی مسلحانه در افغانستان، امام خمینی معتقد به بسیج تودهای و جلب مشارکت همهی اقشار جامعه و پیگیری مبارزات از طریق تظاهرات خیابانی بودند؛ امری که پس از انقلاب، در
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم،در پی تحولات چند سدهی اخیر در مغربزمین، که از دستاورد آن بهعنوان مدرنیته یاد میشود و در شرایطی که کشورهای اسلامی در مسیر انحطاط حرکت میکردند، نهایتاً باوری شکل گرفت بر این مبنا که راه پیشرفت طی همان مسیری است که غربیها پیمودهاند. این باور، مالاً معطوف کردن توجه بشر از آسمان به زمین و فروکاستن دین به یک مقولهی شخصی و عدم پذیرش نقشی برای آن در عرصهی سیاسی و اجتماعی را در پی داشت.
در نیمهی دوم قرن بیستم، با استقرار نظام دوقطبی در جهان، عمدهی نخبگان و روشنفکران کشورهای جهان سوم بهطور عام و کشورهای اسلامی بهطور خاص، دو طریق را برای فائق آمدن بر مشکلات جوامع خود در پیش رو میدیدند: نخست، استقرار یک نظام سیاسی برپایهی لیبرالدموکراسی و دیگر، استقرار یک نظام سیاسی بر شالودهی ایدئولوژی مارکسیستی. در این بین، وقوع انقلاب اسلامی در ایران تحت رهبری امام خمینی (ره)، در واقع ضمن به چالش کشیدن این دو ایدئولوژی حاکم بر جهان، به ارائهی راه سومی منجر گردید که از آن بهعنوان بازگشت دین به تاریخ یاد میشود. در شرایطی که دیگر ایدئولوژیها در جوامع اسلامی نتوانسته بودند به توفیق چندانی دست یابند و رفتهرفته گرایش بهسوی بازگشت به ارزشهای اسلامی رو به گسترش بود، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به تردیدها در مورد امکان ایجاد یک حکومت اسلامی پایان داد و توانست الگوی جدیدی از کشورداری را ارائه دهد؛ الگویی که به مردمسالاری دینی موسوم گردید؛ نوع خاصی از حکومت که الهامبخش بسیاری از جنبشهای منطقه شد و توانست کشورهای اسلامی را تحت تأثیر قرار دهد.
در این بین، افغانستان نیز از این قاعده مستثنا نبود. ایبسا بنا به برخی دلایل، به نسبت بسیاری دیگر از کشورهای اسلامی، اثرپذیری بیشتری از انقلاب اسلامی داشته است؛ چراکه وجود عامل فرهنگی و تمدنی در روابط دو کشور و تأثیرپذیری از همدیگر و همچنین محدودهی جغرافیایی مشترک و تاریخ و سرگذشت مشترک، سرزمین مشترک و عناصر فرهنگی مشترک، نقش اساسی در الگوگیری افغانها از تاکتیکهای مبارزاتی ایران داشته است. همچنین زیربنای همگن فرهنگی و مشترکات بنیادی و زبانی، این دو ملت را (افغانستان دومین کشوری است که به زبان پارسی صحبت میکنند و همچنین پشتو، دیگر زبان رایج در افغانستان، از زبانهای ایرانی شرقی محسوب میشود) با وجود جدایی مرزهای سیاسی و حکومتی، علاقهمند به یکدیگر نگه داشته است و لذا افتخارات فرهنگی و تاریخی مشترک، موجب شده است تا مردم افغان با نگرشی مثبت به حوادث و رویدادهای انقلابی در ایران بنگرند و از شیوههای مبارزاتی و جهتگیریهای فرهنگی و سیاسی ایرانیان تأثیری بگیرند که البته در این بین، باور و اعتقاد به دین مشترک، یعنی اسلام، با توجه به ماهیت دینی و نقش پررنگ اصول و باورهای مذهبی در انقلاب اسلامی، دارای نقشی انکارناپذیر است.
همچنین شرایط خاص سیاسی افغانستان مقارن با وقوع انقلاب در ایران، خود بهمثابهی عاملی تقویتکننده در اقبال ارزشهای منبعث از این حرکت مردم ایران در میان مردمان همسایهی شرقی عمل نموده است. در اردیبهشت 1357، یعنی 9 ماه پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، مارکسیستها تحت رهبری نورمحمد ترهکی، طی کودتایی قدرت را در افغانستان به دست گرفتند.
شش ماه پس از انقلاب در ایران، حفیظاله امینی با برکناری ترهکی، جای وی را گرفت، اما زمامداری وی نیز بیش از چهار ماه نپایید و ببرک کارمل رهبر حزب پرچم، دیگر حزب مارکسیست افغانستان، ضمن کنار زدن امین، بر مسند قدرت تکیه زد. کارمل بهمنظور حفظ سلطهی خود بر افغانستان، ارتش سرخ شوروی را به یاری خواند که نتیجهی آن اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی بود؛ امری که نمیتوانست مورد قبول اکثر افغانها باشد. در نتیجه، نیروهایی در درون افغانستان که به مجاهدین موسوم شدند، علیه اشغالگران روس و حکومت وابستهی کشورشان به نبرد برخاستند. به طبع در چنین شرایطی، وقوع یک انقلاب در کشور همسایه با اشتراکات تاریخی، فرهنگی، دینی و زبانی، که دو ابرقدرت شرق و غرب و ایدئولوژیهای مربوط به هریک را با ارائهی نوع متفاوتی از شیوهی حکومت به چالش میکشید، در شرایطی که افغانها در تقابل با ابرقدرت شرق و رژیم مبتنی بر ایدئولوژی مارکسیستی در کشور خود بودند، میتوانست بهعنوان عاملی الهامبخش عمل نموده این خودباوری را در افغانها برانگیزد که آنها نیز قادرند با تکیه بر ارزشهای اسلامی، چنان کنند که ایرانیان کرده بودند. ضمن اینکه توفیق انقلابیون ایرانی در سرنگونی نظام استبدادی شاه و رویارویی نظام نوپای جمهوری اسلامی در برابر قدرتهای بزرگ، نهضت مردم ایران را در نظر مجاهدین افغان مبدل به یک الگوی موفق میساخت.
حمایت شخصی امام خمینی از مبارزات مردم افغانستان علیه نظام کمونیستی و در پی آن، ایستادگی ملت در برابر ارتش سرخ شوروی، خود از جمله عواملی بود که موجبات تأثیرگذاری ارزشهای حاکم بر نهضت مردم ایران را بر همسایهی شرقی فراهم ساخت. آشنایی مردم افغانستان با اندیشههای امام خمینی، به دوران تبعید ایشان در عراق برمیگردد. در آن سالها بسیاری از طلاب و روحانیون افغان به خدمت امام رسیده و با افکار و آرای ایشان آشنا شدند و پس از بازگشت به کشور خود، به ترویج این اندیشهها میپرداختند.
پس از انقلاب نیز حمایت قاطع امام از جهاد مردم افغانستان، بر محبوبیت ایشان در میان افغانها افزود. در شرایطی که روسها آمادهی لشکرکشی به افغانستان میشدند و سفیر این کشور در تهران سعی در همراه کردن امام با سیاستهای دولت مطبوعش را داشت، ایشان ضمن برشمردن مفاسد نظام حاکم بر افغانستان، روسها را از اشغال این کشور برحذر داشتند. در این حمایت قاطع، حتی با پیشنهاد وزیر خارجهی شوروی که اعلام نموده بود در قبال عدم حمایت جمهوری اسلامی ایران از مجاهدین افغان شوروی، از فروش موشکهای دوربرد به رژیم بعث عراق خودداری خواهد کرد، خدشهای وارد نشد. اتخاذ چنین مواضعی از جانب امام، موجب تقویت پایگاه اجتماعی ایشان در افغانستان شد و ایشان را به یک رهبر اجتماعی، دینی، فرهنگی و یک الگو در عمل سیاسی در میان مردم افغان، مبدل ساخت.
بهطور کلی، انقلاب اسلامی که در واقع بازتابدهندهی دیدگاهها و افکار بنیانگذار آن بود، در سه حوزه بر جنبشهای منطقه، از جمله جنبشهای سیاسی موجود در افغانستان، اثرگذار بوده است. نخست، فقدان ایدئولوژی وارداتی از غرب و در مقابل، نقش پررنگ فرهنگ اسلامی در این خیزشها؛ دوم، عدم اعتراض مسلحانه به تقلید از انقلاب اسلامی ایران و سوم حضور گستردهی همهی اقشار جامعه در این حرکتها. افغانستان نیز چنانکه پیشتر اشاره شد، از این تأثیرات مبری نبود. هریک از موارد مذکور را میتوان در حرکتهای سیاسی موجود در این کشور مشاهده نمود.
1. نقش پررنگ فرهنگ اسلامی: گسترش اسلامگرایی و آنچه از آن تحت عنوان بازگشت به خویشتن یاد میشود، حتی پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران نیز وجود داشت. اهل سنت افغانستان متأثر از اندیشههای حسن البنا و جریان اخوانالمسلمین و همچنین علمای الازهر بودند. در میان شیعیان نیز میشد تأثر از آرای کسانی چون آیتالله محمدباقر صدر و آیتالله ابوالقاسم خوئی را مشاهده نمود، اما بیشک پیروزی انقلاب اسلامی بود که بهسان خون تازهای در شریانهای اسلامگرایان جریان پیدا کرد که در این بین البته به جهت اتکای آن بر ارزشهای شیعی، تأثیر آن بر پیروان مکتب تشیع بیشتر بود.
تأکید امام خمینی بهعنوان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در ایران بر اسلام و ارزشهای اصیل اسلامی بهمثابهی تنها راه نجات برای جوامع اسلامی از نابسامانیهایی که گرفتار آن هستند و معرفی آن بهعنوان عاملی که میتواند مسلمانان را به رستگاری برساند و توفیق ایشان در استقرار یک نظام اسلامی، چه در تئوری و چه در عمل، توانست الگویی را پیش چشم مسلمانان جهان از جمله مردم افغانستان قرار دهد و بهرغم باور مسلط در آن زمان، که جهانیان را ناگزیر از انتخاب یکی از دو ایدئولوژی لیبرالدموکراسی یا مارکسیسم میدانست، طرحی نو دراندازد و این دو جریان فکری را به چالش بکشد.
امام خمینی نه تنها در عرصهی سیاست و مبارزات سیاسی، اسلامگرایی را با اقبال روز افزون مواجه ساخت، بلکه در عین حال، در عرصهی فردی و اجتماعی نیز توجه به اسلام و اجرای احکام اسلامی را دوچندان کرد. پس از انقلاب اسلامی در ایران، استقبال مردم افغانستان برای انجام فرایض دینی از جمله برگزاری نماز جماعت و نماز جمعه و آموزش علوم دینی بهویژه در میان شیعیان، بهطور چشمگیری افزایش یافت. در عرصهی سیاسی نیز گروههای جهادی افغان با توسل و تمسک جستن به ارزشهای اسلامی، مسیر مبارزه با رژیم کمونیستی و ارتش اشغالگر شوروی را در پیش گرفتند.
2. استفاده از تاکتیکهای مبارزاتی ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی: در شرایطی که در جهان آن روز در میان گروهها و جریانات سیاسی مختلف و معتقدین به ایدئولوژیهای گوناگون، استفاده از مبارزات مسلحانه و نبرد چریکی جهت پیشبرد مطالبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی از محبوبیت و مقبولیت خاصی برخوردار بود و طرفداران این نوع از مبارزه، برای اثبات حقانیت خود، به موفقیت اینگونه روشها در کشورهایی همچون کوبا و الجزایر اشاره میکردند، امام خمینی با پرهیز از مبارزات مسلحانهی چریکی، از طریق سازماندهی راهپیماییهای گسترده و در مراحل بعدی، بهوسیلهی سازماندهی اعتصابات فلجکننده، انقلاب را در ایران به پیش برد. بازتاب موفقیت این رویکرد بهزودی در افغانستان مشاهده گردید؛ چنانکه قیامهای مردمی در شهرهای هرات (17 مارس 1979) و کابل (ژوئن 1979) نمونهی بارز این تأثیرگذاری تاکتیکی بوده است.
3. حضور گستردهی همهی اقشار مردم در این حرکتها: یکی از ویژگیهایی انقلاب اسلامی، که اکثر صاحبنظران پیرامون آن اتفاقنظر دارند، عدم تعلق آن به یک طبقهی خاص و به بیان دیگر، فراگیر بودن آن است. امام خمینی در دوران انقلاب، در اعلامیههای خویش، تمامی ایرانیان را صرفنظر از طبقهی اجتماعی که بدان تعلق داشتند، مورد خطاب قرار میدادند و سعی در جذب همهی اقشار جامعه داشتند. این رویکرد از سوی فعالان سیاسی در افغانستان نیز دنبال گردید. مساجد و تکایا، خود مبدل به پایگاهی برای نشر و اشاعهی اندیشههای انقلابی غالباً متأثر از افکار و ایدههای امام خمینی بهویژه در میان شیعیان بود؛ گروههای مبارزی که در هر زمان و شرایطی، برای آگاه ساختن اقشار مختلف مردم و در پی آن، وارد کردن ضربات مهلک بر پیکرهی نظام کمونیستی افغانستان، اهتمام میورزید.
مهاجرت بسیاری از افغانها به ایران، که از اقشار مختلف مردم آن کشور بودند و آشنایی آنان با افکار و آرای امام، ضمن تسهیل تأثیرگذاری این اندیشهها بر اقشار مختلف ملت افغانستان، باور به این نکته را در میان نخبگان سیاسی آن کشور تقویت مینمود که حرکتهای سیاسی آنان برای توفیق، نیازمند همراهی مردم از تمامی طبقات و گروههای اجتماعی است.
همچنین روحانیون افغان و بهویژه علمای شیعه، که تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران عمدتاً از مداخله در امور سیاسی اجتناب میکردند، پس از انقلاب اسلامی در ایران و متأثر از آن، در مبارزه با نظام کمونیستی و اشغالگری شوروی عهدهدار نقشی فعال گردیدند. وجود دهها روحانی زندانی، اعدامی و مفقودالاثر در دوران نظام کمونیستی در افغانستان، گواه این ادعاست.
تداوم حضور علمای شیعه را، که بسیاری از ایشان تربیتیافتگان حوزهی علمیهی قم و مشهد بودهاند، در عرصهی سیاسی-اجتماعی افغانستان میتوان امروز نیز در چارچوب شورای عالی علمای شیعهی افغانستان مشاهده نمود؛ امری که بیتردید اثرپذیری آنان را از حضور یک عالم دینی در رأس انقلاب اسلامی در ایران و آرا و افکار وی، بازمیتاباند.
افزایش کمّی گروههای شیعه اندکی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در افغانستان را نیز که نشانهی هرچه سیاسیتر شدن شیعیان آن کشور است، میبایست در راستای همین بسیج تودهها ارزیابی نمود. مجموعهای از جریانات شیعی که نه تنها بهلحاظ کمّی رشد چشمگیری را در قیاس با سالهای پیش از انقلاب نشان میدهند، بلکه با الگو قرار دادن فراگیری و فراطبقاتی بودن انقلاب اسلامی، با تشکیل حزب وحدت اسلامی افغانستان در سال 1367 شمسی، بهشکل یکپارچه و متحد، خواستهای خود را پی میگیرند؛ امری که بیشک بهکارگیری یکی دیگر از آموزههای امام خمینی است. چنانکه در طول سالهای جهاد، ایشان بارها مجاهدین را به حفظ وحدت و یکپارچگی فرامیخواند.
4. تقویت روحیهی استکبارستیزی: استکبارستیزی و مبارزه با ظلم، یکی از آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی است. مبارزه با ظلم و یاور مظلوم بودن، از جمله آموزههای دینی است که بهصراحت در نصوص دین اسلام، از آن نام برده شده است. حضرت امام خمینی معمار کبیر انقلاب نیز حمایت از مظلوم و مقابله با ظلم و استعمارستیزی در هر گوشه و نقطهای از جهان را از جمله آرمانهای انقلاب اسلامی برمیشمردند.
استاد شهید مرتضی مطهری رمز موفقیت امام را در این میداند که مبارزه را در قالب مفاهیم اسلامی پیش بُرد. مبارزهی تحت لوای اسلام و با موازین اسلامی امام از طریق القای این فکر که یک مسلمان نباید زیر بار ظلم برود، یک مسلمان نباید تن به اختناق دهد، یک مسلمان نباید به خود اجازه دهد که ذلیل باشد، مؤمن نباید زیردست و فرمانبردار کافر باشد و باید با ظلم و ستم و استعمار مبارزه کرد و همچنین حمایت امام از مبارزات مردم افغانستان را چه علیه استبداد داخلی و چه برضد اشغالگری شوروی، میبایست در همین راستا ارزیابی نمود.
افغانها که سابقهی سه نبرد ضداستعماری علیه اشغالگران انگلیسی و تحمیل شکستن خفتبار را بر این استعمار پیر داشتند، بهخوبی قادر به درک پیام ضداستکباری امام بودند. شاید از همین روست که ضمن الهام پذیرفتن از انقلاب اسلامی در ایران، با سود جستن از تاکتیکهای مبارزاتی بهکارگرفتهشده در آن، به مبارزه با استبداد داخلی پرداختند و با اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی، بر شدت مبارزات آنها افزوده شد و سرانجام ابرقدرت شرق را به عقبنشینی و ترک خاک سرزمینی خود مجبور ساختند. در این مسیر، بیتردید حمایتهای امام از ملت افغانستان موجب دلگرمی آنان شد. افزون بر این، رهنمودهای ایشان از یکسو بهمثابهی یک نیروی محرک و برانگیزاننده عمل نمود و از دیگر سو، با ارائهی یک الگوی عملی در مبارزات سیاسی، مجاهدین افغان را به این خودباوری رساند که با وحدت و یکپارچگی و با تکیه بر ارزشهای اصیل اسلامی، قادر به در هم شکستن هیبت پوشالی ابرقدرتها خواهند بود.
5. برقراری نظام جمهوری اسلامی در افغانستان: یکی از مهمترین تأثیرات ایجاد نظام اسلامی تحت رهبری امام خمینی (ره)، برقراری نظام جمهوری اسلامی در افغانستان است. با اینکه ملت افغانستان در سدههای گذشته، مبارزات سختی در مقابل استعمارگران داشتند و هربار پیشانی سردمداران قدرتهای بزرگ را به خاک مالیده و پیروز شدند، اما پس از چندی حاصل این مجاهدات منطبق با انتظارات مردم آن کشور نبود و دستاوردهای آنان توسط استبدادگران داخلی و وابستگان به دولتهای بیگانه مصادره میگردید، اما الگوی موفق پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی، باعث گردید دنیای مادیگرای امروزی به خواست برحق مجاهدان افغانستان تن دهد و برای اولینبار بهطور رسمی نظام جمهوری اسلامی در افغانستان برقرار شد. بهطبع استقرار چنین نظامی در کنار نقش پررنگ اعتقادات اسلامی در قانون اساسی و قوانین عادی افغانستان، آن هم در حضور نظامی آمریکا و متحدانش، خود میزان تأثیرگذاری اندیشههای امام خمینی را بر افغانستان و تحولات آن، بهروشنی نشان میدهد.
جمعبندی و نتیجهگیری
در شرایطی که در نیمهی دوم قرن بیستم، نظام دوقطبی بر جهان حاکم بود و دو بلوک شرق و غرب با تکیه بر دو ایدئولوژی لیبرالدمکراسی و مارکسیسم، ضمن رقابت بر سر سیطره بر جهان، میکوشیدند پیروی و کاربست ایدئولوژی مورد حمایت خود را بهعنوان تنها راه سعادت بشر به ملل مختلف از جمله ملل مسلمان بقبولانند، امام خمینی با رهبری انقلاب اسلامی در ایران و به پیروزی رساندن آن، ضمن ارائهی راه سومی به مسلمین جهان، ابرقدرتهای شرق و غرب و ایدئولوژیهای هریک را به چالش کشید؛ امری که توانست ضمن اثرگذاری بر ملل مسلمان جهان، جنبشهایی را در سطح منطقه ایجاد کند و روح تازهای بر کالبد نهضتهای اسلامی بدمد.
در این بین، افغانستان بهعنوان یک کشور مسلمان و هممرز با ایران، که به جهت تاریخی، فرهنگی و زبانی و همچنین با خاستگاه انقلاب اسلامی دارای اشتراکات بود، از انقلاب اسلامی و مالاً آرا و اندیشههای بنیانگذار آن، بهشدت متأثر گردید. این تأثیرات را میتوان در دو بُعد اعتقادی و روشی مشاهده نمود. در بُعد اعتقادی، گسترش اسلامگرایی و باور به این نکته که اسلام تنها راه نجات و رستگاری بشر است و تلاش در جهت استقرار نظام اسلامی، همچنین توجه بیش از پیش به اجرای احکام اسلامی و فرایض دینی بهعلاوه اهتمام در فراگیری علوم دینی قابل ذکر است. افزون بر این، تقویت روحیهی استکبارستیزی را میتوان در این راستا ارزیابی نمود که بهنوعی بازتابندهی افکار امام خمینی است. در بُعد روشی نیز بهرغم باور رایج در آن زمان مبنی بر موفقیتآمیز بودن مبارزهی مسلحانه و مقبولیت این روش در میان گروههای مختلف، امام خمینی معتقد به بسیج تودهای و جلب مشارکت همهی اقشار جامعه و پیگیری مبارزات از طریق تظاهرات خیابانی بودند؛ امری که پس از انقلاب در دستور کار گروههای مختلف افغان بهویژه شیعیان قرار گرفت و سرانجام بارزترین نمود نفوذ آرا و افکار امام خمینی را میتوان در استقرار نظام جمهوری اسلامی در افغانستان و حضور پررنگ اعتقادات اسلامی در قوانین این کشور، آن هم در حضور نظامی آمریکا و متحدانش مشاهده نمود.*
منبع:برهان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.