ژئوپلتیک روابط آمریکا و کوبا
خبرگزاری تسنیم: منازعه استراتژیک کوبا و آمریکا ریشه در موقعیت کوبا دارد که می تواند منافع واشنگتن را با تهدید مواجه کند، بنابراین راه درازی برای پیشبرد مسائل طرفین وجود دارد.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، موسسه استراتفور آمریکا در مطلبی به قلم "جرج فریدمن" نوشت: روسای جمهور آمریکا و کوبا در دسامبر سال گذشته به توافقی پیرامون مبادله زندانیان متهم به جاسوسی دست یافتند. به دنبال آن ادامه مذاکرات به منظور دست یابی به روابط دیپلماتیک از سوی دو طرف مورد تاکید قرار گرفت. اگر چه هر نوع توافقی از نگاه کوبا نیازمند رفع تحریم ها است اما در آمریکا، هر اقدامی از این دست مستلزم تصویب کنگره است.
به اعتقاد فریدمن آنچه این توافق عادی را برجسته نموده است فقدان هرگونه تعامل در روابط طرفین بوده است که البته متاثر ازبرخی عوامل داخلی برای تداوم وضعیت کنونی قرار دارد. در صحنه داخلی آمریکا، حامیان حقوق بشر و محافظه کاران مخالف تغییر شرایط بودند. اما از جانب کوبا عنصر دشمنی با آمریکا مولفه مهم هویتی در مشروعیت بخشی به رژیم کمونیستی این کشور به حساب می آید که روند فزاینده تحریم های اقتصادی آمریکا نیز، عامل مکملی در انسداد روابط به حساب می آید. فقدان فشار خارجی برای تحریک یک طرف و مساعدت با طرف دیگر را می توان به عوامل تثبیت کننده شرایط کوبا و آمریکا افزود.
کوبا در شرایط کنونی متاثر از برخی عوامل به دنبال تغییر است، دشواری های حیات کوبا در سال های بعد از شوروی اکنون با بی ثباتی های ونزوئلا عجین شده و با توجه به تامین نیازهای نفتی این کشور از سوی ونزوئلا که با قیمت حداقلی به این کشور ارسال می شد، این کشور را با محاسبات حساسی روبر و کرده است. رئیس جمهور ونزوئلا، نیکلاس مادورو با آشوب های ناشی از شکست های اقتصادی روبرو است لذا در صورت سقوط دولت در این کشور، کوبا یکی از متحدان اصلی اش را از دست خواهد داد، سرنوشت نامشخص ونزوئلا، کوبا را در شرایطی قرار داده که سناریوی تعامل با آمریکا را دنبال نماید.
در ارتباط با دلایل آمریکا برای تغییر مواضع، با توجه به نگرش اوباما می توان برای آن مبانی سیاسی درنظر گرفت: نخست، جذابیت لغو تحریم نزد اوباما است. مسئله دوم در ارتباط با میزان اندک موفقیت های خارجی دولت اوباما است، لذا بنظر می رسد شرایط برای عادی سازی روابط با کوبا در دوره اوباما فراهم شده است. در نهایت می توان به مهمترین دلیل اشاره نمود و آن حذف بخش اعظم دلائل ژئوپلتیکی است که اساس نگرانی های آمریکا را درباره کوبا شکل می داد. البته نه برای همیشه، حداقل برای آینده پیش رو می توان آن را مدنظر قرار داد. فهم چالش های ژئوپلتیکی کوبا نسبت به آمریکا، راهنمای خوبی در درک مواضع واشنگتن نسبت به کوبا است.
ارزش استراتژیک کوبا
چالش کوبا به تاریخ خرید لوئیزیانیا توسط رئیس جمهورآمریکا، توماس جفرسون در 1803.م برمی گردد. درباره مالکیت لوئیزیانا باید گفت این منطقه در بخش اعظم تاریخ به اسپانیا تعلق داشت و این امپراطوری آن را به فرانسه واگذار و درنهایت ناپلئون به منظور تامین هزینه جنگ با بریتانیا، آن را به آمریکا فروخت. جفرسون این منطقه را برای امنیت ملی آمریکا لازم می دانست: نخست این که بخش اعظم جمعیت آمریکا در آن زمان در شرق این کشور ساکن بودند و این مسئله تهدیداتی رابرای خلا در غرب دربر داشت.
مسئله دوم نگاه جفرسون نسبت به آینده آمریکا بود که آن را حول کشاورزان مهاجری می دید که در آمریکا مالک زمینهای غنی لوئیزیانا هستند و با تولید ثروت در این نواحی، نه تنها کشور آمریکا را خواهند ساخت، بلکه عمق استراتژیک آن نیز فراهم خواهد شد. نکته مهم دیگر در ارتباط با این سرزمین، ساختار رودخانه ای آن است که کشاورزان غرب میانه می توانند از طریق آن محصولات تولیدی خود را به می سی سی پی و از طریق آن به سمت نیو اورلئان ببرند. در آنجا غلات از طریق کشتی های اقیانوس پیما به اروپا برده می شدند در واقع این غلات، انقلاب صنعتی را در انگلستان میسر می ساختند زیرا با تامین غذای کشاورزان بریتانیایی، آنها برای کار در صنایع شهری آسوده می شدند. تامین این هدف نه تنها نیازمند کنترل مجموعه ای از رودخانه ها، دهانه می سی سی پی و خلیج مکزیک بود، بلکه حیات آمریکا در اطلس نیازمند عبور ازکوباـ فلوریدا و کوباـ مکزیک بود. شکست این زنجیره درهر نقطه ای پیامدهای اساسی برای جهان و آمریکا درپی داشت.
لوئیزیانا برای اسپانیا سپر حمایتی در برابر حملات آمریکا به مکزیک و حفظ منابع نقره آن که اساس ثروت اسپانیا را تشکیل می داد، بود. لذا با الحاق این منطقه به آمریکا، این ثروت به خطر می افتاد، از سویی دیگر اسپانیا بوسیله مناطقی چون کوبا و فلوریدا می توانست با جلوگیری از عبور محصول از می سی سی پی، تجارت آمریکا را مختل نماید.
بر اساس این نگاه در زمان ریاست جمهوری جکسون، آمریکا وارد نبردی با سرخپوستان فلوریدا برای الحاق آن به آمریکا شد، همچنین جکسون بوسیله نماینده خود سام هوستوندرتگزاس شورشی را برای الحاق به آمریکا ترتیب داد. در این فضا، کوبا دردسری بود که گرفتاری های فلوریدا و پاکان دربرابر آن ناچیز بودند، اسپانیایی ها حتی با یک دولت ضعیف قادر به بلوکه کردن پایه های تجارت آمریکا از طریق محاصره دریایی بودند. در این میان انگلستان به علت وابستگی به اقتصاد غرب میانه از همه نگران تر بود.
کوبا دردست دشمن خارجی می توانست درپوشی برای می سی سی پی و نیواورلئان باشد. لذا تصرف کوبا جزء ضروری استراتژی آمریکا قرار گرفت. که این امر در زمان تئودور روزولت طی جنگ با اسپانیا در سالهای 1898-1900 محقق شد. با تصرف کوبا ترانزیت نیواورلئان ـ آتلانتیک تضمین شد. تا ظهور کاسترو، آمریکا کنترل موثری در کوبا اعمال می کرد. نگرانی آمریکا درباره خود کوبا نبود بلکه مشکل در سایه اتحاد آن با قدرت متخاصم خارجی ظهور می کرد. اصل اساسی تا قدرت یابی کاسترو در 1959.م این بود که هر کشوری که در کوبا به دنبال منافع بود، آمریکا به آن واکنش نشان می داد.
تاثیرات روابط شوروی ـ کوبا
شوروی به عنوان نیروی مخالف آمریکا، مکانی را بهتر از کوبا برای تهدید منافع این کشور نیافت. در سمت مقابل، آمریکا به دلیل ناتوانی در پیش بینی انقلاب کوبا به مداخلات گسترده در این کشور پرداخت. در ضلع سوم مثلث، کاسترو بود که برای انجام هر اقدامی چه در قالب کمونیستی یا دهقانی نیازمند یک حامی در برابر آمریکا بود. با گذر از ماهیت این مناسبات که برنامه ریزی شده یا تصادفی بود، شوروی این را پیوندی می دید که در بهشت منعقد شده بود. در فضای بعد از جنگ دوم جهانی، آمریکا نه تنها پایگاههایی در اروپا داشت بلکه از موشک های قاره پیمای B52 نیز برخوردار بود.اما شوروی از ناوگان دوربرد برخوردار نبود و این مسئله توازن را کاملاً به نفع آمریکا برقرار می کرد. در حالیکه شوروی ابزار بازدارندگی موثری دربرابر حملات احتمالی آمریکا نداشت، رابطه طرفین بسیار خصمانه شده بود. در این شرایط موشک های میان برد شوروی از کوبا می توانست همه نقاط آمریکا را هدف گیری نماید، لذا در صورت استقرار موشک ها در کوبا، شوروی قادر بود تا از طریق کوبا بازدارندگی اعمال نماید. البته این پیوند برای کاسترو دربردارنده مسائل امنیتی و منافع بود.
در تفکر استراتژیک آمریکا، کوبا فی نفسه تهدیدی برای آمریکا نبود، اما این کشور می تواند در سایه اتحاد با نیروی خارجی و با محاصره دریایی،آمریکا را خفه نماید و نیز تهدیداتی تجاری برای آن ایجاد نماید. مسئله بعدی در جریان ارتباط با شوروی نمایانگر شد و آن این نکته بود که کوبا می تواند تهدیدگری برای سرزمین اصلی باشد. علیرغم توافق آمریکا با شوروی، تهدید کوبا همچنان باقی ماند و آمریکا فشارهایش را بر این کشور کاهش نداد.
کوبا بعد از شوروی
حذف حامی استراتژیک کوبا در جریان سقوط شوروی، دربردارنده مصالحه ای ضمنی با آمریکا بود، به این نحو که کوبا پتانسیل پدیداری به عنوان یک تهدیدی را برای آمریکا داراست، لذا اگرچه واشنگتن به دنبال براندازی نظام کوبا نیست اما به دشمنی با آن نیز پایان نخواهد داد. در مقابل نیز کوبا تا زمانی که در هیات یک تهدید اساسی ظاهر نشود، برای آمریکا تهدیدی استراتژیک محسوب نخواهد شد، اما همواره کانونی برای گرفتاری و دردسر برای واشنگتن خواهد بود.
با خرید لوئیزیانا، کوبا تهدیدی بالقوه برای آمریکا به حساب می آمد بویژه این مهم که اتحاد آن با نیروهای رقیب خطرناک بود. هدف اصلی کاسترو پایان دادن به نفوذ آمریکا در کوبا بود و او توانست این هدف را با اتحاد با قدرت مهمی چون شوروی محقق کند. لذا استقلال کوبا از آمریکا مستلزم وابستگی به شوروی بود. در شرایط کنونی اگر چه مسائلی چون تبادل زندانیان و بازگشایی سفارتخانه ها جذاب است اما قدرت های خارجی بهره گیر از جغرافیای کوبا و نیز مسائل بحرانی دوطرفه در حال حاضر وجود ندارد. در حال حاضر کوبا به دنبال کاهش فشارهای آمریکا و حفظ حکومت است و سیاست واشنگتن نیز بر تغییر رژیم قبل از هر تعدیل فشاری قرار دارد. شرایط منطقه ای نه تنها سبب تغییر در روابط خارجی کوبا شده است بلکه می تواند برخی اصلاحات داخلی را برای آن به دنبال داشته باشد. از سویی دیگر کهولت سن فیدل و رائول کاسترو، حفظ حکومت را در سایه رهبرانی که جانشین کاستروها خواهند بود، منوط می نماید. همچنین اگر چه کوبا جزئی از DNA آمریکا شده است اما میراث سازی اوباما برای آن هزینه زیادی را حول نرمال سازی روابط با کوبا درپی خواهد داشت.
انتهای پیام/