پروژه فتنه و یک سؤال بی پاسخ؟

پروژه فتنه و یک سؤال بی پاسخ؟

خبرگزاری تسنیم: "بسیاری از شواهد و مدارک دیگر همه نشان از یک واقعیت غیرقابل انکار دارد که فتنه یک پروژه است نه یک پروسه. یعنی فتنه ۸۸ معلول انتخابات و مسائل پیرامونی آن نبود بلکه یک پروژه از قبل تدارک دیده شده و برآمد"

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، فیروز اصلانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و حقوقدان طی یادداشتی به بررسی ابعاد مختلف فتنه 88 می‌پردازد که مشروح آن را در زیر می‌خوانید:

هرکس الفبای حقوق را خوانده باشد می‌داند که به لحاظ حقوقی بار اثبات ادعا یا ( Burden of proof ) بر دوش مدعی است. در نظام حقوقی ما این نکته را اصطلاحاً با این تعبیر بیان می‌کنند: «البینه علی‌المدعی»، یعنی ارائه دلیل برای اثبات ادعا بر عهده مدعی است.

از سوی دیگر برای اثبات ادعا از حیث حقوقی در هر نظامی راهکار و سازوکار مشخص قانونی وجود دارد. یعنی مدعی برای اثبات ادعای خود از طرقی که قانون معین کرده حرکت کرده و با طرح و اقامه دلایل و مدارک خود سعی در اثبات دعوای خود می‌کند.

حال این سؤال مطرح می‌شود که  چرا سران فتنه از یک سو ادعای تقلب می‌کردند و از سوی دیگر هرگز حاضر نشدند برای اثبات ادعای خود روال قانونی را طی کنند؟

اگر مدعیان فتنه به نظام و الزامات حقوقی آن و راهکارها و سازوکارهای مشخص قانونی نظام اعتقاد داشتند، چرا برای اثبات ادعای خود از حیث حقوقی اقدام به طرح شکایت و طی مسیر قانونی رسیدگی به شکایت نکردند؟ چرا با ایجاد بدعت اردوکشی خیابانی و زورکشی خیابانی با هواداران خود سعی در اخلال در نظم سیاسی و ایجاد ناامنی و آشوب کردند؟

چرا به جای تلاش در ایجاد آرامش در فضای سیاسی که لازمه هر حرکتی است با آشوب‌آفرینی و غوغاسالاری به التهاب آفرینی و ساختار شکنی دست زدند و با کشاندن هواداران به خیابان و شقاق و نفاق آفرینی در صفوف مردم و زمینه‌سازی برای درگیری و خشونت و تحریک لحظه به لحظه آتش بیار فتنه و آشوب شدند؟  چرا  از طرقی که قانون معین کرده حرکت نکرده و با استفاده از ظرفیت‌ها و سازوکارهای قانونی موجود کشور با طرح و اقامه دلایل و مدارک خود در مراجع قانونی سعی در اثبات دعوای خود نکردند؟

جواب آن روشن است: تقلبی وجود نداشت و مدعیان تقلب چون دلایل و مدارکی برای اثبات ادعای خود نداشتند به محض طرح و اقامه شکایت، دروغ بودن ادعایشان آشکار می‌شد و دست‌شان رو و نقشه‌شان برملا می‌شد. به راستی اگر به دنبال براندازی نظام نبودند، چرا تن به قانون و قانون‌گرایی ندادند و با التزام به قانون از مسیر و سازوکار قانونی استفاده نکردند؟

آیا اقدامات آنان نشان نمی‌داد مدعیان تقلب و سران فتنه بی‌اعتقاد به نظام بودند و هستند؟  آیا از لحاظ حقوقی اقدامات مدعیان تقلب و سران فتنه نشان نمی‌دهد که چون راهکارها و  سازوکارهای قانونی نظام را قبول نداشتند علیه آن حرکت می‌کردند؟ آیا ادعای تقلب صرفاً اسم رمز فتنه نبود؟ آیا فقط یک بهانه نبود؟ آیا بدون ادعای تقلب امکان شروع آشوب و ناامنی وجود داشت؟ آیا دامن زدن به ادعای تقلب لازمه آغاز پروژه آشوب و استمرار آن نبود؟ اگر دروغ بودن تقلب آشکار می‌شد هواداران که اکثریت قریب به اتفاق آنان معتقد به نظام بودند، امکان داشت فریب بخورند و به خیابان بیایند؟

از دیدگاه جامعه شناسی تغییرات، کسی بدون زمینه به خیابان نمی‌آید؛ کشاندن به خیابان بهانه می‌خواهد. کسی هم بدون زمینه و بهانه در خیابان نمی‌ماند, نگه داشتن در خیابان هم نیازمند بهانه است. در جریان فتنه آمریکائی-اسرائیلی 88 ، تقلب بهترین بهانه برای عملیاتی کردن پروژه براندازی و کودتای مخملی و رنگی بود. مدعیان تقلب برای تحقق براندازی نظام اسلامی طبق برنامه از پیش تدارک شده باید بهانه تقلب را حفظ می‌کردند و به عنوان یک ضرورت  نمی‌گذاشتند، بهانه تقلب گرفته شود.

طبیعی بود که استفاده از سازوکارهای قانونی نظام و طی مراحل قانونی مانع غوغاسالاری می‌شد، دست مدعیان را رو می‌کرد و دروغشان آشکار می‌شد و کودتای مخملی شکست می‌خورد. اینجاست که علت تلاش گسترده سران فتنه برای دامن زدن به تقلب و صدور اطلاعیه‌های پیاپی برای فراخوان هواداران به خیابان‌ها روشن می‌شود. استراتژی دشمن جلوگیری از روشن شدن دروغ تقلب برای ادامه فریب هواداران بود. 

برای حفظ اسم رمز فتنه و آشوب و امکان‌پذیر ساختن کودتای مخملی و براندازی نظام سیاسی  تلاش دشمن این بود که مبادا دروغ بودن تقلب آشکار شود و فتنه با ریزش هواداران روبرو شود. محتوای  نوار جلسه حزب مشارکت در 23 خرداد 88  بدون هیچ تحلیلی در این خصوص بسیار روشنگر است و پرده از بسیاری مسائل برمی‌دارد. اطلاعیه‌های میرحسین موسوی و مجمع روحانیون نیز بسیار گویاست.

اعترافات بعدی عوامل فتنه در دادگاه که جای خود دارد. علاوه بر آن، سخنان کنت تیمرمن، مسئول اسبق میز ایران در سازمان «سیا» و رئیس بنیاد حمایت از دموکراسی N.E.D و «پاول رابرتز» معاون وقت خزانه‌داری آمریکا که بودجه براندازی نظام اسلامی را تأمین می‌کرد، نقاب از چهره فتنه و فتنه‌گران و براندازان نظام اسلامی برمی‌دارد و ماهیت پروژه براندازی فتنه‌گران را بر ملا می‌سازد که خوب است تنها به عنوان مشتی از خروار به آنها اشاره شود: 

کنت تیمرمن روز 11 ژوئن 2009 یعنی 21 خرداد 88 و یک روز قبل از انتخابات می‌گوید: «فردا در ایران انتخابات نیست بلکه یک انقلاب رنگین کلید می‌خورد. انقلاب سبز! بعد از پیروزی این انقلاب رنگی در ایران، نوبت سوریه خواهد بود.»

«پاول رابرتز» معاون وقت خزانه‌داری آمریکا بعد از حماسه 9 دی در مصاحبه با «فارین پالیسی» اعتراف کرد:  «تقلب در انتخابات ایران، دروغ بود. پروژه اصلی، بی‌اعتبار و منزوی کردن رژیم اسلامی ایران بود.»

این‌ها و بسیاری از شواهد و مدارک دیگر همه نشان از یک واقعیت غیرقابل انکار دارد که فتنه یک پروژه است نه یک پروسه. یعنی فتنه 88  معلول انتخابات و مسائل پیرامونی آن نبود بلکه یک پروژه از قبل تدارک دیده شده و برآمده و معلول یک طراحی آمریکایی- اسرائیلی  است که زمینه آن از سال‌ها قبل برای نابودی و براندازی نظام جمهوری اسلامی تدارک شده بود و ادعای تقلب در انتخابات سال 88  صرفاً بهانه‌ای برای تحقق آن ارزیابی می‌شود و به همین علت نیز واقعا یک جرم نابخشودنی است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران