نگاهی به ماهیت تحولات اخیر در روابط کوبا و آمریکا
خبرگزاری تسنیم: کوبا به دنبال کاهش فشارها و تحریمهای اقتصادی است و آمریکا تغییر روش برای تاثیرگذاری بر حاکمان جزیره در جهت خواستهای خویش را دنبال میکند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، در پی تصمیم اخیر دولتهای ایالات متحده آمریکا و کوبا برای از سرگیری و عادیسازی روابط دوجانبه، مقاله حاضر در واکاوی ماهیت این تحول به نگارش در آمده است.
هر چند در این نوشته تصمیم به ارائه تحلیلی جامع در خصوص تحول مذکور ندارم، اما تلاش خواهم کرد با ذکر برخی واقعیاتی که شاید از نگاهمان پنهان مانده باشد، به دریافت واقعبینانهتری از آنچه که میگذرد دست یابیم. البته برای نیل به این مقصود، نیازمند شناخت جزئیتری از مناسبات داخلی طرفین هستیم. شناختی که در خصوص کوبا به مراتب کمتر از سر دیگر مناقشه است. لذا اندکی بیشتر به این ماجرا خواهم پرداخت.
مساله و پاسخ
نوشته حاضر، در مواجهه با سوال از ماهیت تحولات اخیر در روابط کوبا و ایالات متحده آمریکا، اینگونه پاسخ خواهد داد که در شرایط فعلی و با تغییراتی که در مولفههای خصومتساز در روابط هاوانا و واشنگتن به وجود آمده، تداوم مناسبات طرفین بر منوال گذشته، صورت منطقی ندارد. اکنون خواست برای عادیسازی روابط مابین کوبا و ایالات متحده دو سویه است. همسایه جنوبی به دنبال کاهش فشارها و تحریمهای اقتصادی است و همسایه شمالی تغییر روش برای تاثیرگذاری بر حاکمان جزیره در جهت خواستهای خویش را دنبال میکند.
مقدمه
کوبا از بیش از یک دهه پیش، مجرای ورودم به آمریکای لاتین بوده است. در خلال این مدت، بارها به این جزیره سفر کردهام؛ سفرهای شخصی و برخی دفعات به دعوت و میزبانی دولت کوبا و نهادهای وابسته به آن. ملاقاتها و مراودات نسبتا زیادی با دستاندرکاران دولت کوبا داشتهام. با مسوولین سندیکاها و اتحادیههای مختلف کارگری و دانشجویی و دانشآموزی صحبت کردهام و از همه مهمتر، مدتها با مردم کوچه و خیابان همنشین شدهام. همواره تلاش کردهام نسبت به دیدگاه کوباییها در خصوص مسائل داخلی و بینالمللی اطلاع کسب کنم و شناختم از این کشور تنها از مجرای کتابها و مقالات و تحلیلهای رسانهای نباشد.
چند جمله درباره جامعه کوبا
در ارتباط با سوال اصلی این نوشته، توجه به جنبههایی از وضعیت کنونی جامعه کوبا لازم است.
به دلیل محدودیتهای بینالمللی که طی دهههای گذشته بر کوبا اعمال شده، مقولهای به نام "رفاه" در این کشور وجود ندارد. در عوض، اختلاف طبقاتی فاحش چشمها را نمیآزارد. طبقه ثروتمند به شکلی که ما میشناسیم در کوبا مشاهده نمیشود. عدهای هستند که تمکن بهتری دارند. این گروه عمدتا خانوادههایی هستند که به نحوی با خارج از کشور در ارتباط هستند، مانند دیپلماتها یا خانوادههایی که عضوی از آنها در خارج از کوبا کار میکند.
کمتر کوبایی یافت میشود که رویای زندگی در آمریکا را در سر نپروراند. با وجود کدورت در روابط دو کشور، عضوی از اغلب خانوادههای کوبایی در ایالات متحده کار میکند. این افراد بصورت ماهیانه مبالغی را برای خانوادههای خود ارسال میکنند.
ارتباط مردم کوبا با جهان خارج از این جزیره تقریبا منقطع است. تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی در کوبا در سطح بسیار محدودی در دسترس عموم است. شبکه اینترنت تنها در هتلها و برای توریستها موجود است و شهروندان کوبایی میتوانند در ادارات پست از "اینترانت" (شبکه داخلی) و پست الکترونیک ملی استفاده کنند. البته در برخی ادارات و سازمانهای دولتی دسترسی به اینترنت به صورت محدود وجود دارد. همین چند سال پیش امکان استفاده از تلفن همراه برای شهروندان کوبایی حاصل شد.
سیاست و سیاستگذاران در کوبا
در هاوانا هیچکس ناگهان به قدرت نمیرسد. چهرههای ناشناخته یا نوظهور در سیاست وجود ندارد. مناصب در اختیار کارگزارانی قرار میگیرد که لیاقت خود را از پایینترین ردهها اثبات کرده باشند. جدای از سیاستمداران نسل اول که در سال 1959 انقلاب کردند و حالا اغلب پیر و کهنسال هستند، دیگر ورودیهای عرصه سیاست و حکومتداری، اغلب نردبان «سازمان دانشآموزی -> سازمان دانشجویی -> سازمان جوانان» را طی میکنند تا در جایگاه تصمیمگیری قرار بگیرند. نردبان ذکر شده، تحت هدایت حزب کمونیست قرار دارد. لذا سیاستمدار بدون کارنامه در کوبا یافت نمیشود.
منتخبین مردم از بین اعضای حزب کمونیست انتخاب میشوند. بدین معنا "دموکراسی تکحزبی" در کوبا حاکم است. مطابق این روال، مقامات عالی کشور از همین مجرا و به صورت غیر مستقیم توسط مردم انتخاب میشوند. نقطه آغاز دموکراسی، محلات و شورایهای محلی است. منتخبین این مرحله، نمایندگان پارلمان را معرفی میکنند و پارلمان، رئیسجمهور و شورای وزیران را برمیگزیند. همه افراد دخیل در این فرآیند از وفادارانِ حزب هستند.
اهالی سیاست در کوبا عمدتا سخنور هستند و در سخنوری بسیار انقلابی؛ اما در عمل قدری کمتر از آنچه مینمایند. دفتر مرکزی حزب کمونیست، عالیترین جایگاه تصمیمگیری در کوباست. تصمیمات اصلی در حوزههای مختلف از کمیتههای مربوطه در حزب اتخاذ و برای اجرا به عالیترین سطوح مجریان ابلاغ میشود.
اما در مقوله مبارزه با فساد، ماجرا گونهای دیگرست. در کوبا بیش از اینکه حرف زده شود یا همایش و سمینار برگزار شود، با فساد مالی و اداری برخورد میشود. به رغم مشاهداتی که در برخی حکومتهای چپگرا داشتهام، اراده مبارزه با فساد در حاکمیت کوبا نهادینه شده است. در این مبارزه استثناء وجود ندارد و در این مسیر عالیترین جایگاهها و افراد در طول پنج دهه گذشته تصفیه شدهاند.
همچنین مسوولین و دولتمردان در کوبا از امتیازات ویژه برخوردار نیستند. عمدتا در سطح و همراه مردم زندگی میکنند. لذا شهروند کوبایی، حتی اگر با سیاست حاکم موافق نباشد، لااقل از این موضوع رنج نمیبرند که عدهای در پوستین این سیاست قرار گرفتهاند تا از مواهب آن بهره ببرند.
دو مقوله فوق، به عقیده من، از رموز بقای حاکمیت کوبا در نیم قرن گذشته بودهاند.
رویکرد اصلی سیاست عمومی حاکم در کوبا اتحاد و یکپارچهسازی مردم، حول محور برخی موضوعات ملی – و نه ایدئولوژیک – است. دولت کوبا برای نزدیک کردن مواضع دولت و ملت، از تمام کمپینهای ملی و بینالمللی در مساله دفاع از کوبا و شهروندان کوبایی حمایت میکند و چه بسا موتور محرک اصلی تمام تلاشها در این زمینه است. از جمله موارد برجسته آن، مساله "تحریم کوبا"، "الیان گونزالس" و دیگری "پنج کوبایی زندانی" که هر سه در مواجهه با دولت ایالات متحده بوده است.
در این پروندهها، دولت کوبا از حداکثر پتانسیل خود برای بسیج افکار عمومی داخلی بهره برده و با جلب حمایتهای بینالمللی، تا حد امکان دولت و ملت را در خصوص خواستی مشترک همسو کرده است. از این مساله نمیتوان چشمپوشی کرد که در دستور قرار گرفتن برخی از این موضوعات، موجب در سایه قرار گرفتن پاسخ به برخی نیازها و خواستهای مردم کوبا در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شده است.
عدم توفیق در اقتصاد و تصمیم به نوسازی
در کوبا هیچکس برای نان شب نمیدود. همه در پایان ماه سهمیه محدودی از کالاهای اساسی دریافت میکنند. بهداشت و درمان و آموزش در تمامی سطوح و برای همه شهروندان رایگان است.
سرمایهگذاری اصلی دولت در امور اجتماعی است. به ورزش و فعالیتهای همگانی توجه ویژه میشود. البته ساکنان جزیره کمتوقع بار آمدهاند. کوباییها با وجود تحریمهای نسبتا گسترده، در بعضی حوزههای علمی و تحقیقاتی در صدر ردهبندیهای جهانی قرار دارند.
در کنار اینها، در کوبا کسی برای درآمد بیشتر و سامان دادن به یک زندگی بهتر تلاش نمیکند. در حقیقت انگیزهای برای تلاش اقتصادی و کسب درآمد بیشتر وجود ندارد، چرا که مجرایی برای تحقق این خواست یافت نمیشود. رقابت در کوبا مُرده است. تنها کارفرمای جزیره، دولت است و همه مشاغل را در اختیار دارد. مردم عمدتا حقوقبگیر دولت هستند. کسب شخصی و خصوصی (جز در مواردی محدود) وجود ندارد. تجارت داخلی و خارجی در ید دولت است.
پیش از سقوط بلوک شرق، دولت کوبا از سوی اتحاد شوروی وقت حمایت میشد و از همین رو، برای اداره جزیره با مدل کنونی مشکلات کمتری داشت. اما پس از پایان جهان دو قطبی، کار برای دولتمردان کوبایی سخت شد. "دوره ویژه" با فلاکت اما موفقیت پشت سر گذاشته شد و دولتی که طی سه دهه در سامان دادن به اقتصادی مولد توفیقی کسب نکرده بود، به ناچار درهای جزیره را به روی توریستها گشود.
این گشایش اما تسکین موقتی بیش نبود. در لابلای تنگناهای اقتصادی دولت، زمزمه برای تغییرات تدریجی در مدل و نظام اقتصادی به گوش میرسید. امروز صحبت از تغییر آگاهانه در سیاستها به سوی یک اقتصاد مختلط است؛ شاید شبیه آنچه در ویتنام «اقتصاد بازار سوسیالیستی» مینامند. حزب کمونیست بحثها را هدایت میکند. کوباییها مدلها و تجربیات مختلف را مرور کردهاند. اما به نظر تجربه ویتنام را مناسبتر یافتهاند.
مطابق سیاست «نوسازی اقتصادی» که در دسامبر سال 1986 در ویتنام اعلام شد، دولت فضای بیشتری برای فعالیت بخش خصوصی فراهم کرد. ارمغان این نوسازی، دو دهه رشد سریع اقتصادی برای آن کشور بود، که طی آن درآمد سرانه بیش از سه برابر افزایش یافت و نرخ رسمی فقر از 60 درصد جمعیت، به 12درصد سقوط کرد.
پرهیز از ایجاد تنش با امپریالیسم در سیاست بینالمللی
سیاست "اعلانی" در کوبا از سیاست "اعمالی" بسیار آوانگاردتر و انقلابیتر است. به عنوان نمونه، با گذشت بیش از نیم قرن از انقلاب ضد امپریالیستی در کوبا، هنوز بخشی از خاک این کشور تحت تصرف دولت آمریکاست و "گوانتانامو"، بزرگترین شکنجهگاه امپریالیستی جهان در این ناحیه قرار دارد. دولتمردان کوبایی با اعتقاد به این گزاره که یکی از مهمترین اولویتهای آنها بقای نظام سوسیالیستی است از مواجهه جدی با یانکیها پرهیز میکنند.
در سطح منطقهای، به رغم تصور عمومی که کوبا را رهبر رادیکالیزاسیون در آمریکای لاتین تصور میکند، تئوری "آرامشبخشی منطقه" (Tranquilizacion de la region) از سوی دولتمردان کوبا ترویج میشود. مطابق این ایده، توصیه کوباییها به رهبران چپ و مترقی منطقه اینست که سطح تقابل و تنش با دولت ایالات متحده را نباید گسترش داد، چرا که نتیجه نهایی این افزایش تنش، از بین رفتن منابع داخلی کشورهاست که می بایست صرف توسعه آنها شود. به عنوان مثال، گروه شبهنظامی "فارک" - به عنوان قدیمیترین گروه چپ مسلح در قاره آمریکا – در سالهای اخیر با اصرار و فشار کوباییها بر سر میز مذاکره با دولت راستگرای افراطی کلمبیا حاضر شدهاند.
بر همین اساس، دولتمردان کوبایی ترجیح میدهند مبارزه با امپریالیسم را در حوزههای نرم دنبال کنند و عقیده به مواجهه در حوزههای سخت ندارند.
در خصوص روابط کوبا با جمهوری اسلامی ایران، از آنجایی که اصول اعلانی طرفین در سیاست خارجی نزدیکی نسبتا زیادی به یکدیگر دارد، روابط تهران و هاوانا از بدو انقلاب اسلامی به طور سنتی برقرار بوده است. گرایشاتی همچون استقلالطلبی، نفی سلطه، نفی یکجانبهگرایی و تمایل به حضور در ائتلافهای توازنساز از عوامل شکلگیری و تداوم مناسبات دو کشور بوده است. هیچیک از دو کشور جایگاه ویژهای در سیاست بینالمللی طرف مقابل ندارد. روابط تهران و هاوانا متمرکز بر حوزه سیاسی است و در ادوار مختلف از وزن نسبتا یکسانی برخوردار بوده است. این مناسبات نه در زمان جنگ ایران و عراق که "صدام" سیگار برگ کوبایی دریافت میکرد، منقطع شد و نه هنگامی که کوبا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی اجماع علیه ایران را میشکست، شکل ممتازی یافت.
واقعیتهایی در تاریخ خصومت کوبا و آمریکا
برای فهم صحیحتر از تحولات اخیر در مناسبات هاوانا و واشنگتن، نیازمند التفات بیشتر به برخی واقعیتها هستیم. لحاظ نکردن این واقعیات، منجر به درک نادرست از تحولات جاری و نتیجهگیریهای ناصحیح خواهد شد.
واقعیت یکم. دولت کوبا هیچگاه مایل به قطع ارتباط با دولت ایلات متحده نبوده است. در خلال سالهای گذشته هیاتهای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آمریکایی به کوبا سفر و با مقامات عالی این کشور ملاقات کردهاند. اتفاقا بسیاری از این ملاقاتها به دعوت و میزبانی دولت کوبا صورت گرفته است. انقطاع کنونی در روابط دو کشور، محصول خواست دولتمردان آمریکا طی پنج دهه گذشته بوده است. به همین ترتیب، رویکرد از سرگیری روابط، حاصل تصمیم جدید دولت آمریکاست و نه تحولی جدید در کوبا.
واقعیت دوم. کوبا هیچگاه مرکز توطئه علیه آمریکا نبوده است. دولتمردان کوبایی حتی قائل نیستند در اموری مشارکت داشته باشند که منافع ملموس آمریکا در هر نقطهای خارج از جزیره را به خطر بیاندازد. اگر موارد نقضی به ذهنتان متبادر میشود، منافع مستقیم کوبا را در آن جستجو کنید و نه گرایش به تهدید منافع آمریکا.
هاوانا طی دهههای گذشته مرکزی برای نشستهای روشنفکران چپگرا بوده است نه چریکهای چپگرا و ضد امپریالیسم. بر همین اساس، چریک نامدار آرژانتینی چند سال پس از انقلاب و زمانی که این رویکرد در دولت کوبا آشکارتر شد، تصمیم گرفت هزینههای اقدامات و تحرکات خود را بر جزیره تحمیل نکند.
واشنگتن البته بهتر از همه به این واقعیت واقف است. آمریکاییها دولت کوبا را نه یک دشمن، بلکه منبع صدور "گستاخی" علیه خود تلقی میکنند و همیشه تلاش کردهاند با ابزارهای مختلف، دولت جزیره را "ادب" کنند؛ به گونهای که مطابق خواست آنها رفتار کند. بر مبنای خوی سلطهطلبانه یانکی، این دولت اگر مطابق خواست آنها عمل نکند، باید سرنگون شود.
واقعیت سوم. کوباییتبارهای ساکن فلوریدا که در پی حدوث انقلاب در کشور، منافع خود را در معرض خطر دیدند و به آمریکا مهاجرت کردند، یکی از عوامل تاثیرگذار در تعمیق شکاف میان واشنگتن و هاوانا بودهاند. این افراد که عمدتا از تمکن مالی بالایی برخوردار بودند، کلونی بزرگی در ایالات متحده شکل دادند و از هیچ اقدامی علیه دولت انقلابی فروگذار نکردند. اغلب خرابکاریها، ترورها و توطئههای نظامی و غیر نظامی در پنج دهه گذشته محصول برنامهریزی این جریان بوده است.
این کلونی با تکیه به توان مالی و با بهره از ابزار رسانه، طی دهههای گذشته نقش محوری در انتخاب اعضای کنگره و سنا در ایالت فلوریدا داشته است. آنها لابی قدرتمند ضد کوبایی در آمریکا شکل دادند و همواره یکی از عناصر محوری تصمیمسازی در خصوص جزیره در ایالات متحده بودهاند.
واقعیت چهارم. بخشی از کدورت در روابط واشنگتن و هاوانا، میراث یک دوره تاریخی و جبر جغرافیایی است. قرار گرفتن کوبا در منطقه حیاتی آمریکا یکی از نقاط حساسیتزا در دوره جنگ سرد بود. در شرایطی که ایالات متحده و اتحاد شوروی، جهان را بین خود تقسیم کرده بودند، جزیره کوچک کوبا در 150 کیلومتری خاک آمریکا، در سبد دشمن استراتژیک واشنگتن قرار گرفته بود. در آن دوره نیز، نگرانی نه از دولت هاوانا بلکه از منبع اصلی تولید مخاطره، یعنی مسکو بود که به حد کفایت بر حاکمان جزیره تسلط داشت.
شاید اگر کوبا جزیرهای در آنسوی اقیانوس اطلس بود، هیچگاه این میزان تحت فشار آمریکا قرار نمیگرفت و شکاف میان دو کشور تا حد کنونی افزایش نمییافت.
واقعیت پنجم. سیاست کنونی ایالات متحده در قبال کوبا، سیاستی قدیمی و متعلق به دوره قبل از تحولات دهه اخیر در آمریکا لاتین و ظهور نظامهای مترقی در این منطقه است. این سیاست در دورهای تنظیم شد که منفذ تنفسی برای کوبا در بین کشورهای منطقه وجود نداشت و رژیمهای دستنشانده یا همسو با واشنگتن در آمریکای لاتین عنان امور را در اختیار داشتند.
چه مولفههایی تغییر کرده است؟
به عقیده نگارنده، موضوع آزادی کوباییهای زندانی در آمریکا مساله اصلی نیست. البته حق اینست که به کوباییها تبریک بگوییم که بار دیگر در بسیج افکار عمومی داخلی و بینالمللی موفق عمل کردند و یکی دیگر از کمپینهای طراحی شده در مواجهه با دولت ایالات متحده را به سود خود به پایان رساندند.
مساله اما مهمتر از اینهاست:
یک. دولت آمریکا به این واقعیت پی برده است که سیاست قطع رابطه با کوبا طی نیم قرن گذشته به حد کافی موثر نبوده است. بدین معنا که نه حاکمان جزیره به قدر کافی مودب رفتار کردهاند و نه آن میزان که آمریکاییها انتظار دارند در مسیر خواستهای آنها. لذا با اعتراف به ناکارآمدی این سیاست، تصمیم به تغییر آن گرفتهاند. این تغییر با اهداف مشخص صورت میگیرد: برنامه ریزی و بکارگیری سیاستی موثرتر برای نیل به اهداف سابق.
دو. با گذشت نیم قرن از انقلاب کوبا، نسل جدید کوباییتبارهای مقیم آمریکا نگاه خصومتآمیز و متعصبانهی پدران خود را نسبت به دولت حاکم بر موطن اجدادی ندارند. تغییراتی که در سالهای اخیر در کوبا حاصل شده - منجمله ایجاد امکان در برخورداری از برخی امکانات ارتباطی یا دادن مجال بیشتر به بخش خصوصی – در نگاه نسل دوم و سوم کوباییهای ساکن آمریکا تاثیرات مثبت داشته است. خلاصه اینکه لابی ضد کوبایی در آمریکا به برندگی سابق نیست و یا به شکل گذشته در سیاستگذاری واشنگتن علیه جزیره مخرب عمل نمیکند.
سه. با پایان جهان دو قطبی، کوبا حساسیت گذشته خود را در اذهان سیاستمداران آمریکایی - به عنوان "زمین بازی رقیب" - از دست داده و ارزیابیهای منفی از این کشور در ارتباط با میراث گذشته، در حال رنگ باختن است.
چهار. با پایان قرن بیستم، نسل جدیدی از رهبران ترقیخواه در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین بر سرکار آمدند. پیروی این رویداد، ترتیبات و ائتلافهای منطقهای به تدریج در مسیری پیش رفت که در جهت خواست دولت واشنگتن در خصوص وضعیت کوبا نبود. هاوانا نه تنها از انزوای منطقهای خارج شد، بلکه به ایفای نقش پُر رنگ در جهتدهی به تحولات پرداخت.
پنج. از نگاه گروهی از تصمیمسازان ایالات متحده، با نمایانتر شدن نیت دولتمردان کوبا برای تغییر تدریجی در نظام اقتصادی، روزنههای جدیدی برای تاثیرگذاری بر این کشور از مجاری اقتصادی به وجود آمده است. بهرهگیری از این ظرفیت، در سایه قطع روابط دو کشور امکانپذیر نیست.
شش. تحولات اخیر در عرصه بینالملل، دو شریک و پشتیبان اصلی دولت کوبا، یعنی روسیه و ونزوئلا را به شدت متاثر کرده است. با چشمانداز کنونی، وضعیت این دو کشور در آینده نزدیک بهتر نخواهد شد. طبیعتا دولتمردان جزیره در مواجهه با همسایه شمالی این واقعیات را در محاسبات خود لحاظ کردهاند.
پاسخ به سوال نهایی در خصوص ماهیت تحولات
با نظر به واقعیات و نکاتی که شرح داده شد، اکنون پاسخ به سوال در خصوص ماهیت تحولات اخیر دشوار نیست. نگارنده بر این عقیده است که در شرایط فعلی و با تغییراتی که در مولفههای خصومتساز در روابط کوبا و آمریکا به وجود آمده، تداوم مناسبات طرفین بر منوال گذشته، صورت منطقی ندارد.
اکنون خواست برای عادیسازی روابط مابین کوبا و ایالات متحده دو سویه است. کوباییها از گذشته خواستار این امر بودهاند و کاهش فشارها و تحریمهای اقتصادی را از این روزنه دنبال میکنند. اما دولتمردان آمریکایی امروز به ناکارامدی سیاستهای تنبیهی خود پی بردهاند و درصدد تغییر در روش برای تاثیرگذاری بر حاکمان جزیره و همسو کردن با خواستهای امپریالیستی هستند.
همچنین رئیسجمهور آمریکا همزمان با اعلام تغییر سیاست تاریخی کشورش در قبال کوبا، تحریمهای سنگینی علیه دولت ونزوئلا اعلام کرد. آمریکاییها با سیاست همزمان "برقراری روابط با کوبا" و "افزایش فشار بر ونزوئلا"، بازی چند سری را در منطقه آمریکای لاتین در پیش گرفتهاند.
از یک سو با ژستی ترقیگرایانه، خواست تاریخی بسیاری از دولتهای منطقه برای عادیسازی روابط با کوبا را اجابت کردهاند. از سوی دیگر با تحریمهای جدید و افزایش فشار، دولت ونزوئلا را در شرایط سقوط شدید قیمت جهانی نفت، به لبه پرتگاه سوق میدهند. همچنین از منظر روانی، با برجستهسازی توافق با کوبا، به افکار عمومی ونزوئلا اینگونه القا میکنند که وخامت اوضاع در دولت کاراکاس به حدی است که رفیق گرمابه و گلستان آقای چاوز و مادورو، به فکر چارهای دیگر افتاده است.
لازم به تشریح نیست که ونزوئلای امروز، پدر و حامی اصلی نظامهای مترقی و ضد سلطه در آمریکای لاتین محسوب میشود.
اما حاکمان کوبا چنانچه مایل به حفظ این کشور در مدار جوامع عدالتخواه هستند، میبایست بسیار هوشیارتر از قبل عمل کنند. با گسترش احتمالی تبادلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مابین جزیره و سایر کشورها، دولت با سیل گسترده افزایش توقع شهروندان برای برخورداری از یک زندگی بهتر مواجه خواهد شد. گسترش ابزارهای ارتباطی در این کشور، در کنار مواهب آن، موجی از انتظارات جدید و همچنین تهدیدات نوین به ارمغان خواهد آورد. این بار مخالفان نظام سوسیالیستی با افزایش سطح تماس با مردم کوبا، از درون جزیره یارگیری و سازماندهی خواهند کرد.
طبیعی است که پیروی برقراری مناسبات هاوانا و واشنگتن، نقش الهامبخش کوبا مابین جریانات انقلابی و رهاییبخش روند نزولی خواهد یافت؛ امری که انتظار میرود چنین نظامهایی در صورت تصمیم به کاهش تنش و شکاف با قدرت هژمون، دچار این روند شوند.
همه اینها نشانههایی بر این واقعیت است که اداره جزیره برای دولتمردان کوبا در آینده دشوارتر از پیش خواهد بود.
کوبا برای تداوم بقاء در خارج از محور آمریکا، بیش از پیش نیازمند همبستگی و کمک دوستان خود میباشد.
انتهای پیام/پ