روایت سردار باقرزاده از تداعی صحنههای «کربلا» در «تفحص»
خبرگزاری تسنیم: فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح میگوید:ما صحنههای کربلا را یکبار دیگر در دفاع مقدس و درتفحص دیدیم و تجربه کردیم. در شرق دهلران، منطقه عملیات والفجر ۶ تقریبا ۷۰۰ شهید داده بودیم.۳۵۰ تن از این شهدا در تفحص پیدا شدند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در روایتهایش از صحنههای خاص مواجهه با پیکر شهدا در جریان تفحص به خاطراتی اشاره میکند که سالها بعد از دفاع مقدس رزمندگان اسلام در جبهههای نبرد، تداعی کننده صحنههای کربلا و روز عاشورا بوده است. او در همین رابطه به خاطرهای در شرق دهلران و منطقه عملیاتی والفجر 6 اشاره کرده و آن را اینگونه روایت میکند:
«ما صحنه های کربلا را یکبار دیگر در دفاع مقدس و در تفحص دیدیم و تجربه کردیم. در خیلی از مناطق برای تفحص بر اساس نقشه، ترکیب، گسترش و استعداد به صورت سازماندهی شده اقدام میکردیم. حتی بعضا آنقدر دقیق محل را شناسایی میکنیم که بر اساس نقطه به کار ادامه میدهیم. یعنی میدانیم در کدام نقطه کدام شهید افتاده است و برای یافتنش اقدام میکنیم. مثلا چند وقت پیش در همین جریان تفحص شهیدی به نام «ودود» در ارتفاعات ماووت پیدا شد که رزمندگان میدانستند دقیقا کجا قرار گرفته است.
اما در این میان با وجود همه دقتها و مکانیابیهای دقیق گاهی چیز دیگری حواله میشود. در شرق دهلران، منطقه عملیات والفجر 6 تقریبا 700 شهید داده بودیم. اینها پیش مرگان عملیات خیبر بودند. 350 تن از این شهدا در زمان جنگ و 350 تن دیگر از آنها در تفحص پیدا شدند. در این منطقه بچههای وزارت کشور داشتند جاده مرزی میزدند. وسط یک بیابان 100 کیلومتر جاده بود. در نقطهای یکدفعه یک لودر از جاده خارج شده و به ته دره افتاد. بچهها برای بیرون آوردن آن لودر به پایین دره رفتند که در آن دره به صورتی اتفاقی 30 شهید پیدا شد. ببینید چطور این لودر باید اینجا از مسیر خارج شود و بعد به دنبال آن این شهدا را پیدا کنیم.
بعد از این جریان بچهها حساس شدند و آمدند آن منطقه را به طور کامل کاوش کردند. در آنجا روبروی سنگر گروهی عراق، تیربار عراقی مستقر بود و بچههای ما را شهید میکرد. پشت آنجا پیکر دو شهید پیدا شد. یکی از این پیکرها به صورت نشسته بود و دومی لای پتو بوده و درازکشیده بود. سر آن شهید دراز کشیده در دامن شهید نشسته بود. این شهید مشخص بود مجروح بوده و لای پتو او را پیچیده بودند و وسایل سرم هم همراهش بود. پلاکهایشان را چک کردیم و دیدیم پشت سر هم گرفته اند مثلا 555 و 556 بعد به دفاتر پلاک مراجعه کردیم و دیدیم نام یکی هست «سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی» و نام دومی «سید حسین اسماعیل زاده موسوی». در واقع آن کسی که نشسته بود پدر بود و آنکه دراز کشیده بود پسرش بود. پدری سر پسرش را به دامن گرفته بود و در همین حال به شهادت رسیده بودند. اینطور صحنهها زیاد بود که یکبار دیگر یاد صحنههای کربلای امام حسین(ع) را برای ما تداعی میکرد.»
انتهای پیام/