کریمی: خدا من را بغل کرده و ماچم هم کرده که به اینجا رسیده‌ام

کریمی: خدا من را بغل کرده و ماچم هم کرده که به اینجا رسیده‌ام

خبرگزاری تسنیم: مربی تیم ملی فوتبال کشورمان صحبت‌های بسیار جالبی را در خصوص خودش و مسائل فوتبال انجام داده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، علی کریمی در گفت‌وگویی که با برنامه تلویزیونی نود داشت درباره حضورش در دنیای مربیگری، دوره فوتبالش در رده ملی و باشگاهی، بستن قرارداد با باشگاه استقلال و دیگر مسائل صحبت کرد که صحبت‌های وی در زیر می‌آید.

*آغاز دوره مربیگری: جا دارد از کارلوس کی‌روش تشکر کنم که پیشنهاد مربیگری را به من داد.

*دوران کودکی: همسایه‌ها همیشه از من شاکی بودند که شیشه‌های خانه‌شان را با توپ می‌شکستم. خانواده هم با فوتبال بازی کردنم مخالف بودند و می‌گفتند درس بخوانم. البته من هم در درس نخبه بودم، اما در درس نخواندن!

*محمدعلی کریمی پاشاکی: پسوند پاشاکی مربوط به محله تولد پدرم است. روستایی که نزدیک به سیاهکل لاهیجان است. چون اسمم طولانی بود پسوند فامیلی‌ام را برداشتم.

*بازی فوتسال فتح - استقلال: آغاز معروف شدنم مربوط به بازی فتح و استقلال بود. دیداری که بعد از گلزنی‌ام هواداران استقلال کلی ناراحت شدند و بابت شادی‌ام عصبانی بودند. من کار خاصی نکردم و فقط از گلی که زدم خوشحال بودم و هواداران استقلال از خوشحالی من ناراحت شدند.

*گرفتن فرش به عنوان پاداش پیروزی در فوتسال: یادم نیست که فرش گرفتیم یا نه، اما یادم هست که به دو تیم گرمکن دادند. گرمکن تیم ما سبز بود و گرمکن تیم حریف قرمز. چون ما گرمکن تیم خودمان هم سبز بود، گرمکنم را با بازیکن تیم مقابل عوض کردم و گرمکن قرمز گرفتم.

*پرسپولیس یا استقلال: از کودکی همه ما پرسپولیسی بودیم به جز فرشید! فرشید تنها کسی بود که در خانه ما استقلال را دوست داشت.

*قرارداد با استقلال: با استقلال قرارداد داخلی امضا کرده بودم. این قرارداد به قبل از بازی فوتسال فتح و استقلال بازمی‌گشت که مبلغ آن هم 5 میلیون تومان بود.

*حضور در پرسپولیس: عابدینی سراغم آمد و با من قرارداد بست. درست است که مبلغ خیلی کمتری نسبت به استقلال به من داد اما چون از اول طرفدار پرسپولیس بودم قرارداد بستم.

*اولین دستمزد: اولین دستمزدی که گرفتم 700 تومان بود. آخر سر هم که ستاره تیم شده بودم 3 هزار تومان دستمزد می‌گرفتم.

*اولین بازی برای پرسپولیس: با عابدینی صحبت کرده و از بازی اول فیکس بودم. از بازی سوم متکوویچ اخراج شد و علی پروین آمد. بازی سوم همان دیداری بود که مهدی مهدوی‌کیا مقابل فجرسپاسی آخرین بازی‌اش را برای پرسپولیس انجام می‌داد و بعد به بوندسلیگا رفت. بعد از همین بازی عابدینی پیش من آمد و گفت «اگر کارگر ساختمانی می‌آوردم از تو بهتر بازی می‌کرد!» البته آقای عابدینی همیشه به من لطف دارد!

*محرومیت یک ساله: بابت اخراج علی انصاریان با داور مسابقه درگیر شدم. محرومیتم تلخ‌ترین اتفاق و شیرین‌ترین تجربه زندگی من بود. این اتفاق در اوج جوانی رخ داد و باعث شد به این نتیجه برسم که امکان برگشت سوت داور وجود ندارد. بعد از اخراج و محرومیت علی آقا (پروین) گفت که برو استراحت کن و من هم از خدا خواسته رفتم و مدتی استراحت کردم.

*لایی زدن به علی دایی در بازی فوتسال و خطاب شدن به محروم بین‌المللی از سویی دایی: آن موقع ایام به کام آنها بود. آن اتفاق افتاد اما به نظرم انسان باید در هر موقعیتی خویشتن‌دار باشد و از بالا به پایین نگاه کردن اصلاً خوب نیست.

*مصاحبه علیه علی دایی: در صحبتی هم که با یک نشریه داشتم و گفتم خدا علی دایی را بغل کرده است، حرف بدی نزدم. حتی در جواب خبرنگار که پرسید آیا خدا من را هم بغل کرده یا نه، گفتم: «خدا من را بغل کرده و ماچم هم کرده که به اینجا رسیده‌ام.»

*انتخاب بین اتلتیکومادرید، پروجا و الاهلی: همه گفتند تنبل بودن من باعث شد به الاهلی بروم اما از همان لیگ ضعیف ترانسفر شدم و به بایرن مونیخ رفتم. اماراتی‌ها حتی در فرودگاه آمدند و قبل از رفتن به آلمان پیشنهادی هنگفت به من دادند که من می‌خواستم قبول کنم اما مدیربرنامه‌هایم گفت این بار به خاطر او به بایرن‌مونیخ بروم. البته من گفتم چون تا فرودگاه دنبال من آمده‌اند با آنها می‌روم!

*درآمد یا فوتبال: نقل قولی که گفته شده منتسب به من است و گفته‌ام اگر شغل دیگری بود که اندازه فوتبال درآمد داشت، به فوتبال ادامه نمی‌دادم؛ برای من نیست. اگر چنین نقل قولی از من دیده‌اید نشانم دهید.

*زدن پنالتی چیپ: قیافه خودم هم چیپ است! زدن پنالتی چیپ دروازه‌بان را به اشتباه می‌اندازد. در بازی با الهلال عربستان مازیار زارع آمد گفت پنالتی را چیپ نزنم که من گفتم اتفاقاً می‌خواهم چیپ بزنم. همان پنالتی را گل کردم. البته در یک بازی داخلی پنالتی‌ام را چیپ زدم که دروازه‌بان دستم را خواند و پنالتی را گرفت.

*بهترین سرِ توپ: سرِ توپ زیاد زده‌ام، اما بهترین سرِ توپی که زدم و یادم می‌آید در بازی با هانوفر بود. سرِ توپ زدم و بعد به سمت دروازه شوت زدم که توپم به تیر دروازه خورد. اگر آن توپ همان ابتدا گل می‌شد خیلی برایم خوب بود اما نشد.

*برف مونیخ: خیلی‌ها گفتند من به خاطر تمرینات سخت ماگات برف زمستان مونیخ را نمی‌بینم اما دیدید که ماندم و برف بهار مونیخ را هم دیدم، چون انگیزه داشتم. بازیکنان همیشه وقتی تیم‌شان را عوض می‌کنند انگیزه دارند، به خصوص وقتی تیم‌تان بایرن‌مونیخ باشد.

*ارتباط با بازیکنان بایرن‌مونیخ: همه بازیکنان بایرن‌مونیخ با من خوب بودند و به پیشرفتم کمک کردند، به غیر از حسن (صالح حمیدزیچ) که کمی من را اذیت می‌کرد. البته شاید برای اذیت کردن من هم از کسی خط گرفته بود!

*درخشش در جام ملت‌های 2004 آسیا و گلزنی: فکر می‌کنم به جز گلزنی کار خاص دیگری انجام ندادم!

*عدم موفقیت در جام جهانی 2006 به دلیل مصدومیت: ما برای حضور در جام جهانی کار خاصی انجام نداده بودیم. تمریناتی که انجام دادیم متناسب با جام جهانی نبود و امکانات خیلی کمی داشتیم. برنامه‌ریزی ما هم برای حضور در جام جهانی خوب نبود، البته مصدومیت هم در عدم موفقیت من نقش داشت.

* لگد زدن به ساک: در دیدار با پرتغال خوب بازی نکردم. تیم هم عقب بود و شرایط خوبی نداشتم. بعد از تعویض برانکو ایوانکوویچ به عنوان سرمربی به سمتم نیامد و بی‌تفاوت بود. شاید اگر می‌آمد، با من دست می‌داد و خسته نباشید می‌گفت آن اتفاق رخ نمی‌داد. همه این مسائل دست به دست هم داد تا به ساک ورزشی لگد بزنم. اتفاقا با همان پایی که مصدوم بود به ساک ورزشی لگد زدم، چون فکر می‌کردم ساک سبکی است اما خیلی سنگین بود. پایم هم درد شدیدی گرفت اما به روی خودم نیاوردم!

*دو دستگی در تیم ملی و پاس ندادن به دایی در جام جهانی 2006: به نظرم دو دستگی در تیم وجود نداشت، چون اگر تیم شکست بخورد برای همه بازیکنان بد می‌شود. فوتبال اینگونه نیست که بگویید در چشم من نگاه می‌کردند و پاس نمی‌دادند. بازیکن باید در یک لحظه تصمیم بگیرد و در چند گزینه‌ای که برای پاس دادن دارد یکی را انتخاب کند. نباید فرد چنین فکری کند که با او پاس نمی‌دهند. اگر شما بازی‌ها را نگاه کنید می‌بینید که خیلی از گل‌های ایشان (علی دایی) روی سانترهای مهدوی‌کیا به ثمر رسیده است.

*دربی سال 79 و دعوای جنجالی: من در درگیری‌ها نقشی نداشتم و فقط دیگر بازیکنان را جدا می‌کردم که فدراسیون بیشتر بازیکنان را جریمه کرد. جریمه‌های فدراسیون نقدی است اما تشویق کردن آنها فقط با یک لوح تقدیر است.

*اخراج از تیم ملی در دوره مربیگری علی دایی: بعد از انتقاد از فدراسیون فوتبال بود که از تیم ملی اخراج شدم. در حالی که با این انتقاد در واقع از مربی تیم ملی حمایت کرده بودم. مربی برای موفقیت نیاز به اردو و تمرینات مناسب دارد و من به این موضوع انتقاد کردم. به همین دلیل از تیم ملی اخراج شدم اما مربی تیم هیچ حمایتی از من نکرد. اردوی ما در سرعین بود که ابراهیمی (سرپرست وقت تیم ملی) که اتفاقاً رابطه من تو منی هم با مربی تیم داشت و بعد داستان همان مالیات معروف هم به میان آمد، از من خواست که مصاحبه‌ام را تکذیب کنم اما من گفتم چرا باید تکذیب کنم، خودم چنین مصاحبه‌ای را انجام داده‌ام. بعد از مخالفت من برای تکذیب مصاحبه، خبر اخراجم روی سایت فدراسیون فوتبال رفت و همان شب از دوستم خواستم از تهران به اردبیل بیاید و فردا صبح خودم تا تهران رانندگی کردم و به خانه برگشتم.

*آشتی با علی دایی: ما آشتی زورکی زیاد داشتیم. آن روز بین دو نیمه بود که من می‌خواستم به زمین بروم اما یکی از پشت من را به زور هُل داد و برای آشتی (با علی دایی) برد.

*پوشیدن پیراهن پرسپولیس زیر پیراهن استیل‌آذین: در آن بازی هم من را «جَو» گرفته بود و پیراهنم را درآوردم.

*دور شدن از پرسپولیس: این از شانس من بود که هر کسی به پرسپولیس آمد بنا به دلایلی من را نمی‌خواست و کنار گذاشت. البته در آینده همه چیز مشخص می‌شود. من نتوانستم به خواسته‌ام که ماندنم در پرسپولیس بود برسم و بر خلاف میلم از این تیم دور شدم.

*ترسیدن از هواپیما و نرفتن به سفرهای طولانی: همیشه از این صحبت‌ها می‌شود و مردم هم به این صحبت‌ها گوش می‌کنند، در حالی که نباید این صحبت‌ها گفته شود. زمانی که می‌خواستم با استیل‌آذین قرارداد ببندم با هدایتی در این خصوص صحبت کردم و او هیچ مشکلی نداشت. استیلی هم مشکلی با این قضیه نداشت اما یکسری با این قضیه مشکل داشتند.

*رفتن به شالکه 04 از استیل‌آذین: وقتی با استیل‌آذین تسویه حساب کردم فاضلی با من تماس گرفت و گفت ماگات تو را می‌خواهد. من هم در آخرین مهلت نقل‌وانتقالات زمستانی به شالکه رفتم. پیش خودم هم گفتم اگر یک مدت در فوتبال ایران نباشم بهتر است.

*همبازی شدن با رائول گنزالس: وقتی نوع تمرین کردن رائول را در آن سن و سال دیدم کلی انگیزه گرفتم. شاید بازیکنان در آن سن فقط کمی انرژی برای بازی بگذارند و زیاد تمرین نکنند اما انرژی رائول فوق‌العاده بود. شاید اگر کمی او را زودتر دیده بودم شرایط فوتبالم خیلی فرق می‌کرد.

*حضور در تراکتورسازی بعد از خداحافظی از فوتبال و حضور نداشتن در تیم پرسپولیس: خداحافظی کردم اما عذرخواهی کردم و به فوتبال برگشتم. الان هم دوست دارم عذرخواهی کنم! می‌خواستم به فوتبالم ادامه دهم و به همین دلیل به تراکتورسازی رفتم. برای حضور در پرسپولیس هم یکسری بودند که با این اتفاق مشکل داشتند و مانع حضورم شدند. از شانس من هم در هر مقطعی که خیلی دوست داشتم کنار پرسپولیس باشم این اتفاق رخ نداد.

*دلیل بازگشت به پرسپولیس: در این خصوص هیچوقت صحبت نکردم اما یکی از دلایل بازگشتم به پرسپولیس این بود که می‌خواستم دوباره مرد سال فوتبال آسیا شوم. آن موقع پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا بود و این مسئله به من فرصت می‌داد تا به هدفم برسم اما متاسفانه نشد و همه چیز هم به اتمام رسید. اکثراً بازیکن سال آسیا را از تیم قهرمان لیگ قهرمانان انتخاب می‌کنند.

*مشکل داشتن با قطبی، دایی، رویانیان، انصاری‌فرد، شیرینی و ... : من اینگونه هستم و اگر به عقب هم برگردیم فکر نمی‌کنم کسی بتواند خودش را عوض کند.

*بهترین بازی: یکی از بازی‌هایی که برایم بسیار جالب بود، بازی بایرن مونیخ و دورتموند بود. نیمه اول اصلاً خوب نبودم و بین دو نیمه ماگات هم حسابی از دست من شاکی بود. او به من گفت اینجا (آلمان)، دبی نیست و با همین حرف‌ها در نیمه دوم تغییر کردم و گل هم زدم. این بازی همیشه در ذهنم می‌ماند.

*حسرت فوتبالی: یکی از حسرت‌هایم این است که چرا بعد از اتمام قراردادم با بایرن‌مونیخ دیگر قراردادم را تمدید نکردم. خود باشگاه هم بود که دیگر نخواست با من تمدید قرارداد کند اما برخی اتفاقات هم افتاد و مانع ماندنم در بایرن مونیخ شد. نماندن در بایرن مونیخ یکی از بزرگترین حسرت‌های من است.

*پشیمانی: از بین درگیری با داور و لگد زدن به ساک ورزشی، از لگد زدن به ساک ورزشی خیلی پشیمانم.

*هاوش و هیرسا (پسرانش): آنها فوتبال، بسکتبال و تنیس بازی می‌کنند. علاقه‌شان به فوتبال مانند ما نیست که وقتی از مدرسه بر می‌گردند وسایل‌شان را به این طرف و آن طرف بیندازند و تا شب در کوچه فوتبال بازی کنند. گاهی فوتبال بازی می‌کنند گاهی هم بسکتبال. شاید از حالا نمی‌توان استعداد آنها را کشف کرد و باید دید در آینده چه کاره خواهند شد اما خودم دوست ندارم به سمت فوتبال بیایند. بیشتر دوست دارم هاوش و هیرسا به سمت والیبال، بسکتبال یا تنیس بروند. بسکتبال که بازی می‌کنند اما باید دید تا کجا به این ورزش ادامه می‌دهند.

*شماره 8: پوشیدن شماره 8 دلیل خاصی نداشت اما سال‌ها این شماره را پوشیدم. اول زیاد دنبال شماره نبودم و شاید قسمتم شماره 7، 9 یا هر شماره دیگری می‌شد اما شماره 8 به من رسید و تا آخر هم ماندگار شد.

*علی پروین: علی پروین اسطوره فوتبال ما و پرسپولیس است.

به گزارش تسنیم، علی کریمی در خصوص علی دایی هم صحبت‌هایی را انجام داده بود که در این برنامه پخش نشد. وی اشاره کرده بود که دایی یک آدم منفعت طلب است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار ورزشی
اخبار روز ورزشی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon