ناگهان شورای نظارت و ارزشیابی در آفساید قرار گرفت
خبرگزاری تسنیم: اجرای رئیس شواری نظارت و ارزشیابی روز گذشته به دستور حسین طاهری تعطیل شد، اتفاقی که در همزمان با زمزمههای استیضاح وزیر ارشاد رخ داد، عوامل گروه گفتهاند اجرا هیچ مشکلی نداشته است، اما او را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روز گذشته مقرر بود تا نمایشی برگرفته از نمایشنامه «ناگهان هذا حبیب الله مات فی حب الله قتیل الله مات بسیف الله» اثر عباس نعلبندیان توسط رضا دادویی در سالن اصلی تئاتر شهر نمایشنامهخوانی شود؛ اما پیش از شروع نمایش با اعلام منتفی شدن این اجرا، مخاطبان به بیرون مجموعه راهنمایی شده و بلافاصله خبر اجرا نشدن آن در خبرگزاریهای مختلف منعکس شد؛ این نمایش در مجموعه برنامههای سفارشی و مقطعی «سوگواره عاشورا» قرار بود اجرا شود.
واکنش رسانههای مختلف نسبت به این مساله متفاوت بود و از مروری بر اخبار رسانه اختلاف فاحش زبانی در مواجه با این اتفاق را میتوان متوجه شد. حواشی شکل گرفته حول این اجرا و لغو شدنش، با توجه به سخنان کارگردان نمایش، چیزی جز گرد و خاکی کوتاه مدت نبود؛ ولی فارغ از این مسائل، عباس نعلبندیان کیست و «ناگهان هذا حبیب الله...» چیست؟
عباس نعلبندیان از نمایشنامهنویسانی است که در اواسط دهه چهل و در پی شکلگیری فضای چریکی در ایران و واپسگرایی گروههای چپ نسبت به غربگرایی، پس از اجرای «گلدان» بهمن فرسی، در کنار کاظم تینا، غزاله علیزاده و امیرحسین روحی، بازگشتی ساختارشکنانه به عرفانگرایی داشت. این گروه مغموم از فضای شهرنشینی، آمیزهای از عرفان و پوچگرایی با تاثیر از بکت و یونسکو خلق میکنند تا در برابر خردگرایی غربی جبههای گرفته باشند. نعلبندیان در مصاحبهای علت گرایش به چنین ساختار فارسیواری را در موفقیت بیژن مفید در بکارگیری ریتم موجود در زبان فارسی و قابلیتهای آن میدانست. هر چند که برخی این روزها از نعلبندیان به عنوان نمایشنامهنویس نامی یاد میکنند و با ادعای اینکه سالها آثار او اجرا نشدهاند، به دنبال موج سواری هستند، شاید یادآوری این نکته لازم باشد که برخی آثار او در سالهای گذشته اجرا شده است.
نمایشنامه «ناگهان هذا حبیب الله...» نخستین بار در شماره 62 مجله نگین به تاریخ 31 تیر 1349 منتشر میشود و سپس در جشن هنر شیراز در 1350 توسط آربی آوانسیان اجرا میشود. در مجله نگین، با بدعتهای نعلبندیان در رسم الخط مرسوم فارسی مخالفت میشود و طبق پینوشت سردبیر مجله، به شکل مرسوم چاپ میشود. لیکن در نسخه چاپی 1351 نشر تلویزیون ملی ایران با همان رسم الخط نعلبندیان منتشر میشود.
مجله نگین/ 31 تیر 1349/ صحفه دوم از نمایشنامه
«ناگهان هذا حبیب الله...» داستان فریدون، معلم اخراجی است که به توطئه مدیر مدرسهاش در پی عدم پذیرش ازدواج با دختر او از مدرسه اخراج میشود و به خانهای نقل مکان میکند که ساکنانش از پستترین بخش جامعه میباشند. همسایهها به طمع ثروت فریدون، او را در ظهر عاشورا مثله میکنند و چیزی در صندوق او نمییابند و عطش بر همگی آنان غلبه میکند؛ در حالی که فریدون آرام آرام در قبرش آرام میگیرد.
همچون دیگر آثار نعلبندیان در این نمایش نامه نیز علاقه وافر نمایشنامهنویس به صنایع ادبی تلمیح و تمثیل دیده میشود. بنیان نمایش نامه بر روز عاشورا و تطبیق وضیعت قهرمان با امام حسین (ع) است. در متن نمایشنامه فریدون چندین بار اشعاری از مولانا را به زبان میآورد. در انتهای نمایش فریدون لفظ «ایلویی! ایلویی!» را بر زبان میبرد که اشاره به باب پانزدهم انجیل مرقس، درباره فریادهای مسیح در پی ظلمات عالم در نیمروز دارد.
نام نمایشنامه برگرفته از خطوط نهایی ذکر ذوالنون مصری در تذکره اولیای عطار نیشابوری در باب مرگ این عارف شهیر است که این عبارت به خطی سبز رنگ بر پیشانیش نقش میبندد. «ناگهان هذا حبیب الله...» در بطن خود تنوعی از شخصیتها را شامل میشود و طبق مدعای آن دوران که آثار نعلبندیان از چند صدایی بهره میبردند، قرار است هر کدام نماینده بخشی از جامعه آن روزگار باشد. علاوه بر فریدون، صدای یک قاری قرآن فریدون را در کلام همراهی میکند. صدا نمایانگر شغل و شخص پدر فریدون است. دیگر شخصیتها ساکنان این خانه شوماند و هر یک به شغلی ناپسند مشغولاند. برای مثال مهری زن بدکاره است که شوهرش او را با دو کودک تنها گذاشته و برای خرج زندگیاش، تنفروشی میکند یا حسین آقا مردی است شاهدباز که به تقی عشق میبازد.
مردمان این خانه همگی در فساد اخلاقی غوطهورند. کبری، زنی شوهردار برای پی بردن به مساله صندوق با حسین آقا ساخت و پاخت کرده است. ماه بانو با آنکه مقدار زیادی طلا دارد، پول پسرش را میدزدد. فاطمه با وجود عشق لفظی به فریدون، در آرزوی خرج کردن ثروت معلم خود است. در چنین فضای آلودهای، هر بار که شخصیتها از امیال شیطانی خود پرده برمیدارند، صدای شش ضربه زنجیر شنیده میشود.
در این میان فریدون نیز موجودی پاک محسوب نمیشود. او نیز نسبت به فاطمه نگاهی هرزه دارد و از فرط نومیدی به مسکرات روی آورده است؛ او برخلاف دیگر ساکنان، به شیوه خود توبه میکند تا شاید رستگار شود. این رستگاری با همصدایی صدا همراه است. توبه و مرگ فریدون ناشی از آمیزه عرفان و پوچی است که نسل نعلبندیان پس از سرخوردگی از رئالیسم و ناتورالیسم ناشی از ترجمه بدان تمسک جسته بودند. تمایلی که هم اکنون در آثار کارگردانان جوان تئاتر ایران قابل مشاهده و پیگیری چرایی آن قابل تامل است.
حضور شخصیتهای مذموم در متن نعلبندیان بخشی از هیاهویی است که پیرامون اجرای دادویی به پا شده است. عامل دیگری که «ناگهان هذا حبیب الله...» را به اثری ضد ارزشی تبدیل میکند، اهانت به مقام شامخ حضرت سیدالشهدا (ع) است. متاسفانه برخی رسانهها فارغ از شناخت متن به ایراد تفکرات جناحی خود پرداختهاند که میتوان آنان را به مطالعه نمایشنامه «ناگهان هذا حبیب الله...» دعوت کرد. نعلبندیان در این اثر جامه امام حسین (ع) را به تن قهرمانش کرده است.
دنیای نمایشنامه بر گرفته از فضای حاکم بر هنر نمایشی آن روزگار است. کافی است با مطالعه آثار سینمایی آن روز، با خیل عظیمی از فیلمهایی مواجه شوید که در چنین بستری ساخته شدهاند و سازندگان برخی از آنها هنوز در کسوت استاد در ایران مشغول به فیلمسازیاند. سانسور رژیم پهلوی و مخالفتهای طبقه متوسط – طبق گفته حمید نفیسی اعتراضات طبقه بورژوا در به تصویر کشیدن آنان که هنوز فضای آن بر ایران حاکم است – هنرمند را به خلق اثر خود در این حال و هوا سوق میدهد. کافی است به روستایی بودن یا پایین شهر بودن مکانهای نمایشی در آثار پیش از انقلاب مداقه شود.
آثار نعلبندیان پس از انقلاب ممنوع چاپ بوده و تنها نسخههای افستی است که میان دانشجویان تئاتری دست به دست شده است. از همین رو نعلبندیان از دایره بستهٔ حاکم بر تئاتر ایران خارج نشده و مورد مطالعه دقیق قرار نگرفته است. از همین رو است که رضا دادویی هیچ اطلاعی پیرامون اجراهای پس از انقلاب «ناگهان هذا حبیب الله...» ندارد.
اما اجرای نمایشنامهخوانی «هذا حبیب الله...» نکتهای بارز داشت و آن اینکه رضا دادویی به عنوان رئیس شورای نظارت و ارزشیابی خودش مجوز اجرای خود را امضا کرده است و آن را برای اجرا به کارگردانی خود آماده کرده است، او در ابتدای ورودش به مرکز در گفتوگو با یکی از رسانهها عنوان کرده بود که اجرای آثار نعلبندیان جزء آرزوهایش است و این سوال از همان ابتدا مطرح بود که آیا دادویی به شورای نظارت آمده تا اهدافی خاص را پیگیری کند؟ البته در این چند ماه گذشته مشکلات بسیاری در عرصه نظارت بر آثار نمایشی رخ داده است.
اجرای این نمایشنامهخوانی در دل خود مدیری دیگر نیز داشت، پریسا مقتدی، رئیس تئاتر شهر نیز نقشخوان این اثر بوده است، به تعبیری ساده تر شب گذشته اجرای مدیران مرکز هنرهای نمایشی لغو شد، از سوی دیگر اجرای این نمایش مصادف شد با زمزمههای استیضاح وزیر ارشاد، آیا لغو اجرای این نمایش در همین راستا بود؟
عوامل نمایش گفتهاند که اثر هیچ مشکلی ندارد و به طور کامل از آن دفاع میکنند، اما چه خوب گفتند گذشتگان که او را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
انتهای پیام/