محرم در افغانستان: اینجا شیعه و سنی باهم برای حسین(ع) مویه می‌کنند

محرم در افغانستان: اینجا شیعه و سنی باهم برای حسین(ع) مویه می‌کنند

خبرگزاری تسنیم: عزاداری ماه محرم در افغانستان به مانند ایران از روز اول محرم آغاز شده و تا اربعین حسینی ادامه دارد،‌ اما مهمترین نکته‌ای که در این عزاداری دیده می‌شود وحدت میان شیعه و سنی در سوگ رثای امام حسین(ع) است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ مهمترین اتفاقی که در راستای عزاداری محرم در کشور افغانستان قابل مشاهده است،‌ وحدت شیعه و سنی است،‌ اهل سنت افغانستان نیز با فرا رسیدن ماه محرم خود را برای عزاداری فرزند پیامبر گرامی اسلام(ص) آماده می‌کنند،‌ اهل سنت گاهی در تکایا و مساجد خود و گاهی در تکایا و مساجد شیعیان و همراه با آن‌ها به سوگواری برای حضرت ابا عبدالله حسین(ع) می‌پردازند.

عزاداری در افغانستان معمولا‌ً به دو شکلی سنتی و جدید انجام می‌شود‌، در عزاداری سنتی که در محله‌های قدیمی کابل برگزار می‌شود،‌  عمدتاً‌ به شیوه مناقب‌خوانی اجرا می‌شود‌، این آیین از شب اول ماه محرم آغاز شده و در مکان‌هایی که به نام سقاخانه درست می‌شود،‌ انجام می‌شود‌، مناقب‌خوانی امروز در محله‌های قدیمی از جمله چنداول اجرا شده و طرفداران بسیاری دارد.

در سایر محله‌های کابل و دیگر نقاط افغانستان نیز عزاداری در حسینیه‌ها با روضه‌خوانی و سینه‌زنی همراه است و معمولاً‌ تا سیزدهم ماه محرم ادامه دارد‌، در افغانستان بر خلاف ایران که روز تاسوعا اختصاص به حضرت عباس(ع) دارد،‌ روز هفتم ماه محرم به نام حضرت عباس(ع) ثبت شده است و در این روز تکیه‌ها و حسینیه‌ها علم‌کشی کرده و تا روز یازدهم و حتی سیزدهم علم‌کشی را ادامه می‌دهند.

این مراسم‌ها عمدتاً در در حوزه علمیه خاتم‌النبین، مسجد الزهرا(سلام الله علیها)، تکیه خانه‌های چنداول، مدینه العم، محمدیه، امام زمان(عج)، حسینیه قلعه فتح الله، مناطق وزیر آباد، خیرخانه، تایمنی و دیگر مساجد با حضور پرشور مردم کابل برگزار می‌شود.

 روز تاسوعا نیز در این کشور بنام حضرت علی‌اکبر(علیه السلام) ثبت شده است و در این روز شیعیان و اهل سنت برای جوان دشت کربلا عزاداری می‌کنند. نذری دادن نیز یکی از سنت‌های رایج عزاداری در افغانستان است،‌ مردم هر محله به فراخور وضع مالی خود اقدام به نذری دادن می‌کنند،‌ اما معمولا‌ً شله‌زرد و حلوا نذر می‌شود.در افغانستان تا پیش از دوران پادشاهی ظاهرشاه عزاداری ممنوع بود و شیعیان و اهل سنت اجازه نداشتند که به عزاداری بپردازند،‌ اما پس از آن روز عاشورا تعطیل اعلام شد و شیعیان برای عزاداری آزاد شدند و تا امروز این روند ادامه دارد.

ارادت مردم افغانستان به امام حسین(ع) در میان شاعران این سرزمین نیز بسیار دیده می‌شود‌، اگر در دوره‌ای در میان شاعران افغانستان تنها شهید بلخی‌، عبدالقاهر عاصی و مرحوم بلبل در میان اشعارشان به شعر عاشورایی توجه داشته و اشعاری در این زمینه سروده بودند،‌ امروزه حجم عظیمی از شاعران معاصر افغانستان که در داخل کشور و یا در خارج از آن و عمدتا‌ً در ایران ساکن هستند،‌ شعر عاشورایی را به عنوان یکی از محورهای اصلی کارنامه کاری خود برگزیده‌اند.

علامه بلخی، بزرگ‌ترین شاعر مذهبی‌سرای افغانستان در قرن اخیر است، محمدکاظم کاظمی شاعر مهاجر افغانستان درباره او می‌گوید:‌ «بلخی به ویژه به واقعه عاشورا عنایتی خاص داشت و جدا از شعرهای عاشورایی بسیار، در دیگر آثارش نیز به این واقعه اشاره کرده است‌. عاشورایی‌های بلخی‌، بسیار انقلابی است و آموزنده‌، و بدور از مویه‌گری‌های رایج در شعر بسیاری از شاعران‌. او به راستی عاشورا را نه یک واقعة سوزناک‌، بلکه یک مکتب می‌بیند و این سخن‌، در نیم قرن پیش‌، کمابیش تازه است و بدیع‌»

 

یکی از شعرهای علامه بلخی را در ادامه مشاهده می‌کنید:

تأسیس کربلا نه فقط بهر ماتم است‌
دانشسرای و مکتب اولاد آدم است‌

از خیمه‌گاه سوخته تا ساحل فرات‌
تعلیم‌گاه رهبر خلق دو عالَم است‌

با سوز عشق‌، نسبت بدعت مده‌، رقیب‌!
اسرارها نهفته به شور محرّم است‌

هر رؤیت هلال محرّم به چشم خلق‌
عینک برای دیدن آن حسن مبهم است‌

اصغر به صحن معرکه رفتن به دوش باب‌
درسی پی حصول حقوق مسلّم است‌

هر قطره خون حنجر آن طفل‌ِ شیرخوار،
بر زخم‌های پیکر اسلام‌، مرهم است‌...

عاصی را می‌توان عاشورایی‌ترین شاعر بعد ازعلامه بلخی در ادبیات معاصر افغانستان شمرد. عاصی از مفاهیم عاشورایی و از ادبیات و واژه‌های قیام عاشورا به عنوان سوژه‌ای برای مبارزات آزادی‌خواهی، عدالت طلبی و ظلم ستیزی استفاده نموده است. سروده های عاشورایی او سوزناک است،‌ او کربلا را میدان مبارزه‌ی تاریخی و جاودانه‌ی حق و باطل و عاشورا را نماد و الگویی آزادی خواهی و عدالت طلبی و جلوه ای از عشق و ایثار و جوانمردی. او در شعری سروده است:

تا ریخت خون مرد به دامان  کربلا،
ســـجاده  شـــد  زمین  بیابان  کربلا

بر مسلمین طلیعه‌ی نو باز شد زحق
در رهگذار  تشـــــنه‌ی میدان کربلا

خون پیمبر است که گلگونه کرده است
خاک ســـــیاه و خــــــار مغیلان کربلا

الگوی زندگی ست برای مقاومت
طرح  قیام  آل مســــــلمان کربلا

دست یزیدیان چه تواند کند به خلق
خــون امام ماســت، نگهبان کربلا

آنک حضور شمر که بر باد می شود
در پیشگاهِ ســــیّد و ســـــلطان کربلا

تاریخ را علامت فجر شکفتن است
هنگامه‌ی  قیامت  و طوفان  کربلا

پا در رکاب باد چه می بندی ای رفیق
پر باز کن  به  دولت  ایمــــان  کربلا

آزادگی ست آنچه که تسجیل می شود
بر برگ  برگِ  دفتر و دیوان  کربلا

محمد کاظم کاظمی از شاعران مهاجر افغانستان است که اصلاح شعر مقاومت را نخستین‌بار بر زبان آورد‌، کاظمی از قله‌های شناخته شده شعر فارسی افغانستان و شعر مقاومت است. او سروده‌های بسیاری در زمینه ادبیات عاشورایی دارد:

بیار باره وزین کن، شتاب باید کرد
و قلعه برسرمرحب خراب باید کرد
 
سپاه خصم، نمک خوردگان شیطان اند
سیاه کارو سیه رو، یزید را مانند

سپاه خصم، ندانم شمار شان چند است
سر شمار ندارم، که دست من بند است

پس از مقابله وقتی که گاه رفتن بود
ز تیغ خویش بپرسم که چند گردن بود

*****
امشب خبر کنید تمام قبیله را
بر شانه می‌برند امام قبیله را

ای کاش می‌گرفت به جای تو دست مرگ
جان تمام قوم، تمام قبیله را

بر گرد، ای بهار شکفتن! که سال‌هاست
سنجیده‌ایم با تو مقام قبیله را

بعد از تو، بعد رفتن تو ــ گر چه نا به جاست ــ
باور نمی‌کنیم دوام قبیله را

تا انتهای جاده نماندی که بسپری
فردا به دست دوست زمتن قبیله را

زخمیم، خنجر یمنی را بیاورید
زنجیر‌های سینه زنی را بیاورید

****

آی دوزخ سفرآن! گاه دریغ آمده است
سر بدزدید که هفتادو دو تیغ آمده است

طعمه‌ی تلخ جحیمید، گلو گیر شده
چرک زخمید ــ که کوفه است ــ سرا زیر شده

فوج فرعونید یا قافله‌ی قابیلید
ننک محضید، ندانم ز کدامین ایلید

ره مبندید که ما کهنه سواریم ای قوم
سربرگشت نداریم، نداریم ای قوم

حلق بر نیزه اگر دوخته شد، باکی نیست
خیمه در خیمه اگر سوخته شد، باکی نیست

خیمه تشنه است، غمی نیست، گلاب آلوده است
سجده بیمار، نه بیمار، شراب آلوده است

آب این بادیه خون است که وانوشد کس
زهر باد آن آب کز دست شما نوشد کس

شعله گر افسرد، خاکستر ما خواهد رفت
تن اگر خفت به صحرا، سرما خواهد رفت

راه سخت است، اگر سر برود نیست شگفت
کاروان با سر رهبر برود نسیت شگفت

تن به صحرای عطش سوخته، سر بر نیزه
بر نمی‌گردیم زین دشت، مگر بر نیزه

تشنه می‌سوزیم با مشک در این خونین دشت
دست می‌کاریم تا مرد بروید زین دشت

آی دوزخ سفران! گاه سفر آمده است
سر بدزدید که هفتادو دو سر آمده است

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران