تحولات یمن و چشم انداز آینده
خبرگزاری تسنیم: یمن یکى از فقیرترین کشورهاى منطقه محسوب مىشود و مسائل اخیر آن تا حدود زیادى تحت تأثیر وضعیت اقتصادى نابسامان این کشور بهویژه موضوع افزایش قیمت سوخت و معضل بیکارى قرار دارد. حدوداً ۴۰ درصد از مردم این کشور را بیکارها تشکیل مىدهند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، کشور یمن در سال 1750.م در قلمروى حکومت عثمانى قرار گرفت. با سقوط امپراتورى عثمانى در 1934.م، یمن پس از بستن قراردادى با انگلستان، به استقلال دست یافت. در گذشته حکومت یمن در دست امیرى ملقب به «امام یمن» بود که شخصاً کشور را اداره مىکرد. از سال 1962.م - 1341.ش حکومت یمن به جمهورى تبدیل شد. در سال 1962.م - 1341.ش، عبدالناصر با استقرار 60هزار نیروى مصرى در یمن، حکومت را از زیدىها گرفت و به لاییکها سپرد. در این سال حکومت جمهورى اعلام شد و حکومت شیعیان پایان یافت. کشور یمن کنونى در 22 مى1990م - 1369.ش از الحاق قسمت شمالى و جنوبى این سرزمین تشکیل شد، اما در سال 1994.م - 1373.ش جنگ خونینى بین دو طرف رخ داد که سرانجام شمالىها بر جنوبىها چیره شده و اتحاد پابرجا ماند.
نظام این کشور جمهورى است و نخستین رئیس جمهور آن «على عبدا.. صالح» نام داشت که سى و سه سال بر این کشور حکومت کرد. در دورهاى که على عبدالله صالح بر کرسى ریاست جمهورى یمن تکیه زده بود، مجموعهاى از چالشها و بحرانهاى سیاسى در این کشور بروزکرد که بخشى از آنها به مسائل درون حاکمیت ازجمله تجمیع قدرت در دست اطرافیان «عبدالله صالح» بازمىگشت و بخشى دیگر مربوط به نامناسببودن مدیریت و برخورد وى نسبت به نیروهاى گریز از مرکزى است که در گوشه گوشه یمن وجود دارند، مثل جریان «انصار الله» در شمال و «جنبش حراک» در منطقه جنوبى یمن و القاعده. علاوه بر این، یمن یکى از فقیرترین کشورهاى منطقه محسوب مىشود و مسائل اخیر آن تا حدود زیادى تحت تأثیر وضعیت اقتصادى نابسامان این کشور بهویژه موضوع افزایش قیمت سوخت و معضل بیکارى قرار دارد. حدوداً 40 درصد از مردم این کشور را بیکارها تشکیل مىدهند.
طرح فدرالیزهکردن یمن و اهداف آن
هدف اصلى از فدرالىشدن یمن این بود که الحوثىها را در منطقهاى از شمال یمن قرار بدهند تا هم از بابت دسترسى به منابع نفتى و هم دسترسى به دریا محدودشان بکنند. در هر شرایط این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه آقاىعبدربه منصورهادى با حمایت عربستان و آمریکا در صدد برآمد تا تغییراتى در ساختارهاى قدرت در یمن ایجاد کند تا بتواند قدرت خودش را تثبیت کند. اولین گامى که برداشت، تغییر ساختارهاى امنیتى در این کشور بود. وى سعى کرد تا نزدیکان آقاى على عبدالله صالح را از قدرت دور بکند. لذا پسر عبدالله صالح را که آن موقع رئیس گارد ملى یمن بود، بهعنوان سفیر راهى امارات کرد. با بقیه اشخاص هم به همینترتیب رفتار کرد اما در نهایت همچنان آنها در قدرت حضور دارند. نکته مهم این بود که وى نتوانست در عرصه اقتصادى گامى بردارد و همچنان به حکومتهایى مثل عربستان وابستگى داشت. در این روند القاعده هم حضور داشت که همچنان به تحرکات خود بهویژه در بخشهاى جنوبى ادامه مىداد و هر روز هم از قدرت بیشترى برخوردار مىشد. این شرایط حتى سبب شده بود تا آمریکا هم بتواند از آن بهعنوان یک بهانهاى براى حضور در یمن استفاده کند و با پهبادهاى خود به این کشور حمله کند و در حقیقت نفوذ و حضورش را در این کشور بیشتر کند.
موقعیت انصارالله و هدف از تضعیف آن
گام بعدى که هادى برداشت این بود که عنصر بعدى را که مىتوانست براى آینده قدرت این کشور نگرانکننده باشد، بهنحوى تضعیف کرد که همین جریان انصار الله بود. جریان انصار الله با توجه به اینکه نتوانسته در ساختارهاى سیاسى یمن حضور و مشارکت داشته باشد، دست به کادرسازىهاى سیاسى نیز نزده تا در چنین شرایط ویژهاى از آن استفاده نماید، لذا انصارالله خیلى براى دولت از این منظر نگرانکننده نبود اما بالاخره قدرت تسلیحاتى و قدرتى که انصار الله روى میدان یا روى زمین داشتند همواره یک نگرانى عمده براى دولت یمن محسوب مىشد. از همین جهت هم آقاى هادى با کمک عربستان تصمیم گرفت تا قدرت الحوثىها را تضعیف کند.
براى رسیدن به این هدف، دولت یمن به کمک عربستان جنبش یا حزب «اصلاح» را که یک جریانى با سردمدارى آقاى محسن الاحمر بوده و از حمایتهاى عربستان برخوردار است، بهعنوان پیشران این قضیه به مناطق تحت سلطه انصارالله فرستادند که منجر به درگیرىهاى خیلى شدیدى طى سه، چهار ماه در این مناطق گردید و در نهایت انصارالله با توجه به پتانسیل و قدرتى که داشت توانست تسلط خود را بر این مناطق حفظ کند و حتى خود را به نزدیکىهاى صنعا پایتخت یمن هم برساند. این وضعیت که با هدف تضعیف الحوثىها آغاز شده بود نه تنها نتیجهاى نداشت بلکه موجب تقویت این جریان شد؛ جریانى که در تحولات اخیر توانسته رهبرى اعتراضات اخیر را که مىتوان آنرا «انقلاب دوم یمن» نام گذاشت، بر عهده بگیرد.
بحثى که انصار الله در تحولات اخیر این کشور داشتهاند به دو موضوع برمىگردد؛ یک موضوع که مىتوان گفت بهعنوان بهانه مطرح است، بحث گران شدن قیمت سوخت است؛ چراکه با شش برابر شدن قیمت سوخت و انرژى در این کشور وضعیت اقتصادى مردم هر روز بدتر از دیروز مىشود و بحث دوم بهعنوان بحث اصلى این است که هیچ چشمانداز روشنى از ساختارهاى سیاسى و ساختارهاى قدرت در یمن در دوره پس از انقلاب مشاهده نشده است. این در حالى است که الحوثىها تمام شروطى را که آقاى هادى براى مشارکتدادن انصار الله در قدرت مطرح کرده بود را پذیرفتند و حتى مطرح کردند که ما حاضریم سلاح را هم روى زمین بگذاریم به شرط اینکه شرایط براى حضور در قدرت فراهم بشود.
البته الحوثىها مىدانستند که این شروط چه محدودیتهایى را براى آنها مىتواند ایجاد نماید، ولى پذیرفتند و در موضوعات گفتوگوهاى ملى و تعاملاتى که با دولت داشتند، حضور فعالى را از خود به نمایش گذاشتند. اما شرایط آنطور که باید پیش نرفت و چشمانداز این کشور هر روز تیرهتر شد تا اینکه تقریبا ازچند هفته پیش، عبدالملک الحوثى رهبر جریان انصارالله در فراخوانى مردم را دعوت به سرنگونى دولت و رسیدن به هدف اصلى جریان انصارالله، یعنى اهداف انقلاب 2011.م - 1390.ش دعوت کرد. متعاقب این دعوت تا الان سه دوره تظاهرات برگزار گردیده است. تاکتیکى که الحوثىها داشتند این بود که مردم را در صنعا جمع کنند و در اطراف چادرهایى را نصب کنند و بهعنوان پشتیبانى از مردم، نیروهاى نظامى خودشان را آنجا قرار دهندکه اگر احیانا دولت یمن خواست به مردم و انقلابیون تعرض کند، آنها دفاع کنند. علىرغم تهدیداتى که عبدالملک الحوثى کرد و گفتوگوهایى که میان طرفین صورت گرفت، دور اول و دوم این تظاهراتها نتیجهاى نداشت. در چنین شرایطى دور سوم تظاهراتها آغاز شد و با مجاهدت وتلاش فراوان (30 شهریورماه ) به پیروزى رسید.
با توجه به این وضعیت اگر ما بخواهیم چشماندازى از این شرایط اخیر مطرح کنیم این است که الحوثىها بهخوبى از محدودیتهایى که در یمن در سطح منطقهاى و سطح بینالمللى برخوردارند، آگاه هستند و بهخوبى مىدانند که قدرتهاى منطقهاى بهویژه عربستان به این آسانىها به آنها اجازه نخواهند داد تا این پیروزى را حفظ کنند. همچنین این گروه باید در ائتلاف با دیگر گروههاى یمنى از یک طرف موقعیت خود را تثبیت کرده و از طرف دیگر با سیاستى فراگیر و جامع این موقعیت را ارتقاء دهد.
عربستان، ایران و بازى بزرگ در یمن
پایگاه اینترنتى الجزیره 30 سپتامبر 2014 (8 مهر ) در مقالهاى به تأثیرگذارى دستاوردهاى حوثىها در صحنه سیاسى یمن بر قدرت منطقهاى جمهورى اسلامى ایران و بهویژه در برابر عربستان پرداخت و نوشت: خیزش ناگهانى حوثىها در یمن برگ برندهاى راهبردى و ابزار چانهزنى براى ایران است. یمن مىتواند به پایگاهى براى عملیات رقابتآمیز ایران علیه عربستان سعودى تبدیل شود. طى یک هفته گذشته دولت مرکزى تحت رهبرى سنىها که ضعیف و پرتنش و در حال کشمکش با بازیگران مختلف بود، از هم پاشید. با توجه به اینکه حوثىها طى یک دهه اخیر با دولت مرکزى درگیر بودهاند، حال پرسشهاى بىپاسخى در مورد آینده سیاسى یمن بهویژه پس از قدرتیابى حوثىها مطرح است. ایران و عربستان دو بازیگر خارجى هستند که در صحنه یمن با یکدیگر رقابت و کشمکش ژئوپلیتیک دارند. این مسأله پیامدهاى منطقهاى گستردهاى دارد که مىتواند توازن قدرت را در خاورمیانه غرب آسیا و شمال آفریقا طى سالهاى آینده تغییر دهد.
در ادامه مقاله آمده است: طى چندین دهه، عربستان و ایران در رقابت راهبردى براى نفوذ در خاورمیانه بودهاند که از دریاى مدیترانه تا خلیجفارس و دریاى عرب امتداد داشته است. در واقع، مرزبندىهاى فرقهاى و ایدئولوژیک، عامل این رقابت هستند. ایران و عربستان بهترتیب، خود را رهبران جهان شیعه و سنى مىدانند. اگرچه بحثهایى در سطوح بالا میان وزراى خارجه این دو کشور احتمالاً به کاهش سردى روابط بینجامد، اما شرایط امروز براى آشتى بلندمدت و واقعى مناسب نیست. تهران و ریاض در حال برآورد حرکت بعدى حریف در صفحه شطرنج خاورمیانه هستند تا بتوانند اقدامات متقابل انجام دهند. در این بازى بزرگ، این دو کشور وارد جنگهاى نیابتى نیز شدهاند که در لبنان، سوریه، عراق و یمن، جلوههایى از این رقابت هویداست.
در پایان مقاله آمده است: در بحرین و استان شرقیه عربستان، ایران در پشت صحنه بهمنظور تضعیف این دولتها از طریق شیعیان تلاش کرده است؛ عربستان سعودى این تهدید را جدى گرفت و سال 2011 به بحرین بهمنظور سرکوب خیزش شیعیان نیرو اعزام کرد. اکنون در یمن خیزش ناگهانى حوثىها و سهمگیرى چشمگیر آنها از قدرت، سبب شده که ورق به نفع ایران برگردد و عربستان از بروز این وضعیت، نگرانى جدى پیدا کند. مقامات اطلاعاتى سعودى، یمن را ضعیفترین پیوند امنیتى در خلیجفارس مىدانند که نفوذ و اثرگذارى در آن براى ایران بسیار آسان است. همچنین مرز عربستان و یمن نقطه مهم نفوذ القاعده است که همچنان بزرگترین تهدید تروریستى براى پادشاهى سعودى بهشمار مىرود. به همین دو دلیل مهم، سعودىها کمکهاى مالى و نظامى مهمى در اختیار دولت مرکزى یمن قرار دادهاند و حتى خود، حملات زمینى و هوایى علیه حوثىها و القاعده در یمن صورت دادهاند. از زمان کنار رفتن على عبدالله صالح، رئیسجمهور سابق یمن، سعودىها منافع خود در یمن را در معرض خطر جدى دیدهاند. هفته گذشته در مقاله نیویورکتایمز در مورد دستاوردهاى اخیر شورشیان در یمن آمده بود که «در جنگ سرد منطقهاى، موقعیت ایران تقویت شده است. براى سعودىها حضور حوثىها در صنعا قطعاً خبر خوبى نیست.»
نویسنده یادداشت فوق با برجستهکردن برخى مسائل و نیز ایراد برخى اتهامات به ایران و فرافکنى، کوشیده تا اصلىترین عامل تحولات اخیر یمن را پوشیده نگه دارد. این عامل مهم، مردم یمن هستند که با آگاهى از عملکرد دولتمردان فاسد و وابسته و دخالتهاى خارجى در یمن بهویژه دخالتهاى عربستان که نتیجه آن، غارت ثروت یمن و فقر و عقبماندگى این کشور است، در اقدام منسجم، هماهنگ و مسالمتآمیز تصمیم گرفتند این وضعیت ناهنجار را تغییر دهند؛ قطعاً تغییر این وضعیت، تغییرات منطقهاى را نیز در پى دارد.
انتهای پیام/