منظور از «وارثین» قرآن در احادیث امام باقر(ع) به روایت علامه طهرانی
خبرگزاری تسنیم: امام باقر فرمودند: محمّد(ص) وارث علوم جمیع انبیاء و پیغمبران مرسل است و على(ع) موهبت و بخششى است که خداوند به محمّد(ص) عنایت کرده است و او وارث علوم تمام پیغمبران و اوصیاى آنان است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، علامه آیهالله حاج سیدمحمّدحسین حسینی طهرانی (ره) در کتاب امام شناسی بحث جامع و مستوفایی را تحت عنوان «مراد از بندگان برگزیده خدا که کتاب الهى به آنان به ارث رسیده چه کسانى هستند؟» مطرح و بیان میکند: طبق روایات فراوان و مستفیضى که از حضرت امّام محمّد باقر و حضرت امام جعفر صادق علیهما السلام وارد است مراد از این بندگان برگزیده ذرّیّه پیغمبر اکرم از اولاد حضرت فاطمه سلام الله علیها هستند که به مقتضاى آیه مبارکه: «إنَّ اللهَ اصطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إبرَاهِیمَ وَ آلَ عِمرَانَ عَلَى العَالَمِینَ» در تحت ذرّیّه و آل ابراهیم واقع شدهاند. علاوه از صدر اسلام تا به حال هیچ کس ادعا ننموده که از أمیرالمؤمنین علیه السلام و از ائمه طاهرین سلام الله علیها اجمعین، کسى دیگر به کتاب خدا عارف بوده است بلکه طبق روایات متواتر که از بزرگان اهل سنت وارد شده است أمیرالمؤمنین علیه السلام اعرف و اعلم امت به کتاب خدا بودهاند. و بنابراین مسلّماً مراد از بندگان برگزیده خدا که قرآن به آنان ارث رسیده است آنانند. ایشان بحث را ذیل کریمه مبارکه ای قرار دادهاند که به مناسبت هفتم ذی الحجه، شهادت امام محمّد باقر علیه السلام، برگزیده آن مباحث از نظر خوانندگان میگذرد.
علامه طهرانی مینویسد: قال الله الحکیم فى کتابه الکریم: «و الذى اوحینا الیک من الکتاب هو الحق مصدقا لما بین یدیه ان الله بعباده لخبیر بصیر ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن الله ذلک هو الفضل الکبیر.»(1) «و آنچه از کتاب آسمانى قرآن به تو وحى فرستادیم آن حق است که کتب آسمانى قبل از خود را تصدیق مىکند، به درستى که پروردگار به بندگانش بصیر و آگاه است سپس این کتاب را به بندگان برگزیده خود به عنوان ارث سپردیم، بعضى از آنها به نفس خود ظلم کردند و بعضى راه عدالت و میانهروى پیمودند و بعضى به واسطه اعمال خیر، گوى سبقت را از همگان به اذن خدا ربودند و این همان مقام فضل بزرگ الهى است.»
منظور از ارث بردن قرآن
خداوند عین آن حقیقتى را که از قرآن مجید بر پیغمبرش وارد کرده است از ظاهر آن مانند احکام عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و قصص انبیاء و امتهاى گذشته، اخلاق و معارف دینى، توحید به تمام مراتب آن و وعظ و وعد و وعید، مصالح و مفاسد و مراتب نفس و ظهور آن در عوالم دیگر، و از باطن قرآن مانند تاویل و تفسیر و کلیت و تطبیق و جرى و حقائق منطویه در آیات مانند حقیقت عالم طبع و عالم برزخ و صور مثالى، و عالم عقل و ملائکه و روح و مقامات آنها و درجات ثوابکاران و درکات عاصیان و حقیقت و ادراک توحید خالص و واقعى و کیفیت احاطه اسماء و صفات الهى بر تمام عوالم و اندکاک اسماء و صفات در ذات، و حقیقت تجلى بر جمیع جهانها و آیات الهیه آفاقیه و انفسیه و غیر اینها، تمام این حقایق را خدا به وارثان قرآن سپرده است به طورى که جانشین و نازل منزله رسول خدا در همه این معانى خواهند بود و حکم وجود باقیه رسول اکرم را در تکفل و حفظ و قیام به آن و اقدام به مصالح امت طبق مدلول آن را خواهند داشت.
بنابراین وارث قرآن یک نسخه تمام نما و کپی وجود رسول خدا(ع) هستند و قرآن به همان نحوه تجلى قرآن محکم و قرآن مفصل: «کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر» (2) در وجود وارثین یکى پس از دیگرى متجلى خواهد شد، چون بین ارث گذارنده و وارث یک نسبت واقعى باید باشد، همه چیز به همه کس ارث نمىرسد، سلطنت به فرزند وزیر یا وکیل ارث نمىرسد، فن طب طبیب به فرزند فلان روفتهگر ارث نمىرسد علم عالم به فرد جاهل و غیر قابل ارث نمیرسد. و از این دریچه مىتوان تماشا کرد که وارثین قرآن مجید از تمام افراد بشر شبیهتر و نزدیکتر به پیغمبر اکرم بوده و بلکه در صفات و صفاى باطن و استعدادات تلقى حقایق و بواطن قرآن مانند رسول اکرم وسیع الصدر و قوى القلب میباشند.
و بنابر همین نکته خدا میفرماید: «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا؛ کتاب را به بندگان برجسته و برگزیده که آنها را از میان جمیع بندگان خود اختیار و انتخاب نموده و صافى و پاک آنان را برداشتیم سپردیم»، چون معنى اصطفا برگزیدن و انتخاب چیز صافى و بیغل و غش میباشد. و جمله «من عبادنا» ظاهرا بیانیه است چون عبادنا براى تشریف، اضافه شده است و میخواهد بفرماید که: آن برگزیدگان و وارثان قرآن بندگانى هستند که به ما نسبت بندگى و عبودیت دارند، مانند قول خداوند عزّ و جل: «و سلام على عباده الذین اصطفى؛ و سلام بر بندگان خدا آنان که برگزیده است خدا آنان را» (3)
امام برگزیده از میان بندگان است
محمّد بن عباس ابن ماهیار که از موثقین است در تفسیر خود از ابى اسحاق سبیعى روایت کرده است که گفت: «خرجت حاجا فلقیت محمد بن على علیهما السلام فسالته عن هذه الآیة: ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فقال: ما یقول فیها قومک یا ابااسحاق- یعنى اهل الکوفة-؟ قال: قلت: یقولون انها لهم، قال: فما یخوفهم اذا کانوا من اهل الجنة؟ قلت: فما تقول انت جعلت فداک؟ قال: هى لنا خاصة یا ابااسحاق اما السابقون بالخیرات فعلى و الحسن و الحسین علیهم السلام و الامام منا، و المقتصد فصائم بالنهار و قائم باللیل، و الظالم لنفسه ففیه ما فى الناس و هو مغفور له. یا ابا اسحاق بنا یفک الله رقابکم و یحل رباق الذل من اعناقکم و بنا یغفر الله ذنوبکم، و بنا یفتح و بنا یختم، و نحن کهفکم ککهف اصحاب الکهف، و نحن سفینتکم کسفینة نوح، و نحن باب حطتکم کباب حطة بنى اسرائیل.»
«ابواسحاق سبیعى میگوید: براى اداى مناسک حج از کوفه حرکت کردم و وقتى که خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السّلام رسیدم از تفسیر آیه: «ثم اورثنا الکتاب» از آن حضرت پرسش نمودم. حضرت فرمود: قوم شما یعنى اهل کوفه و علماى آنان در معنى وارثین و برگزیدگان چه نظرى دارند؟ عرض کردم: آنها مىگویند که: آنان خودشان وارث کتاباند و بندگان برگزیده خدا. حضرت فرمود: اگر آنها اهل بهشت اند پس چرا از عذاب خدا در ترس و وحشتاند؟ عرض کردم: فدایت شوم پس راى و نظر شما در تفسیر این آیه چیست؟ حضرت فرمود: این آیه اختصاص به ما دارد. اى ابواسحاق، سابقون به خیرات على و حسن و حسین علیهم السلام و ائمه از ما اهل بیت هستند و مقتصد و میانهرو از ما آن کسى است که به عبادت مشغول، روزها را روزه و شبها را در محراب عبادت به نماز میگذراند، و ظالم به نفس کسى است که حال او مانند حال سایر افراد مردم است، و البته مورد مغفرت و رحمت خدا واقع خواهد شد. اى ابواسحاق به سبب ما خداوند گردنهاى شما را رهانیده و بند ذل و مسکنت و ذلت کفر و شرک و سایر صفات شنیعه را از شما باز کرده است، و به واسطه سعه رحمت و فیض ما خدا گناهان شما را میآمرزد، و به ما خداوند فتح ابواب سعادت و توحید نموده، و به ما ختم ابواب توحید و معرفت مىشود، و ما کهف و پناهگاه شما هستیم مانند پناه اصحاب کهف، و ما کشتى نجات شما هستیم مانند کشتى نجات نوح، و ما باب آمرزش و در رحمت و مغفرت و ریزش گناهان شما هستیم مانند در آمرزش در بنى اسرائیل.»
و ابن بابویه شیخ صدوق با سند متصل خود از ابو حمزه ثمالى رضوان الله علیه روایت میکند که قال: «کنت جالسا فى المسجد الحرام مع ابى جعفر علیه السّلام اذ اتاه رجلان من اهل البصرة فقالا له: یا بن رسول الله انا نرید ان نسألک عن مسالة؟ فقال لهما: سلا عما شئتما. قالا: اخبرنا عن قول الله عز و جل: ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن الله ذلک هو الفضل الکبیر- الى آخر الآیتین- قال: نزلت فینا اهل البیت. قال ابو حمزة الثمالى: فقلت: بابى انت و امى فمن الظالم لنفسه منکم؟ قال: من استوت حسناته و سیئاته من اهل البیت فهو الظالم لنفسه. فقلت: من المقتصد منکم؟ قال: العابد لله فى الحالین حتى یأتیه الیقین. قلت: فمن السابق بالخیرات؟ قال: من دعا و الله الى سبیل ربه و امر بالمعروف و نهى عن المنکر و لم یکن للمضلین عضدا و لا للخائنین خصیما، و لم یرض بحکم الفاسقین الا من خاف على نفسه و دینه و لم یجد أعوانا (4)
«ابوحمزه ثمالى گوید: من نزد حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام در مسجد الحرام نشسته بودم که دو نفر از اهل بصره آمدند و عرض کردند: اى فرزند رسول خدا اجازه مىدهى مسئلهاى را از تو بپرسیم؟ حضرت فرمود: هر چه مىخواهید بپرسید. گفتند: از معنى و تفسیر این آیه مبارکه مىپرسیم که مراد و منظور از وارثین چیست، و برگزیدگان بندگان خدا کیانند؟ حضرت فرمود: این آیات درباره ما اهل بیت نازل شده است. ابوحمزه گوید: من عرض کردم: پدرم و مادرم فدایت باد ستم کننده به نفس خود در شما اهل بیت کیست؟
حضرت فرمود: آن کسى از خاندان رسول خدا که حسنات و سیئات او برابر باشد آن ظالم به نفس خود خواهد بود. عرض کردم: میانهرو و عادل از شما اهل بیت کیست؟ فرمود: آنکه عبادت خدا را در دو حال (گرفتارى و گشایش، تنگى و فراخى) به جاى بیاورد تا زمانى که مرگ، او را دریابد. عرض کردم: پس سبقت گیرنده به خیرات و اعمال ستوده کیست؟ فرمود: سوگند به خدا کسى که فقط مردم را دعوت به خدا کند و امر به معروف و نهى از منکر بنماید و بازوى قدرت گمرهان و کمک گمراه کنندگان مردم نباشد، و با خیانتپیشگان دوستى ننموده و به عداوت دوستان خدا قیام نکند، و به حکم فاسقان و راى و قانون آنها راضى نباشد مگر آنکه بر جان و دین خود بترسد و یار و معینى نداشته باشد.»
امام وارث همه علوم قرآن است
و از «کافى» با اسناد خود از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام نقل است که فرمود: «یمصون الثمار و یدعون النهر العظیم. قیل: و ما النهر العظیم؟ قال: رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و العلم الذى اعطاه الله. ان الله عز و جل جمع لمحمد سنن النبیین من آدم و هلم جرا الى محمد. قیل له: و ما تلک السنن؟ قال: علم النبیین باسره، و ان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم صیر ذلک کله عند امیرالمؤمنین.» (5)
حضرت باقر علیه السّلام فرمودند: «این مردم آب کم غیر متصل به ماده و چشمه را که بعضى از اوقات از زمین پیدا مىشود و وقت دیگر مىخشکد مىمکند و لیکن نهر بزرگ و جارى را رها مىکنند. بعضى گفتند: مراد از نهر بزرگ چیست؟ حضرت فرمود: مراد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم است و آن علمى که خدا به او عنایت نموده است. خداوند عز و جل تمام سنتهاى پیمبران گذشته را از آدم تا خاتم در وجود مبارک محمد صلى الله علیه و آله و سلم جمع کرده است. عرض کردند: آن سنتها چیست؟ فرمود: علوم تمام پیغمبران، و محمد صلى الله علیه و آله و سلم همه آن علوم را نزد امیرالمؤمنین گذارده است.»
امام داراى علوم همه پیامبران است
و از «بصائر الدرجات» از على بن نعمان عین این روایت نقل شده است و نیز از «کافى» با سند خود از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت است که فرمود: «کان جمیع الانبیاء مائة الف نبى و عشرین الف نبى، منهم خمسة أُولوا العزم: نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمد صلى الله علیه و علیهم، و ان على بن أبى طالب کان هبة الله لمحمد و ورث علم الاوصیاء و علم من کان قبله. اما ان محمدا ورث علم من کان قبله من الانبیاء و المرسلین.» (6)
«تمام پیغمبران یکصد و بیست هزار نفرند که از آنها پنج نفر أُولوا العزم (صاحب شریعت و کتاب آسمانى) هستند: نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمد که درود و صلوات خدا بر محمّد و بر آنان باد. و محمّد وارث علوم جمیع انبیاء و پیغمبران مرسل است و على بن أبى طالب موهبت و بخششى است که خداوند به محمّد عنایت کرده است و او وارث علوم تمام پیغمبران و اوصیاى آنان است.»
و از «بصائر الدرجات» با سند خود از جابر از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت است که قال: «اعطى الله محمّدا صلى الله علیه و آله و سلم مثل ما اعطى آدم فمن دونه من الاوصیاء کلهم، یا جابر هل تعرفون ذلک.» (7)
«حضرت باقر فرمودند: خداوند به حضرت محمّد صلى الله علیه و آله و سلم عنایت فرموده است تمام چیزهائى را که به آدم ابو البشر و تمام اوصیاى او تا خاتم النبیین عنایت کرده است، اى جابر آیا این مطلب را شما ادراک میکنید؟ (یا آنکه مردم این حقیقت را درک میکنند؟)»
از کتاب «اختصاص» شیخ مفید از عبد الله بن بکیر هجرى از حضرت باقر علیه السّلام روایت است که فرمود: على بن أبى طالب تحفه و هبه خداست به رسول بزرگوارش محمّد صلى الله علیه و آله و سلم، ورث علم الاوصیاء و علم ما کان قبله، اما ان محمّدا ورث علم من کان قبله من الانبیاء و المرسلین؛ حضرت أمیر المؤمنین تمام علوم اوصیاء و علوم پیغمبران سابق را ارث برد چون وارث پیغمبر بود، و پیغمبر وارث جمیع انبیاء و مرسلین بودند.» (8)
امام وارث جنبههاى روحى و علمى پیامبران است
بارى آنچه از مجموع این احادیث استفاده میگردد آنکه جمیع کمالات روحى و علمى که در انبیاء گذشته بوده به حضرت محمّد صلى الله علیه و آله و سلم و از آن حضرت به امیرالمؤمنین علیه السّلام و از او به ائمّه اهل بیت علیهم السلام ارث رسیده است، نه تنها در وحى و علوم الهى که راجع به شرایع آنها بوده است بلکه تمام حالات و صفات روحى و کیفیت اتصال آنها به مبدأ اعلى از نقطه نظر اسم خاصى که به آن اختصاص داشتهاند، و بلکه تمام معجزات و کراماتى که به اذن خدا از آنها سر میزد همه و همه در وجود مبارک پیغمبر اسلام منطوى و موجود است. چون معجزات انبیاء در اثر قدرت روحى و صفاى قلب آنهاست که امر خدا در آنها تجلى نموده و از دریچه نفوس طاهره آنها این معجزات به اذن خدا پیدا میشود، و چون نفوس آنها متفاوت بوده لذا این تجلیات نیز مختلف و از هر پیغمبرى یک نوع معجزه خاصى به وجود آمده است.
و نیز علوم الهیه آنها همگى بر یک روش و یک صراط نبوده بلکه از نقطه نظر درک مقام عظمت و توحید خدا هر یک از جنبه خاص و اسم مخصوص به بارگاه الهى بار یافته و از مخلصین شدهاند. و القاب روح الله، یا کلیم الله، یا خلیل الله، یا نجى الله، یا صفى الله و أمثال آنها القاب تشریفاتى و اعتبارى نیست بلکه حکایت از یک نوع خاص از ملکه و کیفیت مخصوص از نفوس آنها مىنماید که جذبات الهى در هر یک از آنها به یک منوال نبوده بلکه هر یک از طریقى خاص و روشى مخصوص با صفاى باطن خود سیر در اسمى از اسماى الهیه نموده و حقیقت آن اسم در آنها ظهور پیدا کرده است، و به واسطه آن اسم معجزات و خارق العادات را انجام میدادند، و علومى ربانى از دریچه همان اسم از عالم علم کلى الهى توسط جبرائیل امین بر قلب آنها سرازیر میگردیده است.
اما وجود مقدس خاتم الانبیاء و المرسلین که جامع جمیع ظهورات اسماء الهیه هستند داراى نفسى وسیع و قلبى فسیح و داراى اسم اعظم و مقام فناء در اسم احد و ذات مقدس بارى تعالى میباشند. لقب خاتم النبیین بر آن حضرت اعتبار و تشریف نیست بلکه سعه روح و استعداد سیر در همه اسماء و صفات و تجلى اسم اعظم و تلقى آخرین مراتب توحید و فناى در ذات احدیت و اندکاک و انطواى جمیع عوالم در نفس مبارک آن حضرت بلکه انطواء و اندکاک جمیع علوم و مواهب انبیاى گذشته با کمالات روحى و علمى در آن حضرت حکایت از عنوان خاتم النبیین مىکند. همه انبیاء مقدمه الجیش آن حضرت بوده و هر یک از زاویهاى و دریچهاى خاص و راهى مخصوص به خدا راه یافته و صاحب کمال مخصوص شدهاند، لیکن نفس بزرگ پیغمبر اسلام از همه زوایا و همه دریچهها و از همه راهها به آن مقام منیع بار یافته و همه اسماى الهیه در او تجلى نموده است. بنابراین آن حضرت وارث همه پیغمبرانند و همه زیر نگین آن حضرت واقع و به شرف خدمت و تمسک و استشفاع متمسکاند. «آنچه خوبان همه دارند تو به هزاران مرتبه بالاتر و والاتر از آنها دارى.»
بنابراین وجود مبارک آن سرور کاینات داراى علوم همه انبیاء و اوصیاء و داراى همه معجزات آنان و بیش از آنها هستند و لواى حمد در روز بازپسین فقط به دست آن حضرت داده خواهد شد، یعنى پیشواى حمد کنندگان خدا به همان طریقى که سزاوار مقام حمد اوست. تمام این مراتب و درجات و کمالات و فضایل و مزایا و علوم و معجزات و اسماء الهیه کلیه و اسم اعظم از آن حضرت به خلیفه و وصى آن حضرت و آئینه تمام نماى آن، وجود مبارک امیرالمؤمنین على بن أبى طالب علیه السّلام منتقل شد و لواى حمد در روز قیامت از دست آن حضرت به امیرالمؤمنین میرسد.
این مقام وارثیت در کتاب تکوین و کتاب تشریع است که علم ما کان و ما یکون الى یوم القیامة و ما هو کائن در صفحه ذهن آن حضرت مشهود و قدرت و عظمت اسماء الهیه در نفس صافى و ضمیر منیر آن وصى، متجلى و ظاهر است. ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا.
پاورقی:
1. سوره فاطر آیه 31 و 32
2. سوره هود آیه 1
3. سوره نمل آیه 59.
4. غایة المرام ص 352 حدیث نهم، و بحار الانوار ج 7 ص 44 از معانى الاخبار.
5. بحار الانوار ج 6 ص 226.
6. همان مصدر.
7 و 8. همان مصدر، ص 229.
انتهای پیام/