بنیامین؛ خیلی نامردی...
خبرگزاری تسنیم: علیرضا دبیر همان پسری که پیش از آغاز برنامه فریاد میزد: بنیامین عاشقتم، گریه کنان داخل دفتر آمد. وقتی بنیامین را میبیند به او میگوید: خیلی نامردی، چرا میخوای از پیش ما بری؟! تو ما رو دوست نداری.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وقتی با عکاسمان وارد مدرسه ساریخانی میشویم، یکی از بچهها که از دور متوجه ما شده، به سرعت به سمت ما میآید و به ما خوش آمد میگوید. پسر جوان وقتی به چند قدمی ما رسید میگوید: ببین کی اینجاست؟! ببین کی اومده؟!
ما هم انگار که او را سال هاست میشناسیم؛ با او دست میدهیم و با او احوال پرسی میکنیم. از او میپرسم: بنیامین آمده است؟ با خوشحالی میگوید: میاد، آره میاد.
ساعت از 11 گذشته است که بنیامین وارد مجتمع آموزشی ساریخانی میشود.
بچهها به استقبال بنیامین میآیند و مدیر مدرسه و معلمان، او را به دفتر مدرسه میبرند.
بچهها دم در منتظر دیدن بنیامین هستند.
بچهها را به سالن آمفی تئاتر هدایت میکنند. همه رفتهاند اما یکی از بچهها دم در دفتر همچنان منتظر است. پسر جوان با گرمکنی ورزشی و شلواری پارچهای، دست در جیب در حال قدم زدن است. یکی از معلمان به او میگوید: بیا برو سالن آمفی تئاتر. پسر نوجوان با لحنی عصبانی میگوید: من منتظر بنیامین هستم.
کمی آن طرفتر سالن آمفی تئاتر در حال آماده شدن است. سازها بر روی سن قرار گرفتهاند و تقریبا همه چیز آماده اجرای برنامه است.
صندلیها پر شده، همه بچهها نشستهاند و مادرانشان هم در کنار سالن، ایستاده، برنامه را دنبال میکنند. دست زدنها شروع شده است.
نام یکی از بچههایی که در کنار صحنه ایستاده علیرضا دبیر است، او با آن موهای بورش بنیامین را صدا میزند: بنیامین؛ عشقم.
مجری این برنامه علی ضیا بود. وقتی ضیا خواست بچهها را به وجد بیاورد، از آنها خواست تا با جیغ و سوت و هورا سالن را بترکانند. ضیا به عنوان مجری، برنامه را آغاز کرد و چند تن از بچهها را به روی صحنه آورد تا آواز بخوانند.
یکی از بچهها این شعر را خواند: عشقمو دوست داشتم / رفتی گریه کردم
یکی از بچهها با تمام وجودش خواند: چشمامو رو هم میزارمو تو رو به یادم میارمو
یکی دیگر از بچه وقتی خواست بوی عیدی را بخواند این چنین خواند: بوی عیدی، بوی عود... نه ببخشید؛ بوی توپ و...
یکی از بچهها آوازی خواند: هم خونه غم خونمو گرفت...
خواندن بچهها با استقبال و تشویق بنیامین همراه بود.
وقتی همه سالن یک صدا فریاد میزدند که «بنیامین دوستت داریم»، علی ضیا از بنیامین دعوت کرد تا به روی صحنه بیاید.
بنیامین رو به بچههای مدرسه ساریخانی گفت: من 5 سال پیش هم به اینجا آمدم و الان خیلی خوشحالم که باز هم اینجا هستم. امروز اینجا هستم تا برای شما بخوانم.
«خاطرهها»، «مدار»، «قشنگ بیاعتنا»، «تنها شدم وآی» قطعههایی بودند که بنیامین بهادری با تمام انرژی و توانش اجرا کرد.
بنیامین در پایان این اجرا قطعه «عشق احساسه» را برای نخستین بار برای بچههای مجتمع ساریخانی خواند و قرار شد از همین مجتمع این آهنگ را از طریق فضای مجازی برای مخاطبان منتشر کنند.
وقتی بنیامین از بچهها خداحافظی کرد، دو نفر از بچهها همان جا زدند زیر گریه و با صدای بلند و گریهآلودشان فریاد میزدند که: بنیامین نرو.
بچهها و خانوادههایشان دور بنیامین را گرفتهاند و عکسهای یادگاری با این خواننده میگیرند. زنگ مدرسه به صدا در میآید. بچهها باید سر کلاس بروند. بنیامین هم بالاخره به دفتر مدرسه میرسد تا در آنجا استراحت کند.
علیرضا دبیر همان پسری که پیش از آغاز برنامه فریاد میزد: بنیامین عاشقتم، گریه کنان داخل دفتر آمد. وقتی بنیامین را میبیند به او میگوید: خیلی نامردی، چرا میخوای از پیش ما بری؟! تو ما رو دوست نداری.
چند تن دیگر از بچهها هم به دفتر مدرسه میآیند تا با بنیامین عکس یادگاری بگیرند.
بنیامین به همراه علی ضیا به حیاط مدرسه میروند تا به همراه بچهها و خانوادههایشان عکس یادگاری بگیرند. بنیامین به دعوت بچهها به گلخانه مدرسه هم سر میزند. بنیامین به بچهها قول میدهد که باز هم به دیدار آنها بیاید.
این نخستین بار نیست که بنیامین بهادری در مجتمع ساریخانی به اجرای برنامه میپردازد. بنیامین در سال 1388 پس از انتشار نخستین آلبومش در مجتمع ساریخانی به اجرای برنامه پرداخته بود و امروز پس از گذشت چند سال در این مدرسه حاضر شد و برای این کودکان خواند.
مجتمع ساریخانی شامل مقاطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان است که پسران چند معلولیتی و کم توان ذهنی در این مجتمع مشغول تحصیل هستند.
انتهای پیام /