لحظه به لحظه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ چگونه گذشت؟
خبرگزاری تسنیم: لحظه به لحظه وقایع روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در جلد اول «روزشمار توصیفی تحلیلی جمهوری اسلامی ایران»، وقایع و رویدادهای ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به همت حجتالاسلام والمسلمین احمد خزایی رئیس و براتعلی طبرزدی معاون پژوهش موسسه و نویسندگی محسن غنی یاری جلد اول مجموعه منحصر به فرد «روزشمار توصیفی تحلیلی جمهوری اسلامی ایران» شامل وقایع و رویدادهای 22 بهمن 1357 تا 29 اسفند 1357 را تدوین و بهصورت محدود منتشر کرد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، خبرهای جلد اول «روزشمار توصیفی تحلیلی جمهوری اسلامی ایران»، وقایع و رویدادهای 22 بهمن 1357 تا 29 اسفند 1357 را دربر میگیرد.خبرهای این جلد، از بولتنهای خبرگزاری پارس شامل «بولتن ایران در 24 ساعت گذشته» و «بولتن گزارشهای ویژه»، دوره 22 جلدی صحیفه امام، محضر نور جلد 1، سه روزنامه اطلاعات، کیهان و آیندگان و در نهایت دوره 11 جلدی اسناد لانه جاسوسی آمریکا استخراج شده است.
خبرها در «روزشمار توصیفی تحلیلی جمهوری اسلامی ایران» با نثر امروزین آمده است. برخی اخبار نیز در چند منبع وجود داشت که خبر کاملی از درهمکرد آنها تولید و درج شده است.
برخی اخبار شامل متن مصاحبه، اعلامیه، سخنرانی و مانند آن است. در بسیاری از این خبرها، خلاصه ای از متن مصاحبه یا سخنرانی آمده و مطالعه متن کامل آن با ذکر شماره، به بخش ضمیمه موکول گردیده است. تعداد ضمیمه ها 249 فقره است.در چینش اخبارِ هر روز، نکات مختلفی مدنظر قرار گرفته است. ابتدا خبرهای مربوط به فروپاشی سلطنت پهلوی آمده است. خبرهای بعدی مربوط به دیدارها، پیامها، دستورات و سایر خبرهای مربوط به امام خمینی(ره) است. خبرهای بعد به اقدامات و اطلاعیه های دولت موقت انقلاب اسلامی اختصاص یافته که نشان دهنده ایجاد نظم جدید اداری و ساختار تشکیلاتی در کشور است. پس از اخبار مربوط به دولت، اعلامیه ها و نظرات این مراجع تقلید و عالمان دینی آمده است. پس از این خبرها، اخبار حوادث و اتفاقات کشور به ترتیب استانی و بر اساس فراوانی و اهمیت خبر آمده است. در پی اخبار حوادث و جریانات کشور، اخبار مربوط به گروهها و اشخاص که بیشتر شامل صدور اعلامیه، اعلام نظرات و خواستههای آنان است، درج شده است. پایان بخش اخبار هر روز، اخبار خارجیِ مرتبط با انقلاب اسلامی و نظام نوپای ایران و سخنان شخصیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... غیرایرانی است.
محسن غنی یاری در مقدمه جلد اول «روزشمار توصیفی تحلیلی جمهوری اسلامی ایران»نوشت:
انقلاب اسلامی ایران، تنها نظام سیاسی را در ایران تغییر نداد؛ بلکه اندیشه شاهی را برای همیشه در این کشور مطرود ساخت و اسلام را پس از قرنها، برای نخستین بار، در مقام تأسیس حکومت و اداره کشور بر اساس آموزههای دینی قرار داد.
اندیشه انقلاب اسلامی که ریشه در مبارزات بسیارِ مردم در گذشتههای دور و نزدیک این مرز و بوم داشت، در اندیشه و رفتار امام خمینی ظهور و بروز یافت و مبنای تشکیل نظام جدیدی در ایران شد. این اندیشه در مرزهای کشور ماندنی نبود. چه، اندیشههای مانا برای ماندگاری و ارتقای خود راهی جز حرکت در سرزمین تفکرات بشری ندارند و این رمز پایداری آنهاست. جمهوری اسلامیِ برآمده از انقلاب اسلامی، ظرفِ مظروفی سترگ شد و عینیت بخشیدن به اندیشه امام خمینی، که از آن به اندیشه اسلام ناب محمدی(ص) یاد میشود، نیازمند مجاهدتی بینظیر در عرصههای مختلف فکری و عملی مینمود.
انقلاب اسلامی ایران در عصری روی داد که اندیشمندان سیاسی، آن را عصر پایان انقلابها نام نهاده بودند. این انقلاب بیش از آن که تحولی سیاسی به حساب آید، تحولی اندیشهای بود. تقابل اندیشه انقلاب اسلامی با اندیشههای مسلط جهانی در دو اردوگاه لیبرالیستی و کمونیستی غرب و شرق از ابتدای آغاز نهضت امام خمینی(ره) هویدا بود.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که سرآغاز تجسم اندیشه امام در ایران و مقدمهای بر نفوذ آن در پیرامون خود در مرحله اول و در جهان اسلام در مرحله دوم و در نهایت در کل جهان بود، به کام تصمیمسازان و تصمیمگیران در هر دو اردوگاه جهانی خوش نیامد و آنها را به مقابله با آن کشاند.
روزهای نخستین پیروزی، با روی کار آمدن دولت موقت انقلاب اسلامی که عناصر شناخته شدهای از نهضت آزادی، جبهه ملی و همفکران آنها از ارکان آن بودند، اندیشهورزان مسلط هر دو نظام جهانی را به نفوذ در حکومت و مصادره آن به نفع خود و در صورت عملی نشدن، ایجاد انحراف در مسیر اصلی و هویت اسلامی انقلاب امیدوار کرد.
با سقوط دولت موقت و عملی نشدن نقشههای مختلف، راهی جز توسل به زور در مقیاس جهانی و برانداختن نظام دینی نماند. تحمیل جنگ هشت ساله بر ایران، به دست صدام و با مساعدت یا حداقل سکوت هر دو ابرقدرت، تدارک کودتاهای مختلف در کشور، حمله هوایی به بهانه نجات جاسوسان آمریکایی، قطع روابط دیپلماتیک، اجرای تحریم های مختلف بر ارکان نظام اسلامی، استفاده از همه اهرمهای رسانهای در اختیار ابرقدرتها، استفاده از همه ظرفیت های کشورهای پیرامونی جمهوری اسلامی علیه انقلاب اسلامی و اجرای طرحهای بسیار، از جمله اقدامات عناصر سلطه برای شکست جمهوری اسلامی و خاموش ساختن تفکرات آزادیخواهانه متکی بر آموزههای دینی بود.
کتاب حاضر روایتگر 38 روزِ نخستینِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. ایران، این روزها شاهد از بین رفتن برخی نهادها و سازمان ها و پیدایی نهادها و سازمان های جدید، به حسب نیاز نظام تازهتأسیس است. وزارتخانهها و سازمان هایی نیز که ادامه فعالیتشان ضروری است، در حال دگردیسی و تغییر خطمشی خود و تطبیق با نظام مورد خواست مردم هستند.
«روزشمار توصیفی تحلیلی جمهوری اسلامی ایران» بر آن است تا گزارش دقیقی از این روزهای پرالتهاب و پرخبر به دست دهد. خبرهای این روزها نشان از تغییر در تمام ارکان کشور است؛ همچنین نشان میدهد که عدهای که تعدادشان کم هم نیست و گاهی در بدنه حکومت نیز حضور جدی دارند هنوز فهم درستی از حکومت دینی و اداره کشور بر اساس آموزههای اسلامی ندارند. نشانه این امر سخنانی بود که هر از گاهی از سوی برخی مسئولان و اشخاص بنام مطرح میشد و بر التهابات طبیعی روزهای نخست پس از پیروزی میافزود. در این روزها هنوز برخی اصحاب مطبوعات نیز در حال و هوای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هستند و الگوهای فکریشان تغییر نیافته است؛ همین امر به اعتراضاتی از سوی مردم مسلمانی که بر اساس تفکرات دینی امام خمینی پا به عرصه مبارزات گذاشته و صاحبان اصلی این پیروزی هستند، میانجامد و نصیحتهای پدرانه امام به مطبوعات، در پی تطبیق روند انتشار خبرها با خواست مردم است. در بحبوحه 38 روز نخست که یاران امام به پشتیبانی مردم مسلمان در سراسر کشور، در نبرد با آخرین بازماندگان حکومت پهلوی و بازگشت کشور به آرامش و آغاز سازندگی هستند، گروهها، جریانات، احزاب، سازمانها و افرادی که در دوره تسلط سلطنت پهلوی، به ویژه در چند سال پایانی خاموش بوده و یا در خارج از کشور در پی زندگی عادی و دور از دردسر خود بودند، اکنون که پیروزی مردم مجالی برای آنان فراهم ساخته، با صدور اعلامیه، اطلاعیه، انتقاد از حکومت چند روزه و نوپا، در پی باز کردن ردپایی در قدرت برای خود بوده و بعضاً نیز در مقام جلودار و پیشرو، برای امام، مردم و دولت موقت انقلاب، نسخههایی بر اساس آموزه های حکومتداری غرب یا شرق میپیچند.
در این دوره هنوز جهان از بهت حرکت مردم مسلمان ایران درنیامده و مجامع سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان در برخورد با انقلاب نوپا، عصای احتیاط به دست گرفتهاند. در این شرایط غرب به رهبری آمریکا که بانی حکومت پهلوی بود و پس از کودتای آمریکایی - انگلیسی 28 مرداد 1332 تکیهگاه اصلی حکومت پهلوی به شمار میرفت، در پی آن است تا شاید بتواند با کمک بازماندگان حکومت پیشین یا نفوذ در دستگاه حاکمه، یک بار دیگر صحنه معادلات را به نفع خود تغییر دهد.
در این دوره اما به نظر میرسد همسایه شمالی امید بیشتری برای کسب منافع دارد. زیرا که انقلابی بدون وابستگی به یکی از این دو قطب ظاهراً ممکن نمینمود؛ بر اساس این باور است که حکمرانان اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی که انقلاب اسلامی را در تضاد با منافع غرب تحلیل می کنند، با خوشبینی بسیار امیدوارند که نظام نوپای اسلامی به سمت شرق کمونیست تغییر مسیر داده و به دامن آنان درافتد؛ غافل از این که نه تنها چنین نخواهد شد، که، طومار حیات کمونیست نیز پس از چند سال به زبالهدانی تاریخ خواهد پیوست.
در چنین اوضاع و احوالی و در میانه چنین نبردی، پیروز میدان، مردم مسلمان ایرانند. امام خمینی با آرامشی مثالزدنی، با باور و حسن ظن به کمک های الهی و با اتکاء به مردم، کشتی طوفانزده را به سلامت به ساحل نجات رهنمون ساخت و ملت ایران با پایان سال 1357، اولین بهار آزادی را جشن گرفت.
نگارش روزشمار این دوره پر تب و تاب که خبرهای آن از فراز و فرود بسیاری برخوردار است، میتواند به درک صحیح روند شکلگیری ساختار سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران کمک کند. کتاب حاضر بر آن است تا تصویر واضح و درستی از شرایط کشور و پیرامون ارائه دهد. این مجلد نخستین سری از مجموعه «روزشمار توصیفی تحلیلی جمهوری اسلامی ایران» است و مجلدات بعدی نیز بر اساس الگوی جلد نخست تدوین و به بازار نشر عرضه خواهد شد.
این کتاب در مسیر آمادهسازی، همکارانی به خود دیده که قدردان تلاش همه آنان هستم.
رئیس محترم مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، حجتالاسلام احمد خزایی و معاون محترم پژوهشی، آقای براتعلی طبرزدی از نخستین بانیان تدوین این کتاب بوده و امکانات لازم و درخوری برای تهیه و تدوین این کتاب فراهم آوردهاند. امید است تلاش این دو عزیز در دفتر یاران خمینی راحل عظیمالشأن به نیکی ثبت شود.
اعضای محترم شورای پژوهشی مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، زحمت بررسی و مطالعه این کتاب را بر عهده داشتند و با راهنماییهای ارزشمندشان ایرادات آن را برطرف کردند. از این عزیزان سپاسگزارم.
جمع آوری اطلاعات لازم برای نگارش توضیحات تدوین کننده بر عهده دو جوان کوشا و فهیم، آقایان هادی اسماعیلی و روحالله محمدصادق بوده است؛ از تلاش این دو عزیز سپاسگزارم.
ویراستاری علمی و ادبی این اثر توسط دوست فرهیختهام آقای مهندس علیاکبر رنجبر کرمانی انجام گرفته است. تذکرات بجای ایشان، برطرف کردن سهوهای قلم تدوین کننده و روانسازی متن باعث شد تا کتاب حاضر برای مخاطب مفیدتر شود؛ مرهون تلاش ایشان نیز هستم.
حروفچینی این کتاب در دو مرحله انجام گرفته است. مرحله اول توسط نشر امینان و مرحله دوم توسط همکار ارزشمندم سرکار خانم لیلا قدیانی است که با صبر و حوصله کار اصلاح نهایی، استخراج فهرست اعلام و صفحهبندی آن را به انجام رساند. چشم نوازی کتاب حاصل تلاش ایشان است و سپاسگزار تلاش ایشان هم هستم.
همکاران دیگری در امور مختلفی چون نمونه خوانی، انتشارات و سایر بخشهای مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در تهیه این اثر مشارکت داشتند، که قدردان همه این عزیزان هستم.
در پایان امیدوارم این اثر بتواند سهمی در روایت صحیح و دقیق تاریخ جمهوری اسلامی ایران و شرح فداکاری همه مردان و زنان این عرصه پرزحمت داشته باشد و سرانجامِ کار، رضایت حق، بهرهمندی مخاطب و خشنودی روح خمینی عزیز و شهیدان گرانقدر انقلاب اسلامی باشد.
روزشمار توصیفی تحلیلی 22 بهمن 1357 هجری شمسی
اعلامیه شماره 43 فرمانداری نظامی تهران و حومه
ساعت 5 صبح امروز، در پی مقاومت مردم مسلمان تهران، فرمانداری نظامی تهران با صدور اعلامیه شماره 43 خود نیروهایش را به یگان های مربوطه فرا خواند. در این اعلامیه به سان تمامی اطلاعیههای دولت شاهنشاهی حرکت مردم مسلمان ایران به «عوامل آموزش یافته بیگانه» نسبت داده شده است. متن کامل این اطلاعیه بدین شرح است:
«اهالی محترم پایتخت اکنون که بر عموم همشهریان مسلم گردید عوامل آموزش یافته بیگانه در سطح شهر شروع به تخریب، آتشسوزی و تیراندازی علیه مردم و پرسنل انتظامی نموده و با تحریک احساسات مذهبی، مردم را به سطح خیابانها ریختند و در نظر داشتند که درگیریهایی به وجود آورده و موجبات خونریزی وحشتناک هممیهنان را فراهم نمایند. علیهذا با توجه به اعلامیههایی از آیات عظام که در آن برای جلوگیری از خونریزی مسایلی را مطرح فرمودهاند، فرمانداری نظامی به کلیه یگانها و عناصر انتظامی دستور داده است شبانه ضمن حفظ نقاط حساس به یگانهای مربوطه مراجعه نمایند.
فرماندار نظامی تهران و حومه سپهبد رحیمی»
(اط 22/11 ص 8؛ کی 22/11 ص 3)
نخستین مقررات منع آمد و شد (حکومت نظامی) در سال پایانی حکومت پهلوی، روز جمعه 20 مرداد اعمال شد.
درگذشت سه روحانی بنام (آیتالله ملاعلی معصومی همدانی؛ آیتالله سیدجعفر موسوی طاهری، برادر آیتالله سید عبدالله شیرازی؛ و حاج شیخ احمد کافی) شرایط را برای تجمع عده زیادی از مردم و ابراز مخالفت های علنی در کشور بیش از پیش فراهم ساخت.
در همین روزها نیز، آیتالله سیدجلال طاهری پس از تبعید به اصفهان بازگشت و نخستین نماز جمعه را در 30 تیر 1357 برپا کرد و در پی تغییر محل برگزاری نماز جمعه اصفهان از مسجد اعظم حسینآباد به مسجد مصلی برآمد که این امر با مخالفت مقامات امنیتی مواجه شد و همین موضوع به دستگیری وی انجامید.
در پی دستگیری آیتالله طاهری، گروهی از مردم اصفهان در منزل آیتالله حسین خادمی تحصن کردند. پایانبخش این تحصن تقدیم شش شهید و چند مجروح بود. با آشفته شدن شهر، در روز جمعه 20 مرداد در اصفهان حکومت نظامی اعلام شد و سرلشگر رضا ناجی فرماندار نظامی شهر شد. امام خمینی نیز در پی این وقایع در اعلامیهای اعلام کردند که تا این «حکومت ستمپیشه برقرار است» حوادث ادامه خواهد یافت.
با فرا رسیدن عید فطر در 13شهریور 1357 راهپیمایی گستردهای در این روز در تهران تدارک دیده شد. در این روز برای اولین بار راهپیمایی عظیم و بی سابقه ای برگزار شد و برای نخستین بار نظامیان حاضر در خیابانها با گل و گلاب از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفتند. پس از این مراسم گروهی از روحانیون تهران برای روز پنجشنبه 16شهریور 1357 نیز تصمیم به برگزاری تظاهرات دیگری گرفتند. این تظاهرات مثل روز عید فطر از قیطریه آغاز و به میدان شهیاد (آزادی) منتهی گردید. در مسیر راهپیمایی نیز به طور خودجوش و نه سازمانیافته، به مردم اعلام شد که فردا ساعت هشت صبح در میدان ژاله (شهدا) اجتماع کنند؛ (فردا صبح، هشت صبح، میدان شهدا) راهپیمایی 16 شهریور که از نظر وسعت و گستردگی و میزان حضور مردم تا آن زمان، در دنیا کم سابقه بود، با خواندن قطعنامهای توسط آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی پایان یافت. پس از راهپیمایی بزرگ 16شهریور حکومت به این نتیجه رسید که چارهای جز اعلام حکومت نظامی ندارد.
با تصویب حکومت نظامی شورای امنیت ملی متشکل از نخستوزیر، وزیر امور خارجه، رئیس ستاد ارتش، رئیس ساواک، رئیس شهربانی، فرمانده ژاندارمری و وزیر کشور جلسهای تشکیل شد و رأی به حکومت نظامی داده شد. شریف امامی مجموعه این تصمیمها را به نظر شاه رساند و تأیید نهایی را از او گرفت.
صبح روز جمعه 17 شهریور 1357، بدون اینکه بسیاری از مردم از این تصمیم آگاه شده باشند، در تهران و یازده شهر کشور حکومت نظامی اعلام شد. همزمان نیز نخستین اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران و حومه به فرماندهی ارتشبد غلامرضا اویسی فرمانده نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی صادر شد و همان روز فاجعه جمعه خونین تهران توسط یک گردان از لشگر گارد شاهنشاهی رقم خورد.
با ادامه مبارزات مردمی سرانجام فرمانداری نظامی تهران و حومه به فرماندهی سپهبد رحیمی رییس شهربانی شاهنشاهی، که از 14 دی 1357 جایگزین اویسی شده بود، ساعت 5 صبح روز 22 بهمن 1357 با صدور آخرین اطلاعیه خود از شهر عقب نشست و برای همیشه از بین رفت.
مأخذ: صحیفه امام، ج 6؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب هشتم؛ کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358 (انقلاب و پیروزی)؛ فروپاشی ارتش شاهنشاهی.
مصاحبه تلفنی شاپور بختیار با خبرنگار روزنامه اطلاعات
شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر حکومت پهلوی، در مصاحبة تلفنی با خبرنگاران روزنامه اطلاعات، شایعه کودتا در کشور را تکذیب کرد. وی گفت که شب گذشته نه کودتایی در کار بوده و نه قصد حمله به محل اقامت امام خمینی یا دفتر مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر منتخب امام وجود داشته است. وی مدعی شد که شب گذشته در پادگان نیروی هوایی، گروهی از همافران با یکدیگر درگیر شدند و مأموران انتظامی مجبور به دخالت شده و با شلیک هوایی و گاز اشکآور آنها را متفرق کردند. وی همچنین از تعداد مجروحان و کشتهشدگان حادثه شب گذشته پادگان نیروی هوایی اظهار بیاطلاعی کرد.
بختیار درباره نقل و انتقالات نظامی امروز سطح شهر تهران نیز گفت که ارتش باید همیشه مراقب باشد. وی درباره فعالیت مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخستوزیر منتخب امام نیز گفت: «اگر دولت موقت منتخب حضرت آیتالله خمینی بر روال همان دولتهای سایه غربی کار کند من مانع کار آنها نمیشوم، ولی اگر بخواهند به زور وزارتخانهها را اشغال کنند ما به وظایف خود عمل میکنیم.
وظایفی که قانون اساسی [شاهنشاهی] داده است.» بختیار درباره برگزاری رفراندوم نیز گفت که اگر با موازین قانونی انجام شود، موافق است. وی گفت که حاضر است انتخابات را زودتر از موعد قانونی برگزار کند و مجلس جدید خواهد توانست درباره نظام سیاسی کشور تصمیم بگیرد.
(اط 22/11 ص 2)
در پی ناکامی شاه در مهار انقلاب اسلامی که با تغییر سیاستها و کابینهها همراه بود، رژیم به استفاده از شخصیتهای ملی و غیر انقلابی روی آورد. اغلب این افراد با توجه به اوضاع بحرانی کشور به درخواست رژیم پاسخ منفی دادند. در این میان شاپور بختیار علیرغم طرد شدن از سوی جبهه ملی نخستوزیری را پذیرفت. در مقابل، امام خمینی دولت او و مجلسین را غیرقانونی خواندند.
سرانجام روز 26 دی 1357 شاه با چشمانی گریان کشور را ترک کرد و همزمان با خروج شاه از ایران، امام خمینی(ره) در یک سخنرانی در نوفل لوشاتو متذکر شدند که آمریکا سقوط شاه را قطعی تلقی میکند و اینک راه تازهای در پیش گرفته و به جای شاه از دولت بختیار پشتیبانی میکند تا رژیم او را حفظ کند و از مردم خواست تا با ادامه تظاهرات و مبارزات، با دولت بختیار مقابله کنند.
در پی این پیام کارکنان وزارتخانهها از پذیرفتن وزیران جدید خودداری کردند و عملاً از اعضای کابینه سلب اختیار شد. تلاشهای بختیار نیز برای ملاقات با امام(ره) و جلب موافقت ایشان با ابقای دولت خود نتیجهای نبخشید؛ شرط امام(ره) برای پذیرفتن بختیار استعفای او بود.
در راهپیمایی روز اربعین 29 دی 1357 مردم در تظاهرات میلیونی ضمن غیرقانونی دانستن دولت بختیار، خواهان تشکیل دولت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) شدند. فردای آن روز امام اعلام کردند که به زودی به کشور باز میگردند.
بختیار نیز با بستن فرودگاه مهرآباد تهران بر روی پروازهای خارجی درصدد برآمد از مراجعت امام به ایران جلوگیری کند، ولی با افزایش ناآرامیهای کشور در همان روز اعلام کرد: «آیتالله خمینی هر وقت اراده نمایند میتوانند به وطن بازگردند.»
روز 22 بهمن با اعلام بیطرفی ارتش، دولت 37 روزه بختیار سقوط کرد و عمر رژیم شاهنشاهی به پایان رسید.
مأخذ: صحیفه امام، ج 6؛ شصت سال خدمت و مقاومت، ج 1؛ نخستوزیران ایران، احمد عبدالله پور؛ کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358 (انقلاب و پیروزی).
مصاحبه شاپور بختیار با خبرگزاری فرانسه
شاپور بختیار امروز در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه در باره اوضاع جاری کشور چنین گفت:
«در حال حاضر رشته امور از دست آیتالله خمینی خارج شده است... بدون شک سنگرهایی که اکنون در خیابانهای تهران افراشته شده کار «کوماندوهای کمونیستی» است که در خارج از کشور تعلیم دیدهاند... هنوز در به روی مذاکره با مخالفان مذهبی دولت باز است.»
(کی 22/11 ص2)
اعلامیه «شورای عالی ارتش» و اعلام پشتیبانی از خواست مردم ایران
«شورای عالی ارتش» صبح امروز، در پی تشکیل یک جلسه، بیطرفی خود را «در مناقشات سیاسی» اعلام کرد و از خواست ملت ایران پشتیبانی نمود. این بیانیه، که در آن برای نخستین بار کلمه «شاهنشاهی» از عنوان رسمی ارتش حذف شده بود، ساعت 2 بعدازظهر از رادیو ایران پخش شد.
متن اعلامیة «شورای عالی ارتش» چنین است:
«ارتش ایران وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیز ایران را داشته و تاکنون در آشوبهای داخلی سعی نموده است با پشتیبانی از دولتهای قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت 10:30 دقیقه امروز 22 بهمن 1357 تشکیل و به اتفاق آرا تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعه نمایند.
ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطنپرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملت شریف با تمام قدرت پشتیبانی مینماید.» (اط 23/11 ص 7)
با سقوط دولت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری در 10 دی 1357 و اوجگیری تظاهرات مردمی در سراسر کشور مسأله خروج شاه از کشور و تشکیل دولت بختیار به عنوان آخرین راهحل حفظ نظام سلطنتی مطرح شد و فرماندهان ارتش شاهنشاهی که صرفاً مجری فرامین شاه بودند به فکر چارهجویی و مقابله با پیامدهای این واقعه برآمدند.
جلسات «شورای عالی ارتش» یا همان «شورای فرماندهان ارتش» در پی همین چارهجوییها از 25 دی 1357 تا 22 بهمن همین سال به دفعات تشکیل شد. از سابقه تشکیل این جلسات اطلاعات چندانی به دست نیامده است، اما مشخص است که علاوه بر این جلسات، جلسههای متعدد دیگری در ارتش مانند «کمیته بحران» به «ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران» و جلسات «گروه های برنامهریزی» و مانند آنها تشکیل میشده است.
جلسه شورای عالی ارتش ساعت 30 :10 روز یکشنبه 22 بهمن 1357 با حضور 27 نفر از فرماندهان عالیرتبه این نیرو، به دستور ارتشبد عباس قرهباغی، رییس ستاد بزرگ ارتشتاران، در محل این ستاد تشکیل شد و، پس از 5/2 ساعت رایزنی هنگامی که تمام پادگان ها و کلانتری ها به دست مردم افتاده و بسیاری از سربازان به مردم پیوسته بودند و عملاً ارتش هیچ اقدامی علیه انقلاب مردم نمیتوانست انجام دهد، اعلامیهای با عنوان «اعلامیه بیطرفی ارتش» تصویب گردید و در بخش خبری ساعت 2 بعدازظهر همان روز از رادیو قرائت شد.
مأخذ: مثل برف آب خواهیم شد؛ اعترافات ژنرال.
استعفای شاپور بختیار
عصر امروز، شاپور بختیار استعفا داد. وی درباره علت استعفایش گفت که چون ارتش از او پشتیبانی نمیکند، مجبور به استعفاست. خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از ابراهیم یزدی اعلام کرد که بختیار، استعفایش را به نام ملت ایران صادر کرده و تمام اختیارات را به دولت موقت منتقل نموده است. (کی 23/11 ص 2؛ آی 23/11 ص 1و2)
پس از خروج محمدرضا پهلوی از کشور، امام خمینی در چندین سخنرانی و مصاحبه، دولت بختیار را غیرقانونی اعلام کردند. شاپور بختیار که به دلیل پذیرش نخستوزیری حکومت پهلوی از جبهه ملی اخراج شده بود، با ارسال نامهای در 5/11/1357 خطاب به امام خمینی و طرح سفر خود به پاریس، در پی کسب مشروعیت برای خود و دولتش برآمد.
در همین بین، جمعی از اعضای شورای انقلاب در مذاکراتی که با نمایندگان بختیار داشتند، پیشنهاد استعفای وی را مطرح کردند که گفته میشود با موافقت وی روبرو شده و او متن استعفانامه خود را توسط عباس امیرانتظام به اعضای شورای انقلاب تقدیم کرده است؛ امّا شرط وی برای اعلام رسمی استعفا، ملاقات با امام خمینی اعلام شد؛ در حالی که امام در 7 بهمن 1357 اعلام کرد که تا استعفای رسمی بختیار اعلام نشود با او ملاقات نخواهد کرد و همین امر باعث شد تا در این مرحله استعفای بختیار کان لم یکن تلقی شود. با ورود امام خمینی به کشور نیز، برخی از دوستان بختیار در پی ترغیب وی به استعفا برآمدند، امّا بختیار استعفا نداد.
روز 22 بهمن نیز، همزمان با فروپاشی سلطنت پهلوی، مذاکره برای استعفای بختیار از سوی رابطین وی ادامه داشت. گفته میشود وی استعفای خود را در عصر این روز به مهندس بازرگان تحویل داده است؛ با وجود این، مکتوبی به امضا یا دستخط شاپور بختیار منتشر نشد.
مأخذ: صحیفه امام، ج 5؛ کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358 (انقلاب و پیروزی)؛ آن سوی اتهام.
پیام امام خمینی مبنی بر لزوم حفظ آرامش و هوشیاری پس از عقبنشینی ارتش شاهنشاهی
صبح امروز، در پی اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی و عقبنشینی نفرات و تانکها به پادگان ها، امام خمینی از مدرسه علوی تهران، پیامی خطاب به «ملت شجاع! خواهران و برادران آگاه تهران!» صادر کردند. در این پیام آمده است:
«به خواست خداوند متعال پیروزی نزدیک است... ملت عزیز و شجاع با کمال مراقبت از اوضاع و در عین حفظ آمادگی برای دفاع احتمالی... آرامش و نظم را حفظ نمایند... اینجانب به امرای ارتش اعلام میکنم که در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش و پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی ملی اسلامی، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان میدانیم و مانند برادران با آنان رفتار مینماییم...» (صح 22/11/1357)
پیام امام خمینی مبنی بر جلوگیری از آشوب و لزوم همکاری با دولت موقت انقلاب اسلامی
در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی در پیامی از مردم خواستند که «مانع آشوب و هرج و مرج » شوند. امام در این پیام تذکر دادند:
«دشمن برای خراب کردن چهره نهضت از طریق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در میان تودة مسلمان دست به چنین کارها میزند تا نهضت ما را ارتجاعی و وحشیانه قلمداد نماید.» امام خمینی در این پیام از مردم مسلمان ایران خواستند «که با دولت موقت انقلاب اسلامی که وارث یک سلسله خرابی های دولت های فاسد گذشته است» همکاری نمایند. این پیام امشب از رادیو و تلویزیون ملی ایران پخش گردید. (صح 22/11 1357)
پاسخ امام خمینی به استفتاء جمعی از افراد نیروهای مسلح شاهنشاهی
امام خمینی در پاسخ به استفتاء جمعی از افراد نیروهای مسلح دربارة عدول از قسم آنها درباره حفظ تاج و تخت رژیم سلطنتی اعلام کردند: «قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است و کسانی که این نحو قسم خوردهاند باید برخلاف آن عمل کنند.» ( صح 22/11/1357)
در ارتش پهلوی سنت این بود که همه ی افراد ارتش هنگام اخذ سردوشی پایان دورة آموزشی و آغاز کارشان در ارتش، همچنین هنگام اخذ یا ارتقاء درجه، به خداوند و قرآن کریم سوگند یاد میکردند که حافظ تاج و تخت حکومت پهلوی و رژیم سلطنتی باشند.
هر چند این سنت از دورة رضا شاه پهلوی رواج داشت، اما قانون مشخصی برای انجام این تشریفات تصویب نشده بود و تنها یک رویه جاری بود.
* تکذیب اخبار منتشر شده در تلویزیون و مطبوعات دربارة اظهارات مهندس بازرگان و دیدار وی با بختیار
امروز دفتر تبلیغات امام خمینی اعلام کرد: «تلویزیون دولتی در اخبار ساعت 8:20 بعدازظهر تاریخ 19/11/57 مصاحبهای از جناب آقای مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر قانونی ایران گزارش داد و پس از آن گوینده تلویزیون این مطلب را از قول ایشان اضافه نمود:
«آمریکا خواهان رفاه و استقلال ایران است». در تماسی که با آقای مهندس بازرگان گرفته شد این مطلب و نیز تماسشان با بختیار و سران ارتش که در مطبوعات گزارش شده بود، قویاً تکذیب میگردد.»
(اط 22/11 ص 2)
با وجود تکذیب دیدار بازرگان با سران ارتش، که به نقل از خود وی از سوی کمیته تبلیغات امام خمینی اعلام شده است، نخستین دیدار بازرگان با ارتشبد عباس قرهباغی دوشنبه شب 9 بهمن 1357 در منزل قره باغی در تهران انجام شد. در این دیدار، بازرگان و سحابی، بر خواست اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران مبنی بر تشکیل جمهوری اسلامی تأکید کرده و از قرهباغی خواستند از مقابله با مردم دست بردارد؛ اما قرهباغی با تأکید بر سوگند نیروهای نظامی بر حفظ سلطنت مشروطه، از پذیرش این درخواست طفره رفت.
مأخذ: اعترافات ژنرال.
* اطلاعیه اقامتگاه امام خمینی مبنی بر تعیین ساعات ملاقات
در این اطلاعیه ساعات ملاقات با امام خمینی برای آقایان 10 تا 12 صبح و برای خانمها 5/4 تا 5/5عصر تعیین شده است. در این اطلاعیه از مردم خواسته شده برای رعایت سلامت امام و رسیدگی ایشان به «امور نهضت» غیر از ساعات تعیین شده برای دیدار با امام مراجعه نکنند. (اط 22/11 ص 2)
با اعلام خبر تصمیم امام خمینی مبنی بر بازگشت به کشور، کمیتهای برای تسهیل ورود ایشان با نام «کمیته استقبال» تشکیل شد. اعضای این کمیته دو طیف مذهبیها و ملی مذهبیها بودند. در این کمیته مسئولیت یافتن مکان مناسب برای اقامت امام خمینی به محسن رفیقدوست واگذار شد. وی پس از بررسی مکانهای مختلف پیشنهاد داد محل اقامت امام مدرسه رفاه تهران باشد که با موافقت اعضای کمیته روبرو شد.
امام پیغام داده بودند که محل اقامت ایشان نه ملک دولتی باشد و نه خصوصی؛ ضمناً در محلههای پایینتر از خیابان انقلاب واقع شده باشد. هنگام آمادهسازی محل اقامت امام به دلیل کوچکی محل آن، مدرسه علوی نیز که در نزدیکی مدرسه رفاه بود و ویژگیهای مورد نظر امام را نیز داشت در اختیار کمیته استقبال قرار گرفت.
مدرسه رفاه، دبیرستان دخترانه اسلامی بود که در دهه چهل شمسی توسط عدهای از مقلدین امام خمینی که بیشترشان عضو هیأتهای مؤتلفه اسلامی بودند تشکیل شده بود و هزینههای آن از سهم مبارک امام زمان (عج) تأمین میشد. مدرسه علوی نیز در 1335 به عنوان یک مدرسه اسلامی تأسیس شد. این مدرسه دارای دو مجموعه بود که درِ خروجی دبستان شماره 2 آن به سمت مدرسه رفاه باز میشد.
دبیرستان رفاه امکان برگزاری دیدارهای عمومی را نداشت، به همین دلیل امام در دفتر دبستان شماره 2 علوی مستقر شدند و از محل سرسرای آن به ابراز احساسات مردمی پاسخ میگفتند و سخنرانی ایراد میکردند.
مأخذ: خاطرات و مبارزات شهید محلاتی؛ خاطرات محسن رفیقدوست.
تعطیلی دیدارهای عمومی امام خمینی به دلیل اشتغال به امور انقلاب و کسالت؛ دیروز و امروز
(کی 22/11 ص 2)
ملاقات جواد سعید، رییس مجلس شورای ملی، با امام خمینی
امروز جواد سعید، رییس مجلس شورای ملی، در محل اقامت امام خمینی با ایشان ملاقات کرد. در این ملاقات جواد سعید انحلال مجلس شورای ملی را اعلام کرد. (اط 30/11 ص 3)
دیگر منابع تاریخی در باره این ملاقات خبری نیاورده اند. در صحیفه نور و کتاب محضر نور نیز که شامل فهرست دیدارهای امام خمینی (ره) است در این باره چیزی نیامده است.
حضور مهندس مهدی بازرگان در محل شرکت ملی نفت ایران
مهندس مهدی بازرگان در محل شرکت ملی نفت ایران اعلام کرد که به زودی با استقرار دولت انقلابی، اعتصابها و از جمله اعتصاب شرکت ملی نفت ایران به کلی خواهد شکست و صادرات نفت شروع خواهد شد. وی گفت:
«75 درصد مأموریت هیأت امام خمینی پایان یافته و با همکاری کارگران و کارکنان شرافتمند شرکت ملی نفت، وضع تولید به حالت عادی بازمیگردد و احتیاجات داخلی کاملاً تأمین خواهد شد».
(اط 22/11 ص 2)
سال 1357 نفت علاوه بر مصرف داخلی، با صادرات حدود پنج میلیون بشکه در روز منابع مالی حکومت پهلوی را تأمین میکرد. اعتصاب کارگران شرکت نفت ملی ایران و قطع صدور نفت در 30 مهر 1357، شوک بزرگ نفتی به جهان سرمایه داری آن روز وارد کرد و حکومت را نیز از منابع مالی خود محروم ساخت.
اعتصاب صنعت نفت ایران از 8 دی 1357 و با حکم امام خمینی زیر نظر هیأت پنج نفرهای درآمد که تا پایان اعتصابات در سراسر کشور ( 28 بهمن 1357) این نظارت ادامه یافت و سرانجام صادرات نفت ایران پس از 70 روز توقف در 14 اسفند 1357 دوباره آغاز شد.
حضور حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی در شرکت ملی نفت ایران
حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، یکی از نمایندگان امامخمینی در «هیأت تنظیمکننده اعتصابات شرکت نفت» که به همراه نخستوزیر دولت موقت به محل شرکت ملی نفت رفته بود، برای حاضران سخنرانی کرد. (اط 22/11 ص 2)
با اعتصاب کارکنان شرکت ملی نفت ایران تأسیسات نفتی جزیره خارک از کار بازماند و صادرات نفت کشور قطع شد و علاوه بر آن مصارف داخلی مردم نیز با مشکلات متعددی روبرو گردید.
در 28 آذر 1357 تعدادی از روحانیان در پشتیبانی از اعتصابکنندگان صنعت نفت اعلامیهای صادر کردند. در ادامه، این عده در 7 دی 1357 با صدور اعلامیهای ضمن تقبیح احتکار نفت توسط ارتش و اعمال فشار از سوی حکومت بر اعتصابکنندگان، اعلام کردند که با اجازه رهبر انقلاب و به شرط جلوگیری از صدور نفت، آمادهاند مسئولیت تأمین نیازهای داخلی را برعهده گیرند؛ که با مخالفت دولت روبرو شد.
در این شرایط بنا به پیشنهاد گروهی از اعضای شورای انقلاب، که هنوز فعالیتش علنی نشده بود، امام خمینی در 8 دی 1357 در فرمانی خطاب به مهدی بازرگان با سه شرط هیأت پنج نفرهای به منظور بازرسی مناطق نفتی کشور و نظارت بر تولید و توزیع نفت در داخل کشور تعیین کردند. اعضای منتخب امام در این فرمان مهدی بازرگان، اکبر هاشمی رفسنجانی و مهندس مصطفی کتیرایی به همراه 2 نفر به انتخاب این عده بودند.
هاشم صباغیان و کاظم حسیبی نیز توسط این افراد به عضویت هیأت برگزیده شدند.
این هیأت پس از تشکیل چند جلسه در تهران، عازم اهواز شد و در یک سفر ده روزه (10 دی تا 20 دی) با کارکنان اعتصابی صنعت نفت در شهرهای مختلف استان خوزستان دیدار کرده و با همکاری آنان به تدریج مشکلات داخلی تولید و توزیع نفت مرتفع گردید.
مأخذ: صحیفه امام، ج 5؛ کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358 (انقلاب و پیروزی).
ملاقات ارتشبد قرهباغی با شاپور بختیار و مهندس مهدی بازرگان
در این ملاقات، ارتشبد قرهباغی موافقت کرد ارتش را از سطح شهر تهران فراخواند و کنترل شهر را به دست «نهضت انقلابی» بسپارد.(اسناد لانه جاسوسی ج 10 ص 112)
ارتشبد عباس قرهباغی، آخرین رییس ستاد ارتش شاهنشاهی، زاده 1297 در تبریز، فارغالتحصیل دبیرستان نظام تبریز و دانشکده افسری تهران است. وی از 1317 وارد صف شد و در 1321 برای تشکیل سازمان گارد سلطنتی به آن سازمان منتقل گردید.
در تهران نیز دوره دانشکده حقوق دانشگاه تهران را گذراند؛ سپس از دانشگاه پاریس دکترای حقوق گرفت. دوره عالی جنگ و دورة ستاد مشترک فرانسه را در این کشور به پایان برد و سپس تا جانشینی فرمانده نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ارتقا یافت.
سپس فرمانده ژاندارمری کل کشور شد. در کابینه «آشتی ملی» شریف امامی و کابینه دولت نظامی ازهاری وزیر کشور بود و در 14 دی 1357 رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران شد. وی در سمت ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران، آخرین جلسه شورای عالی ارتش شاهنشاهی را در ساعت 10:30 صبح روز 22 بهمن 1357 تشکیل داد. در ساعت 1 بعدازظهر همان روز، اعلامیه معروف به «بیطرفی ارتش» به تصویب رسید.
این اعلامیه در بخش خبری ساعت 2 بعدازظهر همان روز از رادیو ایران پخش شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهپور بختیار و بازماندگان عناصر پهلوی و شخص محمدرضا پهلوی در خارج از کشور، عباس قرهباغی را به کوتاه آمدن در مقابل انقلاب و خیانت به ارتش شاهنشاهی و شاهنشاهی پهلوی متهم کردهاند. اما قره باغی خیانت های شاپور بختیار را عامل اصلی سقوط ارتش و ناگزیری اعلام بیطرفی ارتش میداند.
نخستین دیدار قره باغی با بازرگان دوشنبه شب 9 بهمن 1357 در خانه قره باغی انجام شد. در این دیدار دکتر یدالله سحابی نیز همراه بازرگان بود.
این دو بر خواست اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران مبنی بر تشکیل جمهوری اسلامی تأکید کرده و از قرهباغی خواستند ارتش با دولت منتخب امام خمینی اعلام همبستگی کند. در حالی که قرهباغی با تأکید بر سوگند نیروهای نظامی بر حفظ سلطنت مشروطه از اجابت این درخواست طفره رفت.
دومین دیدار قرهباغی با بازرگان، ساعت 5 بعدازظهر روز 22 بهمن 1357 در منزل مهندس جفرودی صورت گرفت. قرار بود در این جلسه شاپور بختیار هم حضور داشته باشد؛ اما وی در آن جلسه حاضر نشد. حاضران در این جلسه عبارت بودند از:
علیاکبر سیاسی (رییس سابق دانشگاه تهران)، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، حقشناس (وزیر اسبق راه)، خلیلی (رئیس سابق دانشکده فنی)، عباس امیرانتظام (معاون نخستوزیر دولت موقت).
مأخذ: اعترافات ژنرال.
اطلاعیه دولت موقت انقلاب اسلامی درباره حفظ اسناد موجود در ساواک
دولت موقت در اطلاعیهای تأکید کرد که نیروهای مسلح و سایر نیروهای مردمی از ساختمان ساواک واقع در خیابان سلطنت آباد تهران حفاظت کنند، امّا وارد آنجا نشوند. در این اطلاعیه تأکید شده که اسناد و مدارک باید حفظ شود. (کی 23/11 ص 2)
اطلاعیه کمیته تنظیم اعتصابات منتخب امام خمینی خطاب به کارکنان مخابرات و درخواست پایان دادن به اعتصاب
«به یمن این پیروزی با تشکر و قدردانی از کارکنان دلیر مخابرات از آنان درخواست میشود برای آنکه جهانیان هر چه بیشتر در جریان انقلاب مقدس اسلامی ایران قرار گیرند و برای تسریع در امر مخابرات و انعکاس پیامهای مردم ایران، به اعتصاب در بخشهای تلکس و تلگراف خاتمه دهند.
کمیته تنظیم اعتصابات منتخب امام خمینی
دکتر یدالله سحابی» (اط 23/11 ص 3؛ آی 23/11 ص 3)
با آغاز اعتصابات کشور در 1357 که دولت و رژیم را فلج کرده بود، احتمال میرفت که فرصتطلبان در این امر دخالت و مسیر آن را منحرف کنند. توسعه اعتصابات تیغ دو لبهای بود که هم میتوانست حکومت را از پای درآورد و هم آسیبهایی به مردم وارد سازد.
در چنین فضایی و به منظور کاهش اثرات منفی اعتصابات، عدهای از افراد توسط مهندس مهدی بازرگان پیشنهاد تشکیل کمیتهای به منظور هماهنگ کردن امور اعتصابات در کشور را به امام خمینی ارایه کردند. امام با تشکیل این کمیته موافقت کردند و روز 28 دی 1357، در پیامی از پاریس خطاب به دکتر یدالله سحابی، به منظور «تقویت و تنظیم اعتصابات» دستور تشکیل کمیته تنظیم اعتصابات را صادر کردند.
در این پیام، به یدالله سحابی مأموریت داده شده بود که به همراه محمدجواد باهنر، علیاکبر معینفر و دو نفر دیگر به انتخاب خودشان، هیأتی برای تقویت و تنظیم اعتصابات سراسر کشور تشکیل دهند. هدف امام از تأسیس این هیأت اتخاذ تدابیری بود که «ضمن حداکثر فشار بر دستگاه غاصب، حداقل خسارت را برای ملت و مملکت در زمینه احتیاجات ضروری و گردش چرخهای اقتصادی و حفظ سرمایههای انسانی و صنعتی با رعایت الاهم و فاالاهم فراهم آورد.»
در پی این فرمان، به انتخاب سه نفر عضو اولیه، دکتر کاظم یزدی و دکتر ممکن نیز به عضویت این کمیته درآمدند و جلسات پنج نفره خود را در تهران تشکیل دادند.
این کمیته در اجرای مأموریت خود موفق و کارآمد بود و در طول مدت کوتاه فعالیت خود، اقدامات مؤثری کرد. محدود کردن فعالیت حمل و نقل راهآهن کشور به حمل گندم و کالاهای ضروری زندگی مردم؛ جلوگیری از حمل اجناس مورد نیاز تشکیلات دولتی، نظامی و دربار؛ تنظیم اعتصاب کارکنان سیلوها و رفع نیازمندی غذایی شهرهایی که از سیلوهای مرکزی غله دریافت میکردند؛ تماس با سرپرستان رفتگران و متصدیان حمل و نقل شهرداری در نظافت شهرها و در نهایت تعدیل اعتصابات واحدهای مختلف کشور در جهت مصالح انقلاب، از اقدامات تأثیرگذار این کمیته بود. کمیته در نهایت در اوایل اسفند 1357 با ارایه گزارش اعتصابات به امام خمینی و با اطلاع ایشان به کار خود پایان داد.
مأخذ: صحیفه امام، ج5؛ یادنامة دکتر یدالله سحابی.
پیام تلویزیونی مهندس مهدی بازرگان
در ساعات پایانی امشب، پیام مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر دولت موقت اسلامی، خطاب به مردم ایران از تلویزیون ملی ایران پخش شد. متن کامل این پیام به این شرح است:
« بسمالله الرحمن الرحیم. چون این اولین حضور و ظهور بنده در تلویزیون ایران است کلامم را با بسمالله شروع کردم و بعد سلام به کلیه بینندگان و شنوندگان.
ضمناً به واسطه هجوم کارها و حوادث که این چند روزه اوضاع در عین حال مسرتبخش ولی هیجانانگیز و از جهاتی خطرناک بوجود آورده مطالبم را از روی کاغذ میخوانم: خوشوقتم بدین وسیله به ملت مبارز و مسلمان ایران که امروز در راه پرپیچ و خم و پرگردنه انقلاب نجات بخش خود با شنیدن اعلامیه مورخ 22/11/1357 شورای عالی ارتش به پیروزی دیگری نائل شده است تبریک بگویم.
در این تصمیم امراء ارتش اعلام بیطرفی در امور سیاسی و پشتیبانی از تمام خواستهای ملت با کمال قدرت نمودهاند و تیمسار ریاست ستاد ارتش در ملاقات حضوری، همکاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار نمودند.
جا دارد از کلیه آقایان افسران و سربازان نیز تشکر کنم چه آنها که قبلاً اعلام همبستگی به جنبش ملی و پیروی از رهبری عالیقدر انقلاب کرده به صفوف ملت پیوسته بودند و سهم به سزائی در این پیروزی داشتند و چه کسانی که با توجه به حقانیت انقلاب ملی و اطاعت از اعلامیه شورای عالی ارتش دست از تعرض[به] مردم برداشته به واحدهای مربوطه بازگشتند.
از طرف دیگر به کلیه هموطنان عزیز و جوانان پرشور توصیه مینماییم، همانطور که امام خمینی ارتشیان را از ملت و ملت را از آنان دانستهاند برادروار با افسران و سربازان رفتار بنمایند و نه تنها از هرگونه حمله، خرابکاری، آتشسوزی، آزار، دخالت، تصرف نسبت به مؤسسات ارتشی و نیروهای انتظامی خودداری نمایند و از ساختمان ستاد رفع محاصره کنند، بلکه عمارات و تأسیسات و تجهیزات ارتش و کلیه اموال وعمارات دولتی و عمومی را که ملک طلق کشور و متعلق به مردم میباشد حفاظت نموده، نگذارند اخلالگران و بدخواهان و بیخردان خسارت و مزاحمتی فراهم آورند.
هموطنان عزیز لازم است حوصله به خرج داده مهلت دهند تا دولت با فرصت و بصیرت و عدالت، امور مملکت و موضع و مقام مسئولین را به جریان صحیح بیندازد. بدیهی است که در آشفتگی و هرج و مرج و دستپاچگی نهتنها کارها سر و سامان پیدا نکرده صورت مطلوب نخواهد یافت، بلکه خدای نکرده بدتر از گذشته و مصیبتبار خواهد شد. با عرض تشکر و سلام ارادتمندانه و دوستانه، متشکرم.» (اط 23/11 ص 7)
از اولین روز ورود امام خمینی به کشور، تعیین نخست وزیر و اعضای هیأت دولت انقلاب از مهمترین بحثهای مطرح بود. گفته میشود ابتدا امام تصمیم داشتند که روحانیت در امور اجرایی دخالت نکند و برخی اطرافیان نیز پیشنهاد میدادند که در اداره کشور از نهضت آزادی ایران و جبهه ملی ایران استفاده شود.
بر این اساس در جلسه 14 بهمن 1357 شورای انقلاب که در دبیرستان رفاه و با حضور امام خمینی تشکیل شد، برخی اعضا مهدی بازرگان را برای نخست وزیری پیشنهاد کردند. بازرگان پاسخ خود را به روز بعد موکول کرد و در نهایت در جلسه ساعت 10 صبح روز 15 بهمن بازرگان به نخست وزیری انتخاب شد.
امام خمینی در این دو جلسه نیز بر عدم وابستگی حزبی و گروهی اعضای شورای انقلاب و وزیران دولت تأکید کردند. به نقل از حاضران در این جلسه، امام به شرطی که این حکم به نام شخص بازرگان، بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی، صادر شود با آن موافقت کردند.
کلیات حکم نخست وزیری بازرگان توسط امام تعیین شد و با مشورت چند نفر از نزدیکان ایشان آماده گردید و عصر دوشنبه 16 بهمن 1357 در دبستان شماره 2 علوی، در حضور خبرنگاران داخلی و خارجی قرائت شد.
گفته میشود انتخاب بازرگان به نخست وزیری دولت موقت انقلاب بی ارتباط با رابطه نزدیک وی با شاپور بختیار نبود، زیرا تصور میشد که این امر انتقال قدرت را آسان تر و از خونریزی بیشتر جلوگیری کند.
امام خمینی بعدها در باره این انتخاب، در نامه ای به تاریخ 6 فروردین 1368 اعلام کردند که” والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم”.
مأخذ: صحیفه امام، ج 20 و 21؛ کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358( انقلاب و پیروزی).
نامه آیتالله سید کاظم شریعتمداری به مهندس مهدی بازرگان
آیتالله سیدمحمد کاظم شریعتمداری با ارسال نامهای برای مهندس بازرگان، نخستوزیری او را تأیید کرد و تبریک گفت.
(اط 22/11ص2)
سید کاظم شریعتمداری به سال 1283 در تبریز متولد شد و پس از پایان تحصیلات مقدماتی علوم دینی در زادگاهش، در 1304 به قم رفت و در درسهای آیتالله عبدالکریم حائری یزدی شرکت کرد و پس از مدتی راهی نجف شد. وی تحصیلاتش را در نجف پی گرفت و به درجه اجتهاد رسید و در 1313 به تبریز بازگشت و به تدریس و تبلیغ دین پرداخت.
در غائله فرقه دمکرات در آذربایجان، وی به مبارزه منفی با آن پرداخت و مخفیانه از شهر خارج شد و به تهران و قم سفر کرد و پس از شکست فرقه، پس از هفت ماه به تبریز بازگشت.
در این دوره بود که محمدرضا پهلوی به آذربایجان سفر کرد و عالمان دینی آذربایجان با توجه به اقدامات ضددینی رضاشاه، ملاقات با شاه را تحریم کردند ولی شریعتمداری به استقبال شاه شتافت و به وی خیر مقدم گفت و حتی از جانب عده ای غایب عذرخواهی کرد و به دلیل همین اقداماتش عرصه برای وی در تبریز تنگ شد و به ناچار از آذربایجان خارج شد.
شریعتمداری پس از خروج از تبریز، مدتی در تهران به دلیل نداشتن پایگاه اجتماعی بلاتکلیف بود تا این که امامت مسجد همت تجریش را بر عهده گرفت. وی پس از کودتای 28 مرداد 1332 با اعضای جبهه ملی آشنا شد؛ سپس راهی قم شد و به تدریس علوم دینی پرداخت و از مدرسین حوزه علمیه این شهر شد.
با آغاز مبارزات امام خمینی در 1341ش علیه حکومت پهلوی وی ابتدا با حرکت امام و سایر عالمان دینی همراهی کرد؛ اما پس از حمله عوامل حکومت به مدرسه فیضیه و خشن شدن اقدامات حکومت، در مذاکره با رییس شهربانی قم تعهد داد که علیه دولت فعالیت نکند و حتی امام خمینی را نیز وادارد تا از مبارزه علیه رژیم پهلوی دست بردارد.
پیش ازسخنرانی امام در مدرسه فیضیه در روز عاشورای سال 1342 وی به همراه نزدیکانش تلاش کرد تا امام را از ایراد این سخنرانی منصرف کند. وی پس از سخنرانی امام و دستگیری ایشان و آغاز قیام 15 خرداد از طرفداران خود در آذربایجان میخواست تا از ادامه اعتراضات علیه شاه دست بردارند. وی که پیش از دستگیری امام به شهرری سفر کرده بود به جمع روحانیونی که برای آزادی امام در تهران اجتماع کرده بودند، پیوست.
از 1343 و پس از تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس عراق، آیت الله شریعتمداری همکاری های متعددی با حکومت پهلوی داشت و ضمن تلاش برای معرفی شدن به عنوان مرجع تقلید تامه، با عناصر دربار شاهنشاهی و بلند مرتبگان حکومت مستقیماً تماس داشت و از این رهگذر بود که حکومت از اقدامات وی برای مقابله با امام خمینی بهره می جست.
با گسترش مخالفت مردم با حکومت پهلوی و قیام 19 دی 1356 در قم، هر چند در ظاهر به اجبار با مردم همراهی میکرد اما در ملاقات های خود با نمایندگان حکومت از امام بدگویی می نمود. در واقعه 29 بهمن 1356 تبریز نیز که تعدادی از مردم این شهر کشته و مجروح شدند، تلویحاً تظاهرات مردم را مردود دانست و حتی درخواست روحانیون را در اعلام عزا در نوروز 1357 به علت کشتار مردم توسط حکومت، نپذیرفت.
آیت الله شریعتمداری در 1357 طرح هایی برای مقابله با مبارزات مردم علیه حکومت، از جمله طرح تشکیل گروهی متشکل از موافقان سلطنت پهلوی به همراه مخالفان امام ارایه کرد اما از آنها طرفی نبست. در این دوران، افرادی از سفارت آمریکا نیز با وی تماس میگرفتند.
مأخذ: آیتالله شریعتمداری به روایت اسناد.
تلگرام تبریک آیتالله سید محمد صادق روحانی به مهندس مهدی بازرگان
امروز تلگرامی از سوی آیتالله سیدمحمدصادق روحانی خطاب به نخستوزیر دولت موقت ارسال شد. در این تلگرام ضمن تبریک به مهندس مهدی بازرگان، از دولت وی حمایت و پشتیبانی کامل شده است تا «آرزوهای ملت مسلمان عملی شود.» (اط 22/11 ص 2)
سیدمحمدصادق حسینى روحانى به سال 1305 در قم متولد شد و پس از فراگیری علوم مقدماتی دینی در حوزه علمیه قم راهى نجف شد و پس از اخذ درجه اجتهاد حدود 1328 به قم بازگشت و به تدریس پرداخت. در قیام 15 خرداد 1342، به دستگیرى امام خمینى و کشتار مردم اعتراض کرد و در نتیجه مدتى زندانى و سپس به شهرهاى زابل، یزد و روستای میگون تبعید شد.
آیتالله روحانى در 1354 در اعتراض به اجراى قانون اصلاحات ارضى اعلامیهاى منتشر کرد و توسط ساواک دستگیر شد. در پی درگذشت آیتالله سیدمصطفى خمینى، وی روز 4 آبان، سالروز تولد شاه، را تعطیل عمومى اعلام کرد و مجلس یادبودی براى فرزند امام خمینى در حرم حضرت معصومه «س» و منزلش برپا کرد. مأموران ساواک و شهربانی با حمله به این مجلس، در و پنجرة خانة وی را شکستند و عده ای از مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
آیتالله روحانى در زمره نخستین روحانیانى بود که به چاپ مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در 17 دى 1356 روزنامه اطلاعات اعتراض کرد.
آیتالله روحانى در اوج مبارزات مردم قم در سال 1357، پس از پایان مراسم تشییع پیکر یکى از علما، علىرغم تهدید ساواک، به همراه مردم به سوى مدرسه فیضیه حرکت کرد و این مدرسه را که مدتى پیش توسط ساواک بسته شده بود باز کرد و با اقامه نماز جماعت در مدرسه فیضیه باعث آغاز مجدد فعالیتهاى مدرسه فیضیه شد.
ساواک نیز بلافاصله وی را بازداشت کرد و در منزلى در قیطریه تهران محبوس ساخت. مدتى بعد که مردم از محل نگهدارى وى آگاه شده بودند، در 24 دى 1357 پیش از خروج شاه از کشور وی را از دست مأموران آزاد کرده به قم بازگرداندند.
مأخذ : روزشمار انقلاب اسلامی، ج 10؛ سایت آیتالله سیدمحمدصادق روحانی.
پیام آیتالله العظمی سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی
« 13 ربیع الاول 1399
بسمه تعالی
ملت مبارز و مسلمان ایران! خداوند متعال را شکر میکنم که ما را در دفاع از حریم اسلام نصرت عطا فرمود و رژیم استبدادی و ضد اسلامی را سرنگون و ما را در آستانه تشکیل نظام اسلامی قرار داد.
به روان پاک فداکارانی که در این راه جان خود را نثار و از اسلام و آزادی مخلصانه دفاع کردند درود فرستاده برای همه آنها مغفرت و برای بازماندگانشان که به افتخار دادن این قربانیها نائل شدهاند اجر جزیل و صبر جمیل مسئلت مینمایم و از طبقات و اصناف مختلف که در این مدت متمادی با اعتصابات و تعطیلات و تحمل زحمات و از افراد نیروی هوایی و سایر واحدهای ارتش که انقلاب اسلامی را در این لحظه حساس یاری کردند تشکر میکنم و از تمام واحدهای مسلح انتظار داریم که با اعلام همبستگی کامل خود به صفوف انقلاب، موجبات استقرار و نظم و آرامش را به وسیله دولت انقلاب فراهم نمایند.
در این موقع تاریخی به همگان توصیه مینمایم که در حفظ آثار و پیامدهای این انقلاب کمال مراقبت را داشته باشند و از هر اقدامی که موجب خسارتهای مادی و معنوی جامعه شود خودداری نمایند و جلوه انقلاب اسلامی را که باید از هر جهت عالی و انسانی باشد حفظ نمایند و خود را برای پیاده کردن نظام اجتماعی و سیاسی و اخلاقی و اقتصادی اسلام آماده سازند و به مسئولیتی که به دوش همه آمده است متوجه باشند.
از درگاه حضرت قادر منان میخواهم که ما را در تمام مراحل آینده این نهضت نیز یاری فرمایند تا در ظل عنایت حضرت بقیةالله ارواح العالمین له الفدا از برکات این انقلاب بهرهمند و برای عموم ملل مسلمان سرمشق حرکت و تحول و احیای مبادی عالی اسلامی قرار دهد. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
محمدرضا الموسوی الگپایگانی»
(اط 23/11 ص 8، 24/11 ص 5؛ خا 22/11 ش 314 ص 1 و 2؛ کی 23/11 ص 2)
سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی در یکم فروردین 1278ش در روستای گوگد گلپایگان متولد شد. وی مدتی در زادگاهش علوم دینی خواند و سپس راهی قم شد و به تحصیل و تدریس پرداخت و از معتمدین آیتالله بروجردی شد. پس از فوت آیتالله سیدحسین بروجردی به مرجعیت رسید. وی همواره مورد احترام امام خمینی بود.
آیت الله گلپایگانی در دوره پهلوی دوم از مراجع فعال علیه رژیم پهلوی بود. عمده فعالیتها و مواضع وی تا سقوط رژیم شاهنشاهی از این قرار است: مخالفت با لایحه اصلاحات ارضی و انجمنهای ایالتی و ولایتی؛ مقابله با انقلاب سفید شاه؛ حضور در مدرسه فیضیه قم در روز دوم فروردین1342 هنگام حمله عوامل حکومت پهلوی به این مدرسه؛ همراهی با امام خمینی در قیام 15 خرداد 1342؛ پیگیری راه امام خمینی در قم پس از تبعید ایشان به ترکیه و عراق؛ تحریم عضویت در حزب فرمایشی رستاخیز؛ مقابله با تمام مظاهر حکومت پهلوی و صدور اطلاعیههای مختلف در مقابله با اقدامات ضددینی و استبدادی حکومت پهلوی؛ مخالفت با تغییر تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی؛ مقابله با فرقة ضاله بهائیت؛ مقابله با ترویج بیبند و باری در کشور؛ محکومیت تمام اقدامات صهیونیستها و همراهی با ملت مظلوم فلسطین. اعتراض به چاپ مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات 17 دی 1356؛ همراهی با قیام 19 دی قم، صدور اطلاعیههای مختلف در محکومیت کشتار مردم تهران در واقعه جمعه خونین 17 شهریور 1357؛ مخالفت با نخستوزیری شاپور بختیار؛ از فعالیتهای فرهنگی وی نیز میتوان به ایجاد تحول در نظام آموزشی حوزه علمیه قم، تأسیس مدارس علمیه در نقاط مختلف ایران و سایر کشورها، تأسیس دارالقرآن کریم به عنوان نخستین مؤسسه قرآنی کشور در 1352ش، تأسیس مساجد و حسینیهها و سایر مراکز عبادتی در داخل و خارج از کشور، تأسیس مراکز درمانی و بهداشتی، احداث اماکن مسکونی برای مستمندان و تأسیس مجمع اسلامی لندن اشاره کرد.
اقدامات آیتالله گلپایگانی و همراهی وی با قیام مردم مسلمان ایران باعث شد تا عصر روز 19 اردیبهشت 1357 همزمان با روزهای سوگواری شهادت حضرت زهرا(س) عوامل حکومت پهلوی به منزل وی حمله کرده و پس از ضرب و جرح عدهای و شکستن در و پنجرهها، گاز اشک آور پرتاب کردند و وی با حضور در فضای بسته و استنشاق گاز اشک آور به دلیل کهولت سن دچار حمله قلبی شد و در بیمارستان بستری گردید. وی آثار تألیفی زیادی نیز دارد.
مأخذ: حضرت آیتالله العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج 1.
پیام آیتالله سیدکاظم شریعتمداری به مناسبت سرنگونی رژیم شاهنشاهی
«بسمالله الرحمن الرحیم. ملت شریف و غیور ایران! اکنون که در پرتو عنایات الهی و مجاهدات و مبارزات غیورانه شما طومار رژیم جبار درهم پیچیده شده و استبداد و استعمار آخرین سنگر خود را ترک گفته است، ضمن تبریک به عموم ملت ایران و شکرگزاری به درگاه خداوند متعال و تشکر از ارتش که به توصیههای مراجع عظام گوش فرا داده و به ملت پیوستهاند، از سایر امرا و افسران و درجهدارانی که هنوز تصمیم بزرگ زندگانی خود را ابراز نکردهاند مصرانه میخواهم به مردم بپیوندند و این آخرین فرصت نجات و رستگاری را از دست ندهند.
از مردم نیز میخواهم که هوشیارانه با هر توطئهای مقابله کنند و آن را منکوب کنند. آرامش را حفظ کرده از آتشسوزی و تخریب و غارت افراد معلومالحال جلوگیری بنمایند و اماکن دولتی و اسناد و مدارکی که متعلق [به] ملت است حفظ کنند که پیروزی بزرگ نزدیک است.
نصرمنالله و فتح قریب و بشر المؤمنین. 13 ربیعالاول1399 سیدکاظم شریعتمداری» (اط 23/11 ص 7)
پیام تبریک آیتاللهالعظمی سیدشهابالدین مرعشی به مناسبت پیروزی مردم و سرنگونی رژیم شاهنشاهی
«بسمالله الرحمن الرحیم. درود بیپایان به ملت شریف و شجاع مسلمان و آگاه ایران. رحمت لایزال خداوند به آنان باد، درود بر ملتی که در راه اعتلای کلمه حقه و پیشبرد هدف عالیه اسلامی و خواستههای مشروع خود تا پای جان استقامت کرده و با فداکاری عجیب و خارقالعاده جهانی را به حیرت و تحسین واداشته و کاخهای ظلم و ستم و نفاق و بیدینی و رژیم منحط سلطنتی را یکی پس از دیگری ویران نموده است.
درود بر عموم طبقات، خاصه علمای اعلام و حججاسلام شهرستانها و مدرسین و طلاب حوزههای علمیه.
همچنین بر افسران و درجهداران و همافران نیروی هوایی که از بذل جان دریغ ننموده و با نثار خون خود نهال دیانت و اسلام و استقلال و آزادی را آبیاری نمودهاند و بالاخره درود ما بر ارتش مسلمان ایران که پشتیبانی خودشان را از ملت آزاده ایران اعلام داشته و به صفوف مردم پیوستند. گو اینکه هنوز هم بعضی از آنان به سوی مردم تیراندازی نموده و بایستی بدانند که این عمل حرام و نزد خداوند مسئول خواهند بود.
بدینوسیله در این لحظات حساس و سرنوشتساز تاریخی، که افق پیروزی نمایان گشته، ضمن تشکر و سپاس از تمامی طبقات که در به دست آوردن آزادی و طرد مزدوران و عمال بیگانه و برقراری نظام حق و عدل اسلامی از بذل هرگونه مجاهدت کوتاهی ننمودهاند، تقاضامندم در تمام مراحل، ضمن الهام از مراجع عالیقدر نسبت به انجام آنچه را دولت موقت اسلامی جناب آقای مهندس بازرگان پیشنهاد مینماید، اهتمام نموده و در برقراری نظم و آرامش سعی وافر نمایند تا انشاءالله تعالی تمامی چرخهای اقتصادی و اجتماعی مملکت فعالیت خود را آغاز کرده تا نظام حق و عدل اسلامی ماهیت اصیل و اعجابانگیز خود را به جهانیان بنمایاند.
در خاتمه ضمن عرض تسلیت به بازماندگان مقتولین حوادث امروز و دیروز گذشته، از عموم ملت شریف و متدین خواهانم تا با خویشتنداری از تعقیب افراد متهم و مظنون خودداری نموده و از نفوذ عوامل مشکوک در صفوف متحد خود که هدف از آن ایجاد تفرقه و آتشافروزی [و] هرج و مرج در سطح شهرها خاصه تهران است جداً احتراز نموده و از هر گونه کمک درمانی و غذایی به مصدومین و مجروحین حادثه که هم اکنون در بیمارستانها و درمانگاهها به سر میبرند دریغ ننمایند.
خداوند سبحان عموم ملت شریف ایران را تحت لوای اسلام و عنایات ائمه اطهار علیهمالسلام به مدارج عالیه نائل فرماید.
والسلام علی من التبع الهدی 13 ربیع المولود 1399 شهابالدین الحسینی المرعشی النجفی» (اط 24/11 ص 5و8)
سید شهابالدین مرعشی نجفی در تیر 1276 در نجف اشرف زاده شد. مراحل اولیه دروس دینی را نزد پدر، مادر و پدر بزرگش فرا گرفت. وی تحصیلاتش را در حوزه ادامه داد و در 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید.
آیت الله مرعشی نجفی 11 اسفند 1303 راهی قم شد و در این شهر اقامت گزید و تدریس آغاز کرد و پس از درگذشت آیتالله سیدحسین بروجردی یکی از مراجع عظام تقلید قم شد. وی کتابهای بسیاری در علوم مختلف دینی نگاشته است.
از اقدامات بسیار ارزشمند وی گردآوری نسخههای خطی جهان اسلام از گوشه و کنار جهان و نگهداری آنها در کتابخانه عمومی خود در قم است. این کتابخانه از معتبرترین مراکز پژوهشی ایران و جهان اسلام به شمار میرود.
آیتالله مرعشی نجفی از همان ابتدای ورود به ایران با اقدامات ضد دینی حکومت پهلوی به مقابله برخاست و با جمعیت فدائیان اسلام و به ویژه نواب صفوی در ارتباط بود و با آغاز نهضت امام خمینی نیز به این نهضت پیوست و از نخستین عالمان دینی و مراجع تقلید بود که به دستگیری امام خمینی در 15 خرداد 1342 اعتراض کرد و اعلام نمود که تا آخرین قطره خونش از حریم اسلام دفاع خواهد کرد.
پس از تبعید امام خمینی در 1343ش نیز وی از همراهان نهضت بود و با مرحوم آیتالله سیدمصطفی خمینی ارتباط داشت و حتی آقامصطفی خمینی در منزل وی دستگیر شد. در طول تبعید امام در ترکیه و عراق، وی در همه اعلامیههایش با نهضت امام خمینی همراهی میکرد و اقدامات بسیاری نیز علیه مبارزه گروهها و فرقههای منحرف علیه اسلام انجام داد و بیشتر از همه در مقابله با فرقه ضاله بهائیت کوشید.
آیتالله مرعشی پس از درگذشت آیتالله حاجآقا مصطفی در اول آبان 1356 مجلس بزرگداشتی برای وی منعقد کرد. وی به انتشار مقاله 17 دی 1356 روزنامه اطلاعات و توهین به امام به شدت اعتراض کرد و سپس با قیام 19 دی 1356 مردم قم و مبارزات مردم دیگر شهرها همراهی کرد.
آیتالله مرعشی نجفی تا پیروزی انقلاب اسلامی همراه امام خمینی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی بود.
مأخذ: آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج1.
پیام آیتالله حسینعلی منتظری
«بسماللهالرحمنالرحیم. ملت مسلمان ایران! برادران و خواهران گرامی! در شرایط حساس فعلی ایران که انقلاب شما ملت در آستانه پیروزی کامل قرار گرفته بر ملت است که رشد دینی و سیاسی خود را ابراز داشته و به پیروی از رهبر عالیقدر، نایب امام حضرت آیتالله العظمی امام خمینی مدظله العالی، در رعایت نظم و آرامش کامل و حفظ نفوس و اموال دولتی و خصوصی و جلوگیری از هر نوع تخریب و آتشسوزی و انتقامجویی کوشش و جدیت خود را مبذول دارند و نگذارند سوژه و بهانه به دست توطئهگران و عمال استبداد و استعمار خارجی بیفتد. البته توجه دارید که کوچکترین اشتباه و خطا به نهضت مقدس شما که به قیمت خون هزاران شهید و مقاومتهای پیگیر شما به دست آمده لطمه میزند.
البته لازم است ملت با بیداری و هشیاری کامل مراقب اوضاع باشد تا چنانچه خدای نکرده از طرف دشمن باز حملههایی رخ داد بتواند از خود دفاع کنند [کند]. سیزده ربیعالاول 1399 حسینعلی منتظری» (اط 23/11 ص 8؛ خا 23/11 ش 314 ص 3)
حسینعلی منتظری در 1301 در نجفآباد اصفهان متولد شد. از هفت سالگی آموختن علوم دینی را نزد پدر آغاز کرد و همزمان نیز چند ماهی در مدرسه نجفآباد درس خواند. وی تحصیلات دینی خود را در شهر قم تا رسیدن به درجه اجتهاد ادامه داد. منتظری از شاگردان آیتالله سید حسین بروجردی و امام خمینی در قم بود.
با آغاز نهضت امام خمینی، آیتالله منتظری بدان پیوست و اقدامات وی باعث تعطیلی بازار نجفآباد در عصر روز 15 خرداد 1342 شد.
همچنین وی 15 تیر 1342 نامهای به همراه سایر عالمان دینی منطقه در پشتیبانی از امام خمینی نوشت و در بیستم تیر همان سال به همراه تعدادی از روحانیان منطقه در اعتراض به بازداشت امام خمینی راهی تهران شد. وی شب عید نوروز 1345 پس از دستگیری پسرش محمد منتظری، دستگیر شد و به همراه فرزند به مدت هفت ماه در زندان قزل قلعه تهران زندانی بود.
وی در اسفند همان سال برای دیدار با امام خمینی مخفیانه راهی نجف شد و هنگام بازگشت از عراق در فروردین 1346 بازداشت شد و سه ماه دیگر در زندان قزل قلعه گذراند. ساواک وی را در اواخر مهر 1346 به مسجدسلیمان تبعید کرد. با گشوده شدن پروندههای اتهامات پیشین، در مرداد 1347 دوباره به یک و نیم سال زندان محکوم شد ولی اجرای حکم به تعویق افتاد تا در پنجم آبان همان سال بازداشت و به زندان قصر منتقل شد و تا اردیبهشت 1348 در زندان بود؛ و پس از آزادی راهی نجفآباد شد.
در خرداد 1349 عالمان دینی اعلامیهای در تأیید مرجعیت امام خمینی صادر کردند و وی به دلیل مشارکت در صدور این اعلامیه مدت کوتاهی در حبس ماند و سپس آزاد شد. آیت الله منتظری در 1352 به مدت سه سال به طبس تبعید شد.
در مرداد 1353 محل تبعید وی از طبس به خلخال و سپس به سقز تغییر یافت. در اواخر 1353 نیز آزاد شد و به قم بازگشت. آخرین بازداشت وی در تیر 1354 بود که به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران، بازداشت و به 10 سال حبس محکوم گردید.
با اوجگیری مبارزات مردم در اواسط 1357 وی آزاد شد و پس از آزادی، در آذر 1357 به دیدار امام در پاریس شتافت و سپس در جمع روحانیون متحصن در دانشگاه تهران حضور یافت. منتظری به دلیل حضور در قم از عضویت در شورای انقلاب منتخب امام خمینی باز ماند اما در برخی جلسات آن شرکت میجست. وی آثار تألیفی زیادی نیز دارد.
مأخذ: اسناد انقلاب اسلامی، ج 3؛ گذری بر اندیشههای فقیه عالیقدر آیتالله منتظری؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2؛ نهضت امام خمینی، ج 1؛ تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی؛ جمهوری اسلامی، 30/11/1358.
پیام تبریک آیتالله سیدمحمد وحیدی
«بسمه تعالی. ملت مسلمان و شجاع ایران! اکنون که در اثر مجاهدات دلیرانه شما رژیم استبداد ریشهکن و دست استعمار از کشور عزیز کوتاه گردید از زحمات توان فرسای شما تشکر نموده و به روان پاک فدائیان اسلام و قرآن درود میفرستم و از همه طبقات علما و تجار و کسبه و دانشجو و اساتید محترم دانشگاه و کشاورز و کارگر و کارمند و همچنین نیروی هوایی و سایر واحدهای ارتش که نهضت مقدس را به نحوی از انحا یاری نمودهاند سپاسگزاری مینمائیم و از عموم مردم انتظار داریم از هر اقدامی که باعث ضررهای مادی و معنوی جامعه شود خودداری کرده و از اماکن ملی و دولتی که متعلق به خود ملت است محافظت نمایند و نگذارند عدهای خرابکار و عوامل باقی مانده نظام طاغوتی برای لکهدار نمودن انقلاب ملی ایران دست به حرکات غیراسلامی و غیرانسانی بزنند. سعادت و سربلندی عموم را از خداوند متعال خواستاریم.
فی 13 ربیعالمولود 99 قم سیدمحمد وحیدی» (اط 82/11 ص 3)
سیدمحمد وحیدی در 1295 به دنیا آمد و مبادی علوم دینی را در شبستر و تبریز فرا گرفت و سپس به قم رفت و مدت 8 سال به ادامه تحصیل پرداخت تا به درجه اجتهاد رسید. وی در 1323 به دعوت مردم آذربایجان غربی به این استان سفر کرد و حدود ده سال در آنجا به تبلیغ دین و فعالیتهای فرهنگی پرداخت و سپس در 1331 به قم بازگشت و به تدریس علوم دینی پرداخت.
وی در دو سال پایانی حکومت پهلوی و همزمان با اوج گیری مخالفتهای مردمی علیه حکومت پهلوی از مبارزات مردم پشتیبانی کرد و در پی واقعه 29 بهمن 1356 تبریز و شهید و مجروح شدن تعدادی از مردم این شهر با صدور اطلاعیه ای به حکومت پهلوی اعتراض کرد.
مأخذ : روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2؛ فرهنگ آشتی، 8/3/1389.
پیام آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی
به گزارش روزنامه های اطلاعات و کیهان، آیت الله شیخ بهاءالدین محلاتی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی پیامی صادر کرد.
(اط 23/11 ص 8؛ کی 23/11 ص 5)
بهاءالدین محلاتی در آذر 1275 در نجف اشرف به دنیا آمد. پدرش آیتالله شیخ محمدجعفر محلاتی بود که در مجلس ختم رئیسعلی دلواری فتوای جهاد علیه نیروهای انگلیسی را صادر کرد و خود در رأس گروه هفتصد نفری برای مقابله با نیروهای متجاوز انگلیسی راهی بوشهر شد و حرکت آنها به خروج انگلیسیها از بوشهر انجامید.
شیخ بهاءالدین محلاتی در شش سالگی به همراه پدر به شیراز آمد. پس از گذراندن شش سال ابتدایی در مدارس سبک جدید و هشت سال فراگیری علوم دینی، حدود 1303ش عازم نجف اشرف شد و تحصیلات دینی را پی گرفت و سرانجام پس از 9 سال به شیراز بازگشت و در مدرسه مقیمیه تدریس را آغاز کرد. پس از یکسال وی دوباره راهی نجف شد اما به دلیل بیماری پدر به شیراز بازگشت و در آنجا ساکن شد. وی علاوه بر فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در عرصه مبارزات روحانیون علیه حکومت پهلوی حضور داشت و به همین دلیل بارها بازداشت و زندانی شد.
فعالیت سیاسی آیت الله بهاءالدین محلاتی با ملی شدن صنعت نفت ایران آغاز شد. در 1341 نیز وی به همراه سایر روحانیون با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و رفراندوم اصول ششگانه محمدرضا پهلوی، به مخالفت برخاست. پس از بازداشت امام خمینی در سحرگاه 15 خرداد 1342، وی نیز به دلیل اعتراض به بازداشت امام، در سحرگاه 16 خرداد به همراه تنی چند از روحانیون دستگیر و با هواپیما به تهران اعزام شد و در زندان قزل قلعه محبوس گردید.
آیتالله محلاتی روز 11 مرداد 1342 به همراه امام خمینی و آیتالله سید حسن قمی از زندان به منزل محافظت شدهای در تهران منتقل شد و به مدت دو ماه تحت نظر ساواک در تهران ماند و سرانجام 17/7/1342 اجازه یافت به شیراز بازگردد.
آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی پس از آن تا پیروزی انقلاب اسلامی به مبارزه علیه حکومت پهلوی ادامه داد.
حمایت از مبارزان مسلمان علیه حکومت پهلوی، اعتراض به تبعید امام خمینی در 13 آبان 1343، مخالفت با لایحه حمایت از خانواده تصویبی مجلس شورای ملی که مخالف قوانین دین اسلام بود، اعتراض و صدور اعلامیه علیه جنگ اشغالگران فلسطین با کشورهای مسلمان عربی، اعتراض به برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی، حمایت از امام خمینی در همه مقاطع تاریخی، حمایت از شیعیان لبنان، اعتراض به برگزاری جشن هنر شیراز و احیای فرهنگ ضد دینی، برگزاری مجلس ترحیم آیتالله سیدمصطفی خمینی، برگزاری مراسم چهلم شهیدان 19 دی 1356 قم، محکوم کردن کشتار مردم تبریز در 29 بهمن 1356، محکوم کردن کشتار مردم یزد در چهلم شهدای تبریز، محکومیت حمله به مساجد فعال توسط عناصر حکومت پهلوی، حمایت از قیام مردم اصفهان در اواخر مرداد 1357، صدور اعلامیه در تقبیح کشتار مردم تهران در جمعه خونین 17 شهریور 1357، اعلام عزای عمومی به مناسبت کشتار مردم در 1357ش، مخالفت با دولت جعفر شریف امامی و دولت نظامی غلامرضا ازهاری، دعوت مردم به تعطیلی و اعتصاب در مقابله با حکومت پهلوی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله اقدامات و فعالیتهای وی از هنگام آزادی از زندان تا پیروزی انقلاب اسلامی است.
مأخذ: آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک.
* اطلاعیه آیتالله سیدعبدالله شیرازی و اعلام تعطیل عمومی در روز 22 بهمن 1357
سخنگوی آیتالله سیدعبدالله شیرازی از سوی وی این اطلاعیه را منتشر کرد:
«این لحظاتی است که ماسک طرفداری از آزادی از چهره دولت غیرقانونی برداشته میشود و جای خود را به وحشیگری و خونریزی میدهد. حمله به پرسنل نیروی هوایی و همافران مبارز که با فریاد آزادی خود ندای حقطلبانه ملت را پاسخگو شدهاند، تأسفآور است... بر تمام اقشار ملت است که با آرامش کامل همدردی و پشتیبانی خود را از این مبارزات اعلام دارند.» (کی 22/11 ص 3)
سیدعبدالله شیرازی 13 اسفند 1271 در شیراز متولد شد. پدر بزرگش، آیت الله سیدمحمدعلی شیرازی، از مبارزان دوره مشروطه و از همرزمان شیخ فضل الله نوری بود. پدرش، آیت الله سیدمحمد طاهر موسوی، نیز به دلیل مخالفت با حضور بیگانگان در خلیج فارس تبعید شد که سید عبدالله نیز در این تبعید همراه پدر بود.
سیدعبدالله فراگیری علوم دینی را ابتدا در شیراز آغاز کرد و سپس از 1293 در نجف اشرف پی گرفت تا این که در 1305 به شیراز بازگشت و به ساماندهی حوزه علمیه شیراز پرداخت که پس از کودتای رضاخان از هم گسیخته بود.
آیت الله شیرازی در 1314 همزمان با اجرای قانون کشف اجباری حجاب توسط رضاشاه پهلوی به مشهد مهاجرت کرد. وی یکی از عالمان دینی دستگیر شده در واقعه مسجد گوهرشاد است که مدتی در تهران در زندان انفرادی به سر برد و پس از آزادی از زندان در دوم آبان 1314 به شیراز بازگشت و تدریس و تبلیغ دین را ادامه داد تا این که فشارهای وارده از سوی حکومت پهلوی وی را وادار کرد تا در بهمن همین سال مخفیانه عازم عراق شود.
آیت الله شیرازی سالها در عراق بود تا از سوی رژیم بعثی عراق از آن کشور اخراج شد و به ایران بازگشت چندی در تهران و چندی در شیراز به سر برد تا این که با درگذشت آیت الله سیدمحمدهادی میلانی در 1354ش و برای جلوگیری از کاهش فعالیتهای دینی حوزه علمیه خراسان به مشهد رفت و به تدریس علوم دینی، تأسیس مراکز فرهنگی، ساخت مسکن برای نیازمندان و مانند آن پرداخت و به مبارزات خود علیه حکومت پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد.
مأخذ: آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد؛ گلشن ابرار، ج 3.
اطلاعیه علما و روحانیون تبریز و دعوت مردم به آرامش
در ساعات پایانی امشب، اطلاعیهای از سوی علما و روحانیون تبریز صادر شد که در آن مردم به آرامش دعوت شده و از آنها خواستند تا با مأموران فرمانداری نظامی همکاری کنند و با سرپرستی آیات عظام به اخلالگران فرصت ندهند. (اط 23/11 ص7)
* مصاحبه آیتالله سیدکاظم شریعتمداری با هارولد برایلی خبرنگار بی بی سی
(کی 22/11 ص 5)
هارولد برایلی و جان سیمسون دو خبرنگار بنگاه سخنپراکنی بی بی سی در ایران در دوران پیروزی انقلاب اسلامی بودند. این دو در شهرهای مختلف ایران، به ویژه در تهران و اصفهان مصاحبههای مختلفی انجام داده و مخابره کردند.
مأخذ: دُرد و دَرد.
* نامه امام جمعه سردشت، ملاعبدالله قاسمیانی، به مهندس بازرگان مبنی بر آمادگی ایلات و عشایر اهل سنت برای فداکاری در راه امام خمینی
«جناب آقای مهندس بازرگان
به نام کلیه ایلات و عشایر اهل سنت و جماعت به جنابعالی اعلام میکنیم تمام عشایر مناطق کردستان حاضرند تا آخرین قطره، خون خود را در راه امام خمینی جانبازی نمایند. اختلافات شیعه و سنی را کنار گذارده، اجازه دهید چهار هزار ایلات و عشایر مسلح ما به تهران حرکت نموده خود را پروانهوار به آتش کفار زده و از امام خمینی حفاظت نمایند.
واعتصموا بحبلالله جمیعاً ولا تفرقوا
امام جمعه سردشت از مرکز کردستان» (کی 22/11 ص 2)
* کنترل فرودگاه مهرآباد تهران توسط مردم
از ساعت 2 بامداد و در پی خروج افراد نیروی هوایی، فرودگاه مهرآباد به دست مردم مسلح افتاد. این عده با همکاری کارکنان سازمان هواپیمایی کشوری، کنترل فرودگاه را به عهده گرفتند. تنها بخش مربوط به هواپیماهای شکاری توسط افراد نیروی هوایی محافظت میشود. ضمناً درجهداران و سربازان گارد شاهنشاهی مأمور محافظت از آشیانه سلطنتی نیز با مردم ابراز همبستگی کردهاند، امّا برای خروج از آشیانه، منتظر فرمان مافوق هستند. (اط 23/11 ص 7)
حمله تانک ارتش شاهنشاهی به بیمارستان جرجانی تهران
ساعت 2:30 صبح، یک دستگاه تانک به بیمارستان جرجانی تهران واقع در خیابان تهران نو حمله کرد و تعدادی آمبولانس و دیگر خودروها را از بین بُرد. مردم به این تانک حمله کردند و در 50 متری بیمارستان، آن را به تصرف خود درآوردند. از روزهای پیشین، مردم کیسههای شن و ماسه را به پشت بام این بیمارستان برده و سنگربندی کردهاند تا در مقابل حمله نظامیان شاهنشاهی مقاومت کنند. (اط 22/11 ص 4)
آتش گرفتن یک دستگاه تانک لشگر گارد در تهران و مجروحیت و دستگیری سرلشگرکاظم ریاحی توسط مردم
ساعت3 صبح امروز، یک تانک لشگر گارد شاهنشاهی توسط مواد منفجرة دستسازی که مردم ساخته و به سمت آن پرتاب کردند، آتش گرفت. این حادثه زیر پل میدان فوزیه (امام حسین(ع)) رخ داد. در پی این آتشسوزی سرلشگرکاظم ریاحی به همراه دو نفر از نیروهای گارد از تانک بیرون آمدند. سرلشگر ریاحی و دو نفر گاردی توسط مردم مجروح شدند.
مردم برای کشتن ریاحی اقدام کردند، امّا وی خود را تسلیم مردم کرد و گفت: «مرا نکشید. من تسلیم هستم. من به دستور این شاه خائن و کثیف این کار را کردم. ما را به زور اسلحه به مقابله با مردم میفرستند و اگر امتناع کنیم خودمان را میکشند». وی که حالش وخیم بود، توسط مردم به محل اقامت امام خمینی در تهران تحویل داده شد. (اط 22/11 ص 8)
تخلیه قرارگاه پلیس و راهنمایی و رانندگی تهران در ساعات اولیه صبح
ساعت 5 صبح، قرارگاه راهنمایی و رانندگی تهران و قرارگاه پلیس تهران واقع در میدان سپه (امام خمینی) تخلیه شد و مردم تعدادی از اتومبیلهای مقابل این قرارگاه را به آتش کشیدند. بخشی از اسناد قرارگاه پلیس توسط افراد قرارگاه و هنگام فرار از طریق قورخانه که پشت ساختمان قرار دارد، از این ساختمان خارج شد.
این مرکز در ساعت 9 صبح به دست مردم افتاد. (اط 22/11 ص 4 و 8، 23/11 ص 4)
سقوط پادگان حشمتیه و کشته شدن فرمانده آن
پادگان حشمتیه [تهران؛ خیابان شهید آیت الله قدوسی- اول خیابان سبلان] که حدود 1300 نفر نیرو داشت، در ساعت 7 صبح امروز مورد حمله مردم مسلح قرار گرفت. مردم حدود نیم ساعت این پادگان را محاصره کردند و در پی صدور دستور مقاومت خطاب به سربازان توسط سرهنگ ارمی فرمانده پادگان، درگیری طرفین آغاز شد. حدود ساعت 9 سرهنگ ارمی در تیراندازی مردم مسلح در محوطه پادگان کشته شد.
پس از آن نیز درگیری تا ساعت یک بعدازظهر ادامه داشت. در این ساعت آثار اولیه سقوط پادگان با فرار عدهای سرباز، درجهدار و افسر با لباس شخصی ظاهر شد و سرانجام مردم مسلح چند دقیقه بعد، از دیوار شرقی پادگان به داخل نفوذ کرده و آن را به تصرف خود درآوردند. مواد غذایی و سلاحها و مهمات مصادره شده توسط مردم، بلافاصله به مسجد محل تحویل گردید. (اط 23/11 ص 4)
سقوط اداره تسلیحات ارتش شاهنشاهی
مردم مسلح پس از سقوط کلانتری 10 و تصرف آن، به سمت اداره تسلیحات ارتش شاهنشاهی واقع در خیابان فرحآباد تهران رفتند. از روز گذشته افراد مسلح گارد شاهنشاهی مستقر در تسلیحات ارتش، برای جلوگیری از نزدیک شدن مردم تیراندازی هوایی میکردند؛ متقابلاً نیز مردم مسلح بیرون ساختمان مبادرت به شلیک هوایی میکردند. پس از تاریک شدن هوا و روشن شدن نورافکنهای ساختمان، تیراندازی طرفین آغاز و تا سحرگاه امروز ادامه یافت.
در زیر این تبادل آتش، مردم با دیلم و کلنگ دیوار غربی ساختمان تسلیحات ارتش شاهنشاهی را از 5 نقطه شکافتند و به داخل ساختمان نفوذ کردند.
با روشن شدن هوا، از شدت درگیری کاسته شد؛ امّا لحظاتی چند، صدای روشن شدن تانک و رگبار گلوله، دوباره به اوج رسید. نهایتاً ساعت 7 صبح، افراد مسلح بیرون ساختمان که بیشتر آنها از نفرات نیروی هوایی ملحق شده به مردم بودند، وارد ساختمان تسلیحات ارتش شدند و با در اختیار گرفتن سلاحهای موجود، همگی مسلح شدند.
حدود 1800 قبضه اسلحه و مقادیر زیادی فشنگ نیز به دست مردم افتاد. ساعت 8:45 یک دستگاه تانک از در جنوبی خارج شده و به سوی شرق در خیابان فرحآباد حرکت کرد. علیرغم شلیک مردم، به تانک آسیبی نرسید و به راه خود ادامه داد. 5 دقیقه بعد تانک دوم نیز به همین ترتیب خارج شد، امّا از بالای یک ساختمان دو طبقه یک بمب دستی به سوی تانک پرتاب شد و پس از انفجار دود غلیظی به راه انداخت امّا تانک به راه خود ادامه داد.
این تانک و تانک قبلی نهایتاً روبروی پادگان ستاد نیروی هوایی در خیابان فرحآباد، توسط مردم مسلحی که آنان نیز تانک در اختیار گرفته بودند، متوقف و سرنشینان آن در ستاد نیروی هوایی بازداشت شدند.
(اط 22/11 ص 8، 23/11 ص 4)
تخلیه و تصرف بسیاری از کلانتریهای تهران
صبح امروز کلانتری 4 تهران در خیابان فرح شمالی (سهروردی شمالی) توسط مردم تسخیر و پس از خروج افراد آن، به آتش کشیده شد. عدهای از مأموران این کلانتری پیش از این به مردم پیوسته بودند و بقیه نیز به کمیته امام خمینی تحویل داده شدند. همچنین قرارگاه پلیس واقع در خیابان شاهرضا(انقلاب)، تقاطع چهارراه کالج(حافظ) توسط مردم خلع سلاح شد. همچنین مأمورین مستقر در کلانتری مرکز واقع در خیابان پهلوی (ولی عصر (عج)) نیز به دنبال سایر کلانتریها، محل خود را تخلیه کردند؛ ساختمان این کلانتری حدود ساعت 9 صبح به طرز نامعلومی طعمه حریق شد.
همچنین خبر سقوط کلانتریهای 19،16،10،2،9،12،7 (خیابان 20 متری ولیعصر)، 11 (هفت چنار) و 6 تهران منتشر شد و سلاحهای آنها به دست مردم افتاد. (اط22/11 ص 7 و 8، 23/11 ص 4؛ کی 23/11 ص 4)
نبرد مردم با نظامیان شاهنشاهی در دوشانتپه
ساعت 9:30 صبح، صدای تیراندازی شدید از داخل پادگان نیروی هوایی واقع در دوشان تپه به گوش میرسید. تعدادی بالگرد نظامی نیز از بالا، نظارهگر پادگان بودند. مردم با خشم فریاد میزدند که بالگردها همافران پیوسته به مردم را زیر رگبار گرفتهاند؛ البته حمله بالگردها تأیید نشد. (اط22/11 ص 2 و 5)
پرواز یک فروند بالگرد نظامی بر فراز دانشگاه تهران در ساعت 10:30 صبح
(کی 22/11 ص 2)
گزارشهای متفاوت از تعداد کشتهشدگان دیشب و امروز تهران
به نقل از منابع پزشکی قانونی تا ساعت 10:30 امروز پیکر 25 نفر که در تیراندازیهای دیروز و دیشب کشته شده بودند، به پزشکی قانونی منتقل شده است؛ برخی از این پیکرها دیروز و دیشب در مساجد نگهداری شد و امروز برای انجام تشریفات قانونی به منظور صدور جواز دفن به این سازمان منتقل شده است؛ البته انتقال اجساد کشتهشدگان هنوز به پزشکی قانونی ادامه دارد.
همچنین بنا بر آمار بیمارستان نیروی هوایی (تهران)، پیکر 24 کشته شده و 70 مجروح در این مرکز شمارش شده است؛ صبح امروز نیز، 8 مجروح به این بیمارستان منتقل شده که به دلیل کمبود جا، مجروحان به بیمارستانهای دیگر منتقل شدهاند.
سخنگوی جمعیت شیر و خورشید سرخ نیز اعلام کرد که در پی ناآرامیهای جمعه شب تا ساعت 9 صبح امروز، دویست و پنج مجروح و کشته به بیمارستانهای تابعه این جمعیت انتقال داده شده است: بیمارستان شیر و خورشید در ابتدای جاده تهرانپارس (25 شهریور سابق)، 109 مجروح و 30 کشته؛ بیمارستان فیروزآبادی 27 مجروح و 3 کشته؛ بیمارستان مولوی 9 مجروح و یک کشته؛ بیمارستان نمونه 11 مجروح و 8 کشته.
بنا به گزارش دیگری، از ساعت 23 دیشب تا ساعت 24 امشب در حوادث تهران جمعاً 163 نفر کشته و 622 نفر مجروح شدند. این آمار به جز مجروحان بیمارستان نیروی هوایی است.
بنا به همین گزارش در بیمارستانهای مفید 4 زخمی؛ جرجانی 53 کشته و 136 نفر زخمی؛ اهری 2 زخمی؛ سوم شعبان یک کشته و 17 نفر زخمی؛ امیراعلم 6 کشته و 15 زخمی؛ شهدا (رضا پهلوی تجریش) 10 کشته و 34 زخمی؛ دکتر فاطمی یک کشته و 11 زخمی؛ بهرامی 3 کشته و 26 زخمی؛ سعادتآباد یک کشته و 3 زخمی؛ شفا یحیائیان 8 کشته و 60 زخمی؛ سوانح 4 کشته و 40 زخمی؛ سینا 4 کشته و 35 زخمی؛ رویال 3 کشته و 32 زخمی؛ فیروزگر 17 زخمی؛ نیروی هوایی 32 کشته ولی از تعداد زخمیها اطلاعی در دست نیست؛ هزار تختخوابی 5 کشته و 26 زخمی؛ شریعتی (داریوش کبیر) 2 کشته و یک زخمی؛ زنان 6 زخمی؛ لقمانالدوله 6 کشته و 20 زخمی؛ طرفه 7 کشته و 57 زخمی، بوعلی 21 کشته و 80 زخمی.
بنا به همین گزارش 30 نفر از کشتهشدگان افراد گارد و بقیه افراد غیرنظامی و همافران بودهاند.
شب گذشته بالگردهای نظامی از اولین ساعات شروع تیراندازی به پرواز درآمده و شروع به جمعآوری مجروحین و کشتهشدگان کردند. این تلاش تمام شب گذشته ادامه داشت و بالگردهای دو پروانهای هر بار حدود 80 نفر کشته و مجروح را با خود به بیمارستان سلطنتآباد منتقل کردند. (اط 22/11 ص 7؛ کی 22/11 ص 2)
سقوط زندان اوین
صبح امروز زندان اوین، محل شکنجه بسیاری از مبارزان ضدحکومت پهلوی، پس از چندین ساعت محاصره به دست مردم افتاد. از نخستین ساعات شب گذشته تعدادی از مردم مسلح تهران این زندان را به محاصره درآوردند و در نهایت پس از چندین ساعت نبرد، موفق به تسخیر آن شدند. (اط 23/11 ص 4)
زندان اوین به همراه زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری، مخوفترین زندانهای پهلوی دوم بودند. این زندان، در کنار دهکده اوین در شمیرانات تهران واقع شده است و در دوره پایانی حکومت پهلوی تعداد زیادی از مخالفان حکومت را در خود جای داده بود.
پس از آغاز قیام پانزده خرداد 1342 و افزایش تعداد مخالفان حکومت پهلوی، از 1352 ساخت زندان اوین آغاز شد. این زندان دارای بندهای عمومی و انفرادی بود. زندانیان محبوس در اوین از نظر ساواک از جمله خطرناکترین زندانیان سیاسی به شمار میآمدند که حق ملاقات با خانوادههای خود را نیز نداشتند.
شکنجه گران زندان اوین از جمله رسولی، کمالی، تهرانی و حسینی از خشنترین شکنجهگران ساواک بودند که برای اقرار گرفتن از متهم خود به شکنجههایی چون کشیدن ناخن، زدن ضربات شلاق، سوزاندن نقاط مختلف بدن، استفاده از دستگاه مخوف شکنجه آپولو، استفاده از شوک الکتریکی، کشتار و اعدام توسل میجستند. وضعیت این زندان به قدری نامناسب بود که مطالب متعددی از آن در مطبوعات خارجی به چاپ میرسید.
بسیاری از همراهان امام خمینی در طول مبارزه علیه حکومت پهلوی چند سالی در این زندان سپری کردهاند.
مأخذ: دانشنامه زندان سیاسی.
باز شدن درهای زندان قصر
ساعت 10 صبح امروز تعدادی از مردم مسلح تهران، حمله خود را برای تصرف زندان قصر آغاز کردند. این زندان، که گفته میشود بزرگترین زندان دوران حکومت پهلوی است، ساعت یک بعدازظهر به دست مردم افتاد. تصرف زندان قصر، تعدادی کشته و زخمی برجای گذاشت.
پس از تسخیر زندان، درهای آن بر روی زندانیان گشوده و آنها از زندان آزاد شدند. در این بین عدهای از افغانیها که به جرم ورود غیرمجاز به کشور در زندان بودند، همچنین تعدادی از زندانیان عادی، توسط مردم مسلح به مسجد صاحبالزمان(عج) واقع در خیابان شیخ صفی منتقل شدند. (اط23/11 ص 4)
زندان قصر، بزرگترین زندان عمومی تهران بود که در سالهای سلطنت رضا شاه در قصر ییلاقی شاه قاجار ساخته شد. این زندان از جنوب به خیابان پلیس، از شمال به خیابان معلم، از شرق به خیابان مرودشت و از غرب به خیابان کلانتری سوار محدود بود. در ساخت این زندان از زندانهای پیشرفته خارجی الگوبرداری شد.
زندان قصر 14 حیاط بزرگ و کوچک و در مجموع دارای 192 اتاق بود. این زندان خود 7 زندان ویژه و یک ساختمان قدیمی که زندان یک نامیده میشود دارد. این زندان تاریخچه کاملی از زندانیان دوره پهلوی اول و دوم است. در این زندان از همه نوعی زندانی اعم از عادی، سیاسی و رجال مغضوب رضاشاه و محمدرضا پهلوی محبوس بوده اند.
گروههای معروفی چون گروه 53 نفر، سران ایلات و عشایر، اعضای حزب توده، زندانیان سیاسی تحت نظر ساواک و مبارزان علیه حکومت پهلوی به ویژه در دو سال پایانی حکومت پهلوی در این مکان زندانی بودند.
در دو سال پایانی حکومت پهلوی به دلیل فراوانی تعداد زندانیان سیاسی، عمده خبرهای مربوط به مبارزان زندانی از این زندان به گوش میرسید. از جمله خبر در خطر بودن جان تعدادی از زندانیان سیاسی این زندان در 20 دی 1357 باعث شد تا روز بعد مردم و خبرنگاران در مقابل این زندان تجمع کنند.
در روزهای پایانی رژیم شاهنشاهی نیز بارها مردم نقاط مختلف تهران برای استقبال از مخالفان سیاسی آزاد شده حکومت پهلوی در مقابل این زندان تجمع کردند. اعتصاب غذای شش هزار نفر از زندانیان عادی این زندان به نشانه حمایت از مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی از جمله خبرهای این زندان در روزهای پایانی حکومت پهلوی است.
مأخذ: اسنادی از زندان و زندانیان سیاسی در عصر پهلوی (1330-1304)؛ خاطراتی از سازمان افسران حزب توده ایران؛ پلیس خفیه ایران؛ سایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
پیوستن بخشی از نیروهای پادگان عشرتآباد (ولی عصر عج) تهران به مردم
ساعت 11 صبح امروز، گروهی از مردم مسلح، پادگان عشرتآباد تهران (مقر واحدهای نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی و گارد شاهنشاهی) را محاصره کردند؛ ابتدا تیراندازیهایی صورت گرفت و سپس بسیاری از سربازان حاضر در پادگان، به طرفداری از مردم، لباسهای نظامی را از تن بیرون کرده و اسلحه به دست و با پرچم سفید به مردم پیوستند و به آنها در تصرف پادگان کمک کردند. این پادگان در ساعت 12 ظهر توسط مردم به تصرف درآمد. (1ط 22/11 ص 7، 23/11 ص 4)
پادگان عشرتآباد باغی بود که به دستور ناصرالدین شاه قاجار در 16 آذر 1253 برای تفریح و تفرج وی ساخته شد و بیرون از شهر تهران قرار داشت.
این باغ بین قصر قاجار و باغ نگارستان ( میدان بهارستان ) واقع شده بود. با مرگ ناصرالدین شاه باغ و عمارت عشرتآباد متروک ماند و در پی کودتای سوم اسفند 1299 رضاخان میر پنج (پهلوی) این عمارت توسط نیروهای قزاق اشغال شد و بیشتر دستگیرشدگان کودتای رضاخان در آن زندانی شدند.
در اوایل حکومت پهلوی از این عمارت به همراه زندان کوچکی که در آن ساختند به عنوان زندان استفاده شد. در ابتدای حکومت محمدرضا پهلوی تیپ یکم پیاده مرکز در آن استقرار یافت و رسماً به پادگان نظامی تبدیل شد.
امام خمینی پس از بازداشت در 15 خرداد 1342 ابتدا به باشگاه افسران و سپس پادگان قصر منتقل شد و از 4 تیر تا 11 مرداد 1342 در این زندان محبوس بود. همچنین تعداد زیادی از شاگردان و همراهان امام در مبارزه علیه حکومت پهلوی در دوره قیام 15 خرداد 1342 و پس از آن در این زندان به سر بردند.
اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی از حوادث تاریخی این پادگان است. همچنین سران نهضت آزادی ایران از جمله مهدی بازرگان در مهر 1342 در این زندان محاکمه شدند. این پادگان در 22 بهمن 1357 توسط مردم تسخیر شد.
مأخذ: دانشنامه زندان سیاسی.
اوجگیری نبرد نیروی هواییِ پیوسته به مردم، با نیروهای لشگر گارد شاهنشاهی در تهران
بین ساعت 11:30 تا 12 ظهر، نبرد نیروی هوایی و مردمی با نیروی لشگر گارد شاهنشاهی در خیابان تهران نو و نزدیکی پادگان نیروی هوایی به اوج رسید. اعضای نیروی هوایی با حمایت نیروهای مردمی، در فاصله میدان فوزیه (امام حسین(ع)) تا ایستگاه پمپ بنزین قاسمآباد، مستقر شده و پشت کیسههای شن سنگر گرفته بودند. عدهای در این سنگرها در حال آماده کردن کوکتل مولوتف بودند تا با آن به مقابله با نیروهای لشگر گارد شاهنشاهی بپردازند.
بیمارستان بوعلی سینا نیز که در این مسیر قرار دارد، توسط عدهای از نفرات نیروی هوایی که به مردم پیوستهاند حفاظت میشود. در پادگان نیروی هوایی نیز به هر کس که دارای کارت پایان خدمت است برای دفاع از خود، مردم و انقلاب، اسلحه تحویل داده میشود.
سربازان گارد شاهنشاهی و فرمانداری نظامی نیز با حمایت بالگردها به مردم تیراندازی میکنند. ساعت 11:30 به بعد، کمکم نیروهای گارد شاهنشاهی و فرمانداری نظامی عقبنشینی کردند و مردم با هر وسیله ممکن، مجروحان را به بیمارستانهای مختلف رساندند. (اط 22/11 ص 2)
لشگر 1 پیاده گارد، تابع نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی بود. این لشگر در 1348 با تغییر نام، «لشگر پیاده گارد شاهنشاهی» نام گرفت که به همراه «گارد جاویدان شاهنشاهی» و «مرکز آموزش»، «سازمان گارد شاهنشاهی» را تشکیل میدادند. این لشگر کارآمدترین، مجهزترین و آمادهترین لشگر نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی به شمار میرفت.
افراد این لشکر از وفادارترین اشخاص به رژیم شاهنشاهی انتخاب میشدند؛ و نسبت به سایر نفرات ارتش دارای مزایای ویژهای بودند.
نفرات لشکر گارد و سازمانهای وابسته، از وفادارترین اشخاص به رژیم شاهنشاهی گزینش میشدند.
به همین دلیل در جریانات پیروزی انقلاب اسلامی، حکومت پهلوی با تکیه بر افراد «سازمان گارد شاهنشاهی» اعم از «گارد جاویدان شاهنشاهی» و «لشگر پیاده گارد شاهنشاهی» در پی سرکوب تظاهرات مردمی در تهران برآمد، امّا در مقابل حرکت توفنده انقلاب کاری از پیش نبرد.
مأخذ: فروپاشی ارتش شاهنشاهی؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1.
صدور نخستین اطلاعیه «ارتش مردم» در تهران
در نخستین اطلاعیه با عنوان «ارتش مردم» که بر روی دیوارهای شهر تهران چسبانده شده بود، 5 دستورالعمل آمده است:
«1- از پراکنده شدن خودداری کنید 2- از بینظمی جلوگیری کنید 3- از مصرف مهمات برای تمرین و آزمایش خودداری شود 4- با تشکیل دستههای 3 تا 9 نفری هر نوع یورش مهاجمان را خنثی کنید 5- از تیراندازی به طور همزمان با یکدیگر خودداری کنید.» (کی 22/11 ص 2)
صدور دومین اطلاعیه «ارتش مردم» در تهران
پیش از ظهر امروز، دومین اطلاعیه با عنوان «ارتش مردم» به صورت دستنویس بین نیروهای مسلح پخش گردید و روی دیوارها نصب شد. در این اطلاعیه از مردم خواسته شده که در شب نهایت همکاری با افراد مسلح «ارتش مردم» داشته باشند.
همچنین از مردم خواسته شده ضمن حفظ آمادگی خود برای هر گونه کمک مورد نیاز، شبها به خیابان نیایند تا مردان مسلح بتوانند هر هجومی را با کمترین تلفات سرکوب کنند. در این اطلاعیه به مردم هشدار داده شده که امکان حمله افراد گارد شاهنشاهی وجود دارد و باید آمادگی خود را حفظ کنند. (کی 22/11 ص 2)
تصرف سه دستگاه تانک و 150 قبضه اسلحه ارتش شاهنشاهی توسط مردم
حدود ساعت 12 ظهر، مردم حاضر در خیابان تهران نو (شهر تهران) سه دستگاه تانک از لشگر گارد ارتش شاهنشاهی را به تصرف خود درآوردند. همچنین حدود 150 قبضه اسلحه نیز به دست مردم افتاد. مردم با کمک همافران، سنگرهایی برای دفاع از خود در مقابل نظامیان گارد شاهنشاهی ایجاد کردند.
خیابانهای اطراف پادگان نیروی هوایی در خیابان تهران نو، زیر چرخهای تانکها خراب شده و لکههای خون و اجسادی از کشتهشدگان در خیابان دیده میشود. (اط22/11 ص 2)
تیراندازی یک فروند بالگرد ارتش شاهنشاهی به مردم تهران
ساعت 12:30، یک فروند بالگرد نظامی ارتش شاهنشاهی در مقابل بیمارستان جرجانی [تهران؛ خیابان دماوند] بر فراز اجتماع مردم پرواز کرده و به آنها تیراندازی میکرد. چند نفر از اعضای نیروی هوایی که به مردم پیوستهاند، به سوی بالگرد تیراندازی کردند و در نتیجه بالگرد مسلح از منطقه دور شده است. (اط22/11 ص 2)
آتش گرفتن یک دستگاه تانک در منطقه لویزان تهران
حدود ساعت 12:30 چهار دستگاه تانک از لویزان عازم سطح شهر شده و به منطقه نیروی هوایی آمدند که یک دستگاه از آنها توسط مردم به آتش کشیده شد. دو دستگاه تانک دیگر از خیابان 27 متری خاتم، دیوار پایگاه نیروی هوایی را که افراد آن به مردم پیوستهاند، خراب کرد و به داخل آن نفوذ نمود. یک دستگاه تانک دیگر نیز از خیابان 15 متری پمپ بنزین قاسمآباد، ورودی فرودگاه نیروی هوایی را در هم شکست و به داخل فرودگاه که تحت تصرف همافران انقلابی و سربازان طرفدار انقلاب و امام خمینی است، نفوذ کرد. صدای رگبار مسلسل از داخل فرودگاه به گوش میرسد و لحظهای قطع نمیشود. (اط 22/11 ص 2)
محاصره ایستگاه تلویزیون تهران توسط نیروهای لشگر گارد شاهنشاهی
یک گردان زرهی از لشگر گارد شاهنشاهی برای جلوگیری از حمله مردم به آن، صبح امروز در اطراف این مجموعه واقع در خیابان جامجم (تهران) مستقر شدند. (اط 22/11 ص 8)
حضور مردم مسلح در جامجم و تصرف رادیو تلویزیون
پیش از ظهر امروز، مردم مسلح در اطراف ساختمان رادیو و تلویزیون سنگر گرفتند. با عقبنشینی صلحآمیز افراد فرمانداری نظامی، ساختمان رادیو و تلویزیون بدون درگیری به تصرف مردم درآمد. پس از صدور اعلامیه آیتالله طالقانی خطاب به کارکنان اعتصابی رادیو تلویزیون مبنی بر لزوم برقراری ارتباط با مردم، کارکنان اعتصابی ساعت 5:45 بعدازظهر به مرکز رادیو تلویزیون آمدند.
در این ساعت رادیو ایران با قطع برنامه موسیقی، ابتدا سرود «ای ایران، ای مرز پرگهر» را پخش کرد. پس از آن نیز نخستین جملات رادیو انقلاب پخش شد: «اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب.
امروز به همت مردانه ملت، آخرین دژهای استبداد فروریخت. یکی از آخرینها رادیو بود. صدای واقعی استمداد ملت به ما نیرو داد و راهمان را هموار کرد تا بتوانیم همچون پارهای کوچک از پیکر عظیم مردم صدای راستین انقلاب را به گوشها برسانیم».
با این پیام رادیو ارتباط خود را با مردم شروع کرد. پس از حضور کارکنان اعتصابی در محل رادیو تلویزیون، نظامیان و تانکها که تصاویر امام خمینی بر روی آنها به چشم میخورد، این محل را به تدریج ترک کردند. تلویزیون انقلاب تا ساعت 11 شب برنامه داشت.
در این مدت پیام امام خمینی به مردم مبنی بر جلوگیری از آشوب و لزوم همکاری با دولت موقت انقلاب، پیام برخی آیات عظام، پیام مهندس مهدی بازرگان و پیام کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران پخش شد. رادیو نیز تا ساعتها پیام ستاد انقلاب و اخبار مربوط به آن را پخش میکرد. (اط 23/11 ص 2 و 4)
عقبنشینی واحد بزرگی از گارد شاهنشاهی در پی مقاومت مردم تهران
یک واحد بزرگ از گارد شاهنشاهی که از طریق خیابان سبلان و خیابانهای منتهی به پادگان نیروی هوایی به طرف این پادگان در حرکت بود، با مقابله و مقاومت شدید مردم و بخشی از نفرات نیروی هوایی که به مردم پیوستهاند، مجبور به عقبنشینی شد. (اط22/11 ص 8)
تصرف یک دستگاه تانک نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی در تهران
گروهی از جوانان مسلح به کوکتل مولوتف، در محله آبسردار تهران، به یک دستگاه تانک نیروی زمینی که در حال عبور بود، حمله کرده و پس از پرتاب چند کوکتل مولوتف آن را متوقف کردند.
در این موقع تیراندازی مأموران نیروی زمینی آغاز شد اما سرانجام با مقابله مردم، نیروهای فرمانداری نظامی متفرق شده و تانک به دست مردم افتاد. چون مردم نحوه راهاندازی تانک را بلد نبودند، تانک همانجا متوقف شده و مردم از آن مراقبت میکنند. (اط 22/11 ص 8)
محاصره ایستگاه رادیو توسط مردم مسلح تهران
ساعت 11 صبح حدود 150 نفر از مردم مسلح که نفرات نیروی هوایی نیز در میان آنها دیده میشود، ساختمان رادیو را در میدان ارک تهران به محاصره خود درآوردند. این در حالی است که نیروهای گارد شاهنشاهی و نیروی زمینی ارتش، در بالای پشت بام ساختمان رادیو و پنجرههای مشرف به خیابان بر این عده تسلط دارند. (اط 22/11 ص 8)
پایان تحصن جمعی از خانوادههای نفرات نیروی هوایی و هوانیروز
خانوادههای افسران، درجهداران و همافران نیروی هوایی و هوانیروز که از صبح دوشنبه هفته گذشته تحصن کرده بودند، صبح امروز با صدور بیانیهای به تحصن خود پایان دادند. در بیانیه پایانی این تحصن آمده است:
«ما خانوادههای افسران، درجهداران و همافران با سپاس و ستایش از ملت مبارز ایران که افسران، درجهداران، همافران و سربازان پیوسته به صفوف مردم را به گرمی پذیرا شده، با تأکید مجدد در همبستگی خود با کلیه افراد ملت ایران، با اعلام حقانیت مبارزات مردم به رهبری امام خمینی برای سرنگونی رژیم منحط و فاسد پهلوی، با تشکر از همکاریهای ذیقیمت وکلای مبارز دادگستری و کمکهای کمیته امام خمینی و آقای حسین [ناخوانا] و کلیه افراد و جمعیتها و سازمانهایی که در طول تحصن با ما اعلام همبستگی کردند، به احترام افسران، درجهداران، همافران و سربازانی که دوشادوش مردم ایران به نبرد مستقیم علیه رژیم طاغوتی دست زدهاند، با آنکه هنوز تعدادی از افراد ما در بند میباشند، به تحصن خود خاتمه میدهیم، تا بتوانیم همگام با تمام فرزندان ایران زمین در حمله به صفوف دشمن، آزادی ایران و فرزندان و برادران و همسرانمان مستقیماً شرکت جوئیم.
خانوادههای افسران، درجهداران و همافران نیروی هوایی و هوانیروز»
(کی 22/11 ص 5)
ساعت 8 صبح روز 14 بهمن 1357، حدود 2000 نفر از خانوادههای کادر نیروی هوایی ارتش که به تازگی دستگیر شده بودند، به قصد تحصن در کاخ دادگستری (تهران) گرد آمدند. این عده سپس به سوی دانشگاه تهران حرکت کردند و در مسجد این دانشگاه تحصن کردند.
متحصنین اعلام کردند تا زمانی که همافران و درجهداران دستگیر شده آزاد نشوند، به تحصن خود ادامه خواهند داد.
گروهی از مردم نیز به نشانه همدردی با این عده، به تحصن آنها پیوستند. برخی قضات شهرستان تهران نیز با صدور اطلاعیهای، ضمن اعلام همبستگی با خانواده بازداشتشدگان، به دستگیری غیرقانونی این عده اعتراض کردند. سرانجام نیز این اعتصاب، با پیروزی انقلاب اسلامی به پایان رسید.
همافران افرادی با مدرک دیپلم ریاضی، طبیعی و یا هنرستان بودند که از اواسط دهه چهل شمسی به منظور تشکیل کادر فنی پیشرفته برای نیروی هوایی ارتش با شرایطی خاص به استخدام این نیرو در آمدند.
برابر مقررات استخدام، این عده نمیتوانستند به درجه افسری نایل گردند. وظیفه آنها این بود که امور فنی را در قسمتهای تعمیر و نگهداری نیروی هوایی انجام دهند. تعداد همافران 12هزار برآورد میشدند. این افراد پس از دریافت آموزشهای لازم در آمریکا به ایران آمدند و در نیروی هوایی مشغول به خدمت شدند، اما همیشه به دلیل وجود زمینه مساعد در بازار کار آزاد برای این عده و نیز به دلیل وجود ممانعت سازمانی نسبت به ترفیع درجه، به طبقه خاص و ناراضی نیروی هوایی درآمدند.
مأخذ: تاریخ نیروی هوایی ایران؛ اعترافات ژنرال؛ حماسههای اسلامی ملت ایران به رهبری امام خمینی؛ آیندگان، ش 13280.
تغییر نام «میدان ژاله» تهران به «میدان شهدا»
کارکنان شهرداری مرکز و همه مناطق شهرداری تهران، صبح امروز در میدان ژاله (تهران) اجتماع کردند و این میدان را به نام «میدان شهدا» نامگذاری کردند. در چهار طرف این میدان، تابلوی «میدان شهدا» نصب گردید. (کی 22/11 ص 8)
ساعت 9:30 شب 10 شهریور 1357، آیتالله یحیی علامه نوری در مجمع تحقیقات و معارف اسلامی واقع در خیابان ژاله تهران سخنانی ایراد کرد. بعد از پایان سخنرانی، جمعیت که حدود 12000 نفر برآورد میشد، هنگام متفرق شدن به تظاهرات پرداختند و با نظامیان و نیروهای شهربانی درگیر شدند.
در این درگیری یک نفر از مردم به شهادت رسید و مردم پیکر شهید را بر روی دست در خیابانهای ژاله، شهباز و جابری و با شعار «لا اله الا الله» تشییع کردند. در شبهای بعد آیتالله یحیی نوری در سخنرانی خود در محل حسینیه اش، میدان ژاله را میدان شهدا نامید.
مأخذ: کالبد شکافی یک واقعه (17 شهریور 1357)؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب دهم.
دستگیری سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران و رییس سابق شهربانی شاهنشاهی توسط مردم
سپهبد مهدی رحیمی، چند ساعت پس از امضای آخرین اعلامیهاش به عنوان فرماندار نظامی تهران، توسط مردم دستگیر و به کمیته موقت امام خمینی منتقل شد. مطبوعات مدعی شدند که وی پیش از این طی مذاکراتی با آیتالله سید محمود طالقانی، حاضر به تسلیم شده بود، اما بعداً در مقابل مردم به مقاومت پرداخت.
گفته میشود سپهبد رحیمی هنگام سقوط شهربانی، در میدان سپه دستگیر گردید. خبرنگار روزنامه اطلاعات هنگام تحویل رحیمی به کمیته موقت امام خمینی، مصاحبه کوتاهی با او انجام داد. رحیمی در این مصاحبه خود را بیگناه دانسته و گفت که همیشه خدمتگزار مردم بوده است. متن مصاحبه کوتاه وی با خبرنگار روزنامه اطلاعات به این شرح است.
«س: تیمسار چطور دستگیر شدید؟
ج: امروز ظهر در حالیکه به تنهایی در میدان سپه راه میرفتم چند نفر روی سرم ریختند و مرا دستگیر کردند و به اینجا آوردند، کمی هم اذیتم کردند و کتکم زدند، ولی مهم نیست، جوان بودند، من بیگناه هستم و کاری نکردهام، من همیشه خدمت خدا را کردهام و خدمتگزار مردم بودهام.
س: چرا پس به پیام امام خمینی که طی آن، شما و دیگر امرای ارتش را دعوت به پیوستن به مردم کرده بودند توجهی نکردید؟
ج: من سرباز بودم و سوگند خورده بودم و باید به سوگندم وفادار میماندم. من ضمن ستایش شخصیت امام خمینی در مسیری حرکت میکردم که در آن مسیر خود را موظف میدانستم آنچه را که در خدمت ارتش است انجام دهم، ضمناً به این انقلاب هم بیاعتقاد نبودم و مطمئن هستم از این به بعد ایران پیشرفت خواهد کرد.
س: درباره وضع فعلی خود چه فکر میکنید؟
ج: خوشحالم که اگر اسیر هم هستم، اسیر دست مسلمانان هستم و حق و عدالت اجرا خواهد شد.» (اط 23/11 ص 4)
تصرف ساختمانهای وزارت کشور، آب و برق و باشگاه شعبان جعفری توسط مردم تهران
(اط 23/11 ص 4)
باشگاه جعفری در تهران ضلع شمالی پارک شهر، در خیابان شهید فیاض بخش فعلی قرار داشت. این مکان اکنون زورخانه شهید فهمیده نام گرفته است. این باشگاه را شعبان جعفری، پس از 28 مرداد 1332 با کمک های مالی و پشتیبانی رژیم پهلوی احداث کرد؛ و مرکزی بود برای سازماندهی باستانی کاران طرفدار رژیم شاه که عمدتاً از لومپن ها و لاتها بودند.
ساختمان وزارت کشور در تهران، ضلع جنوبی پارک شهر، خیابان بهشت واقع شده بود؛ این بنا اکنون ساختمان مرکزی شهرداری تهران است.
اداره آب تهران در خیابان آریامهر( فاطمی) قرار داشت؛ اکنون نیز متعلق به سازمان آب و فاضلاب تهران است.
اداره برق تهران در ضلع شمال شرقی میدان ژاله( شهدا) تهران قرار داشت. این ساختمان اکنون نیز در اختیار سازمان برق منطقهای تهران است.
تصرف ساختمان نمایندگی رژیم صهیونیستی در تهران به دست مردم
حدود ظهر امروز سفارت رژیم صهیونیستی در تهران واقع در خیابان کاخ(فلسطین) نبش خیابان بزرگمهر به تصرف مردم درآمد. مردم ضمن دستیابی به اسناد آن، این مرکز را ویران کردند.
بر سردر ساختمان این سفارت بر پارچه سبز رنگی نوشته شده «سفارت فلسطین» و بر پارچه قرمز رنگی این شعار به چشم میخورد: «اسرائیل نابود است، فلسطین پیروز است». بر سر در نمای داخلی ساختمان روی یک تخته چوب کوچک نوشته شده است: «دفتر آزادیبخش فلسطین،[y] P.L.O.EMBASS» در محل ورودی این ساختمان بر روی یک پارچه سفید شعار «مرگ بر بختیار» به چشم میخورد. این ساختمان شمالی سه طبقه، در هم ریخته و دیوارهای آن از دود پوشیده شده است.
بر دیوار داخلی ساختمان نوشته شده: «درود بر سازمان الفتح، صهیونیسم نابود است.» ضمناً نردههای فلزی و ورقههای آهنی از اطراف باغ ساختمان نمایندگی کنده شده است. بقایای دو اتومبیل با پلاک سیاسی در حیاط پشت ساختمان به چشم میخورد. تعدادی از مردم مبارز تهران که گفته میشود از اعضای کمیته امام هستند، در حال باز کردن دکل بسیار بزرگ بیسیم باغ ساختمان هستند.
یکی از تسخیرکنندگان این ساختمان، به خبرنگاران گفت که در این مرکز، اسناد و مدارکی از ساواک و فعالیتهای جاسوسی و امنیتی اعضای سفارت رژیم صهیونیستی به دست آمده است؛ برخی از این فعالیتها، به منظور شناسایی مبارزان فلسطینی انجام میشده است. از صبح تا ظهر امروز، عدهای از مردم با بیل و کلنگ، در پی نفوذ به این ساختمان بودند که در نهایت از سقف آن که بتونی بود، وارد ساختمان شدند.
(اط 23/11 ص 4 و 5)
در پی به قدرت رسیدن رضاخان پهلوی با کودتای سوم اسفند 1299، انتقال یهودیان ایران به سرزمین فلسطین به منظور برپایی دولت یهودی به عنوان رکن اساسی فعالیت صهیونیسم جهانی شدت گرفت و در سراسر دوره سلطنت رضاشاه ادامه یافت. شایان گفته است که حزب صهیونیسم در فروردین 1300 در ایران اعلام موجودیت کرد و ÷س از دو هفته در سراسر ولایات ایران شعبه های خود را دایر نمود.
رضاشاه در مواردی حتی از چاپ تبلیغات ضد صهیونیستی در مطبوعات کشور ممانعت به عمل آورد. این همراهی به گونهای بود که کانونهای سازمانهای صهیونیستی در مناطق مختلف کشور فعال بودند، اما به منظور جلوگیری از اعتراضات مردمی این فعالیتها عمدتاً پنهانی بود.
با اخراج و تبعید رضاشاه از کشور و اشغال ایران در سوم شهریور 1320 توسط متفقین و همزمان با به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی، فعالیت و نفوذ تشکیلات صهیونیستی گسترش یافت و سازمانهای متعدد صهیونیستی در کشور پایهگذاری شد و فعالیت مستمر آنها تا پیش از تأسیس رژیم صهیونیستی ادامه داشت.
پس از تأسیس رژیم صهیونیستی در اردیبهشت 1327، ایران پس از ترکیه، دومین کشور اسلامی منطقه بود که در 24/12/1328 اسراییل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت و نمایندهای نیز به فلسطین اشغالی اعزام کرد.
دولت ایران از سوی پشتیبانان صهیونیسم تحت فشار بود تا این دولت را به رسمیت بشناسد، از سوی دیگر از افکار عمومی مردم مسلمان ایران و عالمان دینی نگران بود. گفته میشود نخستوزیر وقت، محمد ساعد، برای تصویب این شناسایی از اسراییل 000/400 دلار رشوه گرفته است.
همین شناسایی دو فاکتو باعث شد تا رژیم صهیونیستی به طور غیررسمی سفارت (نمایندگی) خود را در تهران تأسیس کند. روابط ایران و اسراییل در دوره پهلوی در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی، نفتی، نظامی، امنیتی، فرهنگی، دانشجویی، کشاورزی و... ادامه یافت.
در ماجرای نهضت نفت و دوره نخستوزیری محمد مصدق، زیر فشار افکار عمومی مردم مسلمان ایران و نفوذ آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، دولت ایران روابط خود را با اسراییل قطع کرد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و تثبیت قدرت متمرکز شاه، تجدید رابطه با رژیم صهیونیستی در دستور کار دولت کودتا قرار گرفت، اما به دلیل نگرانی از اعتراضات کشورهای مسلمان منطقه، علمای دینی داخل و خارج کشور و مردم مسلمان ایران، گامهای اولیه با احتیاط برداشته شد؛ حتی بعضاً وجود این رابطه در نزد مقامات بلندپایه کشورهای اسلامی تکذیب میشد.
امّا در 1335 نماینده دولت اسراییل با پوشش نماینده بازرگانی وارد کشور شد و فعالیت خود را آغاز کرد. روابط ساواک ایران و موساد اسراییل نیز از 1336 از همان آغاز فعالیت ساواک، در دستور کار قرار گرفت و رئیسان دو سرویس امنیتی دیدارهای متقابلی در دو کشور برگزار کردند.
در فروردین 1337 نیز مَئیر عزری به عنوان نماینده سیاسی رژیم صهیونیستی وارد تهران شد اما همچنان تکذیب وجود رابطه با اسراییل از سوی مقامات ایرانی ادامه داشت. این در حالی بود که در 23 آذر 1338، ابراهیم تیموری به عنوان نماینده ایران عازم اسرائیل شد. یعقوب نیمرودی نیز به عنوان وابسته نظامی اسراییل در 8/1/1339 وارد تهران شد و با آمدن وی روابط نظامی ایران و اسراییل به سرعت گسترش یافت.
نهایتاً نیز محمدرضا پهلوی در اول مرداد 1339 در مصاحبهای رسماً اعلام کرد که اسراییل در 1328 از سوی ایران به رسمیت شناخته شده و موضوع جدید نیست. این اعلام با اعتراضات مردم مسلمان جهان روبرو شد و بحران سیاسی و روانی دامن حکومت پهلوی را گرفت و رژیم پهلوی در پی چارهجویی برآمد و ساواک را مأمور تهیه گزارشی در این باره نمود.
این وضعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت و با پیروزی انقلاب، دفتر نمایندگی و پایگاههای اسراییلی در ایران بر چیده و دفتر نمایندگی سیاسی ایران در فلسطین اشغالی نیز تعطیل شد.
ناصر رسولیان، دبیر اول نمایندگی دولت شاهنشاهی در فلسطین اشغالی نیز در 28 اسفند 1357، طی صورتجلسهای دفتر نمایندگی و امکانات موجود را به ماریا لوئیز کارونی کاردار سوییس در فلسطین اشغالی تحویل داد و 25 نفر کارکنان سیاسی و کنسولی ایران و خانوادههایشان در فلسطین اشغالی، این کشور را ترک کردند.
مأخذ: ایران و اسراییل در دوران سلطنت پهلوی، ج 1.
حمله مردم خشمگین تهران به محل دفن رضاشاه
حدود ساعت 2 بعدازظهر، گروهی از مردم انقلابی، به سمت شهرری حرکت کردند و مقابل محل دفن رضاشاه، نبرد شدیدی بین مردم و سربازان گارد شاهنشاهی درگرفت. در این درگیری عدهای کشته و مجروح شدند. در نهایت سربازان گارد شاهنشاهی مجبور به فرار شدند و سه دستگاه تانک از خود بر جای گذاشتند.
این درگیری تا ساعت 10 شب ادامه داشت؛ تعدادی از سربازان گارد نیز توسط مردم دستگیر شدند. در این درگیریها 20 نفر از مردم به شهادت رسیدند و 6 نفر از نظامیان نیز کشته شدند.
(اط 23/11 ص 5؛ کی 23/11 ص 8)
با اشغال ایران در سوم شهریور 1320، رضاشاه از کشور به جزیره موریس تبعید شد و در 1323 در ژوهانسبورگ درگذشت و جسدش را به مصر منتقل کردند و در مسجد الرفاعی بطور موقت دفن کردند تا در شرایط مقتضی به ایران حمل کنند؛ زیرا در اوایل حکومت محمدرضا، هنوز مردم خاطرات تلخ دوران رضا شاه را به یاد داشتند و شرایط برای بازگرداندن جنازه وی مهیا نبود.
حکومت، جنازه رضاشاه را در سال 1329 به قم منتقل کرد تا با تشییع آن توسط روحانیون و اقامه نماز میت توسط یکی از مراجع قم، آبرویی برای وی کسب کند.
این طرح نیز با اقدامات فداییان اسلام به شکست انجامید و روحانیون در تشییع جنازه رضاشاه شرکت نکردند، هیچ مرجعی نیز نماز میت اقامه نکرد، حکومت مجبور شد تعدادی از خادمان حرم حضرت معصومه (س) را با لباس روحانی به مراسم بکشاند.
سرانجام نیز جنازه رضاشاه در 17/2/1329 از قم به تهران و سپس به شهر ری منتقل و در بنایی که به سبک آرامگاه ناپلئون بناپارت ساخته شده بود، به خاک سپرده شد. این بنا در دوره پهلوی از اماکن مهم و مورد احترام خاندان سلطنت پهلوی و وابستگان آن به شمار میرفت. حضور در این مکان به مناسبت های مختلف و نثار تاج گل توسط میهمانان خارجی، همچنین تصویب قوانینی به همین منظور، از اقدامات حکومت برای این مقبره بود.
برخی مدعی شده اند که جنازه رضاشاه و پسرش علیرضا که بعدها در همین مقبره دفن شده بود، در 24 دی 1357 به دستور محمدرضا پهلوی به مصر منتقل شده و در مسجد الرفاعی دفن گردیده است؛ اما این ادعا تاکنون ثابت نشده است. علاوه براین در روزهای اوج گیری انقلاب اسلامی که همه اقدامات حکومت پهلوی از سوی مردم زیر ذره بین بود امکان این کار وجود نداشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، حجت الاسلام شیخ صادق خلخالی این مکان را تخریب کرد؛ وی در پاسخ کتبی به یکی از مورخان دربارة جنازة رضاشاه توضیح داد که تمام ساختمان را با دقت کاوش کرده و آثاری از جنازة رضا شاه مشاهده نکرده است.
مأخذ: نهضت روحانیون ایران، ج 2؛ خاطرات محمد مهدی عبدخدایی؛ رهبری به نام نواب؛ رضا شاه؛ سقوط و پس از سقوط.
تسلیم شدن بدون مقاومت پادگان عباس آباد تهران
ساعت 2 بعدازظهر امروز، مردمی که پادگان عباسآباد را محاصره کرده بودند، وارد پادگان شدند و بدون درگیری این مرکز نظامی را به تصرف خود درآوردند. هنگام ورود مردم به پادگان، هیچکس در داخل آن نبود و نیروها مخفیانه پادگان را ترک کرده بودند؛ تعدادی اسلحه و مهمات نیز به دست مردم افتاد. تا ساعت 8 بعدازظهر رفت و آمد مردم به داخل وخارج پادگان جریان داشت، امّا در این ساعت، نیروهای مردمی سازماندهی شده با حضور در پادگان، اوضاع را به کنترل خود درآوردند. (کی 23/11 ص 8)
سقوط پادگانهای ارتش شاهنشاهی در تهران
بعدازظهر امروز بعد از پادگان عشرتآباد، پادگانهای نظامی حشمتیه، عباسآباد، جی، مهرآباد، ژاندارمری خیابان شاهپور و باغشاه به تصرف مردم درآمد. مردم در ساعت 1:15 بعدازظهر، پادگان باغشاه را محاصره کردند؛ سربازان محافظ بدون درگیری، درهای پادگان را بستند و اعلام بیطرفی کردند.
مردم از سربازان خواستند که خود را تسلیم کنند. پس از گفتوشنودهای مختلف، سربازان در ضلع غربی پادگان را بر روی مردم باز کردند و تعدادی اسلحه بین مردم پخش کردند. در این حین شلیک هوایی محافظان اسلحهخانه، مردم را غافلگیر کرد و سرانجام درگیری آغاز شد.
در این لحظات، چهار فروند بالگرد نظامی نفربر، در محوطه پادگان باغشاه بر زمین نشست و تعدادی سلاح و مهمات به پادگان لویزان منتقل کردند و درگیری بین مردم و نظامیان حاضر در باغشاه شدت گرفت. ساکنان خانههای اطراف نیز امکانات خود را از قبیل آب و غذا در اختیار مردم قرار میدادند؛ همچنین زخمیهای نیروهای مردمی توسط همسایگان مداوای اولیه میشدند.
درگیری بین مردم و نیروهای نظامی به دبیرستان نظام کشیده شد و پس از یک ساعت این مکان به تصرف مردم درآمد و به دلایل نامعلوم به آتش کشیده شد. حدود ساعت 3 بعدازظهر بخش شمالی و شمال غربی پادگان باغشاه به تصرف مردم درآمد و درگیری برای تصرف بخش جنوبی ادامه داشت تا نهایتاً به تصرف مردم درآمد؛ یکی از افسران ارشد پادگان نیز توسط مردم دستگیر شد. گفته میشود در این درگیریها، 8 نفر از مردم به شهادت رسیده، 4 نفر زخمی شده و یک نفر دچار سوختگی شدید شده است.
پیش از حمله مردم به پادگان باغشاه، تیپ هوابرد کادر شرق در آن مستقر بودند که بخش اعظم آنها به مردم پیوستند. مردم در حمله به باغشاه از یک دستگاه تانک به غنیمت گرفته شده از لشگر گارد شاهنشاهی، استفاده کردند.
همچنین در بین مردم شایع شده که یک نظامی با درجه سرهنگی به نام «روشی» در این درگیری کشته شده است. (اط 23/11 ص 4)
تصرف ساختمان نخستوزیری توسط مردم تهران
حدود ساعت 4 بعدازظهر، مردم مسلح محل نخستوزیری حکومت شاهنشاهی را به محاصره خود درآوردند. در این مکان اعلام شد که شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر حکومت پهلوی محل نخستوزیری را ترک کرده است، به همین دلیل مردم بدون درگیری، کاخ نخستوزیری را به تصرف خود درآوردند.
پس از تصرف محل نخستوزیری توسط مردم، اطلاعیهای بر سر در آن به شرح زیر آویختند:
«مکان نخستوزیری در تاریخ 22/11/57 بدون هیچگونه تخریبی تخلیه و اشغال شد. ساعت 4 بعدازظهر».
هنگام تسخیر نخستوزیری اموال موجود آن حدود پانصد میلیون تومان برآورد شده است. در بین اجناس، ژتونهای قمار، مشروبات الکلی، لباسهای زنانه و مردانه، کفش و مانند آن به چشم میخورد. (اط 23/11 ص 4 و5)
تصرف ساختمان مجلس شورای ملی
بعدازظهر امروز، گروهی از مردم تهران به قصد تصرف ساختمان مجلس شورای ملی واقع در میدان بهارستان، عازم این منطقه شدند. سربازان مستقر در مجلس نیز تیراندازی به سوی مردم را آغاز کردند؛ در نهایت پس از 45 دقیقه شلیک دو طرف، مردم این ساختمان را به تصرف خود درآوردند.
تعدادی از مردم خشمگین در پی آسیب رساندن به ساختمان بودند که با تذکر تعدادی از حاضران و بخشی از انتظامات کمیته امام خمینی که در محل حضور داشتند، از هر حادثهای جلوگیری شد. (اط 32/11 ص 4)
انتقال تعدادی از عوامل رژیم پهلوی از زندان جمشیدیه به بازداشتگاه موقت ستاد انقلاب
تعدادی از عوامل رژیم پهلوی از چند ماه قبل، به منظور فرونشاندن اعتراضات مردمی به عنوان عناصر فاسد حکومت، توسط این رژیم زندانی شدند؛ تعدادی از این عده در زندان جمشیدیه نگهداری میشدند.
از ظهر امروز تا نیمههای شب برخی زندانیان زندان جمشیدیه و عوامل حکومت پهلوی دستگیر شده توسط مردم انقلابی و تعدادی از افراد نیروی هوایی ارتش که به مردم پیوستهاند، به بازداشتگاه موقت ستاد انقلاب منتقل شدند.
این افراد، اعم از زندانیان جمشیدیه و دیگران، عبارت بودند از: «نعمتالله نصیری، رییس اسبق ساواک؛ منصور روحانی، وزیر اسبق کشاورزی؛ منوچهر آزمون، وزیر کار کابینه امیرعباس هویدا و وزیر مشاور در امور اجرایی کابینه جعفر شریف امامی؛ مرتضی نیکپی، وزیر، سناتور و شهردار اسبق تهران؛ سپهبد شهربانی نوروزی، سپهبد صدری؛ سپهبد (ارتش) طباطبایی؛ سرتیپ (ارتش) امیرافشار؛ سرتیپ (ارتش) جناب و سپهبد کمال». گفته میشود سپهبد کمال بلافاصله آزاد شد.
گفتنی است هنگام تصرف زندان جمشیدیه توسط مردم، نیکپی با استفاده از ازدحام جمعیت و تاریکی شب در پی فرار از محل بود که توسط عکاس روزنامه اطلاعات شناسایی شده و دستگیر گردید. (اط 23/11 ص 3 و 5)
با اوجگیری اعتراضات مردمی در 1357، به منظور فرونشاندن خشم مردم و تظاهر به وجود اراده محکم در نظام سلطنتی به منظور برخورد با مفاسد حکومتی، روز 15 آبان، 14 نفر از وابستگان حکومت و مسئولان کابینه امیرعباس هویدا از جمله ارتشبد نعمتالله نصیری رییس سابق ساواک به اتهام سوء استفاده از قدرت و اشاعه فساد دستگیر شدند؛ روز بعد امیرعباس هویدا نخستوزیر سیزده ساله حکومت نیز بازداشت شد.
بازداشتشدگان در زندانهای مختلفی نگهداری میشدند که با پیروزی انقلاب اسلامی تعدادی از آنها به دست مردم افتادند و در دادگاههای انقلاب محاکمه و به مجازات رسیدند و تعدادی نیز از زندان گریختند و به خارج از کشور فرار کردند. گفته میشود بازداشت تعدادی از عوامل فاسد پهلوی بر اساس طرح پرویز ثابتی مدیرکل اداره کل سوم ساواک انجام گرفت.
پرویز ثابتی فهرست 300 نفرهای از رجال پهلوی که نسبت به دیگران به فساد بیشتری شهره بودند تهیه کرد و در اختیار محمدرضا پهلوی قرار داد، اما شاه تنها با بازداشت تعداد کمی از آنان موافقت کرد؛ البته این اقدام نمایشی نیز نتوانست خشم مردم را فرونشاند و حکومت پهلوی را از سقوط نجات دهد.
مأخذ: عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک؛ دانشنامه زندان سیاسی.
دستگیری سالارجاف، نماینده پاوه در مجلس شورای ملی
سالارجاف نماینده پاوه در مجلس شورای ملی، که از او به عنوان عامل کشتار مردم این منطقه نام برده میشود، امروز هنگام تصرف ساختمان مجلس شورای ملی توسط مردم دستگیر شد. وی چند ماه قبل، به دستور رئیس مجلس در محل ساختمان آن زندانی شده بود. وی پس از دستگیری به ستاد دولت موقت منتقل شد. سالارجاف در ستاد دولت موقت به خبرنگار روزنامه اطلاعات گفت:
«امروز وقتی مردم مجلس شورای ملی را گرفتند، مرا هم که در آنجا زندانی بودم، دستگیر کردند. آقای جواد سعید رئیس سابق مجلس شورای ملی یک قمارباز است و روی من یک قمار سیاسی کرد. او مرا در بازداشت نگاه داشته بود تا در پایان این انقلاب اگر شاه پیروز شد، مرا تحویل بدهد، بگوید قربان: من جان این خدمتگزار شما را حفظ کردم و اگر انقلاب و آیتالله خمینی پیروز شدند باز هم مرا تحویل آنها بدهد و بگوید من به شما خدمت کردهام و سالارجاف را تحویل بگیرید.» (اط 23/11 ص 3)
سالار جاف، فرزند داود بیگ، از خوانین کردستان عراق بود که پیش از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق به ایران گریخته و تحت حمایت حکومت پهلوی قرار گرفته بود. وی به عنوان نماینده مردم پاوه و اورامانات به مجلس شورای ملی راه یافت و برادرش، سردار جاف، نیز آجودان شاه شد.
دانشآموزان و فرهنگیان پاوه در راهپیمایی 16 مهر 1357 خود، از حکومت خواستند تا از ورود سالار جاف، نماینده تحمیلی پاوه و اورامانات در مجلس شورای ملی، به این شهر جلوگیری کند.
در پی این راهپیمایی، 3 بعدازظهر روز یکشنبه 7 آبان 1357، حدود 2000 نفر از عوامل مسلح سالار جاف که گفته میشود در پیشاپیش آنها خود وی حرکت میکرد، با دهها کامیون و مینیبوس به پاوه حمله کردند و ضمن محاصره شهر به کشتار مردم و غارت شهر پرداختند. این حادثه 18 کشته و حدود پنجاه زخمی بر جای گذاشت و محاصره شهر تا چندین روز ادامه داشت.
پس از افزایش اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف استانهای کردستان، کرمانشاهان و سایر نقاط کشور دربارة این حادثه، روز 13 آبان 1357، دکتر جواد سعید دستور حبس سالارجاف را در ساختمان مجلس صادر کرد تا به اتهامات وی رسیدگی کنند. سالارجاف در این ساختمان ماند تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی به دست نیروهای مردمی افتاد.
مأخذ: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 13 و 14؛ اطلاعات، ش 15744؛ بولتن خبرگزاری پارس، عادی، ش 229.
تصرف ساختمان کمیته مشترک ضدخرابکاری توسط مردم
مردم انقلابی تهران، برای درهم شکستن مقاومت مأموران شکنجهگاه معروف «کمیته مشترک ضد خرابکاری»، که در بین مبارزان سیاسی علیه حکومت پهلوی به «کمیته» شهرت داشت، در پشت بام ساختمان روزنامه اطلاعات سنگر گرفتند. مردم مسلح از بام ساختمان هشت طبقه روزنامه اطلاعات بر مأموران گارد شهربانی و ساواک که از پشتبام زندان شهربانی و پشتبام کمیته مشترک، از این ساختمانها دفاع میکردند، اشراف یافتند. هدف مردم از تیراندازی به سوی مأموران محافظ شکنجهگاه ساواک، گشودن راه و ایجاد امکان به مردمی بود که از ضلع شرقی ساختمان کمیته مشترک، در پی حمله بدان بودند.
از سوی دیگر مردم از پشتبام ساختمان روزنامه اطلاعات به واحدهای نظامی مستقر در ضلع جنوبی مؤسسه اطلاعات (اطراف پارک شهر)، تیراندازی میکردند تا مردم انقلابی مستقر در حوالی کاخ دادگستری نیز، امکان بیشتری برای تصاحب این مرکز داشته باشند.
در این گیرودار برخی نیروهای نظامی وفادار به حکومت شاهنشاهی، ساختمان روزنامه را به محاصره درآوردند و با حضور مردم مسلح، درگیریها شدیدتر شد. همچنین از طبقه هفتم ساختمان بانک سپه نیز، به مردم مستقر در ساختمان روزنامه اطلاعات و اطراف آن تیراندازی میشد.
مجموعه این درگیریها، حدود سه ساعت به طول انجامید. حدود ساعت 3، درگیریها کمی کاهش یافت و سرانجام ساعت 4 بعدازظهر، زندان شهربانی به تصرف مردم درآمد. ساختمان کمیته مشترک ضد خرابکاری نیز، حدود ساعت 4 بعدازظهر توسط یک دستگاه تانک که توسط مردم انقلابی هدایت میشد، درهم کوبیده شد و مأموران مستقر در این ساختمان وادار به تسلیم شدند.
در این زد و خوردها، تعدادی کشته و مجروح شدند. (اط 23/11 ص 4)
در پی گسترش مبارزات مردمی علیه حکومت پهلوی در دهه 1340 شمسی، تداخلات بسیاری در مبارزه نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی حکومت با مخالفین ایجاد شد. این امر پس از ظهور جریانهایی که به مبارزه مسلحانه علیه حکومت پهلوی برخاستند، تشدید شد.
هرچند کمیتههای مختلفی برای هماهنگ کردن عملیات مقابله تشکیل شد، امّا به دلیل عدم اعتماد اعضای نیروهای مختلف به یکدیگر، حکومت پهلوی توفیق چندانی در مقابله با مخالفان، بویژه مخالفان مسلح نیافت.
در پی این امر با الگوبرداری از سیستم اطلاعاتی انگلستان، به دستور محمدرضا پهلوی، کمیته مشترک ضد خرابکاری (ساواک و شهربانی) در 4/11/1350 تأسیس شد و در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل شد و بعدها نیز شعبههایی تحت نظر مرکز در شهرستانها ایجاد گردید.
مأخذ: شکنجه گران میگویند.
تصرف کاخ گلستان و عمارت مرکزی شهربانی کل شاهنشاهی توسط مردم
(اط 23/11 ص 4)
مجموعه کاخ گلستان بخشی از ارگ سلطنتی تهران است که ساخت آن به دوره صفویه باز میگردد. پس از دوره صفویه ارگ تهران محل اقامت شاهان قاجار بود. این ارگ از شمال به خیابان درب اندرون ( صور اسرافیل فعلی)، از غرب به خیابان خیام، از شرق به خیابان ناصرخسرو و از جنوب به خیابان 15 خرداد محدود میشد.
بخش شمالی و زیبای قصر گلستان، که خوابگاه و حرمسرای فتحعلی شاه و شاهان بعدی بود، در زمان رضاشاه تخریب شد و به جای آن وزارت دارایی ساخته شد. در حال حاضر ضلع شمالی کاخ گلستان مجاور وزارت دارایی است. رضا و محمدرضا پهلوی نیز مراسم تاجگذاری را در این کاخ برگزار کردند.
پس از ساخت کاخ مرمر در دوره پهلوی اول، محل اقامت رضاشاه و خانواده اش به این کاخ منتقل شد. در فصل تابستان نیز کاخ سعدآباد مورد استفادة رضاشاه و خانواده اش قرار میگرفت. تا اواخر دوره محمدرضا پهلوی مجموعه کاخ گلستان محل پذیرایی میهمانان خارجی شاه بود.
در اواخر این دوره ساختمانهای داخلی آن به موزه و محوطه باز آن به بوستانی برای استفاده عموم اختصاص یافت. این ساختمان اکنون موزه است.
عمارت شهربانی کل کشور نیز به تقلید از تخت جمشید ساخته شد. ساخت این بنا در زمان ریاست آیرم بر شهربانی آغاز شد و شکل آن شبیه کاخ پرسپولیس تخت جمشید است. این ساختمان اکنون در اختیار وزارت امور خارجه است.
مأخذ: تاریخچه ساختمانهای ارگ سلطنتی تهران و راهنمای کاخ گلستان؛ خاطرات محسن مبصر؛ سایت رسمی کاخ گلستان.
راهپیمایی کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در حمایت از نخستوزیری مهدی بازرگان
حدود 4 هزار نفر از کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران پس از راهپیمایی، در مقابل ساختمان روزنامه اطلاعات تجمع کردند و خواستههای خود را در قالب یک قطعنامه اعلام نمودند.
این عده با غیرقانونی دانستن دولت بختیار، خواهان استعفای وی از قدرت و استعفای نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا شدند. این عده همچنین اعلام کردند که «از دولت بازرگان تا پای جان حمایت میکنیم و تا وقتی که مهندس بازرگان اجازه کار ندهند به اعتصاب خود ادامه میدهیم». (اط 22/11 ص 2)
سقوط دو فروند بالگرد در تهران
براساس گزارش خبرنگاران کیهان از سطح شهر تهران، ساعت 9:55 صبح امروز، دو فروند بالگرد نظامی که بر فرازخیابان تهران نو ایستگاه پل پدر ثانی پرواز میکردند، با تیراندازی مردم مسلح، سقوط کرد و مردم به طرف لاشه بالگردها هجوم بردند.(کی 22/11 ص 2)
خبرنگار روزنامه کیهان سقوط دو فروند بالگرد را در صبح روز 22 بهمن اعلام کرده است؛ این درحالی است که سقوط این دو فروند از سوی منابع دیگر گزارش نشده است.
در همین حال حجتالاسلام هادی غفاری بر اساس مشاهدات خود سقوط یک فروند بالگرد را در شامگاه روز 21 بهمن 1357 روایت میکند. گزارش وی چنین است:«...یکمرتبه دیدیم که یک فروند هلیکوپتر از بالا به سوی مردم تیراندازی میکند.
یک ژ3 در دست یکی از بچهها بود آن را گرفتم و به سوی هلیکوپتر شلیک کردم؛ هرچه میزدم به هلیکوپتر نمیخورد و او مانور میداد و شلیک میکرد. در یک لحظه هلیکوپتر از چشم ما غایب شد. ولی لحظاتی بعد بچهها گفتند که هلیکوپتر در وحیدیه سقوط کرده است.
گلولهها به خلبان آن اصابت کرده، هلیکوپتر از کنترلش خارج شده و در پایین میدان تسلیحات پروانههایش به ساختمانهای بلند خورده بود. در این حادثه خوشبختانه به مردم آسیبی نرسید ولی تمام سرنشینان هلیکوپتر کشته شدند. مردم افتادن و آتش گرفتن هلیکوپتر را دیدند و بیشتر تشجیع شدند».
مأخذ: خاطرات حجت الاسلام هادی غفاری.
پمپ بنزینهای خالی از سوخت تهران به دلیل ممنوعیت تردد در ساعات ممنوعه شب گذشته
(کی 22/11 ص 3)
شرق تهران در دست مردم
(کی 22/11 ص 3)
خلع سلاح نگهبانان سفارت انگلیس در تهران توسط عدهای مسلح
(کی 23/11 ص 2)
اطلاعیه تلویزیون درباره تحویل سلاحها
کانال دو تلویزیون، عصر امروز طی پیامی از مردم خواست که اسلحههایشان را تحویل دهند. در قسمتی از این اطلاعیه آمده است: «اخیراً و بخصوص در دو روز گذشته با حمله به مراکز نظامی، پادگانها و کلانتریها و تصرف آنها تعداد بسیار زیادی انواع اسلحه به دست مردم افتاده است و مردم باید این اسلحهها را هر چه زودتر به ستاد موقت نخستوزیری، دبستان رفاه، خیابان عینالدوله تحویل دهند تا از آنها به صورت صحیح و برنامهریزی شده استفاده شود، زیرا در غیر این صورت ممکن است رژیم [پهلوی] و گروههای فرصتطلب از این اسلحهها سوء استفاده کنند.» (آی 23/11 ص 8)
همزمان با حضور امام در ایران، برای رساندن پیامهای امام و انقلاب به مردم، یک کانال تلویزیونی که برد کوتاهی داشت در محل مدرسه علوی راهاندازی شد و مهمترین برنامههای آن پخش پیامهای امام خمینی و رویدادهای انقلاب بود.
اوج فعالیت این کانال تلویزیونی که در کانال ده دستگاه تلویزیون قابل مشاهده بود، مربوط به قبل از 21 و 22 بهمن است. پخش مستقیم مراسم انتخاب مهدی بازرگان به نخستوزیری دولت موقت و اعلام حمایتهای مردمی از او، پخش درگیری مردم با نیروهای حکومت پهلوی و اطلاع یافتن مردم از مهمترین اخبار روز انقلاب از جمله برنامههای این شبکه بود.
آخرین پیام امام خمینی که از همین کانال پخش شد مربوط به بعد از ظهر روز 22 بهمن 1357 است. پس از اعلام بی طرفی ارتش، پیام امام خمینی خطاب به مردم توسط حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی از این کانال تلویزیونی پخش شد. فعالیت این کانال با تسخیر رادیو و تلویزیون از سوی مردم مسلمان و آغاز کار رسانه انقلاب متوقف شد.
مأخذ: کارنامهها و خاطرات سال های 1357 و 1358 (انقلاب و پیروزی).
اطلاعیه بیمه ایران درباره پرداخت خسارت به مصدومین حوادث انقلاب
شرکت سهامی بیمه ایران اعلام کرد:
«به پیروی از منویات حضرت آیتالله العظمی خمینی، کارکنان شرکت سهامی بیمه ایران که در حال اعتصاب هستند، به منظور کمک به مصدومین حوادث اخیر تسهیلاتی برای کلیه بیمهگزاران خسارت دیده، مخصوصاً مصدومین فراهم نموده است که با مراجعه به قسمت بیمه ایران در خیابان ایرج، منظور متقاضیان تأمین خواهد شد.»
(کی 22/11 ص 5)
آماده باش ستاد امداد داروسازان برای کمک به مجروحان حوادث انقلاب
ستاد امداد داروسازان، اعلام کرد برای مداوای مجروحان به مقدار کافی دارو و لوازم مورد نیاز در اختیار دارد؛ در صورتی که بیمارستانها، به علت تراکم مجروحان با کمبود دارو و لوازم پانسمان روبرو شدند، میتوانند با شماره تلفنهای این ستاد تماس بگیرند تا بلافاصله داروهای مورد نیاز به طور رایگان در اختیار آنان قرار گیرد.
(کی 22/11 ص 8)
تکذیب حمله نیروهای نظامی به مردم
در پی انتشار شایعه حمله نیروهای نظامی به رادیو تلویزیون و ساختمانهای قصر فیروزه، عصر امروز، سرلشکر بیگلری جانشین فرمانده گارد جاویدان، سرلشکر نشاط از گارد شاهنشاهی و سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی در گفتگوی تلفنی با رادیو تلویزیون صدای انقلاب اعلام کردند که حمله مأموران گارد به هیچ وجه صحت ندارد. آنان تأکید کردند که نیروهای گارد از پادگانها خارج نشدهاند.
آنها همچنین یادآور شدند که در پی تشکیل جلسهای با حضور مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر موقت دولت انقلاب و تیمسار ارتشبد قرهباغی و اعلام بیطرفی ارتش، کلیه نیروهای نظامی مستقر در مناطق حساس به پادگانها بازگشتند؛ حتی مأموران گارد مستقر در آرامگاه رضاشاه نیز وادار به عقبنشینی شدند؛ این افراد با دادن 6 کشته به حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شدهاند. (کی 23/11 ص 2)
حمله به منزل شاپور بختیار
امشب عدهای به منزل شاپور بختیار در شمیران (تهران) حمله کردند. در این حمله بخشی از اموال داخل منزل به آتش کشیده شد؛ هنگام حمله کسی در منزل حضور نداشت. (کی 32/11 ص 2)
فرار 2 نفر از وزیران حکومت پهلوی از پادگان جمشیدیه
هوشنگ نهاوندی، وزیر علوم و آموزش عالی، و عبدالمجید مجیدی، وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه، هنگام تصرف پادگان جمشیدیه توسط مردم و انتقال عوامل حکومت پهلوی به کمیته امام خمینی، از محل گریختند. (کی 24/11 ص 6)
حمله مردم قم به کلانتریها
بعدازظهر امروز، مردم قم با حمله به کلانتریها و شهربانی، کلانتری مرکز، یک، سه و چهار این شهر را به تصرف خود درآوردند.
(اط 24/11 ص 3)
دیدار رئیس شهربانی قم با آیتالله حسینعلی منتظری
سرهنگ سیدابوالحسن قائم مقامی، رئیس شهربانی قم، ضمن ملاقات با آیتالله حسینعلی منتظری، همبستگی سازمان پلیس قم را با نهضت و انقلاب مردم اعلام کرد و استعفای خود را تقدیم آیتالله منتظری نمود. متن استعفا بدین شرح است:
«آیتالله العظمی منتظری دامت برکاته. به استحضار میرساند نظر به اینکه انقلاب مقدس مردم ایران به رهبری حضرت آیتالله العظمی امام خمینی به ثمر رسیده است و اداره شهربانی قم به تصدی اینجانب سرهنگ سیدابوالحسن قائممقامی میباشد و مردم انتظار دارند ثمرات انقلاب خود را در تمام جهات لمس نمایند و بودن من نیز بدون تأیید آیات عظام تولید اشکالاتی نموده و ممکن است نفوس صدمه ببینند و از سویی من خود را از ملت ایران جدا نمیدانم، بدین وسیله همبستگی شهربانی قم را با مردم اعلام و استدعا دارد مراتب را به مردم شریف قم ابلاغ فرمایند. رئیس شهربانی قم سرهنگ سید ابوالحسن قائم مقامی»
(اط 24/11 ص 3؛ خا 23/11 ش 314 ص 24 و 25)
حمله مردم کرج به شهربانی این شهر و زندان «قزلحصار»
در حمله مردم کرج به شهربانی این شهر چند نفر کشته و عدهای نیز مجروح شدند. به نقل از مطبوعات پیکر 5 کشته در بیمارستان شیر و خورشید این شهر و 4 کشته در بیمارستان کسری وجود دارد. همچنین تعداد مجروحین منتقل شده به بیمارستان شیر و خورشید 35 نفر و بیمارستان کسری 50 نفر اعلام شده است.
همچنین مردم کرج امروز بعدازظهر با حمله به زندان «قزل حصار» درهای این زندان را به روی همه زندانیان گشودند. در پی این درگیری، اجساد یک مأمور آگاهی و یک پاسبان شهربانی کرج که در درگیری کشته شده بودند، توسط عدهای به دار آویخته شد. گفته میشود این دو تن از عاملان قتل عدهای از مردم کرج بودهاند.
(اط 23/11 ص 7؛ کی 23/11 ص 4)
انسداد جاده کرج و گوهردشت به تهران توسط مردم
از بامداد امروز، مردم، جاده گوهردشت (بین تهران، کرج) و کرج را مسدود کردند تا از حرکت نیروهای نظامی که شب گذشته از تیپ زرهی قزوین همدان، برای کمک به نیروهای گارد شاهنشاهی به طرف تهران حرکت کردند، ممانعت کنند. گفته میشود جاده اتوبان و جاده قدیم کرج در 27 نقطه بسته شده و به وسیله نیروهای انقلابی مسلح محافظت میشود. (اط 22/11 ص 8، 23/11 ص5)
پیوستن پاسگاه ژاندارمری گلندوَک به مردم
رئیس پاسگاه ژاندارمری گلندوَک منطقه لواسانات، ضمن حضور بین مردم، پشتیبانی خود را از نهضت آنان اعلام کرد.
(اط 23/11 ص 7)
انقلاب در تبریز
از ظهر امروز، شهر تبریز با ناآرامیها و آتشسوزیهای بسیاری روبرو شد. چند مغازه مشروبفروشی، ساختمان 3 باب سینما، کارخانه پپسیکولا و چند فروشگاه لوازم خانگی به آتش کشیده شد. مردم این شهر همچنین به سوی کلانتریهای 2، 4 و 6 حرکت کردند و با مأموران محافظ آنها درگیر شدند. گفته میشود در این درگیریها، 12 نفر کشته و بیش از 250 نفر مجروح شدند. در پایان شب و پس از اتمام درگیریها، به کمک نیروهای فرمانداری نظامی، افراد مستقر در کلانتریها به همراه مهماتشان و با همراهی چند دستگاه تانک از محل خارج شدند و این کلانتریها به دست مردم افتاد. (اط 23/11 ص7)
اعلام وفاداری نیروهای ارتش، شهربانی و ژاندارمری در اردبیل با مردم
(اط 23/11 ص 7)
حمله افراد یکی از عوامل حکومت پهلوی به مردم اردبیل
افراد مسلح وابسته به «رسول صمیمی» از عوامل و طرفداران حکومت پهلوی در اردبیل، به مردم این شهر حمله کردند. در این حمله 2 نفر از مردم شهید و جمعی نیز مجروح شدند. تعدادی از مردم نیز توسط نیروهای وی به گروگان گرفته شدند.(اط 23/11 ص 7)
رسول صمیمی از ثروتمندان اردبیل بود. وی دارای دو چهره متفاوت بود. اهالی محله باغشاه تبریز وی را فردی خیر و نیکوکار میدانستند که به همراه عدهای از نظامیان شهر اردبیل در دوره حکومت پهلوی همیشه در مسجد جامع در نماز جماعت حضور داشت. گروهی نیز وی را از چپاولگران و غارتگران اموال عمومی معرفی میکنند که اقدامات خلاف قانون بسیاری در دوره پهلوی دوم از او و عواملش سر زده است.
گفته میشود رسول صمیمی قاتل (حسین جلائی) از اعضای فرقه دمکرات است. بر اساس این روایت حسین جلائی بعد از 1320 وارد حزب توده ایران میشود و با تشکیل فرقه دموکرات در 1324 به فرقه ملحق میشود.
در سال 1325 او همزمان با حمله نیروهای ارتش دستگیر شده و تحتالحفظ به زندان اردبیل منتقل میگردد و مدتی بلاتکلیف در زندان به سر میبرد. در سال 1326 به دستور دادستان از زندان اردبیل به قصد دادگاه بیرون برده میشود.
در مسیر دادگاه، در روبروی باغ ملی آن روز اردبیل، عدهای اوباش و چاقوکش به سرکردگی رسول صمیمی و علیرغم حضور مأمورین شهربانی و در حالی که حسین جلائی دستبند به دست داشت به وی حمله کرده و با چاقو وی را به قتل میرسانند. بعد از این واقعه رسول صمیمی به اتهام قتل حسین جلائی دستگیر و در دادگاه جنایی تهران محاکمه میشود.
رأی دادگاه جنایی چنین بود:« فرد مقتول حسین جلائی معاون صدر تشکیلات فرقه دموکرات مشکین شهر بوده و بدین لحاظ میشود از عمل قاتل چشم پوشی کرد.» با این رأی رسول صمیمی تنها به هفت سال حبس محکوم گردید که آن هم پس از مدتی شامل «عفو ملوکانه» شد و وی آزاد گردید.
یکی از اقدامات صمیمی در مقابله با مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی نامهای است که وی به ساواک اردبیل مینویسد و ضمن اهانت به آیتالله سیدیونس یونسی به دلیل موضعگیریهایش علیه شاه، از حکومت میخواهد که وی را از شهر اخراج کند تا او و افرادش وی را تنبیه کنند.
اواخر 1356 و اوایل 1357 وی عدهای از روستاییان اطراف اردبیل را به منظور انجام تظاهراتی به حمایت از حکومت پهلوی ساماندهی کرد؛ البته انقلابیون شهر در طول برگزاری این تظاهرات از منازل خود خارج نشدند.
در بهمن 1357 و در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، رسول صمیمی به همراه نیروهایش در محله باغشاه اردبیل، در برابر مردم سنگر گرفت و اجازه تصرف این محله را به مردم نداد تا این که عصر روز 23 بهمن، وی و نیروهایش فرار کردند و مردم این محله را تصرف کردند. گفته میشود با پیروزی انقلاب اسلامی وی به همراه افرادش به کردستان گریخت.
مأخذ: مصاحبه تلفنی با احمد جباری از ساکنین اردبیل؛ مصاحبه تلفنی با علی درازی نویسنده کتاب تاریخ انقلاب اسلامی در اردبیل.
تسخیر مرکز شهربانی فارس و کلانتریهای شیراز به دست مردم
امروز کلانتریهای 3، 4، 2، 5 و 7 شیراز، به ترتیب یکی پس از دیگری به دست مردم افتاد. مأموران مستقر در کلانتری 3، حدود نیم ساعت در مقابل مردم مقاومت کردند که در پی آن عدهای از مأموران محافظ کلانتری و تعدادی از مردم مجروح شدند و تعدادی سلاح به دست مردم افتاد.
مردم شیراز، پس از تسخیر کلانتریها، به مرکز شهربانی فارس رفته و پس از 5 ساعت مبارزه، به کمک تعدادی از نفرات نیروی هوایی که به مردم پیوستهاند، ساختمان شهربانی فارس را به تصرف خود درآوردند. گفته میشود این درگیری 42 کشته و 421 مجروح بر جای گذاشته است. (اط 23/11 ص 7)
پیوستن مرکز زرهی شیراز به مردم
عصر امروز، افراد مرکز زرهی شیراز عکسهای امام خمینی را بر روی تانکها و خودروهای ارتش نصب کرده و ضمن اعلام حمایت از انقلاب اسلامی ایران، به مردم پیوستند. (اط 23/11 ص 7)
تظاهرات مردم جهرم
در پی انتشار خبر پیروزی مردم تهران بر عوامل نظامی و انتظامی حکومت شاهنشاهی پهلوی، مردم جهرم در تظاهرات بزرگی شرکت کردند و مجسمه محمدرضاشاه را از میدان اصلی این شهر به زیر کشیدند.
پس از آن، مردم به سمت مقر ژاندارمری که در 2 کیلومتری این شهر قرار دارد حرکت کردند و در پی مقاومت مأموران ژاندارمری و تیراندازی به سوی مردم، 7 نفر از آنان مجروح شدند. هنوز ژاندارمری در محاصره مردم قرار دارد، امّا سربازان و تانکهای مستقر در خیابانهای شهر به پادگانهای خود بازگشتهاند. (اط 23/11 ص 7)
حمله با کوکتل مولوتف به خانة سرلشگر مرتضی سالاری سرپرست شهربانی فارس در شیراز؛ ساعت 17:30
(کی 23/11 ص 5)
کوکتل مولوتف یک بمب کوچک دست ساز است. نام این بمب از «ویاچسلاو مولوتف» وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی گرفته شده است. روسها در 1939 به فنلاند حمله کردند و در مقابل اعتراض جامعه جهانی اعلام کردند که هواپیماهای آنان تنها آذوقه بر سر مردم این کشور میریزند. مردم فنلاند نیز بمبهای الکلی دستسازی ساختند که از ارتش مهاجم پذیرایی کنند. کوکتل به معنی پذیرایی بود و به مزاح نام مولوتف بر آن نهادند؛ نام بمب الکلی دست ساز شد «کوکتل مولوتف» یعنی« پذیرایی مولوتف».
تصرف شهربانی فیروزآباد
در جریان تصرف شهربانی فیروزآباد به دست مردم، 4 نفر کشته و 2 نفر مجروح شدند. همچنین در ماجرای محاصره پاسگاه «پاچون» فیروزآباد، یک سرباز کشته و 2 نفر مجروح شدند. (اط 24/11 ص 3)
حمله مردم سنندج به ساختمان ساواک
در پی اوجگیری نهضت اسلامی مردم ایران، مردم سنندج به خیابانها آمده و مجسمههای محمدرضاشاه را از میدانهای این شهر به زیر کشیدند. در حمله مردم به ساختمان ساواک این شهر نیز که با تیراندازی مأموران به مردم، درگیری شدیدی روی داد، یک نفر از مردم شهید و 16 نفر دیگر مجروح شدند. نام شهید این واقعه که 16 ساله است «بهروز اردلان» اعلام شده است. گفتنی است مأموران ساواک در مقابل در ورودی این ساختمان، مین کاشته بودند و خودروهای لندرور خود را پر از فشنگ کرده بودند که هنگام آتش زدن آنها، گلولههای بسیاری به سوی مردم شلیک شد. مردم، ساختمان ساواک را که اعلام شد از این به بعد از آن به عنوان بیمارستان استفاده خواهد شد، «بیمارستان آزادی» نام نهادهاند. همچنین در پی حضور مردم در خیابانها، کلانتریهای سنندج تخلیه شده و به آتش کشیده شد.
(اط 23/11 ص 7؛ خا 23/11 ش 314 ص 25 و 26)
* پرتاب دو بمب به فاصله چند ساعت به خانه امام جماعت حسینیه سنندج
دو بمب به فاصله چند ساعت به خانه حجتالاسلام علی صفدری امام جماعت حسینیه سنندج پرتاب شد. بر اثر انفجار بمب اول شیشههای خانه امام جماعت و خانههای اطراف خرد شد ولی به کسی آسیب نرسید. بمب دیگر که چهار کیلو وزن داشت بر اثر از کار افتادن چاشنی آن منفجر نشد.
حجتالاسلام صفدری در این مورد گفت:
«من مطالبی راجع به تشکیل گروهی برای سرکوب مخالفان رژیم شنیده بودم و با کمال تعجب دیدم که 2 دقیقه پس از پرتاب بمب دوم یک استوار ارتش که گویا سرکردگی گروه مبارزه یا مخالفان رژیم را برعهده دارد به بهانه کمک به منزل من آمد و بمب منفجر نشده را همراه خود برد.» (کی 22/11 ص 5)
حجتالاسلام علی صفدری در سال 1311 در شهرستان هرسین متولد شد؛ تحصیلات اولیه را در زادگاه گذراند و در سال 1331 به قصد تحصیل به شهرستان کرمانشاه و مدرسه علمیه حاج شهبازخان وارد و پس از مدتی به شهرستان خرم آباد رفت و در مدرسه علمیه آنجا خارج فقه و اصول آموخت.
صفدری در سال 1350 به قم رفت و به ادامه تحصیل پرداخت. در خلال سالهای اقامت در قم به نمایندگی از سوی آیت الله العظمی گلپایگانی به منظور بررسی مسایل حوزههای علمیه شهرستانها و همچنین فعالیتهای تبلیغی و ارشادی به شهرستانهای بزرگ و کوچک اعزام میشد. در جریان همین فعالیتها بارها توسط مقامات امنیتی و ساواک تحت تعقیب قرار گرفت و زندانی شد.
علی صفدری در سال 1356 از طرف آیت الله العظمی گلپایگانی به امامت مسجد و حسینیه شیعیان سنندج منصوب شد. وی در این شهر نیز با جلب همراهی برخی روحانیون و مبارزین اهل سنت به مبارزه با رژیم مشغول شد و بار دیگر دستگیر و به اقلید فارس تبعید شد.
در بازگشت از تبعید، فعالیتها و مبارزات را ادامه داد و بالاخره در زمستان سال 1357 مجدداً دستگیر و به زندان کمیته مشترک در تهران فرستاده شد. اندکی بعد با تحصن مردم سنندج در اعتراض به زندانی شدن وی، آزاد گردید. از جمله اقدامات وی در روزهای پایانی حکومت پهلوی، جلب همکاری نظامیان به همراهی با حرکت مردم و پناه دادن به سربازان فراری لشکر 28 کردستان بود.
وی در بهمن 1357 با همراهی مردم، مجسمه محمدرضا پهلوی را از میادین شهر برچید و در 22 بهمن اداره لشکر 28 سنندج را بهدست گرفت.
مأخذ: خاطرات سرهنگ کتیبه؛ سایت تبیان.
تشکیل شورایی با نام «شورای انقلاب استان کردستان»
امشب، کمیتهای زیر نظر «احمد مفتیزاده» و «علی صفدری» در سنندج تشکیل شد و اعلام شد که این کمیته «شورای انقلاب استان کردستان» نام دارد و اداره امور استان، به ویژه شهر سنندج را در اختیار دارد. (خا 23/11 ش 314 ص 24)
اعلام همبستگی نیروهای نظامی و انتظامی کرمانشاه با مردم
رئیس شهربانی و رئیسان دوایر شهربانی کرمانشاه، ضمن دیدار با آیتالله عبدالجلیل جلیلی، همبستگی خود را با مردم انقلابی این استان اعلام کردند. همچنین، فرمانده لشگر 81 زرهی کرمانشاه و فرمانده ناحیه ژاندارمری کرمانشاه، با صدور اعلامیه مشترکی، همبستگی خود را با ملت ایران اعلام کردند. افراد لشگر 81 بدون اسلحه از پادگان خارج شده و به راهپیمایی پرداختند و با مردم اعلام همبستگی کردند. نیروهای شهربانی و ژاندارمری کرمانشاه نیز با برافراشتن پرچم سفید، به مردم پیوستند. (اط 23/11 ص 7)
عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی در 1302 در کرمانشاه متولد شد و پس از طی تحصیلات اولیه علوم دینی در زادگاهش راهی قم شد و فراگیری علوم اسلامی را پی گرفت و به درجه اجتهاد رسید. پس از درگذشت پدرش، به اصرار مردم کرمانشاه و با توصیه آیتاللهالعظمی سید حسین بروجردی برای تبلیغ و ارشاد به کرمانشاه بازگشت و در این دیار ساکن شد و به فعالیت فرهنگی، ساخت و تعمیر بناهای فرهنگی و عامالمنفعه پرداخت.
آیتالله جلیلی از روحانیون درجه اول و صاحب نفوذ منطقه کرمانشاهان و سرپرست حوزه علمیه کرمانشاه بود.
با آغاز حرکت امام خمینی در 1341 به آن پیوست و در صف مخالفان حکومت پهلوی درآمد. وی تحت نظر مأموران ساواک قرار داشت و ساواک راههای متفاوتی از جمله تهدید، تطمیع، بدنام کردن وی، جلوگیری از دادن وجوهات شرعی و دیگر روشها را آزمود و بارها به دستور ساواک به ویژه مدیر کل اداره سوم ساواک – پرویز ثابتی- تصمیمات متفاوتی درباره وی اخذ شد. در 1343 که امام خمینی به تبعید در ترکیه به سر میبرد، آیتالله جلیلی در تبعید به دیدار امام خمینی رفت.
مأخذ : دو سال آخر، ج 1؛ گنجینه دانشمندان، ج 6؛ من و آقا موسی؛ بایگانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ بایگانی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی؛ سپید و سیاه،25/3/1358.
تعطیلی بازار کرمانشاه در اعتراض به حوادث 2 روز گذشته تهران
(کی 22/11 ص 3)
پیوستن نیروهای انتظامی و نظامی مشهد به مردم
رئیس کل شهربانیهای خراسان، سرتیپ ایمانی، و فرمانده ناحیه ژاندارمری خراسان با مردم اعلام همبستگی کردند. همچنین لشگر 77 ارتش در خراسان نیز در اطلاعیهای خبر حرکت یگانهای این لشگر را به خارج از پادگانها تکذیب کرد. (اط 32/11 ص 7)
کشته شدن 9 مأمور ساواک در رشت
مردم رشت، بعد از تصرف کلانتری 3 این شهر، حدود ساعت 4 بعدازظهر به سمت ساواک رشت هجوم بردند؛ درگیری شدید بین مردم با مأموران ساواک و تیراندازی طرفین، تا نیمههای شب ادامه داشت.
در این حمله، سرهنگ مدیر شیرازی، معاون ساواک رشت، و هشت نفر دیگر از مأموران این اداره کشته شدند. پس از تصرف ساختمان ساواک به دست مردم، این ساختمان به آتش کشیده شد و اجساد 4 نفر از کشتهشدگان، توسط مردم خشمگین، مقابل ساختمان به دار آویخته شد.
به غیر از معاون ساواک، تنها جسد فردی به نام محمدعلی رزاقی از مأموران ساواک شناسایی گردید؛ هفت نفر از مأموران کشته شده ساواک شناسایی نشدند. پس از سقوط ساختمان ساواک، مردم به داخل آن هجوم برده و 13 قبضه مسلسل، 10 قبضه هفتتیر و تعدادی نارنجک را تصاحب کردند.
(اط 32/11 ص 7؛کی 32/11 ص 8)
استقبال افراد پادگان و شهربانی گرگان از مردم و کشته شدن 15 نفر از نیروهای شهربانی این شهر
افراد پادگان گرگان، از حدود پنجاه هزار نفر مردم این شهر که به سوی پادگان و مرکز شهربانی حرکت کرده بودند، استقبال کرده و بدون درگیری به مردم پیوستند. مردم این شهر نیز، اسلحههای خود را در شهرداری تحویل علمای شهر دادند.
امروز حدود چهارصد زندانی نیز توسط مردم آزاد شدند. همچنین اعلام شد که 15 نفر از نیروهای شهربانی به قتل رسیدهاند و جسد سرگرد منوچهری نیز در بین اجساد کشتهشدگان است. هر چند هنوز عاملان این حرکت مشخص نشده، امّا گفته میشود این حرکت به منظور انتقامجویی از کشتارهای اخیر مردم این شهر صورت گرفته است. (اط23/11 ص7)
«شاهی» در دست مردم
پس از تصرف پادگان ژاندارمری و شهربانی «شاهی» [ قائم شهر؛ از شهرستانهای مرکزی استان مازندران] به دست مردم، اداره این شهر به دست مردم انقلابی افتاد. مردم این شهر، راه را بر تانکهایی که از پادگان ساری عازم پادگان نیروی هوایی بابلسر بودند، بستند. افراد پایگاه نیروی هوایی بابلسر با مردم انقلابی اعلام همبستگی کرده بودند. (اط23/11 ص 7)
درگیری بین مردم و نیروهای ژاندارمری محمودآباد
در پی اعلام بیطرفی امروز ارتش شاهنشاهی، مردم محمودآباد [در استان مازندران] غروب امروز در مقابل پاسگاه ژاندارمری این شهر تجمع کرده و خواستار تسلیم شدن مأموران و تحویل اسلحه آنان شدند.
با مخالفت مأمورین ژاندارمری، درگیری بین طرفین آغاز شد که در نتیجه آن 2 نفر کشته و 6 نفر مجروح شدند. حادثه از آنجا آغاز شد که استوار ثنایی، رییس پاسگاه ژاندارمری، مردم را به داخل پاسگاه دعوت کرد و سپس با اسلحه به آنان شلیک نمود.
در این تیراندازی یکی از معلمان محمودآباد به نام «محمدجان رضایی» 26 ساله شهید شد. پس از آن نیز یکی از سربازان مستقر در پاسگاه با اسلحه خود استوار ثنایی را کشت. (اط 23/11 ص7)
تصرف کلانتریهای آبادان و ساواک خوزستان به دست مردم
ساختمان های ده کلانتری آبادان توسط مردم تصرف شده و مأموران آن خلع سلاح شدند. ساختمان ساواک خوزستان نیز در آبادان به دست مردم افتاد. هنگام به زیر کشیدن مجسمه محمدرضاشاه در این شهر و در پی تیراندازی نیروهای نظامی به مردم، 10 نفر کشته شدند. ساختمان شهربانی این شهر نیز در محاصره مردم قرار دارد. (اط 23/11 ص 7)
درگیری در دزفول و پیوستن پایگاه وحدتی این شهر به مردم
درجهداران و گروه پدافند پایگاه «وحدتی» دزفول، ساعت 6 بعدازظهر امروز در این شهر راهپیمایی کرده و پشتیبانی خود را از امام خمینی اعلام کردند. همچنین ساعت 4 بعدازظهر نیروهای ارتشی در خیابان شریعتی از داخل یک خودروی «ریو» به سوی مردم تیراندازی کردند که در نتیجه یک نفر شهید و دو نفر مجروح شدند. نام شهید این واقعه «عوض دزفولی» و مجروحان آن «سیدعلی سیدامامی و داود دیانتی» اعلام شده است. (اط 23/11 ص 7؛ کی 23/11 ص 7)
تسلیم شدن شهربانی اندیمشک
در پی انتشار خبر همبستگی ارتش با مردم در تهران، نیروهای شهربانی اندیمشک، ضمن اعلام همبستگی با مردم، اسلحههای خود را به امام جمعه این شهر تحویل دادند. (اط 23/11 ص 7)
حوادث خونین زنجان
اواخر ساعات امروز، شهربانی زنجان به مردم پیوست؛ و نفرات شهربانی زنجان به همراه مردم در راهپیمایی شرکت کردند. گروهی از مردم نیز، با حمله به زندان زنجان، زندانیان را آزاد کردند. در آزادسازی زندانیان، زندانبانان به سوی مردم آتش گشودند.
در این درگیری 5 نفر کشته و 50 نفر مجروح شدند. اسامی کشتهشدگان این واقعه به این شرح اعلام شده است: «پاسبان حجت دهستانی، هدایتالله زمانی، اسماعیل فلاح، نجفعلی خدایی و صمد.»
(اط 23/11 ص 7)
پیروزی انقلاب اسلامی در لرستان
حدود یک صد هزار نفر از مردم خرمآباد در خیابانهای این شهر تظاهرات کردند و پشتیبانی خود را از مردم تهران و همافران نیروی هوایی که به مردم پیوستهاند، اعلام نمودند. همچنین در پی بروز شایعهای مبنی بر اعزام تیپ مستقل 84 ارتش از خرم آباد به تهران برای کمک به سربازان گارد شاهنشاهی، حدود بیش از بیست هزار نفر از عشایر لرستان، پل بزرگ «گرگانه» واقع در جاده خرمآباد تهران را بستند تا جلوی حرکت احتمالی نیروهای ارتش را به سمت تهران بگیرند.
تعدادی از مردم روستاهای لرستان نیز، در فواصل مختلف، جاده خرمآباد خوزستان را زیر نظر دارند تا از اعزام ارتش از خوزستان به تهران جلوگیری کنند. جاده خوزستان و خرمآباد تا بروجرد و دورود به کنترل عشایر لرستان درآمده و تعدادی از جوانان این دیار برای کمک به مردم تهران، عازم پایتخت شدند. ارتش، شهربانی و ژاندارمری لرستان نیز همبستگی خود را با مردم اعلام کردهاند. (اط 23/11 ص 7)
درگیری مردم ملایر با مأموران شهربانی پهلوی
مردم ملایر در مقابل شهربانی این شهر تجمع کردند. این تجمع به درگیری با مأمورین انجامید که بر اثر تیراندازی مأموران شهربانی، 7 نفر از مردم شهید و 29 نفر مجروح شدند. سرانجام شهربانی و کلانتری ملایر به تصرف مردم درآمد. فهرست نام شهیدان بدین شرح اعلام شده است: «علیرضا عباس، محسن باقری، رضا زنگنه، مراد نصیری، علیاکبر امینی، حمید روشن، محمد ستاری»
(اط 25/11 ص 3؛ کی 23/11 ص 7)
پیروزی مردم ایلام
شمار زیادی از مردم ایلام، سلاح به دست، ساختمان استانداری این شهر را تصرف کردند؛ پس از تصرف این ساختمان، مردم به سوی ساختمان شهربانی حرکت کرده و از مأموران خواستند که به آنها بپیوندند.
پس از دو ساعت مذاکره، سرانجام افسران عالیرتبه شهربانی با حضور در مسجد جامع ایلام، با انقلاب اسلامی اعلام همبستگی کردند. (اط 32/11 ص 7)
انقلاب اسلامی در همدان
مردم انقلابی همدان، هنگ ژاندارمری و شهربانی این شهر را به تصرف خود درآورده و کنترل 34 دستگاه تانک را در اختیار گرفتند. همچنین امشب سربازان و نفرات 3 گروهان، که از کرمانشاه به سوی تهران در حرکت بودند، در سه راهی بهار، خود را به همراه اسلحههایشان تسلیم مردم کردند.
تظاهرات مردم همدان که از عصر دیروز در پی انتشار خبر اعلام ساعت منع آمد و شد در تهران و کشتار در پادگان فرحآباد تهران آغاز شده، تا صبح امروز به طور پراکنده ادامه داشت. ساعت 9 صبح امروز نیز دوباره راهپیمایی آغاز شده و تا ساعت 10 صبح (ساعت ارسال خبر) ادامه دارد. (اط 23/11 ص 7؛ کی 22/11 ص 2)
حضور نیرویهای نظامی و انتظامی اردکان یزد در بین مردم
افراد ژاندارمری و شهربانی شهرستان اردکان یزد به صفوف مردم پیوستند. (اط 23/11 ص 7)
اعلام همبستگی نیروهای شهربانی، هنگ ژاندارمری و پایگاه هوایی سمنان با مردم
عصر امروز، تعدادی از مردم سمنان، با خودروهای خود به پایگاه هوایی سمنان، واقع در 60 کیلومتری این شهر رفتند و از رشادتهای افراد این پایگاه تجلیل کردند. این عده نیز، همبستگی خود را با مردم اعلام کردند. نیروهای شهربانی و هنگ ژاندارمری نیز با صدور اطلاعیهای همبستگی خود را با مردم اعلام کردند. (خا 23/11 ش 314 ص 30)
حضور مردم کرمان در پایگاه سرآسیاب این شهر و پیروزی انقلاب در کرمان
امروز صبح با بلند شدن صدای اذان از بلندگوهای مساجد کرمان، ظرف مدت نیم ساعت انبوهی از مردم شهر در مسجد امام گرد آمده و شعارهایی علیه حکومت پهلوی سردادند. عصر امروز نیز تعداد زیادی از مردم کرمان با حضور در محل پادگان «سرآسیاب» در 10 کیلومتری این شهر، با دستههای گل و شیرینی، مراتب سپاس خود را از ارتش اعلام کردند. متقابلاً فرمانده و نیروهای پادگان نیز از مردم قدردانی کردند.
همچنین مردم کرمان، شامگاه در خیابانهای این شهر دست به راهپیمایی زده و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن گرفتند و با مراجعه به کلانتریهای این شهر، به نیروهای انتظامی گل و شیرینی هدیه کردند. مردم تا پاسی از شب، سوار بر خودروهای خود، با روشن کردن چراغها و بوقزدنهای ممتد، به شادمانی پرداختند. انتظامات شهر در دست نیروهای مردمی است.
(خا 23/11 ش 314 ص 31 و 32؛ کی 22/11 ص 3)
پیام تبریک ملا مصطفی بارزانی خطاب به امام خمینی
«بسمالله الرحمن الرحیم
حضرت آیتالله العظمی روحالله الموسوی الخمینی
ان ینصرکم الله فلا غالب لکم صدقالله العلی العظیم ـ
نصرت برادران مسلمان ایرانی بر ظلم و طغیان طاغوتی به رهبری آن جناب، نصرت ومددکار همه ستمدیدگان جهان و به ویژه بزرگترین انتصار برای ملت کرد ستمدیده به شمار میآید. انقلاب اسلامی ایران به زعامت آن مقتدای بزرگوار که ریشه طغیان و دسائس را برکند، طغیان و دسائسی که ملت کرد ما را در عراق به سیهروزی کشانید، خارقالعاده و معجزهآسا بود.
این مناسبت بزرگ تاریخ را به حضور مبارک شما و تشکیلات حکومت اسلامی و ملت مسلمان ایران تبریک و تهنیت میگوییم و از خداوند متعال توفیق مسئلت نموده و امیدواریم که از برکت وجود آن حضرت، ملت مسلمان ایران به زندگانی آزاد و خداپسند نایل آید و عدل الهی در ایران جایگزین تعسف و خودکامگی گردد.
ما از ته قلب این جنبش اسلامی را تأیید مینماییم و امید است که ما را نیز جزو مجاهدان این راه مقدس به شمار آرند.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته. برادر دینی شما مصطفی بارزانی 11/2/1979» (اط 23/11 ص 8)
ملامصطفی بارزانی پایه گذار حزب دمکرات کردستان عراق، در 1902 متولد شد.
کودکی و جوانی را در دهکده بارزان عراق، در مجاورت مرز ایران و ترکیه سپری کرد. در جوانی به رمهداری مشغول بود. ملامصطفی سواد و اطلاعات مذهبی خود را در مکتبخانههای دهکدهاش به دست آورد. 29 ساله بود که نخستین بار علیه حکومت بغداد طغیان کرد ولی دستگیر شد و از بارزان و استان سلیمانیه در شمال شرقی بغداد تبعید شد. این اعتراض در 1931 هنگامی رخ داد که انگلیسیها و ایتالیاییها تصمیم گرفتند ارامنه و آسوریهای اخراجی از ترکیه را در منطقه بارزان اسکان دهند.
رهبری این مبارزه برعهده محمود بارزانی، پدر ملامصطفی بود. ملامصطفی در 1944 از نوری سعید، نخستوزیر حکومت سلطنتی عراق، خواستار خودمختاری کردستان عراق شد. این خواسته از سوی دولت عراق رد شد و این آغاز یک نبرد سخت و پرتلفات میان قوای ملامصطفی با دولت عراق بود.
در این نبرد قسمت اعظم نیروهای ملامصطفی تار و مار شد و وی همراه با 2000 تن از یاران باقیماندهاش با تحمل مشقات فراوان به سوی مرزهای ایران گریخت. ملامصطفی در جریان حوادث کردستان ایران و «جمهوری مهاباد » به قاضی محمد پیوست و وزیر جنگ دولت وی شد. از همینجا، روس ها که از تجزیهطلبان آذربایجان و کردستان حمایت میکردند، وی را ژنرال مصطفی نامیدند. قاضی محمد، رهبر شورشیان کردستان ایران، به وی مدال شجاعت داد.
پس از آنکه دولت سوسیالیستی شوروی مجبور به عقبنشینی از ایران شد، واحدهای ارتش ایران به سوی آذربایجان و کردستان حرکت کردند؛ و سران فرقه های آذربایجان و کردستان نیز اکثراً به دامان شوروی پناه بردند. این پایان رؤیاهای بارزانی در ایران بود. ملامصطفی و افرادش گام به گام و شهر به شهر از برابر قوای دولتی ایران عقب نشستند. اما چون وی مورد تعقیب عراق نیز بود چارهای جز فرار به شوروی از طریق راههای کور و صعب العبور مرزی نداشت.
ملامصطفی به خاطر حمایتش از جمهوری مهاباد، مورد استقبال روسها قرار گرفت و موفق به دریافت پناهندگی شد. او 11سال، یعنی تا کودتای عبدالکریم قاسم، در شوروی یا پایتختهای اروپای شرقی زندگی کرد. با وقوع کودتای 1958 عراق، وی به دعوت عبدالکریم قاسم از پراگ عازم عراق شد.
در بغداد، کاخ نوری سعید از سوی عبدالکریم قاسم در اختیار وی قرار گرفت. بارزانی با وجود استقبال گرم قاسم، به سرعت عازم کردستان شد و احزاب متفرق کُرد را مجدداً گرد آورد و سازماندهی کرد. سپس در 1961 از قاسم خواست به کُردها خودمختاری دهد. این خواسته، قاسم را به خشم آورد و به 12 سال آرامش در شمال عراق پایان داد. مجدداً آتش جنگ با حمله هوایی و زمینی ارتش عراق به نواحی کردنشین شعلهور گردید. ملامصطفی در دوران حکومت عبدالسلام عارف، عبدالرحمن عارف و حسن البکر نیز کم و بیش مشغول نبرد با دولتهای عراق بود.
در این رشته جنگها سپاه ملامصطفی تجزیه شد. با این حال در دوران حکومت حسن البکر وی توانست با برخورداری از حمایت آمریکا و حمایت مالی و نظامی شاه ایران تجدید قوا کند و حملات خود را علیه عراق شدت بخشد.
توافق 1975 (اسفند 1353) الجزایر، میان ایران و عراق، نقطه پایان جنگهای طولانی ملا مصطفی بارزانی علیه عراق بود. یک ماه پس از انعقاد این پیمان، ملامصطفی در 12 فروردین 1354 به ایران آمد و تا 1357 که در قید حیات بود در ایران تحت نظر زندگی کرد. در این سال به دلیل ابتلا به مرض سرطان عازم آمریکا شد و در دهم اسفند 1357 درگذشت و جسدش یک روز بعد پس از انتقال به ایران در اشنویه کردستان دفن شد.
مأخذ: نشریه الکترونیکی دوران.
* اطلاعیه جامعه اسلامی دانشگاهیان (پلی تکنیک تهران) به مناسبت بازگشت امام خمینی به ایران و عرض تبریک به مهندس بازرگان
اعضای «جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران (پلی تکنیک)» در پیامی به امام خمینی، بازگشت رهبر انقلاب را تبریک گفتند و پشتیبانی خود را از مهندس بازرگان، نخستوزیر اعلام داشتند. متن پیام بدین شرح است:
«بسمه تعالی
زعیم عالیقدر و رهبر نهضت خلق مسلمان ایران امام خمینی. با قلبی سرشار از شادی بازگشت آن پیشوای بزرگوار را به میان خلقی که سالها در انتظار دیدار رهبر خود بودند، تهنیت گفته، وجود آن امام را در میان خلق قهرمان ایران مغتنم میشماریم.
ما اعضای جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران (واحد پلیتکنیک تهران) از صمیم قلب و با تمام وجود تلاش خود را در راه رسیدن به اهداف نهضتی که اکنون مسئولیت سنگین زعامت آن را عهدهدار میباشید ادامه میدهیم و پشتیبانی کامل خود را از انتخاب به حق جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، مردی که سابقه مبارزات حقطلبانه او بر هیچ کس پوشیده نیست، به عنوان رئیس دولت موقت اعلام میداریم.
ما همصدا با قاطبه ملت مسلمان اعلام میداریم که شاپور بختیار بایستی هر چه زودتر و بدون قید و شرط به اراده رهبر سازشناپذیر ایران حضرت آیتالله العظمی خمینی تمکین نموده و بیش از این با غصب مقام نخستوزیری در راه انقلاب اسلامی ایران مانع ایجاد ننماید. جامعه اسلامی دانشگاهیان (واحد پلی تکنیک تهران)» (آی 32/11 ص 1)
جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران به همت دکتر حسن عباسپور، دکتر حسن عضدی و دکتر محمود قندی در 1357 تأسیس شد. عباس شیبانی، حسن عباسپور، محمود قندی، حسن عضدی، علی عباسپور، مصطفی میر سلیم و مکنون از اعضای مؤسس جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران به شمار میروند.
مأخذ: سایت جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران.
پیام «چریکهای فدایی خلق»
امروز، پیامی در مطبوعات به چاپ رسید که در ذیل آن امضایی به چشم نمیخورد؛ امّا مطبوعات از آن به عنوان پیام «چریکهای فدایی خلق» یاد کردند. در این پیام که با عبارت «خلقهای قهرمان ما» آغاز شده بود، ضمن فرستادن درود به «آیتالله خمینی»، «آیتالله طالقانی» و «سایر پیشگامان واقعی انقلاب»، افتخار خود را «همدوشی با مردم» قلمداد کرده است. در این اطلاعیه از ارتش به عنوان حربه اصلی امپریالیسم و «نوکرانش» یاد شده است. [متن کامل این پیام را در ضمیمه شماره 1 مطالعه کنید ] (اط 23/11 ص 8)
پیام کریم سنجابی
کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی ایران، امشب پیامی خطاب به مردم ایران صادر کرد. وی هدف مشترک همه طبقات جامعه را نابودی نظام استبدادی متکی به استعمار دانست. [متن این پیام در ضمیمه شماره 2 آمده است.] (اط 23/11 ص 8؛ کی 23/11 ص 8)
در آبان 1328 تعدادی از رجال سیاسی به رهبری محمد مصدق در اعتراض به تقلب در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در دربار محمدرضا پهلوی متحصن شدند. این عده 20 نفره پس از پایان تحصن بدون نتیجه در منزل مصدق گرد آمده و پس از مذاکرات مفصل، در آبان 1328 موجودیت جبهه ملی ایران را به رهبری مصدق اعلام کردند. با تجدید انتخابات مجلس شانزدهم، هشت نفر از اعضای این جبهه به مجلس راه یافتند و فراکسیون نهضت ملی را تشکیل دادند. کوشش این فراکسیون در مجلس همراه با تلاش و حمایت نیروهای مردمی و مذهبی در خارج مجلس و نهایتاً ترور حاجعلی رزم آرا به دست خلیل طهماسبی، از اعضای فداییان اسلام، شرایط مناسبی برای تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت فراهم ساخت. اختلاف سلیقه، خودمحوری و جاهطلبی برخی اعضا، به همراه نبود روحیه انقلابی در میان برخی دیگر و ضعف سازماندهی، موجبات انحلال جبهه ملی اول را در شرایط پس از کودتای 28 مرداد 1332 فراهم کرد.
جبهه ملی دوم نیز پس از رایزنیهای فراوان ملیون و همکاران سابق مصدق، در 30 تیر 1339 اعلام موجودیت کرد. رهبری جبهه ملی دوم به دست اللهیار صالح بود. جبهه ملی دوم به رهبری اللهیار صالح، با تأیید دکترین خاورمیانهای آیزنه اور، رئیس جمهور آمریکا، تلاش کرد خود را نیروی جایگزین مناسب و قابل قبول برای آمریکا جلوه دهد؛ اما جز به دست آوردن کرسی نمایندگی شهرستان کاشان برای اللهیار صالح در مجلس بیستم توفیق دیگری حاصل نکرد.
در 28 اردیبهشت1340 با موافقت دولت علی امینی، میتینگ جبهه ملی در میدان جلالیه برگزار شد. دولت پس از آن اجازه شکلگیری تجمعات دیگر را نداد که این امر موجب بروز اختلاف بین دولت امینی و جبهه ملی شد. راهپیمایی دانشجویان عضو جبهه در دانشگاه، با حمله مأموران حکومت پهلوی مواجه شد و متعاقب آن برخی رهبران جبهه بازداشت شدند. با روی کار آمدن اسدالله علم، دولت وی از سوی شاه مأمور مذاکره با سران جبهه ملی در زندان شد. سران جبهه در زندان درباره نحوه برخورد با قانون اصلاحات ارضی شاه و محکوم کردن یا نکردن کشتار 15 خرداد با یکدیگر اختلاف داشتند که این امر به انحلال جبهه ملی دوم در 1343 انجامید.
جبهه ملی سوم ادامه جبهه ملی دوم بود. اینان ضمن مکاتبات متعدد با مصدق، در 1343 موافقت وی را با اساسنامه جبهه ملی سوم به دست آوردند و 7 مرداد 1344 رسماً اعلام موجودیت کردند. این جبهه بین سالهای سالهای 1344 تا 1356 هیچ فعالیت سیاسی و تشکیلاتی و حتی انفرادی در مخالفت با استبداد پهلوی و استعمار نوین ایران و افزایش نفوذ بیگانگان نداشت و رهبران جبهه ملی در پاسخ به درخواستهای مکرر هواداران جوان مبنی بر انجام حرکت یا تجدید سازمان جبهه، به نامساعد بودن شرایط اشاره کرده و امکان تغییر اوضاع را موکول و منوط به خواست آمریکا میکردند.
با روی کار آمدن جیمی کارتر در آمریکا و اتخاذ سیاست حقوق بشر و همزمان با آن، فضای باز سیاسی در ایران از سوی شاه، افراد جبهه ملی موقع را برای تجدید فعالیت خود مناسب یافتند. اولین اقدام سیاسی سران و فعالان جبهه ملی در دوران اوج گیری مبارزات مردم مسلمان ایران انتشار چند نامه سرگشاده خطاب به شاه به امضای کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار بود. در این نامه اجرای برخی اصلاحات و رعایت حقوق بشر در چهارچوب قانون اساسی مشروطه سلطنتی خواسته شده بود. این نامه سنگ بنای تشکیل جبهه ملی چهارم شد. در 30 تیر 1357 گروهی از اعضای جبهه ملیهای پیشین و سایر همفکرانشان که خود را «اتحاد نیروهای ملی» مینامیدند به «جبهه ملی چهارم» تغییر نام دادند و این جبهه رسماً متولد شد. جبهه ملی چهارم به دنبال اتخاذ مواضع انقلابی نبود و تنها اصلاحات در چارچوب قانون اساسی مشروطه سلطنتی را دنبال میکرد. در نیمه دوم 1357، پس از اوجگیری روزافزون انقلاب اسلامی، این جبهه مجبور شد مواضع تندتری اتخاذ کند. پس از ناکامی دولت ارتشبد ازهاری در سرکوب انقلاب، شاه که به دنبال جذب و همراهی مخالفان میانهرو همچون جبهه ملی بود شاپور بختیار را به عنوان نخستوزیر معرفی کرد. در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، جبهه ملی برای مطرح کردن خود به عنوان جانشین نظام پادشاهی و جلب نظر ایالات متحده تماسهایی با مقامات سفارت آمریکا در ایران برقرار کرد. با شعلهورتر شدن آتش انقلاب، جبهه ملی هر روز از کاروان مردمی انقلاب اسلامی عقبتر افتاد.
مأخذ: جبهه ملی به روایت اسناد ساواک.
«پیام پیروزی» «نهضت رادیکال ایران» خطاب به ملت ایران
امروز بعدازظهر از سوی نهضت رادیکال ایران، بیانیهای با عنوان «پیام پیروزی» منتشر شد و با تقدیم سپاس و عرض تبریک به پیشگاه ملت در جهت تکمیل پیروزی انقلاب همگان را به وحدت عمل دعوت کرد.
در قسمتی از این پیام آمده است:
«انقلاب ایران که به همت والای ملت و رهبری قاطعانه حضرت آیتالله خمینی به آستانه پیروزی گام نهاده و مرحله سازندگی وسازماندهی و نوسازی ایران مطرح است. نهضت رادیکال ایران عموم هموطنان را به داشتن یک انضباط انقلابی دعوت مینماید تا با توجه به شرایط بسیار حساس کنونی و امکاناتی که مردم به دست آوردهاند و به خصوص نسبت به کاربرد سلاحهایی که در جریان مبارزه با نیروهای ضدملی در اختیار افراد قرار گرفته است رعایت کامل معمول شود و بر طبق توصیهها و دستورات آیات عظام و ستاد رهبری انقلاب و دولت موقت که خیر و صلاح ملت و کشور را میخواهند عمل نمایند زیرا اندک بیتوجهی به نتایج امیدبخش انقلاب لطمه وارد خواهد ساخت و در موقع حساس کنونی دستاویزی برای تخطئه انقلاب به دشمن و مخالفان انقلاب خواهد داد.» (آی 23/11 ص 7)
رحمتالله مقدم مراغهای ارتباط نزدیکی با آمریکایی ها داشت و مدعی است که «نهضت رادیکال ایران» را در مرداد 1356 تأسیس کرده است. البته تا پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتی از این گروه دیده نشده است. در اعلامیه تأسیس این نهضت از مردم خواسته شده به اوضاع اختناق و زور پایان داده شود و با ایجاد هماهنگی بین همه افراد و گروههای آزاداندیش به مبارزه با استبداد پرداخته شود. در پایان این اعلامیه نیز خواستههای زیر توسط نهضت رادیکال ایران مطرح شده است:
«1- آزادی کامل اجتماعات و مطبوعات و لغو سانسور؛ 2- انحلال مجلسین و تدارک انتخابات آزاد و قانونی و انصراف از حزب واحد رستاخیز؛ 3- تأمین استقلال قوه قضاییه بر اساس موازین قانون اساسی؛ 4- آزادی زندانیان و تبعیدهای سیاسی.»
از اعضای اصلی این نهضت میتوان به رحیم عابدی، تقی مکینژاد، فرجالله ناصری و حسن امامی اشاره کرد.
مأخذ: سالهای بحرانی نسل ما.
اطلاعیه کارکنان صنعت برق کشور خطاب به اهالی تهران مبنی بر رعایت صرفهجویی در مصرف برق
این اطلاعیه امروز از طرف کارکنان صنعت برق کشور منتشر شد:
«از کلیه اهالی محترم تهران خواهشمند است که بعلت محدودیت تولید برق به منظور جلوگیری از خاموشی بین ساعت شانزده و سی دقیقه الی بیست و سی دقیقه حتیالامکان در مصرف برق صرفهجوئی لازم را بنمایند تا بدین ترتیب در لحظاتی که عده کثیری از هموطنان زخمی شده در بیمارستانها بستری میباشند موجبات خاموشی در ساعات فوق فراهم نگردد.
با عرض تشکر کارکنان صنعت برق کشور» (آی 23/11 ص 7)
پیام تلویزیونی پدر «رضاییها» خطاب به ملت ایران
« به نام خداوند در هم کوبنده ستمگران؛ سلام بر ملت قهرمان و مبارز ایران؛ درود به روان پاک شهدای به خون خفته و گلگون کفن ما که با نثار خون خود نهال آزادی را آبیاری کردند.
سلام بر رهبر مجاهد اباذرگونه و سازشناپذیر خلق مبارز ایران امام خمینی و سلام بر فرزندان مجاهد وطن که تا پای جان برای استقرار پیروزی درخشان خلق ما که در سیاهچالهای رژیم مستبد پایمردی و پایداری کردند و بالاخره سلام و یادی از چهار مظلوم به خون خفته من؛ احمد، رضا، مهدی و صدیقه که با خون پاک خود نهال انقلابی اسلامی ما را که تنها آرزوی تمام مجاهدین خلق ایران بود آبیاری کردند. اینک در این لحظه حساس، پیروزی تمام نیروهای رزمنده را برای این نظام توحیدی آرزو میکنم. جاوید باد حکومت جمهوری اسلامی» (کی 23/11 ص 8)
احمد رضایی از اعضای اولیه مرکزیت سازمان مجاهدین خلق بود. او در گروه ایدئولوژی سازمان فعالیت داشت و کتاب «راه حسین» یا «سیمای یک مسلمان» را تدوین کرد. احمد رضایی با آیتالله مهدوی کنی ارتباط داشت. وی در یک درگیری خیابانی با نیروهای ساواک در یازدهم بهمن سال 1350 کشته شد.
رضا رضایی، برادر احمد رضایی، نیز عضو سازمان بود. او از سال 1349 ضمن ورود به مرکزیت سازمان در گروه سیاسی به فعالیت پرداخت. او نیز به دست نیروهای ساواک در 25 خرداد 1352 کشته شد.
مهدی رضایی، برادر کوچکتر احمد و رضا رضایی، در 16 سالگی عضو سازمان مجاهدین شد. در تاریخ 18 اردیبهشت 1351 در حوالی میدان ژاله (شهدای فعلی) مورد شناسایی گشتیهای امنیتی قرار گرفت و پس از یک درگیری دستگیر شد. مهدی رضایی در دادگاه به سه بار اعدام محکوم گشت و تیرباران شد.
صدیقه رضایی نیز خواهر برادران رضایی عضو سازمان بود. او در جریان تغییر ایدئولوژی سازمان، به جناح مارکسیستی پیوست. در اوایل پیروزی انقلاب، تصاویری بدون حجاب از وی توسط گروه پیکار (جناح مارکسیستی سازمان مجاهدین خلق ) منتشر شد. صدیقه رضایی پس از دستگیری توسط نیروهای کمیته مشترک ضد خرابکاری در بهداری این کمیته با خوردن سیانور خودکشی کرد.
خلیلالله رضایی، پدر این چهار نفر نیز با سازمان ارتباط و همکاری داشت.
مأخذ: سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384-1344)، ج 1.
پیام یاسر عرفات خطاب به امام خمینی
امروز، متن پیام یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین (الفتح)، توسط سازمان خبری فلسطین (وفا) انتشار یافت. در این پیام، یاسر عرفات، خطاب به امام خمینی آورده است:
«بازگشت شما به ایران یک رویداد تاریخی بود و بازگشت پیروزمندانه شما این احساس را در ما زنده کرد که سرانجام، آزادی اماکن متبرکه مسلمین در فلسطین به خواست خداوند قابل حصول گردیده است».
وی در این پیام از امام و مردم ایران خواسته است تا ضمن هوشیاری، مراقب آمریکا، صهیونیسم و عمال آنها باشند. وی همچنین گفته است:
«ما آنقدر به مبارزه ادامه خواهیم داد تا به دیوارهای بیتالمقدس برسیم و پرچمهای دو انقلابمان (انقلاب ایران و انقلاب فلسطین) را بر فراز دیوارهای این شهر مقدس به اهتزاز درآوریم.» (اط 23/11 ص 7)
محمد عبدالرحمان عبدالرئوف القدوه الحسینی، معروف به یاسر عرفات، در 24 اوت 1929 به دنیا آمد. برخی منابع تاریخی محل تولد او را قاهره گفتهاند ولی خود او گفته است که در بیت المقدس به دنیا آمده و تا سال 1942م در آن شهر زندگی کرده است.
وی مبارزات خود را از هفده سالگی با ارسال مخفیانه اسلحه از مصر به فلسطین آغاز کرد؛ در1950م به نهضت افسران آزاد جمال عبدالناصر پیوست. از فعالیتهای اصلی او در دوران دانشجویی انتشار مجله صدای فلسطین بود. پس از پایان جنگ دوم اسرائیل و مصر در 1956م به کویت رفت و به همراه خلیل الوزیر (ابو جهاد) و سه نفر دیگر سازمان الفتح را تأسیس کرد. علیرغم مخالفت بسیار دولتهای عربی با فعالیت های سیاسی و پارتیزانی علیه رژیم صهیونیستی، یاسر عرفات توانست اولین سری عملیات نظامی فتح را در اول ژانویه 1965 اجرا کند. در 1968م رژیم صهیونیستی، به انتقام کشته شدن دو صهیونیست در اثر انفجار مین، به روستای کرامه، محل اختفای نیروهای وابسته به الفتح، حمله کرد. یاسر عرفات و نیروهای او ابتدای حمله نیروهای اسرائیلی توانستند با سلاح های ابتدایی آنان را وادار به عقبنشینی کنند ولی نیروهای اسرائیلی دوباره حمله کردند که این بار زیر آتش توپخانه اردن قرار گرفتند. نتیجه این درگیری کشته شدن 28 اسرائیلی و به جا ماندن 18 تانک بود. فعالیت های چریکی و پارتیزانی گروه فتح تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت.
مأخذ: یاسر عرفات، از مبارزه تا مذاکره.
تظاهرات در سودان به طرفداری از امام خمینی
امروز تظاهراتی در نزدیکی سفارت آمریکا در خارطوم پایتخت سودان به حمایت از امام خمینی انجام گرفت. تظاهرکنندگان، که به وسیله اتحادیه دانشجویان دانشگاه خارطوم رهبری میشدند، عکسهای امام خمینی را با خود حمل میکردند و شعارهایی در طرفداری از امام فریاد میزدند. آنها همچنین به رفتارهای مصر، مغرب و آمریکا در قبال اوضاع ایران معترض بودند. این عده تلگرامهایی در این باره برای رئیس جمهوری آمریکا، پادشاه مغرب و رئیس جمهوری مصر فرستادهاند که در این مراسم قرائت شد. تظاهرکنندگان همچنین متن تلگرام حمایتی را که برای امام خمینی ارسال کردهاند، قرائت کردند. (آی 23/11 ص 8)
تکذیب خبر حمایت دولت عراق از بازگشت شاه به ایران
روزنامه کیهان نامه ارسالی سفارت عراق در تهران خطاب به این روزنامه را منتشر کرد. در این نامه، سفارت عراق در تهران، خبر چند روز پیش مطبوعات ایران مبنی بر استقبال دولت عراق از بازگشت محمدرضا پهلوی به کشور را تکذیب کرد. متن کامل این نامه بدین شرح است:
«سردبیر محترم روزنامه شریفه کیهان
احتراماً اشعار میدارد در شماره روز شنبه 14 بهمن ماه آن روزنامه شریفه (و همچنین در شماره همان روز روزنامه شریفه آیندگان) به نقل از یکی مجلههایی که در پاریس منتشر میگردد از قول یک نفر از مقامات عراقی که نام او ذکر نشده خبری نقل شده مبنی بر این که عراق بازگشت شاه را امری مطلوب میداند و مایل است که شاه به ایران باز گردد.
سفارت جمهوری عراق در تهران خبر مذکور را به شدت تکذیب مینماید و با قاطعیت میگوید که هیچ مقام عراقی چنین اظهاری ننموده و یادآور میگردد که عراق به اراده میهنپرستانه ملت ایران کمال احترام را میگذارد و در امور داخلی ایران هیچگاه دخالت نمینماید. ضمناً سفارت جمهوری عراق برای روشن شدن اذهان عمومی در ایران متذکر میگردد که این روش عراق ثابت و اصولی است و هرگونه انتشاراتی برخلاف آن که به منظور از بین بردن حیثیت عراق میباشد از منابع امپریالیستی و صهیونیستی سرچشمه میگیرد. سفارت جمهوری عراق موقع را برای تجدید احترامات فائقه مغتنم میشمارد.»
(کی 22/11 ص 8)
اجتماع دانشجویان ایرانی، مقابل کنسولگری ایران در کراچی به حمایت از انقلاب اسلامی
حدود پنجاه نفر از دانشجویان ایران مقیم پاکستان، در مقابل کنسولگری ایران در کراچی تظاهرات کردند و آرم شاهنشاهی را از ساختمان مرکز فرهنگی ایران برداشتند. این عده اعلام کردند که به زودی آرم جمهوری اسلامی را بر سر در کنسولگری و مرکز فرهنگی ایران نصب خواهند کرد. (کی 23/11 ص 2)
انتهای پیام/