آمایش سرزمین برای توسعه منطقهای
خبرگزاری تسنیم: آمایش سرزمین مفهومی ناشناخته در میان برنامه ریزان، به ویژه برنامه ریزان بخشی است و کمتر در محافل علمی مورد بحث و انتقاد قرار گرفته است.
مدتها گرایش بر این بوده است که اقتصاد را تقریبا براساس تولید و مصرف ملی به طور کلی مورد قضاوت قرار می دانند. اما همانطور که نظریه پردازان بزرگ اظهار داشته اند« تصمیم گیری در باره اینکه پروژه ای جدید در کجا واقع شود به اندازه تصمیم گیری در باره سرمایه گذاری پروژه اهمیت دارد. به طور کلی می توان گفت: هدف آمایش سرزمین این است که اجازه دهد جمعیت هر منطقه ای بتواند به همان خوبی که می تواند در جای دیگری زندگی کند، در منطقه خود نیز به زندگی بپردازد. بنابر یکی از معتبرترین تعاریف از آمایش سرزمین طرح توزیع بهتر جمعیت با توجه به منابع طبیعی و فعالیت های اقتصادی است که هدف آن فقط اقتصادی نیست و رفاه و توسعه کامل ظرفیت های بالقوه جمعیت را در نظر دارد.
در چنین بعد فضایی فعالیت ها در برنامه ریزی سرزمین مورد توجه قرار می گیرد.این برنامه ریزی با هدف بهترین استفاده از نیروی انسانی و منابع طبیعی مختلف سرزمین انجام می شود، هرچند که کانون اصلی این نوع برنامه ریزی همواره کارایی اقتصادی است. از مسائل مهم و کلیدی که درکنار برنامهریزیهای کلان و بخشی باید مستقلاً به آن پرداخت، «برنامهریزی آمایش سرزمین» و «برنامهریزی منطقهای» است. برنامهریزی آمایش سرزمین، روند جامعی از برنامه ریزی منطقهای را ارائه میکند. این شکل از برنامهریزی برای بهکارگیری برنامهریزی منطقهای در سطح یک کشور بهترین مکمل برای برنامهریزی کلان و بخشی است. برنامهریزی آمایش سرزمین چون با دیدی وسیع و همهجانبه به فضای ملی نگاه میکند، همة مناطق کشور را باحوصله و دقت و از جهات مختلف مورد مطالعه و شناسایی قرار میدهد. سپس بر اساس توانمندیها، قابلیتها و استعدادهای هر منطقه باتوجه به یکنواختی و هماهنگی اثرات نتایج عملکردهای ملی آنها در سطح ملی، نقش و مسئولیت خاصی را به هر منطقه محول میکند.
مهمترین خصوصیات آمایش سرزمین، جامعنگری، دوراندیشی، کلگرایی، کیفیتگرایی و سازماندهی فضای کشور است. هدف آمایش سرزمین، توزیع بهینة جمعیت و فعالیت در سرزمین است، بهگونهای که هر منطقه متناسب با قابلیتها، نیازها و موقعیت خود از طیف مناسبی از فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی برخوردار باشد و جمعیتی متناسب با توان و ظرفیت اقتصادی خود بپذیرد. به عبارت دیگر، هدف کلی آمایش سرزمین عبارت است از سازماندهی فضا بهمنظور بهرهوری مطلوب از سرزمین در چهارچوب منافع ملی.
آمایش سرزمین زیربنای سازماندهی توسعة منطقهای است و به بیانی دیگر ابزار اصلی برنامهریزی و تصمیمگیریهای منطقهای و ملی است. آمایش سرزمین، زمینة اصلی تهیة برنامههای توسعه اقتصادی- اجتماعی هر منطقه را فراهم میآورد و ابزار اصلی تلفیق برنامهریزیهای اقتصادی و اجتماعی با برنامهریزیهای فیزیکی و فضایی خواهد بود. از آنجا که برای تحقق اهداف توسعه، باید همة منابع اجتماعی را اعم از منابع انسانی، اقتصادی و منابع فضایی و محیطی به کار گرفت و بهکارگیری همة اینها مستلزم برنامهریزی است، بنابراین آمایش سرزمین مبنای طرحها و برنامههای جامع توسعه بوده و پیوند دهندة برنامهریزیهای اقتصادی، اجتماعی و فضایی یا مجموع آنان در قالب برنامهریزی جامع و در مقیاس ملی و منطقهای است .
در بحث آمایش سرزمین، مقولة «فضا» و تحلیل قانونمندیهای حاکم بر شکلگیری آن، کلیدیترین نقش را در برنامهریزی دارد. بهطور کلی در مورد فضا برداشتها و تعابیر مختلفی وجود دارد، اما در مجموع میتوان گفت فضا دربرگیرنده و حاصل روابط متقابل اقتصادیـاجتماعی بخشی از جامعه در محیط مشخصی از سرزمین است و سازمان فضایی تبیین روابط بین انسان و فضا و فعالیتهای انسان در فضا است. سازمان فضایی سیمای کلی و چگونگی پراکنش و اسکان جمعیت و توزیع استقرار و ساختار اقتصادی ـ اجتماعی و کنشهای متقابل بین آنها را مشخص میسازد. با شناخت روند سازمانیابی فضا میتوان دریافت که تحولات ملی به چه سمت و سویی گرایش دارد و در نتیجه، در توافق با استراتژی توسعة کشور هست یا نه. همچنین میتوان نتیجه گرفت که در برنامهریزی فضای ملی، کدام روندها را باید تقویت یا تضعیف کرد یا به وجود آورد. عواملی که منجر به شکلگیری یک سرزمین یا یک فضا (عوامل ارادی و غیر ارادی) میشود، عبارتند از عوامل ارادی یا غیر ارادی. عوامل غیر ارادی عواملی هستند که ارادة انسان، حداقل در شرایط حاضر نقش تعیینکنندهای در تغییر و تحول آنها ندارد. اما عوامل ارادی را در سه گروه ساختار اقتصادی، ویژگیهای فرهنگی و سیاسی و نظامی و تغییر و تحولات فراملی طبقهبندی میکنند.
ساختار اقتصادی: شیوه و ترکیب تولید، اولویتها در تخصیص منابع، سیاستهای وارداتی و صادراتی باعث شکلگیری مراکز تولید و مصرف، قطبهای صنعتی و نواحی کشاورزی و مراکز دادوستد میشود که از اصلیترین عوامل شکلگیری سرزمین است.
ویژگیهای فرهنگی و سیاسی و نظامی: رونق اقتصادی و بهتبع آن رشد و توسعة شهرهای مشهد و قم بهدلیل عنایت مردم به اماکن متبرکه، ایجاد و توسعة شهرهایی چون زاهدان، یاسوج و شهرکرد و برخی از شهرهای غرب کشور بر اساس ملاحظات سیاسی و توسعة بندر چابهار بر اساس ملاحظات نظامی، نمونههایی از شکلگیری سرزمین بر اساس عوامل غیر ارادی است.
تغییر و تحولات فراملی: جنگ 8 سالة ایران و عراق و محدودیتهای بالقوهای که پس از جنگ نیز همواره از سوی همسایة غربی وجود داشته، اضمحلال حکومت اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد جمهوریهای مستقل در شمال کشور که باب تازهای در مناسبات اقتصادی و اجتماعی با ایران را گشودهاند یا تحولات مربوط به افغانستان در نوار شرقی کشور و ... هر یک بهنوبة خود در دورههای زمانی میانمدت و بلندمدت باعث ایجاد تغییرات در این مناطق خواهد شد.
برنامهریزی منطقهای، افزون بر تنظیم و هماهنگکردن برنامههای مختلف اقتصادیـاجتماعی با نیازها و امکانات محلی، فرآیندی است برای مشارکت مردم و مناطق در برنامهریزی و فراهم آوردن موجبات برنامهریزی از پایین به بالا در جهت انطباق برنامههای کلان ملی با ویژگیهای ناحیهای. برنامهریزی منطقهای از نظر جغرافیا و فضا، وجوه مشترک فراوانی با آمایش سرزمین دارد. تجارب جهانی نیز حکایت از این واقعیت دارد که این دو (برنامهریزی منطقهای و سرزمین) باید آمایش در کنار هم و بلکه برنامهریزی منطقهای در چهارچوب آمایش سرزمین انجام پذیرد.
دانش پورشفیعی
انتهای پیام/