یک جهان مقابل ماست؛ حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن را واجب بدانید
خبرگزاری تسنیم: حجتالاسلام جاودان در جلسه درس اخلاق خود تأکید کرد: حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن را واجب بدانید، از همان واجبات سیاسی. واجب بدانید که حضور پیدا کنید، ولو ۱۰ دقیقه، خودتان را به آن جمع برسانید که دیده شوید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام و المسلمین جاودان، از شاگردان آیتالله حقشناس و از اساتید اخلاق تهران در پایان جلسه اخلاق شب گذشته خود بر حضور در راهپیمایی 22 بهمن تأکید کرد و آن را از واجبات سیاسی برشمرد. متن کامل بیانات آیتالله جاودان بدین شرح است:
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللّهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للّهِ رَبِّ العالمین وَ لاحَولَ وَ لاقوَّة إلّا باللّه العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِیالقاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِّبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیَّة اللّهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة اللّه عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین.
سرمایه ما برای رفتن به آن عالم کافی نیست. حالا شما جوان هستید و انشاءالله بهامید خدا سرمایهدار خواهید شد. اما ما که یک کمی سنمان گذشته بهتر میدانیم که سرمایهمان برای رفتن از این عالم و ورود به آن عالم کافی نیست. اگر در خاطرتان باشد آن عالم را در مقایسه با این عالم مثال زدند، فرمودند: شما برو کنار اقیانوس آرام و دستت را بزن در آب و در بیاور، چقدر آب به انگشتت میچسبد؟ این مقدار این عالم است، آن دریا هم آن عالم است، آنقدر بزرگ است و فرق دارد، این یک مطلب.
نکته دوم این است که آن عالم برای خود قواعدی دارد. شما با قواعد این عالم نمیتوانی آنجا عمل کنی، مثلاً اینجا بنده وزیر هستم، اما آنجا نمیدانند وزیر یعنی چه. با رفقا صحبت میکردیم، عرض میکردیم مثلاً شما دکترای فیزیک دارید. این ورقه دکترای فیزیک را که دانشمند در کتابخانهاش با یک قاب به دیوار میزند، آنجا نمیتوانند بخوانند که چه نوشته؟ شما پنج تا زبان میدانی، آنها آن زبانها را نمیدانند. حالا بعضی از دوستان هستند که گاهی به کشورهای خارجی رفتهاند. من هرچه فارسی میگویم او نمیفهمد. با یک دوستی به کربلا مشرف شدیم، میگفت: آقا، من عربی بلد هستم. بر سر همین لغات فارسی یک الف و لام میگذاشت و بنا شد مترجم ما باشد!
اگر در خاطرتان باشد این را مکرر عرض کردیم، یک آقایی خیلی هنرمند بود، خیلی، مثلاً ده جور هنر داشت، مثال عرض میکنم، مثلاً خط خیلی خوبی مینوشت، نقاشی بسیار خوبی میکشید، طراحی درجه یک داشت، همینطور بشمارید. این آدم از دنیا رفت، شاید هم شهید شد. گفتند: آقا، این هنرهای تو در آن دنیا به درد نمیخورد، آنجا نمیدانند خط یعنی چه؟ اصلاً خطنویسی ندارند؟ بنابراین اگر شما خط خوبی مینویسی، آنجا به درد نمیخورد. من طراح خیلی خوبی هستم، آنجا طراحی به درد نمیخورد. همینطور از این هنرهایی که آن آقا داشت، بشمارید. گفت: آقا، فقط یک هنرم را بردند، فقط یکی را. آن هنر چه بود؟ من از وقتی بالغ شده بودم، به نامحرم نگاه نکرده بودم، این هنر بود. این هنر را آنجا میخرند. ببینید زبان، یک زبان دیگر است.
اینجا شما در هر دانشگاهی که بروی چنین و چنان حرفی بزنی، به شما میخندند. اما هر زبان کفری را خوب جواب بدهی، شما را میپذیرند. در قیامت هم یک زبان دیگری دارند. در آیه 94 سوره مبارکه انعام میفرماید این سرمایههایی که ما اینجا داریم «وَ ترَکتـُم ما خَوَّلناکـُمْ» است. هرچه که به شما داده بودند، میگذاری زمین. شما یک بازوی خیلی قویای داری، این میماند و این را با خود نمیبری. فقط از آن هنرها میخواهند، ما هم از آن هنرها نداریم. آن بزرگوار گفته بود: من بهعمرم دروغ نگفتم، بهعمرم. خیلی عظیم است، این خریدار دارد.
یک بحثی در امامت عرض میکردیم، و عرض کردیم امام دارای سه منصب و مقام و مرتبت است. ما اصطلاح مرتبت داریم دیگر. امام دارای سه مرتبت و مقام است، بهعبارت دیگر دارای سه نسبت است، یک نسبت با خدای تبارک و تعالی دارد. هر امامی با خدای خودش یک نسبت دارد. بعد یک نسبتی با پیغمبر دارد و بعد هم یک نسبتی با مردم دارد. نسبتهایی که با خدا دارد شامل اینهاست، نسبت اول این است که هر امامی خلیفة الله است. این را عرض کردیم. البته این هم تمام نشد. اما خوب، یک نسبت دوم عرض میکردیم و آن این بود که امام ولیّ خداست. داشتیم عرض میکردیم که لغت ولیّ در قرآن به چه معانیای آمده است. عرض کردیم که در معنای اول ولیّ آن کسی است که تحت سرپرستی و تربیت خداست. اگر گفتیم ولیّ خداست، یعنی تحت تربیت خداست.
گفتیم در مورد امام این معنای درستی است و وقتی میگوییم او ولیّ خداست یعنی تحت تربیت الهی است. حالا میخواهیم بگوییم معانی مختلف ولیّ چیست؟ آن ولیّای که ما در اینجا میگوییم و میگوییم امام با خدا یک نسبتی دارد که نسبت ولایت است، کدامیک از این معانی است؟ معنای دومی که عرض کردیم عبارت بود از ولایت بهمعنای سیاسی کلمه، ولیّ و ولایت بهمعنای سیاسی. آیه 55 سوره مبارکه مائده را خدمت شما عرض میکردیم و عرض کردیم قرآن از سر صفحه از یک نوع ولایتی سخن گفته است. در آیه 51 میفرماید: یا أیُّها الـَّذینَ آمَنوا لاتـَتـَّخِذوا الیَهودَ وَ النـَّصارَى أوْلیاءَ؛ یهود و نصاری را ولیّ خودتان نگیرید. ببینید این ولیّ شکلی است که من میتوانم او را بگیرم و قبول کنم. اتخاذ ولیّ یعنی من این شخص و این نفر را بهعنوان ولیّ برای خودم انتخاب کنم. میتوانم او را ولیّ خودم قرار بدهم و میتوانم قرار ندهم. ببینید اختیاری است. در آن نوع ولایت قبلی از طرف خدای متعال یک جریان و فضل و مرحمتی از طرف خدای متعال بر سر آدم جاری میشود. من تحت ولایت خدا هستم. فقط میتوانم مقدماتش را جور کنم.
اگر در خاطرتان باشد عرض کردیم. در آیه 257 سوره مبارکه بقره که میفرماید: اللهُ وَلِیُّ الـَّذینَ آمَنوا، اگر کسی هیچ گناهی نکند، این مؤمن است و تحت تربیت الهی میرود. شما فقط میتوانی مقدماتش را جور کنی و آن ولایت بر شما جاری میشود. جریان تربیت الهی درمورد شما اعمال میشود. درمورد همه شما که اینجا نشستهاید میتوانیم بگوییم که اتفاق افتاده باشد. هرکس بهاندازهای که ایمان دارد از ولایت الهی بهرهمند شده، هرچه بیشتر، بیشتر. هرچه پاکیزهتر بوده و بیشتر از گناه پرهیز کرده، حتماً آن اعمال ولایت بیشتر درموردش اتفاق افتاده. یک جاهایی انسان بر سر یک دوراهیهایی قرار میگیرد و ممکن است بعد بفهمد و ممکن است نفهمد، مثلاً من بر سر یک دوراهی قرار گرفتم و اگر این راه را میرفتم به نابودی منتهی میشد. من در خاطرم هست که حدود چهارده پانزده سالگی احتمال داشت که منزل ما جابهجا شود. اگر جابهجا میشد الآن من خدمت شما نبودم و معلوم نبود کجا باشم، خدا اعمال ولایت کرد، حالا نمیتوانم توضیح بدهم، اعمال ولایت کرد و نگذاشت این جابهجایی اتفاق بیفتد.
ما در همان خانه قدیم ماندیم و الآن بهفضل خدا من خدمت شما هستم. خوب، اما این ولایت دوم، ولایتی است که من آن را انتخاب میکنم. اینجا فرمودند: ای کسانی که ایمان دارید، یهود و نصاری را ولیّ خودتان نگیرید. آنها را بهعنوان ولیّ قبول نکنید، مثالش را آن هفته عرض کردیم. عربستان سعودی کاملاً در تحت ولایت اسرائیل و آمریکاست، کاملاً، هرچه دستور میدهند. یک کشور است که ظاهراً مسلمان است و شما هم به آنجا بروید ظواهر مسلمانی اجرا میشود و اگر یک "یا علی" بگویی میخواهند شما را خفه کنند و میگویند این شرک است، اما اینگونهاند. فرمودند: ای کسانی که ایمان آوردهاید یهود و نصاری را ولیّ نگیرید و در آیه 55 سوره مائده فرمودند: إنـَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولـُهُ و الـَّذینَ آمَنوا، دقت کنید، اول خدا ولیّ شماست، دوم رسول خدا ولیّ شماست، سوم مؤمنانی که یک نشانی خاص دارد. این نشانی هم فقط با امیرالمؤمنین تطبیق شد.
این آیه در داخل خانه پیامبر بر ایشان نازل شد. بعد ایشان به مسجد آمدند، نگاه کردند و دیدند ده بیست نفر بودند و داشتند نماز و دعا میخواندند، امیرالمؤمنین هم بود، فرمودند: کسی به فقیر چیزی داده؟ فقیری بود؟ امیرالمؤمنین را نشان دادند. فقیری درخواست کرده بود و کسی به او اعتنا نکرده بود و حالا نشسته بودند یا نماز میخواندند، کسی جوابش را نداده بود. ایشان بود که در رکوع نمازش به او اشاره کرد که بیا جلو و انگشتر مرا از دست من دربیاور. بعد آنجا فرمودند که این آیه درمورد ایشان نازل شده است. خوب، ببینید، این آیه نکاتی دارد. یکی که آن هفته هم عرض کردیم این است که فرمودهاند: إنـَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ، ولیّ شما خداست و رسول او و آن مؤمنان خاص. از نظر فنی این اثبات شده است که امکان ندارد یک لغت به کار برود و در آن ِواحد چند معنا بدهد. لذا ما میگردیم و همه معانی ولیّ را در اینجا بار میکنیم؟ نه. میگردیم میبینیم کدام معنا در اینجا درست است، چون میدانیم فقط یک معنا دارد، عرض کردیم یک لفظ بیش از یک معنا نمیپذیرد.
وقتی شما داری این لفظ را میگویی، مثلاً اگر گفتی آب، آب معنا دارد. حالا مثلاً معنای مجازی آب را در نظر میگیری و معنایش علم است. آب در معنای مجازی میتواند علم باشد. اگر این را میگوییم، دیگر آب بهمعنای خوردنی نیست. اگر بهمعنای خوردنی است، دیگر بهمعنای علم نیست. یک معنا بیشتر نمیتواند داشته باشد. علمای اسلام در علم اصول روی قواعد و ضوابط حرف زدن بحث میکنند، دقت کنید، علم اصول که میگوییم اصول فقه، قواعد و ضوابط حرف زدن آدمی را مطرح میکند. خدای متعال بهزبان آدمی سخن گفته، قواعدش چیست؟ یکی از قواعد این است که در یک لحظه نمیتوان لفظ را در بیش از یک معنا به کار برد. ممکن است فردا آن را بگوییم و یک معنای دیگر مد نظر باشد. پسفردا یک معنای دیگر مد نظر باشد، میشود. اگر این لفظ چند معنا دارد، میشود در مواقع مختلف، به معانی مختلف گفت.
اما در یک مرتبه نمیتوان بیش از یک معنا از آن اراده کرد، حالا اینجا فرموده خدا ولیّ شماست، رسول خدا ولیّ شماست، و الـَّذینَ آمَنوا هم ولیّ شما هستند. ببینید نفرمود انّما ولیّکم اللّه و ولیّکم رسوله و ولیّکم الذین آمنوا. اگر سه بار گفته بود، ممکن بود سه تا معنا داشته باشد. اما چون یک بار گفته یک معنا دارد. بنابراین به همان معنایی که خدای تبارک و تعالی ولیّ است، به همان معنا، رسول هم ولیّ است و به همان معنا و الـَّذینَ آمَنوا هم ولیّ هستند، معنایش فرقی نمیکند، عرض کردیم فعلاً این را بهمعنای ولایت سیاسی در نظر بگیرید. هفته گذشته عرض کردیم این با آنچه رسول خدا در غدیر خم فرمود، تطبیق میکند. در غدیر خم ایشان اولی الامر معرفی و معین کرد. اینجا هم به همان لفظ آمده، إنـَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسولـُهُ و الـَّذینَ آمَنوا، باز قرآن معنای ولایت را در سوره احزاب فرموده بود. در آیه 6 سوره مبارکه احزاب میفرماید: النـَّبیُّ أوْلى بـِالمُؤمِنینَ مِنْ أنفـُسِهـِمْ، هرکسی نسبت به خودش ولایت دارد دیگر. من میتوانم دستم را حرکت بدهم، میتوانم، صاحب اختیار هستم. اما نمیتوانم دست شما را حرکت بدهم، صاحب اختیار شما نیستم. من میتوانم دستم را در جیبم کنم و پول دربیاورم و به کسی بدهم، اما نمیتوانم در جیب شما دست کنم، من به شما ولایت ندارم.
مثال میگوییم، من نسبت به خودم ولایت دارم، میگویند ولایت پیامبر نسبت به شما از شما نسبت به خودت بیشتر است. النـَّبیُّ أوْلى بـِالمُؤمِنینَ مِنْ أنفـُسِهـِمْ، لذا مثلاً در جامعه اسلامی یک نفر آدم کارآمد و قابل و باعُرضهای هست و پیامبر او را احضار میکند و بهعنوان فرماندار به یک شهری میفرستد، مثلاً اواخر عمر مبارکشان اُسامه را که هجده ساله بود، فرمانده لشکر کردند. همه باید تحت فرماندهی ایشان به این جنگ بروید، که نرفتند. چون ولیّ است، اگر به ایشان بگوید، ایشان باید عمل کند، واجب است، اطاعت از ولیّ امر واجب است. اینجا هم فرموده: إنـَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسولـُهُ و الـَّذینَ آمَنوا، عرض کردم چون این سه شخص را کنار هم آورده و لفظ ولیّ فقط یک بار به کار رفته، معلوم میشود لفظ ولیّ در هرسه به یک معنا آمده.
عرض کردیم لفظ ولیّ دو معنای مشهور دیگر هم دارد؛ یکی نصرت است و یکی محبت است. اگر گفته شد ولیّ، بهمعنای دوست و محب و بهمعنای ناصر هم میتواند باشد. اگر در خاطرتان باشد عرض کردم هم نصرت و هم محبت یک امر طرفینی است. آیاتش را برایتان خواندیم که مثلاً در آیه 7 سوره مبارکه محمد میفرماید: إن تـَنصُروا اللّهَ یَنصُرْکـُمْ، طرفینی است. یا در آیه 54 سوره مبارکه مائده میفرماید: یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبّونـَهُ؛ کسانی که خدا را دوست دارند و خدا آنها را دوست دارد. محبت طرفینی است. اما اینجا یکطرفه است، إنـَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسولـُهُ و الـَّذینَ آمَنوا، در آیه بعد میفرماید: وَ مَن یَتـَوَلَّ اللّهَ، همه اینها استدلال برای یک مسئله عقیدتی است، هرکس که ولایت را بپذیرد.
آنجا نمیفرماید هرکس محبت را بپذیرد، هرکس خدا را دوست داشته باشد، خدا او را دوست دارد. هرکس خدا او را دوست داشته باشد هم، او خدا را دوست دارد، طرفینی است. هرکس خدا را یاری کند، خدا او را یاری میکند. اینجا یک نفر صاحب ولایت خدای تبارک و تعالی است. دیگران باید چکار کنند؟ مؤمنان و کسانی که به خدا ایمان دارند، باید ولایت خدا و رسول و مؤمنان خاص را بپذیرند. عرض کردیم یکطرفه است. جریان از طرف خدا و رسول و مؤمنان با آن ویژگیهاست و از طرف مردم پذیرش ولایت است. حالا حرفهای دیگر داریم، مثلاً در لغت انّما حرف داریم. حرفهای دیگری هم داریم که انشاءالله بهفضل خدا در جلسات آینده میگوییم.
مسئله آخر راهپیمایی بیست و دوم بهمن است که این را واجب بدانید، از همان واجبات سیاسی. واجب بدانید که حضور پیدا کنید، ولو 10 دقیقه. خودتان را به آن جمع برسانید که دیده شوید. باور کنید که اینهایی که آنجا دیده میشوند، یک جایی در آن دنیا حساب میشود، باور کنید حساب میشود. آن که نمیآید هم حساب میشود، یک جایی در آن دنیا حساب میشود. ما یک جهان را در برابر خودمان داریم، بحثش را عرض کردهام، یک جهان مقابل ماست. چشم آنها به این است که ببینند شماها، بالخصوص شما جوانها، هستید یا نیستید. ببینید ترکیه یک مرکز بزرگ ارتش آمریکاست. بحرین یک مرکز بزرگ ارتش آمریکاست، پاکستان، افغانستان، عراق. ببینید تمام اطراف ما در محاصره است. وقتی شما حضور پیدا میکنید، در مقابله با این است. ما هنوز ایستادهایم، فقط شرکت کنید، کاری ندارد، ده دقیقه، یک ربع، خود بنده هم اگر توانایی داشته باشم معمولاً تا یک فاصله نزدیکی را با ماشین میروم و یک مقداری را حتی ممکن است با موتور بروم. چون من دیگر نمیتوانم مقدار زیاد پیاده راه بروم، بعد هم میروم در جمعیت یک گوشهای مینشینم.
انتهای پیام/*