چوب حراج رضا خان بر آثار باستانی ایران
خبرگزاری تسنیم: پروفسور پوپ گفت که دیدارش با شاه ۱۵ دقیقه به طول انجامید و وزیر دربار، تیمورتاش و رئیس تشریفات، امیرنظام بهعنوان مترجم در آن حضور داشتند. پروفسور پوپ تعجب کرده بود که شاه از خود سخن نمیگفت و همه جملات را تیمور در گوشش زمزمه میکرد.
خبرگزاری تسنیم - گروه سیاسی:
آرتور اُپهام پوپ و آثار هنری ایران
آرتور اُپهام پوپ 1 - مشاور مؤسسه هنر شیکاگو در زمینه هنر اسلامی- به همراه هنری جی. پتن در آوریل 1925 فقط نه ماه پس از قتل ایمبری و ظاهراً «به منظور مطالعه گنجینههای هنر اسلامی ایران» به تهران آمدند. موری در گزارش مربوط به آمدن این دو آورده است که بسیار به موقع رسیدهاند چون توجه به آثار باستانی در تب و تاب کشف مومیاییهای احتمالی در کوه سرسره واقع در نزدیکی تهران (ن.ک. فصل سه) افزایش یافته است. این امر باعث شد دولت ایران به بررسی مجدد امتیاز «ویرانگر» آثار باستانی که مظفرالدین شاه در سال 1900 به فرانسویها داده بود بپردازد. موری میافزاید: «نباید فراموش کنم که در مراسم معارفه آقای پوپ اطلاعاتی که در اختیار سفارت آمریکاست به او منتقل کنم و بعداً نیز کارگزاران دولت ایران را که میتوانند به او کمک کنند به او معرفی کنم.» 2
در 17 آوریل 1925 پوپ سخنرانیای در مورد هنر ایرانی در جلسه انجمن ایران جوان ارائه کرد. او همین سخنرانی را در 23 آوریل در خانه سردار اسعد بختیاری وزیر پست و تلگراف در حضور رضاخان و همه دولتمردان تکرار کرد. موری با تأسف میگوید: «متأسفانه در هر دو مورد مترجمان نتوانستند تحلیل دقیق و فنی آقای پوپ از موضوع مورد بحث را که کاملاً بر آن مسلط بود منتقل کنند و شنوندگان ایرانی بیشتر مطالب را متوجه نشدند». 3
موری، متن سخنرانی را ضمیمه گزارشش کرده بود که شامل بیست صفحه بزرگ یک خط در میان تایپ شده بود. سخنرانی مملو از شعارپردازی و عبارات بیمحتوا بود. پوپ با این جمله سخنرانیاش را به پایان برد: «در پایان میتوان گفت بدون تصویری از زیبایی، زندگی کامل و شاد امکانپذیر نخواهد بود. شاید رنسانس جدید ایران را بتوان به طلیعه دورانی سرشار از دستاوردهای هنری تشبیه کرد که در آن ایران بار دیگر برای انسانها شادمانی و برای مردم خود افتخار بیافریند. فراموش نکنید که خدا زیبایی را در قلب شما مانند پرچمی بر فراز باروهای شهر نهاده است تا در زیر آن پرچم خدمت کنید و به موفقیت مادی و معنوی دست یابید.»
آنگونه که موری گزارش داده است شور و شوقی که این سخنرانی برانگیخت بینظیر بود و رضاخان به پیشنهاد حسین خان علایی (که بعداً به نام حسین علاء معروف شد) کمیتهای را برای تأسیس انجمن آمریکا در تهران تشکیل داد. 4 موری گزارش داد که وزارت معارف سخنرانی را با دقت ترجمه کرده و بهعنوان متنی درسی در مدارس ایران منتشر کرده است. موری در پایان گزارشش قول داده که وزارت امور خارجه آمریکا را دقیقاً در جریان «فعالیتهای بعدی فرستاده دانشمند و خوشنیت آمریکا به ایران و قدرشناسی او نسبت به گذشته هنر باشکوه ایران» قرار دهد. البته، کمی پس از نوشتن این گزارش، موری از چنین اظهارنظری پشیمان شد.
آرتور اُپهام پوپ
پوپ مجموعه پیشنهادهایی تحتعنوان «برای پیشرفت هنر در ایران» به وزارت معارف داد. موری که با دریافت رونوشتی از این نامه شگفتزده شده بود، مینویسد: «پیشنهادها آنچنان استادانه بود که هر شرحی از قلم من در مورد آنها گستاخانه خواهد بود». 5 یکی از این پیشنهادها تأسیس موزه ملی بود. موری در مورد این پیشنهاد میگوید: «دولت و طبقه روشنفکر ایران چنان با پیامها و گزارشهای آموزنده آقای پوپ تحریک شدهاند که بلافاصله برای عملی کردن پیشنهادهای او کمیسیونی تشکیل دادهاند. «موزه» شاهنشاهی که مدت زیادی مایه استهزای بازدیدکنندگان خارجی شده بود تخلیه شده است تا گنجینه واقعی آثار باستانی جایگزین آن شود. موزه ملی جدید شایسته نامش خواهد بود و به مکانی برای نمایش جلال و شکوه هنر هخامنشی، ساسانی و اسلامی تبدیل خواهد شد. تعریف و تمجید یک مقام آمریکایی از هنر ایران، فرانسویان را در بهت و حیرت فرو برده است. در حالیکه ورود باستانشناسان فرانسوی یعنی آقایان مکنم و نووی که بهتازگی به ایران آمدهاند به هیچ عنوان مورد توجه قرار نگرفته و تفسیر خاصی در بر نداشته است.»
موری همچنین در همان نامه اظهار میکند «برای تسهیل کار آقای پوپ در انجام تحقیقش، عکاسان حرفهای به مقدسترین اماکن مذهبی شیعه فرستاده شدند تا از فرشهای گرانقیمت و سایر گنجینههای دیگر عکس رنگی بگیرند. به این ترتیب الگوها و طرحهایی که برای قرنها از نگاه «آلوده»ی کافران دور نگه داشته شده بود در معرض دید دانشجویان و سازندگان قرار خواهد گرفت.» مشخص است اگر پوپ میتوانست به درون «مقدسترین اماکن شیعه» راه پیدا کند و از آنها عکس بگیرد، قتل نایب کنسول ایمبری فقط چند ماه قبل از ورود پوپ نمیتوانسته ناشی از تلاش او برای عکاسی از «سقاخانه»ای دروغین در خیابانی در تهران باشد.
انتقال آثار هنری ایران با بستههای دیپلماتیک آمریکا
پیشنهاد دیگر پوپ تأسیس ادارهای برای آثار باستانی بود. یاوهگوییهای موری اینگونه ادامه مییابد: «انگیزهایکه ملاقات او ایجاد کرد و پیشنهادهای دلسوزانه او نتایج غیرقابل باوری داشته است... ظاهراً پس از کشمکش بر سر امتیاز نفت، هیچ اتفاقی در ایران به اندازه این کار هموطن برجسته من این چنین اذهان عمومی را به خود جلب نکرده است. یک ایرانی به من گفت «ما بسیار خوشحالیم که آمریکا غیر از توجهات اقتصادی علایق دیگری هم به ایران دارد.» 6 دیری نپایید که دوست ایرانی موری از تصور خام خود خارج شد. همراه بستهای که موری در تاریخ 10 جون 1925 به آمریکا فرستاده این گزارش به چشم میخورد: «من این افتخار را دارم که چیزهایی را که آقای پوپ در این سفارتخانه گذاشتهاند و درخواست کردهاند من از طریق بسته رسمی سفارت ارسال کنم، به آمریکا بفرستم. من مطلع شدهام که این اشیا برای موزههای مشخصی در آمریکا خریداری شدهاند و احتمال دادم که وزارت امور خارجه بخواهد قبل از اتخاذ تصمیم در مورد معافیت این اشیا از عوارض گمرکی ابتدا با آقای پوپ تماس بگیرد». 7
این چیزها شامل «یک جلدِ قرآن متعلق به قرن شانزدهم» و «یک پارچه ابریشمی زربافت» بود. آنچه موری در پاراگراف بعدی میآورد ما را تقریباً مطمئن میسازد که این دو شیء از اماکن متبرکهای که پوپ اجازه ورود به آنها را داشته، دزدیده شدهاند: «باید اضافه کنم که من با توجه به درخواست آقای پوپ از دولت ایران اجازه صادرات معاف از گمرک انبوهی از آثار باستانی و گنجینههای هنری را گرفتهام. در شرایط عادی چنین اشیایی باید اول در وزارت مالیه بازرسی شوند و حق گمرک آنها پرداخت شود. دولت ایران علاقه زیادی به همکاری با آقای پوپ در زمینه توجه جدیتر به هنر اسلامی در آمریکا نشان داده است و امید است که مقامات گمرک آمریکا کمکهای لازم را در این زمینه مبذول دارند.» موری این سوال اساسی را نمیپرسد که: چرا این دو شیء از راههای عادی فرستاده نشدند؟ فرستادن دو شیء دیگر برای پوپ که تا آن زمان انبوهی از آثار را فرستاده بود، تفاوت چندانی نداشت مگر این که این اشیاء از راههای غیرعادی به دست آمده باشند. با توجه به ارتباطات بعدی وزارت امور خارجه و وزارت خزانهداری آمریکا، مسلم است که آمریکاییها زیر پوشش بسته دیپلماتیک این آثار را از ایران خارج کردهاند. در 17 آگوست 1925 جی باتلر رایت، معاون وزارت امور خارجه آمریکا، آن دو شیء را برای ترخیص گمرکی به وزارت خزانهداری فرستاد. 8
پوپ در اتاق شخصی خود در انستیتوی آمریکایی «هنر و معماری ایران»
آثاری از هنر و معماری ایران در اتاق او جلبتوجه میکند
در 25 آگوست 1925 وزارت خزانهداری اعلام کرد که اشیا از گمرک معاف شده و بلافاصله برای آقای پوپ در شیکاگو فرستاده شدهاند. 9
درست در همانموقعیکه پوپ این دو شیء را دریافت کرد، محموله آثار باستانیای که موری اجازه خروج آن را از ایران دریافت کرده بود، در مرز ایران در کرمانشاه توقیف شدهبود. در تاریخ 24 سپتامبر 1925 تلگرامی از پوپ به موری رسید که در آن آمده بود: «اشیا با گذشت زمانی طولانی هنوز در کرمانشاه هستند. آیا سفارت میتواند کمک کند. پوپ.» 10 وزارت امور خارجه آمریکا بلافاصله به کاردار جدید، کوپلی آموری پسر دستور داد تا مسئله را پیگیری کند: «پوپ از پاریس تلگرامی در مورد تأخیر طولانی ترخیص اشیای خریداری شده برای موزه شیکاگو فرستاده که بهصورت خلاصه نوشته شده است. فوراً رسیدگی و گزارش کنید.» 11
آموری سه روز بعد پاسخ داد: «دلیل تأخیر در خروج اشیا از کرمانشاه بیتوجهی حملکنندگان نسبت به بازرسیای است که در این مکان برای همة آثار باستانی وجود دارد... ماجرا بهزودی حل و فصل میشود.» 12 در پیغامهای بعدی آموری به جزئیات «توقیف اشیای متعلق به آقای پوپ میپردازد.» گزارش آموری همچنین این مسئله را که چرا این دو شیء آقای پوپ از طریق بسته دیپلماتیک فرستاده شدهاند روشن میکند. آموری گزارش میدهد «نمایندگان آقای پوپ محموله را بدون در نظر گرفتن این قانون که همه آثار باستانی صادراتی باید به وسیله نمایندگان وزارت معارف مورد بازرسی قرار بگیرند ارسال کردهاند. هدف این قانون جلوگیری از خروج اشیایی است که از مجموعههای سلطنتی یا دولتی دزدیده شدهاند؛ یا آنهایی که به دلیل ارزش فوقالعادهشان جزء داراییهای ملی هستند. من میتوانم به وزارت امور خارجه اطمینان دهم که سفارت همه تلاش خود را در طول سه ماه برای خروج این محموله انجام داده است.» 13
پوپ قبل از خروج از ایران، دکتر ساموئل ام. جُردن مدیر مدرسه میسیونرهای آمریکایی در تهران را بهعنوان نماینده خود برگزیده بود. جُردن این اطلاعات را به آموری منتقل کرد:
بالاخره چند روز بعد هنگامی که با دکتر جُردن در مورد تأخیر غیرقابل توضیح مقامات صحبت میکردیم او برای اولینبار به من گفت که در صحبت با مسئولان وزارت معارف دریافته که آقای پوپ اشیایی را خریداری کرده است که نه در فاکتورهای محموله کرمانشاه هستند و نه در اشیای اندکی که هنگام خروج از ایران با خود برده است. دکتر جُردن گفت: «متأسفانه آقای پوپ اشیایی را بدون آگاهی مقامات ایرانی از کشور خارج کرده است». این روند با موافقت وزارت معارف نبوده؛ چون آنها مأموران مخصوصی برای ردیابی اشیایی که مخفیانه از مجموعههای عمومی مفقود شدهاند دارند. دکتر جُردن نظر خود را به این صورت بیان میکند که این مأموران لیستی از اشیای خریداری شده توسط آقای پوپ تهیه کردهاند و قرار است اشیایی را که آقای پوپ به آنها اشارهای نکرده ولی هماکنون در محموله کرمانشاه هستند پیدا کنند. این امر میتواند توضیح مختصری برای رفتار غیرمسئولانه مقامات ایرانی با نمایندگان سفارت باشد. 14
مدرسه میسیونرهای آمریکایی در تهران که ساموئل ام. جردن مدیر آن بود
آموری در ملاقات بعدیش با وزیر امور خارجه قول داد که با همکاری وزارت معارف همه تلاشش را بهکار گیرد تا هر چه زودتر اقدامات لازم انجام شود. آموری در پایان گزارش این چنین میآورد: «سفارت آمریکا موضوع را دنبال میکند تا بالاخره محموله را از ایران خارج کند.» با وجود مداخله سفارت آمریکا، محموله به مدت 14 ماه تا 5 جولای 1926 در توقیف ماند. این تأخیر موجب اعتراض شدید پوپ شد. پوپ در نامهای به موری در تاریخ 6 آگوست 1926 مینویسد: «در اشیایی که بالاخره از کرمانشاه خارج شدند چیزهایی متعلق به من و پتن وجود داشت. من برای این اشیا تقاضای غرامت نمیکنم، ولی دکتر جُردن به من گفت که همه محموله بدون پرداخت گمرکی خارج میشود و اگر چنین شود منصفانه است. ارزش این محموله که بدون هیچ دلیلی برای دریافت هزینه توقیف شد، حدود 12000 دلار است. فاکتورها همه نادرست بود و این تأخیر برای من خسارات زیادی داشت. فقط بهره این پول حدود 800 دلار است.» 15
تلاشهای زننده پوپ در گزارشی از هافمن فیلیپ، وزیرمختار آمریکا به خوبی ذکر شده است. 16 ظاهراً فعالیتهای مشکوک پوپ شامل فریب یک دلال عتیقه در ایران نیز بوده است. فیلیپ اینگونه گزارش میدهد:
با توجه به گزارشهایی که در مورد فعالیتهای فزاینده آقای پوپ، موزه دار مشاور در هنر اسلامی در مؤسسه هنر شیکاگو، در زمینه امور باستانشناسی و فرهنگی ایران و آمریکا به این سفارت رسیده است، من این افتخار را دارم که بهخاطر علاقه احتمالی وزارت امور خارجه آمریکا در این زمینه، به اطلاعاتی کاملاً سری در مورد واقعهای که در ارتباط با دیدار آقای پوپ از تهران رخ داده است اشاره کنم.
چند ماه پیش آقای آموری، انبوهی از آثار باستانی متعلق به آقای آنتوان آپکار را بررسی کرده است. آپکار شهروند آمریکایی ساکن تهران است که در طول بیست سال گذشته در کار خرید و فروش آثار باستانی بوده و اشیا را به نماینده یا شریکی در پاریس میرسانده است.
وقتی آقای آموری قصد عزیمت کرد، آقای آپکار برای اشاره به مسئلهای شخصی اجازه خواست. سپس او به آموری کاغذی نشان داد که در آن لیستی از اشیایی بود که در کنار آنها نوشته شده بود «قیمتهای تهران». بهنظر میآید که آقای پوپ این اشیا را که متعلق به آقای آپکار است با خود برده و تلاش کرده تا قیمتهای ذکر شده را بیابد و به آقای آپکار قیمتهای تهران را بهعلاوه پنجاه درصد مازاد بپردازد. زیر این موافقتنامه را آقای پوپ و آپکار امضا کردهاند. آپکار اظهار کرده که آقای پوپ هیچ بیعانهای برای این اشیا به او نداده است. قیمت تمامشده بر اساس قیمتهای تهران حدود 1900 تومان میشده است.
آقای پوپ همچنین برای موزه هنر شیکاگو اشیای دیگری را به قیمت 1354 تومان خریداری کرده که برای آنها 500 تومان به آپکار داده است. با توجه به اینکه آپکار نامهای از پوپ دریافت نکرده نامهای برای او در 14 سپتامبر 1925 نوشته است. آپکار نسخهای از این نامه را به آقای آموری نشان داد که نه شکایت و نه تقاضا برای پرداخت بود بلکه یادآوری میکرد که آپکار میخواهد خبری از آقای پوپ بگیرد. آپکار بیان کرده بود که هیچ پیامی از پوپ دریافت نکرده است. من این شرایط را به دکتر جُردن از کالج آمریکا که نماینده پوپ در اینجاست منتقل کردم. نتیجتاً دکتر جُردن از پوپ 500 تومان برای «پرداخت به آپکار» دریافت کرد. ولی اشارهای نشده بود که این مبلغ پرداخت ثانوی از حساب موزه شیکاگو است یا از طرف خود پوپ است.
در حالیکه آقای پوپ برای اجازه خرید همه اشیایی که با خود برده از سفارت کمک میخواهد، وزارت امور خارجه به این نتیجه رسیده که معامله او با آپکار هم نشانه بیدقتی او در تجارت است و هم ضعف در قوه تمیز و قضاوت او را نشان میدهد و همه اینها عدم علاقه او به روابط فرهنگی بیشتر بین ایران و آمریکا را میرساند. 17
سفر پوپ به ایران، بهار 1929
پوپ کمی پس از بازگشتش به آمریکا نگارش مجموعه «بررسی هنر ایرانی» را آغاز کرد. این کار چند جلدی به ویراستاری پوپ در 1930 یا 1931 به وسیله انتشارات دانشگاه آکسفورد به چاپ رسید. 34 نویسنده در نگارش این مجموعه شرکت جسته بودند که برخی از آنان «کارشناسانی با معروفیت جهانی مانند هرتسفلد، گلاک، گروست، دنیک و استریژفسکی» بودند. دیوید ویلیامسون کاردار سفارت مینویسد: «پروفسور پوپ آن چنان با جناب تیمورتاش در مورد اهمیت این کتاب سخن گفته که شاه مبلغ 1000 دلار برای چاپ آن اختصاص داده است و نام ایشان در ابتدای اعطاکنندگان خواهد آمد. ولیعهد، جناب تیمورتاش و فکر میکنم وزیر فاید عامه رونوشتهایی از این «بررسی» سفارش دادهاند. این افراد اهمیت تبلیغاتی چنین کار فوقالعادهای را برای ایران دریافتهاند.» 18
پوپ در حین معرفی اثر «بررسی هنر ایرانی» به موری، به انجمن آمریکایی هنر و باستانشناسی ایران نیز اشاره کرد که او رئیس و آقای جان کاروترز منشی آن است. 19 احتمالاً پوپ و کاروترز با تأسیس این انجمن جدید و انتشار «بررسی هنر ایرانی» و برای گرفتن «یک امتیاز باستانشناسی» به فکر سفر مشترکی به ایران افتادند. کاروترز قبل از سفر در 19 نوامبر 1928 موری را مطلع کرد. موری به کاروترز پاسخ داد که شانس او و پوپ برای گرفتن «امتیاز باستانشناسی»بسیار کم است، چون فکر میکرد امتیاز کاوش در تختجمشید قرار است به هرتسفلد داده شود. موری اطلاعات بیشتری در مورد اهداف سفر کاروترز میدهد: «آقای کاروترز در هنگام ترک آمریکا به من اطلاع داد که او مبلغ مذهبی است و به تبلیغات مذهبی علاقة بیشتری دارد. او از من پرسید بهتر است این مسئله را در هنگام ورود به ایران آشکارا مطرح کند یا نه؟ من پاسخ دادم که آشکار کردن این دو مسئله در هنگام ورود توصیه نمیشود و بهتر است او همه توجهش را به مسائل باستانشناسی معطوف کند. من امروز از آقای کلی مسئول بخش اروپای شرقی وزارت امور خارجه شنیدم که آقای کاروترز در مکالمهای که با او داشته دلیل دیگری را ذکر کرده و آن اینکه قصد دارد نمایندگیانحصاری فروش هواپیما و بالنهای خاصی را بگیرد و این امر مرا شگفتزده کرده است.» موری نتیجه میگیرد: «باید بگویم آقای کاروترز هیچ نشانهای از این که اطلاعی در مورد باستانشناسی دارد بروز نداده است. برداشت کلی من از او مثبت نیست.» 20
سفر پوپ و همکارانش به ایران
بر اساس گزارشها، سفر پوپ به ایران در بهار 1929 بسیار موفقیتآمیز بوده است. آنگونه که ویلیامسون میگوید: «شاه پیامهای محبتآمیز برای او فرستاد.» بنابراین جای تعجب نیست که «همة مقامات مشتاقانه از پوپ استقبال کرده و به دنبال او بودند.» یکی از مقاماتی که پوپ را به هر وسیله ممکن کمک کرد تیمورتاش وزیر دربار بود: «جناب تیمورتاش دریافته است که فعالیتهای پروفسور پوپ میتواند موقعیت ایران را در خارج از کشور به خصوص آمریکا بازسازی کند. تیمورتاش با نفوذ خود این زمینه را برای پروفسور پوپ فراهم کرد که بتواند به بسیاری از مسجدها و اماکن متبرکه که تاکنون مسیحیان اجازه ورود به آنها را نداشتند، وارد شود و از آنها عکس بگیرد.» ویلیامسون برخی جزئیات دیدارهای پوپ از مساجد و اماکن متبرکه را ذکر میکند: «پروفسور پوپ در اصفهان یعنی دومین مرکز شیعه در ایران، به همه مساجد سر زد و مجموعه عکسهایی فوقالعاده زیبا و منحصر به فرد تهیه کرد. در قم، یکی از مهمترین اماکن متبرکه شیعی، حرم را قرق کردند تا پروفسور بتواند در حرم آزادانه بگردد و از معماری و فرشهای حرم عکس بگیرد. در مکانهای متعدد دیگر به او اجازه ورود به مقدسترین مکانها که تاکنون هیچ غیرمسلمان دیگری به آنها راه نیافته بود داده شد و او از آنها عکاسی کرد. او با قوه درایت، خوی خوش و تعقل خویش و نیز حمایت وزیر دربار به این مهم نایل شد». 21
پاراگراف بعدی گزارش ویلیامسون برخی «کشفیات» پوپ در مساجد اصفهان را توضیح میدهد. همانگونه که در زیر اشاره خواهد شد، بسیاری از این اشیای فوقالعاده گرانبها با تحریک پوپ از این مساجد دزدیده شدند: «پروفسور پوپ در کشفیات خود در اصفهان خدمتی ارزشمند به ایرانیان عرضه کرد. او درگاه ورودی مسجدی را کشف کرد که در گذشته مهمترین مرکز مذهبی ایران بوده ولی رو به ویرانی نهاده بود. بر روی این درگاه خاک و آجر ریخته بودند و [محل] به عنوان اصطبل کاروانسرا مورد استفاده قرار گرفته بود. یک دلال آثار هنری ایرانی به پروفسور پیشنهاد داد که در ازای 20000 دلار این اثر را برای او به آمریکا خواهد فرستاد (که برای پروفسور یک میلیون دلار ارزش خواهد داشت). اما وجود چنین درگاه حیرتانگیزی به مقامات ایرانی اطلاع داده شد تا بهعنوان یک گنجینه ملی از آن محافظت شود. این درگاه هم مانند [ضریح] امامزادهای متعلق به قرن 11 هجری بود که پیشنهاد فروش آن رد شد؛ چون آن امامزاده گنجینهای منحصر به فرد برای ایرانیان بود. دانستن این حقایق به احترام ایرانیان نسبت به پروفسور پوپ افزوده است.»
با وجود این امانتداری و عفت پوپ، ویلیامسون کمی قبلتر در همین گزارش توضیح داده است که: «پروفسور پوپ توانسته است برای چهار موزه آمریکایی انبوهی اشیای ارزشمند هنری و قدیمی خریداری کند. جالب است بگویم که با پشتگرمی وزیر دربار [تیمورتاش] و وزیر معارف [تدین] بود که پوپ توانست این اشیا را بدون هیچ محدودیت متعارف در صادرات - با وجودی که قرار بود آنها جزء اموال عمومی محسوب شوند - از ایران خارج کند.»
ملاقات رسمی پوپ و رضاشاه
در 15 دسامبر 1929 پوپ به حضور رضاشاه بار یافت. ویلیامسون مینویسد «این نشانه التفات خاص شاه به پروفسور پوپ بهدلیل خدمات شایانی بود که او برای ایران انجام داده بود. «بررسی هنر ایرانی»، نمایشگاهی از آثار ایرانی در لندن، و انجمن ایران در آمریکا، همه اقداماتی با ارزش برای ایران و مورد تأیید اعلیحضرت بود. بهنظر میرسد پروفسور پوپ اولین خارجی بود که شاه او را بدینگونه به حضور میپذیرفت.» 22
پوپ، ویلیامسون را از پدیده جالبی آگاه کرد: «پروفسور پوپ به من گفت که دیدارش با شاه 15 دقیقه به طول انجامیده است. غیر از شاه فقط وزیر دربار، تیمورتاش و رئیس تشریفات، امیرنظام بهعنوان مترجم حضور داشتند. پروفسور پوپ تعجب کرده بود که شاه از خود سخنی نمیگفت بلکه همه جملات را تیمورتاش در گوش او زمزمه میکرد.» با توجه به اینکه رضاشاه از تحصیلات رسمی کاملاً بیبهره بود، این امر دور از انتظار نبود. محتوای سخنان رضاشاه با پوپ با توجه به تلاشهای او در زمینه باستانشناسی این بود: «با توجه به اینکه پوپ، زندگی خود را وقف خدمت به شاه و ایران کرده است، هرچه که او در زمینه باستانشناسی ایران بخواهد در اختیار او قرار خواهد گرفت. پوپ برای نمایشگاه لندن میتواند از همه اشیای موجود در اماکن متبرکه و گنجینههای ایران به استثنای تختطاووس و جواهرات سلطنتی استفاده کند. اعلیحضرت موافقت کردند که رئیس افتخاری نمایشگاه و نیز حامی اصلی اثر «بررسی هنر ایرانی» باشند. اجازه بازدید و عکاسی از حرم امام رضا(ع) در مشهد نیز داده شد.»
پوپ در سفر به ایران بهطور رسمی با رضا شاه دیدار کرد
قابل ذکر است که با وجود نظر مثبت رضاشاه و تیمورتاش نسبت به بازدید پوپ از حرمهای مقدس مشهد و قم، تلاشهای پوپ در این زمینه موفقیتآمیز نبود. این موضوع با چارلز سی. هارت وزیرمختار جدید آمریکا در ایران در میان گذاشته شد: 23
پروفسور پوپ در جریان بازدیدهای اخیر از قم و مشهد با وجود معرفینامهای که از تیمورتاش داشت نتوانست در زمینه انتخاب مجموعهای از گنجینههای هنری این اماکن و فرستادن آنها به نمایشگاه لندن اقدام کند. این دیدارها در طول محرم، ماه عزاداری مذهبی برای یادبود [امام] حسین (ع) نوه پیامبر و امام سوم شیعیان صورت گرفت. در طول این دوره، تعصب مذهبی جهان تشیع با اجتماعات مردمی، سینه زدن، نوحه خواندن و زنجیر زدن به اوج خود میرسد. البته زنجیر زدن بهتازگی از جانب دولت ممنوع اعلام شده است. پروفسور پوپ گفت در قم مأمور دولت و افسر ارتشی که همراه او بودهاند، هر آنچه توانستهاند انجام دادهاند، ولی آشکارا ترسیده بودند. کافی بود رئیس ملاها یک کلمه بگوید تا توده هیجانزده به داخل حرم هجوم آورند. بازدید او از مشهد نیز به همین شکل با شکست مواجه شده است. پروفسور پوپ گفت که به وزیر دربار در این مورد شکایت خواهد کرد و مطمئن است در آینده هر چیزی برای نمایشگاه بخواهد در اختیار او قرار خواهد گرفت... در این زمینه، سفارت گفته پرفسور هرتسفلد را خاطرنشان میکند... که پروفسور پوپ نمیتواند برای نمایشگاه از حرمها چیزی به دست آورد.
گزارشهای سفارت آمریکا در مورد پوپ
این مسئله که دشمنی مردم با پوپ در قم و مشهد نه از سر «تعصب»، بلکه به دلیل ترس [از دزدیده شدن] و برای حفظ آثار هنری مذهبی بوده است، در این جمله هارت کاملاً به چشم میخورد: «اگر شایعاتی که آقای گدار در مورد پروفسور پوپ گزارش داده است قبل از ورود او به مشهد و قم به گوش مردم رسیده باشد، دلیل شکست سفرهای او بهتر فهمیده میشود.» «شایعاتی» که هارت از آنها یاد میکند به دزدیهای پوپ از آثار باستانی و گنجینههای هنری ایران اشاره دارد. هارت در همین نامه اشاره میکند که «کل این مسائل بهشدت آزاردهنده است». متأسفانه آنچه از گزارش هارت برمیآید، این است که درگاه قدیمیای که پوپ در مسجدی در اصفهان «کشف» کرده بود در میان اشیای دزدی بوده است:
آقای گدار در مورد پروفسور پوپ به سفارت گزارش داده است که در جریان بازدید اخیرش از اصفهان و چند منطقه در جنوب برای بررسی وضعیت آثار تاریخی ملی مانند مساجد و مکانهای قدیمی، در هر موقعیت اتهاماتی را شنیده که مستقیماً در مورد رابنو بوده است. رابنو که پروفسور پوپ بیشتر خریدهایش را از طریق او انجام میدهد، رئیس باندی است که با همدستی نگهبانانی که حقوق کافی به آنها داده نمیشود، یا بدون همدستی آنها، مبادرت به دزدی از مساجد و سایر مکانهای تاریخی میکنند و آنها را به پروفسور پوپ در ایران میفروشند. او مکانی را در مسجدی نشان داد که چند هفته پیش قطعه چوب کندهکاری شدهای مخفیانه از آنجا دزدیده شده بود. این اتهامات که در تهران بسیار از آنها سخن میرود آنقدر زیادند که آقای گدار احساس میکند ممکن است پیامدهای بدی داشته باشند. او در جریان است که مقامات اصفهان بر دستگیری رابنو اصرار دارند.
با وجود آنکه آقای گدار با محافظهکاری زیاد به مسائل اشاره کرده است، واضح است که او بر این باور است که پروفسور پوپ دانسته یا ندانسته دریافتکننده اشیای دزدی بوده است. آقای گدار در پاسخ به این سوال که آیا هیچیک از آثار هنری کمیاب را میتوان بهصورت قانونی در ایران خریداری کرد، گفت تقریباً هیچ یک از این آثار را نمیتوان قانونی خرید؛ و پروفسور پوپ با تجربه زیادش باید این مسئله را بداند.
آقای گدار همچنین گفت با این که او باید همه آثار هنری را پیش از خروج از ایران بررسی کند و این کار را دو بار در هفته انجام میدهد، تاکنون هیچ محمولهای را که آقای پوپ فرستاده باشد ندیده است. او بر این باور است که موافقتنامه پرسود دوطرفهای بین وزیر معارف و پروفسور پوپ وجود دارد. پروفسور پوپ در کار خرید گنجینههای هنر ایرانی و فروش آنها به موزههای آمریکایی و سایر موزهها و دلالان است. گدار بر این باور است که پوپ هر کاری که غیر از این تجارت انجام میدهد، فقط برای افزایش اعتبارش نزد ایرانیان است تا از این طریق بتواند به هدف اصلیش که تجارت آثار هنری ایرانی است دست یابد.
سفارت آمریکا به پروفسور پوپ در مورد شایعاتی که علیه فعالیتهای پیشکارش رابنو وجود دارد، چیزی نگفته؛ چون هنوز فرصت مقتضی برای مطرح کردن چنین موضوع حساسی پیش نیامده است. گرچه دکتر وولسین در صحبتهای اخیرش با پرفسور پوپ به نرمی مسئله شایعات را با او مطرح کرده است. پروفسور پوپ در پاسخ به او گفته است که منشأ این شایعات دلال عتیقهای به نام کورکیان است که به خاطر خریدهای پوپ، تجارت او با موزههای آمریکایی به شدت در معرض خطر قرار گرفته است.
قابل ذکر است که پوپ در صحبتهایش با وولسین (نماینده دانشگاه پنسیلوانیا؛ ن.ک. فصل بعد) عملاً جرم خود را میپذیرد و در همینحال هارت میگوید: «من بعید میدانم تا وقتی پروفسور پوپ درگیر کارهای نمایشگاه هنر ایرانی در لندن است مشکلی برای او پیش بیاید، چون دولت ایران به برگزاری این نمایشگاه علاقهمند است.» حکومت رضاشاه عملاً دست گروه پوپ - رابنو را در دزدی گنجینههای ایران باز گذاشته بود. در یادداشتی که جان ویلسون در 1942 برای وزارت امور خارجه آمریکا فرستاده است، از جانب مهندس معماری به نام مایرون بیمنت اسمیت که سابقه طولانیای در ایران دارد این سوال پرسیده شده است که چرا گدار بهعنوان مدیر آثار باستانی ایران به گروه پوپ - رابنو اجازه ادامه فعالیت داده است. اسمیت خود دلیلی ارائه داده است: «وزیرمختار سابق آمریکا در تهران [هارت] یکبار گفته بود که در زمان مأموریتش در ایران تنها مسئله خطرساز در روابط ایران و آمریکا وضعیت پوپ بوده است. با توجه به رویکرد گدار، آشکار است که او از این رسوایی برای منافع علمی فرانسویان سود برده است. عجیب است که او بهعنوان مدیر آثار باستانی میتوانست جرائم فراوان پوپ را اعلام کند؛ ولی این کار را نکرده است. اینطور بهنظر میرسد که او بهعنوان یک فرانسوی ترجیح داده فعالیتهای پوپ ادامه یابد تا اینمورد را بهعنوان نمونهای از معیارهای زننده آمریکاییان در فضاهای علمی پژوهشی مطرح کند.» 24
اسمیت در نامهاش به این مسئله که پوپ و رابنو محرابی 1300 ساله را از مدرسهای مذهبی در اصفهان دزدیده و به موزه هنر متروپولیتن نیویورک فروختهاند، اشاره میکند. «در طول چند سال گذشته پوپ و دستیارانش با آنچه بهنظر میآمد تحقیقات علمی در مورد منشأ محرابی مهم است - که بهتازگی به تملک موزه هنر متروپولیتن درآمده- به گدار فضای گستردهای برای جولان دادهاند. مقامات ایرانی، و بازاریان ایران همه میدانند که این محراب را دلال عتیقهای بدنام بهنام رابنو بهدستور پوپ از مدرسه امامیه اصفهان دزدیدهاست. در چنین شرایطی در کمال تأسف دریافتیم که دفتر امور استراتژیک بهتازگی آقای دونالد ویلبر، یکی از وکلای پوپ و همکار در نگارش «بررسی باستانشناسی» را به ایران فرستاده که از طریق او هیأت باستانشناسی انجمن ایران [هنر و باستانشناسی] در مورد اینکه محراب از راه دزدی به دست آمده یا خیر تحقیق کنند.»
مسلم است که دزدیدن و انتقال چنین محرابی از مرکزی اسلامی، در کشوری مسلمان، و صادر کردن آن به آمریکا، بدون همدستی بالاترین مقام مملکتی یعنی رضاشاه که مهمترین حامی و محافظ پوپ بود امکانپذیر نبوده است. تاراج برنامهریزی شده مساجد و اماکن متبرکه در ایران بهدست پوپ همچنان ادامه داشت. روزنامه اطلاعات در تاریخ 8 مه 1935 گزارشی از دماوند میدهد که «مهندس» آمریکایی مایرون بیمنت اسمیت با کمک بورس تحصیلی گوگن هایم و اجازه وزارت معارف، نقشه و تصویری از مسجدی در دماوند تهیه کرده است. مسجد هزار سال پیش در زمان سلطنت عمر بن عبدالعزیز ساخته شده است. جی. ریوز چایلدز، کاردار آمریکا میگوید: «اسمیت مسجد دماوند را یکی از چهار مسجد قدیمی شناخته شده در ایران میداند. دیگری مسجدی تقریباً سالم در نایین است و دو مسجد دیگر که فقط پی ساختمانهایشان باقی مانده در ری و دامغان هستند.» 25
در این مقاله همچنین آمده است که قسمت بالایی مناره بلند 23 متری مسجد دامغان بهعلت زلزلههایی که در گذشته رخ داده کمی آسیب دیده و ترک خورده است و «کتیبههای چوبی کندهکاری شده در نمای مسجد بر اساس گزارشها، حدود پنج سال پیش دزدیده شدهاند». دزدی در زمان سفر پوپ به ایران صورت گرفته است. نظر اسمیت مشابه نظرات هارت و وولسین (در زیر خواهد آمد) بود. او شکی نداشت که این مورد و دزدیهای مشابه را پوپ و همکارانش مرتکب شدهاند:
بر اساس نظر آقای اسمیت، پروفسور گدار، مدیر فرانسوی اداره آثار باستانی ایران، پرونده قطوری علیه پروفسور پوپ تهیه کرده است که اگر به اطلاع عموم برسد نهتنها پوپ اجازه ادامه کار در ایران را نخواهد داشت، بلکه فضایی ایجاد خواهد کرد که اگر منجر به اخراج باستانشناسان و دانشجویان آمریکایی باستانشناسی از ایران نشود، ادامه کار آنها را غیرممکن خواهد کرد. گدار علاقهای به افشای پرونده پوپ ندارد؛ چون او میداند که سمت او در ایران دائمی نیست و او نگران است که پوپ در زمان خروج او از ایران از نفوذ و قدرتش علیه او استفاده کند.
اسمیت ماهیت اتهامات پوپ را مشخص نکرده و فقط او را متهم به «خرابکاری» دانسته است. او توضیح نداده که منظورش از خرابکاری چیست. البته بعدها گفته است پوپ که در گذشته ثروت کافی داشته، سرمایهاش کاهش یافته و این احتمال میرود که از طریق صادرات و فروش غیرقانونی آثار باستانی ایران برای بهبود وضع مالیاش تلاش کرده باشد.
بهدلیلیکه در بالا ذکر شد اسمیت فکر نمیکرده که گدار در مجامع عمومی چهره پوپ را مخدوش کند. ولی او نگران بوده که اگر پوپ پس از بازگشت در هنگام ارتکاب جرم دستگیر شود پرونده او افشا شود و این واکنش باعث افزایش موج ضدآمریکایی احساسات در ایران شود که اثر آن حداقل برابر تأثیر مقالات اخیر روزنامهها خواهد بود. 26
یکی از همدستان پوپ، در فعالیتهای مجرمانهاش در ایران، کسی نیست جز دونالد ان. ویلبر. 27 جالب است که پوپ دیگران را به دزدی و قاچاق آثار باستانی متهم میکرده است. مثلاً در تابستان 1931 پوپ از تختجمشید دیدار کرد و تعدادی عکس گرفت که این عکسها باعث درگیری او و هرتسفلد شد. هرتسفلد نگران بود که پوپ بخواهد از عکسها در «بررسی هنر ایرانی» استفاده کند و به همین دلیل به انتشارات دانشگاه آکسفورد هشدار داد که این عکسها نباید منتشر شوند.
هارت، هرتسفلد را فردی توصیف میکند که به دنبال جلبتوجه است و میگوید: «نامهای که برای انتشارات دانشگاه آکسفورد نوشته شده بود نشان میدهد که آنچنان به آقای هرتسفلد برخورده است که او تردیدی در تفسیر نادرست حقایق به نفع گروه خود و به ضرر دشمن فرضیش، پوپ، نکرده است.» پوپ در پاسخ تلویحاً اشاره کرده است که هرتسفلد آثار باستانی را از ایران خارج میکرده است.
پوپ در یادداشتی به هارت به این مسئله تا اندازهای اشاره میکند: «من دلیل این خصومت را نمیفهمم. فقط یکی از اعتراضات او به گوش من رسیده است و آن اینکه من به مقامات دولت ایران گفتهام اشیای خاصی از آثار باستانی نزد اوست که نمیخواهد دولت ایران از وجود آنها با خبر شود. من هرگز چنینچیزی به هیچیک از مقامات ایرانی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نگفتهام.» 28
فرد دیگری که پوپ متهم کرده آقای مایرون بیمنت اسمیت است. در پاییز 1937 مایرون اسمیت نامهای از علیاصغر حکمت، وزیر معارف دریافت کرده بود که بر روابط عالی بین اسمیت و وزارتخانه گواهی میداد و از عملکرد اسمیت تقدیر میکرد. انگرت در این مورد مینویسد: «من دریافتم که اسمیت از وزیر معارف درخواست چنین نامهای کرده تا به شورای انجمنهای دانشآموختگان نشان دهد که او از اعتماد مقامات ایرانی برخوردار است. او این گام را در جهت رفع «توطئهها و اتهاماتی» برداشته است که گفته میشود آقای آرتور اپهام پوپ از انجمن آمریکایی هنر و باستانشناسی ایرانی- که به زودی به تهران میآید - علیه او اقامه کرده است» 29
روزنامه ایران در تاریخ 21 جون 1933 سرمقالهاش را به نوشتهای از پرفسور آرتور اپهام پوپ در مورد کارهای باستانشناسی در خاور نزدیک، مشخصاً عراق و ایران، «با راهنمایی انجمن آمریکایی هنر و باستانشناسی» اختصاص داد. این مقاله به برنامههای انجمن برای کاوشهای علمی در آذربایجان ایران اشاره داشت. آنها بهدنبال شواهدی بودند که ثابت کند فلات شمال غربی ایران منشأ اصلی عیلامیها بوده است. 30
در تأکید بر پوچی و فساد دوره رضاشاه باید بگوییم مدال ویژهای به پوپ برای خدماتش در زمینه حفظ بقایای آثار تاریخی ایران داده شد. «براساس آنچه در مطبوعات آمده، پیشنهادی به شورای عالی معارف وزارت معارف ایران برای قدردانی از خدمات پرفسور آرتور اپهام پوپ آمریکایی در حفظ بقایای تاریخی ایران داده شده است». 31
نه فقط پوپ، بلکه همسر او هم از جانب رضاشاه مدال دریافت کرد. در سپتامبر 1935، «کنگرة بینالمللی هنر ایران» در لنینگراد برگزار شد. بر اساس گزارش هورنیبروک «مهمترین رخداد کنگره این بود که وزیر معارف از طرف شاه مدالی به همسر آرتور اپهام پوپ اهدا کرد. رضاشاه به خود پوپ هم در سال 1931 مدال داده بود. پوپ مسئول هماهنگیهای اولیه برای کنگره لنینگراد بود.» 32
هورنیبروک همچنین به خصومت گدار با پوپ اشاره میکند: «بعد از دکتر هرتسفلد، منفورترین شخص نزد آندره گدار - مدیر فرانسوی آثار باستانی از طرف وزارت معارف - آرتور اپهام پوپ است.
گدار به آقای مایرون اسمیت گفته است که «من شکایات زیادی از پروفسور پوپ دارم.» حتی حدود یکماه پیش آندره گدار برخورد بیادبانهای با پروفسور داشت و من فکر میکنم مدالی که همسر پوپ در لنینگراد گرفت شعلههایخشم گدار را برافروختهتر کرده است.»
پوپ و فروغی
بر اساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، محمدعلی فروغی و پسرش محسن فروغی دوستان پوپ و «نمایندگان» او در ایران بودند. در 4 ژانویه 1938 پوپ نامهای به موری نوشت و از او درخواست کرد تا نامههای او به فروغی و پسرش را از طریق سرویس دیپلماتیک سفارت برای آنان بفرستد: «میخواهم برای فروغی که دوست بسیار خوبی برای من بوده است نامهای بنویسم؛ ولی آنجا 25 مأمور سانسور هستند که همه نامهها را باز میکنند. پسر او با سازمان ما در ارتباط است و مرد بسیار هوشمندیست. او نماینده ما در ایران است و باید در مورد مسائل زیادی با او مکاتبه کنم.» 33
در 28 ژانویه 1938 موری درخواست پوپ را رد کرد و اضافه کرد: «فکر میکنم استفاده از امکانات سفارت برای آنچه مدنظر شماست کار درستی نباشد.» سپس پوپ در نامهای دوباره درخواست استفاده از مراسلات دیپلماتیک را برای ارتباط با فروغیها مطرح کرد. در آن نامه او بر درخواست خود پافشاری و چند نمونه از داد وستدهایش را با فروغیها مطرح کرده بود: «پسر فروغی نماینده انجمن در ایران است. او در موقعیتی است که خدمات بسیار مهمی برای ما انجام میدهد.» پوپ این مسئله را برملا میکند که علاوه بر داشتن روابط مالی با فروغی کوچک، داد و ستدهایی نیز با فروغی بزرگ دارد. پوپ میخواست که از طریق پست دیپلماتیک فروغی را مطمئن کند «که به پسر او که در پاریس سرگردان است کمک خواهم کرد. چون فروغی نمیتواند هیچ سرمایهای را از ایران خارج کند. من میخواهم به او پول بدهم و وقتی به ایران رفتم فروغی به «بررسی باستانشناسی» به اندازه پولی که من به پسر او دادهام کمک خواهد کرد.» 34 با وجود این اصرارها موری نرم نشد و درخواست او را رد کرد.
نمایشگاه هنر ایران در لندن، 1931
در اعلامیه صادره از وزارت امور خارجه آمریکا در 10 دسامبر 35 1930 با توجه به نزدیک شدن زمان نمایشگاه هنر ایران در لندن آمده: «قابلتوجه علاقهمندان، در طول ماههای ژانویه و فوریه نمایشگاهی با موضوع هنر و باستانشناسی ایران در برلینگتون هاوس لندن برگزار خواهد شد و در آن بزرگترین آثار هنری ایران که در تملک کشورهای مختلف جهان از جمله خود ایران است، به نمایش گذاشته خواهد شد. بسیاری از اماکن مقدس ایران که پیش از این هیچ غیرمسلمانی آنها را ندیده، به دستور شاه تخلیه شده و گنجینههای آنها به لندن فرستاده شدهاند. از میان دیگر کشورهایی که در این نمایشگاه فوقالعاده شرکت کردهاند میتوان به انگلستان، آلمان، روسیه، لهستان، مصر، ترکیه و آمریکا اشاره کرد.»
در پایان اعلامیه گفته شده: «اعتبار این نمایشگاه تا حد زیادی بهخاطر شهروندی آمریکایی به نام دکتر آرتور اپهام پوپ، موزهدار هنر اسلامی در موزه شیکاگو است. پروفسور پوپ قویاً بر این باور است که اگر آثار باستانی ایران به خوبی کاوش شوند از آثار باستانی مصر و سایر کشورهای صاحبنام در این زمینه پیشی خواهند گرفت.»
پوپ پس از یکی از سفرهای معمولش به ایران در بهار 1929 به پایتخت بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله برلین سفر کرد و در آنجا «با نمایش عکسهای خود از ایران موجی ایجاد کرد.» او سپس به لندن رفت و مشغول برنامهریزی و تبلیغ برای دومین نمایشگاه بینالمللی هنر ایران در اوایل 1931 شد. اولین نمایشگاه در 1926 در فیلادلفیا برگزار شده بود. ویلیامسون متوجه شده بود که در نمایشگاه لندن «نمونههایی از آثار هنری ایرانی که به موزههای مختلف امانت داده شدهاند بهنمایش گذاشته میشوند و در آنجا تأثیر هنر ایران بر هنرهای سایر کشورها بررسی میشود. لیستی از مقامات عالیرتبه ایرانی که قصد حمایت از این نمایشگاه را دارند تهیه شده است و عالیجناب تیمورتاش گفتهاند که نام اعلیحضرت هم احتمالاً در این لیست قرار خواهد گرفت.» 36
پادشاه انگلستان و رضاشاه حامیان افتخاری خواهند بود، و سیدحسن تقیزاده، سفیر ایران در لندن ریاست افتخاری این نمایشگاه را بهعهده خواهد داشت. در کمیته اجرایی که مدیریت آن را پوپ به عهده دارد، سر پرسی لورن، سفیر سابق انگلستان در ایران و آر. ای. بالفور که او نیز سابقه خدمت در ایران را داشته است حضور دارند. 37
پوپ، تیمورتاش را در بهار 1930 ملاقات کرد و «مجدداً به او اطمینان داده شد که دولت ایران با او همکاری کامل خواهد کرد و نیز باخبر شد که پادشاه انگلستان و رضاشاه از نمایشگاه حمایت خواهند کرد.» 38
اشیایی که پوپ انتخاب کرده بود تحتنظارت گدار بستهبندی و به لندن فرستاده شد: «من این افتخار را دارم که به اطلاع وزارت امور خارجه برسانم همانگونه که در خبرها آمده است بیست و هشت بسته از آثار هنری ایران در تاریخ 13 سپتامبر با چهار هواپیمای یونکرس از تهران به آبادان فرستاده شده و در آنجا به مدیر شرکت نفت انگلیس و ایران [تی. ال. جکس] تحویل داده شده تا برای نمایشگاه هنر ایران از طریق کشتی به لندن منتقل شوند.» جمله بعدی به سبک خاص هارت نوشته شده است: «آقای جکس، مدیر مقیم شرکت [نفت] مجموعهای از آثار باستانی متعلق به خودش را نیز با این محموله برای نمایشگاه فرستاده است.» 39
گدار که در طبقهبندی محتویات این بستهها در تهران حضور داشت، محموله را تا آبادان همراهی کرد. او در بازگشت، نحوه گزینش اشیا و مجموعهها را به هارت اطلاع داد. اشیایی که پوپ انتخاب کرده بود از مشهد، قم، و اردبیل بودند. پس از آنکه پوپ ایران را در اواخر ژوئن 1930 ترک کرد، گدار جانشین او شد و تأخیر زیادی در بازگرداندن اشیا به تهران پیش آمد. هارت اینگونه توضیح میدهد:
آخوندها نمیخواستند گنجینههای موجود در زیارتگاههایشان، به خصوص قم، را تحویل دهند؛ چون ترسیدند با وجود تلاشهای دولت برای جلب اطمینان آنان، میترسیدند این اشیا بازگردانده نشوند.
آقای گدار گفت که آخوندها دلایل محکمی برای این سوءظن خود دارند؛ چون وزیر دربار به او گفته فرشهایی که از مرقدهای موجود در قم برداشته شدهاند - که بعضی از آنها بسیار نفیسند و تاکنون ناشناخته ماندهاند - پس از بازگردانده شدن از لندن در تهران باقی خواهند ماند. البته دولت احتیاط لازم را برای خروج اشیا از حرم مشهد - که احتمالاً متعصبترین مذهبیان را در کل ایران دارد - بهکار بسته و اشیا را نیمهشب که حرم و خیابانها کاملاً خلوت هستند خارج کرده است.
هارت همچنین از گدار شنیده بود که پوپ، 40 تخته فرش و تعداد زیادی پارچههای گل بُتهدوزی شدة نفیس را انتخاب کرده ولی برخی اشیای دیگر هوشمندانه انتخاب نشده بودند: «مثلاً از کتابخانه فوقالعادة موجود در مشهد فقط سه کتاب مینیاتور انتخاب شده بود که یکی از آنها مجموعه بسیار ضعیفی از کارهای هندی و عربی بوده و هیچ اثری از ایران در آن به چشم نمیخورده است. وزیر دربار، که همراه با شاه در نمایش خصوصی گنجینه هنری پیش از ارسال آنها شرکت کرده بود، این قطعات را دید و به گدار گفت، «پوپ در مورد این مسائل هیچ نمیداند.»
شاه همچنین به سه قطعه کار شده اشاره کرد، یک شمشیر سبک و ظریف، غلاف آن و یک تکیهگاه و عصای پادشاهی که گوی بزرگی در انتهای آن بود. همه این اشیا با جواهرات تزیین شده بودند که با سلیقه اروپایی به هیچ عنوان سازگار نبودند. اعلیحضرت شمشیر را گرفته، به گوشهای انداخته و گفتند «این، شمشیر نیست». ایشان دستور دادند که شمشیر تاریخی تیمورلنگ که سلاحی ساده و کاربردی بوده است جایگزین آن شود. با دیدن تکیهگاه و عصا، آنها را هم به آرامی به گوشهای انداخته و با عصبانیت گفتند: «اگر این چیزها را بفرستیم آنها ما را وحشی خواهند دانست.» جالب است که شاه که فردی بیفرهنگ و سفر نرفته و اصالتاً از طبقه پایین اجتماع است با یک نگاه نکتهای را دریافته که پروفسور پوپ از آن غفلت کرده بود.» 40
بیشک نمایشگاه لندن باعث شد تاراج آثار باستانی ایران وارد مرحلة جدیتری شود. هارت سرنوشت این آثار را به این شکل بازگو میکند:
این افتخار را دارم که گزارشی در مورد سرنوشت گنجینههای ارزشمند هنریای که چند روز پیش از نمایشگاه هنری ایران در لندن به ایران بازگردانده شده و منجر به نگرانیهایی در نقاط مختلف ایران و به خصوص در میان آخوندهای قم، اصفهان، شیراز، و مشهد شده است ارائه دهم.
این گنجینهها چند روز پیش با سه هواپیما به تهران حمل؛ و مستقیماً به کاخ محل اقامت شاه منتقل شدند. این همان چیزی بود که چند ماه پیش متولیان مساجد هنگام تحویل آثار تاریخی به دولت از آن میترسیدند، این که اشیایی که پروفسور پوپ و مشاوران او انتخاب کردهاند به آنان بازگردانده نشود. اذهان عمومی بر این باورند که این نگرانیها بیدلیل نبوده است، چون شاه کوچکترین اشارهای نکرده که اشیا به صاحبان اصلیشان برگردانده شوند. 41
ماجرای پوپ و جورج پادشاه انگلستان
در اوایل آوریل 1931 سفیر انگلستان، سر رابرت کلایو، محرمانه به اطلاع هارت رسانده بود که از نظر او روابط انگلستان با ایران پس از عهدشکنی پروفسور آرتور اپهام پوپ در نقل مکالمهای که با جورج، پادشاه انگلستان در نمایشگاه هنر ایرانی لندن داشته، پیچیدهتر از گذشته شده است. کلایو به هارت اطلاع میدهد با وجود آگاهیش از خلاصة این واقعه دیگر نمیتواند پذیرای پوپ باشد. روز قبل، وزیرمختار انگلستان با تیمورتاش، وزیر دربار، ملاقات داشته و قبل از شروع مکالماتشان تیمورتاش گفته است دولت ایران عمیقاً از اظهارنظر اخیر جورج، پادشاه انگلستان در مورد رضاشاه متحیر و ناراحت است. تیمورتاش گفته است چند هفته پیش هنگامی که پادشاه و ملکه از نمایشگاه دیدن میکردهاند، پرفسور پوپ برای نشان دادن نمایشگاه و ارائة توضیحات لازم آنها را راهنمایی میکند. براساس گزارش هارت: «پادشاه جورج در حین بازدید از نمایشگاه پس از مکالمات اولیه با پوپ در مورد ایران میگوید: باعث تأسف است که رضاشاه با وجود آغاز خوب سلطنتش و پیشرفتهایی که داشت، اکنون به جایی رسیده که جز «پر کردن کیسه خود» به چیز دیگری نمیاندیشد.» 42
وقتی کلایو در مورد منبع این اطلاعات پرسید، تیمورتاش پاسخ داد که پوپ به حسین علاء، وزیرمختار ایران در پاریس گفته و او نیز تیمورتاش را مطلع ساخته است: «سر کلایو سخن خود را اینگونه به پایان برد که این اتفاق مایه تأسف است؛ چون تیمورتاش از انگلیسیها متنفر است و این اتفاق میتواند او را بیش از پیش ضدانگلیسی کند.» هارت نکات مهمی را در مورد پوپ آشکار میکند: «من بر این باورم که پروفسور پوپ در زمینه تمجید از دولت ایران برای رسیدن به منافع خود از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. او میخواهد خود را در اینجا بهعنوان دوست صمیمی و مورد اعتماد شاه مطرح کند و ممکن است در سخنرانیهای عمومیاش در اروپا و آمریکا هم چنین مسئلهای را القا کرده باشد. به عقیده من تمایل زیاد او برای مورد اعتماد و مشورت شاه بودن و القای این مسئله در سطح جهانی که او مورد توجه دربار ایران است، باعث شده جانب احتیاط را در مورد حفظ اعتبار آمریکا رعایت نکند.» هارت با تأیید کلایو با پوپ ملاقات کرد:
من دیروز پوپ را در هتلش ملاقات کرده و مکالمه کوتاهی با او داشتم. من او را در خیابان دیدم و همینطور که به سمت هتل میرفتیم او گفت: «بهنظر میرسد روابط من و کلایو بهدلایلی بسیار تیره شده است.» من پاسخ دادم: «من به همین دلیل به ملاقات شما آمدهام.» وقتی به اتاقش رفته و در را بستیم به او گفتم که سفارت و دولت انگلستان عمیقاً نگران عواقب پیامی هستند که او، یعنی پوپ، در مورد مکالمهاش با پادشاه انگلستان به علاء در پاریس داده و علاء به دولت ایران منتقل کرده است.
میتوانم حس کنم قبل از این که سخنم را ادامه دهم زبان او کاملاً بند آمده بود. او دولت ایران و علاء را برای این عهدشکنی محکوم دانست؛ درحالیکه دولت انگلستان خود او را در این مورد محکوم میکند. او گفت آن چیزی که از زبان شاه گفته دقیقاً همانی است که علاء گاه در سخنانش به آن اشاره میکرده است. او گفت علاء گاه از این مسئله شکایت میکرده که شاه خود را خیلی از مردم دور نگاه داشته است و افرادی دور او را گرفتهاند که با توده مردم ایران ارتباط نداشته و به فکر آینده مملکت نیستند. 43
پوپ، در جملات بعدی سخن خود را نقض میکند: «او گفت پادشاه انگلستان سخنانی تملقآمیز در مورد رضاشاه بیان کرده و از پوپ خواسته پیام شخصی حسننیتش را به اعلیحضرت ابلاغ کند.» تعجبآور نیست که هارت میافزاید: «توضیحات پوپ مرا متقاعد نکرد و امیدوارم او بهصورت قانعکنندهتری در مورد آنچه بین او و پادشاه انگلستان و سپس بین او و علاء گذشته فکر کند. متأسفانه این عقیده برجای خود باقیست که پروفسور پوپ در مورد این بیملاحظهگی مقصر است و او به خاطر علاقهاش به تمجید دولت ایران چنین اشتباهی را مرتکب شده است.» البته پوپ اظهار ندامت نکرد. هارت همان روز، چند ساعت بعد پوپ را دید و به این مسئله اشاره کرد که «چند ساعت بیشتر فکر کردن در مورد مسئله، پوپ را به این نتیجه رسانده بود که او قربانی این ماجرا بوده نه متخلف. اگر یک روز بیشتر فکر کند مطمئنم به این نتیجه میرسد که او طعمه یک دسیسه شوم بوده است.» در پایان، هارت اشاره میکند که از کلایو شنیده، قرار است پوپ در روز تولد شاه یعنی 3 ژوئن «بهخاطر خدمات شایانی که در زمینه نمایشگاه هنر ایرانی در انگلستان انجام داده است» مدال دریافت کند.
تلاشهای پوپ برای متقاعد کردن هارت در این زمینه که او بیملاحظهگی به خرج نداده بیثمر بود: «ذهن پرفسور پوپ چند روز قبل از ملاقات با سر رابرت [کلایو] به شدت درگیر بود و در سخنانش با من هر بار اصلاحاتی را پیشنهاد میداد تا اثرات گزارشش به وزیرمختار ایران در پاریس را تعدیل کند.» 44
تلاشهای پوپ برای تغییر ذهن انگلیسیها کاملاً بیثمر بود: «فکر میکنم زمانی که او به ملاقات سر رابرت رفت و در مورد محتوای گزارشش به علاء، سفیر ایران، سخن گفت، سفیر انگلستان به او اطلاع داده که میرزا فتحاللهخان نوری اسفندیاری، کاردار سفارت ایران در لندن، آنچه را که علاء به وزارت امور خارجه گزارش داده در نامهای به وزیر امور خارجه یعنی فروغی، تأیید کرده است... بهنظر میرسد زمانیکه شاه در نمایشگاه بوده و با پوپ صحبت میکرده است، نوری اسفندیاری، کاردار ایران داخل اتاق رفته و شنیده است که پادشاه انگلستان با دلسوزی در این مورد سخن میگفته که رضاشاه پس از سابقه درخشانش بهعنوان وزیر جنگ و نخستوزیر، علاقهاش را به انجام کارهای مفید برای کشورش از دست داده و به جمعآوری ملک و املاک میپردازد. نوری اسفندیاری این گفتههای پادشاه را یک هفته قبل از این که علاء اخبار مشابهی را از طرف پوپ به دفتر امور خارجه اطلاع دهد گزارش داده بود. این مسئله پوپ را بسیار خوشحال کرده بود، ولی او در اولین دیدار ما پس از دیدارش با سر رابرت گزارشی از پیشرفت و بهبود روابط نداد.» پس از آن کلایو دیگر پوپ را نپذیرفت.
پوپ که عمیقاً درگیر این مسئله بود، به هارت اطلاع داد که «او نمیتواند دولت انگلستان را برنجاند؛ چون میخواهد نمایشگاه مشابه دیگری به زودی در انگلستان برگزار کند و برای نمایشگاههای بعدی برنامهریزی کند.» این اتفاق برای فروغی، وزیر امور خارجه که دوست پوپ بود و سپس نماینده او در ایران شد تأسفانگیز بود. فروغی به هارت اطلاع داد که علا و نوری اسفندیاری گزارشهای مشابهی در مورد سخنان پادشاه انگلستان دادهاند و علاء، پوپ را به عنوان منبع اطلاعاتش معرفی کرده است: «فروغی مثل همیشه از کل این واقعه و این که تیمورتاش مسئله را با سر رابرت در میان گذاشته اظهار تأسف کرده و افزوده است، «اگر من بهجای ایشان بودم هرگز چنین کاری نمیکردم.» فروغی همان رفتار بخشنده همیشگی را در مورد این مسئله در پیش گرفته و به خاطر آنچه برای همه رخ داده از جمله برای پادشاه انگلستان، پوپ و دولت ایران ابراز تأسف کرده است.» بر خلاف موضعگیری فروغی، خصومت تیمورتاش با انگلستان ادامه پیدا کرد. 45
روابط تیره بین سفارت انگلستان و پوپ، با انتخاب اریک شرودر- که تبعه انگلستان بود - از سوی پوپ به عنوان «دستیار او در امور باستانشناسی ایران» بهبود نیافت. شرودر که کمتر از سی سال داشت و همسرش آمریکایی بود از قوانین انگلستان در عراق سر باز زده و از کردستان ترکیه در زمانی که شرایط حساسی بر منطقه حاکم بود بازدید کرده بود. او همچنین سعی کرده بود که خود را به عنوان مأموری انگلیسی جا بزند.
با توجه به رفتارهای غیرعادی او، دولت انگلستان از او در عراق با عنوان عنصر نامطلوب یاد کرده بود: «بهنظر میرسد تلاشهای پروفسور پوپ از نظر انگلیسیها بیثمر است چون او کسی را به عنوان دستیار خود انتخاب کرده که شهرت خوبی نزد دولت انگلستان ندارد.» 46
نظر وولسین در مورد پوپ
در ادامه گزارشها درباره پوپ، هارت به تفصیل از نامه وولسین، نماینده موزه دانشگاه پنسیلوانیا به هوراس جین، مدیر موزه، یاد میکند:
پوپ در ماههای مه و ژوئن اینجا بود ولی ما او را ملاقات نکردیم؛ چون او قبل از بازگشت ما از استرآباد به اروپا رفته بود. مثل همیشه همه اعضای جامعه خارجیان بهشدت با او مشکل داشتند. او نبوغ فراوانی در دشمنتراشی و سلباعتماد دیگران دارد. بیشتر کسانیکه با او در ارتباطند دلالان عتیقه یهودی هستند که من حتی حاضر نیستم آنان را به خانهام راه دهم. او یک پسر بچه دوستداشتنی انگلیسی بهنام شرودر را بهعنوان معمار استخدام کرده که بدون حقوق ساختمانها را برای او اندازه میگیرد. شرودر غیر از یک بینی دراز که از میان حلقههای طلایی مویش بیرون آمده و یک زن زیبای بوستونی هیچ ویژگی دیگری ندارد.
من خیلی تلاش کردم که تصورم را در مورد پوپ مثبت کنم؛ ولی این امر غیرممکن است. من شخصاً او را دوست داشتهام، چون او جذابیت و شور و شوق زیادی دارد و وقتی با او هستم صادقترین انسان روی زمین بهنظر میرسد؛ ولی وقتی حقایق مربوط به او و نتایج رفتارهایش را مرور میکنم نمیتوانم این فکر را از ذهنم بیرون کنم که باستانشناسی ایران بدون او میتوانست سرنوشت بهتری داشته باشد. شما گاه و بیگاه چیزهایی را که او با شما در میان گذاشته، مطرح کردهاید و تقریباً همیشه مشاورهای که ایشان داده نادرست و سخنانش اشتباه بوده است.
گدار که به نمایشگاه لندن رفته بود به من گفت پوپ با وجود اعتراضات سایر اعضای کمیته تعدادی اشیای تقلبی را به معرض نمایش گذاشته و برای انبوهی سفالینههای تقلبی گواهی صادر کرده که این اقدام باعث بیاعتبار کردن آثار همه دورههاست. اینجا بود که فهمیدم باید از هر کس و هر کاری مرتبط با پوپ مانند طاعون دوری گزید. هیچ انسان صادقی با چنین افرادی در ارتباط نیست و هیچ فرد سالمی پیشنهادهایی مانند اظهارنظرها و پیشنهادهای پوپ ارائه نمیکند. من بهشدت شما را از بهکار بستن پیشنهادهای او در مورد مسائل ایران بر حذر میدارم. او شما و انجمن را به گمراهی میکشاند و راه شما را آنچنان دور خواهد کرد که باید تا مدتها برای آن تأسف بخورید. 47
هارت در مورد نامه وولسین به جین اینچنین نظر میدهد: «متأسفانه باید اعتراف کنم در آخرین ملاقاتی که با پوپ در اینجا داشتم بعد از گفتوگوهای زیاد به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیتوانم به او اعتماد کنم. حتی با وجودی که در این مورد صلاحیت ندارم، در توانایی او بهعنوان یک شرقشناس هم شک کردهام. مشاهدات من و آنچه در این نامه از دکتر وولسین نقل شده است، مرا به یاد قطعهای از خودزیست نامه بنونوتو چلینی انداخت. او گفته بود که در طول زندگیاش با سه نفر از خاندان پوپ در ارتباط بوده و هر سه آنها افراد پست و حقهبازی بودهاند.»
با وجود اینکه هارت نظر شخصی منفیای نسبت به پوپ داشت، وزارت امور خارجه را مطمئن کرده بود که اگر پوپ در روابطش با دولت ایران نیاز به پادرمیانی او داشته باشد، او با رضایت هر کاری که بتواند برای پوپ مانند هر شهروند آمریکایی دیگری انجام خواهد داد. ولی هارت شکی نداشت که پوپ «هرگز تا این حد فروتنی به خرج نمیدهد که در روابطش با دولت ایران از من یا کس دیگری کمک بگیرد، چون او بر این باور است که موقعیت او بالاتر از روابط دیپلماتیک موجود در ایران است و بهتر از هر کس دیگری میتواند از عهده مسائلش با دولت ایران بر بیاید. بهنظر من حق با اوست. بیشک موقعیت قدرتمند فعلی او با سخنچینی تأسفبارش در مورد اظهارنظر مبهم پادشاه انگلستان، بیش از پیش تقویت شده است. موقعیت او با هر خارجی دیگری که در ایران فعالیت میکند متفاوت است.»
فرد دیگری که نسبت به پوپ مشکوک بود، جیمز هنری بریستد مدیر مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو بود که در ادامه به او خواهیم پرداخت. در آوریل 1931 بریستد به ملاقات معاون وزارت امور خارجه، ویلیام آر. کاسل پسر و والاس اس. موری در وزارت امور خارجه رفت. سخنان او در مورد پوپ ثبت شده است: «در حین گفتگو دکتر بریستد به این حقیقت اشاره کرد که او اجازه داده است نامش در ارتباط با تأسیس انجمن آمریکایی هنر و باستانشناسی ایران، که پروفسور پوپ علاقه خاصی به آن دارد، ذکر شود. او شبهههایی در مورد دانش پوپ و تناسب او برای نقش مهمی که میخواهد در زمینه باستانشناسی ایفا کند داشت. البته او اضافه کرد که قصد کوچک شمردن ویژگیهای مثبت پوپ و مختل کردن فعالیتهای انجمن آمریکایی را ندارد.» 48
کمی بعد بریستد به تلخی از فعالیتهای پوپ در ایران شکایت کرد؛ و گفت مشکلاتی که فعالیتهای پوپ و همکارانش ایجاد کرده فقط به ایران مربوط نمیشود، بلکه میتواند مشابه آنچه در بینالنهرین رخ داده و برناردسون آن را توضیح میدهد تلقی شود. نکته منحصر به فرد در مورد پوپ، زمان طولانیای بود که او برای تاراج آثار باستانی ایران در اختیار داشت، یعنی 45 سال؛ در حالیکه تبعه انگلیسیای که برناردسون در مورد او گزارش داده بود بلافاصله توسط انگلیسیها از عراق اخراج شد. 49
* تاراج بزرگ / آمریکا و غارت میراث فرهنگی ایران / موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
انتهای پیام/