محمد خاتمی: نگرش «بازرگان» آمریکایی است
خبرگزاری تسنیم: سیدمحمدخاتمی: «تِز آقای بازرگان آنجا که انساب آشوبگران به آمریکا بر میآشوبند، خود حکایتگر نوعی نگرش آمریکایی به مسائل است»
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، «انور سادات» سومین رئیس جمهور مصر و اولین مقام عربی است که حاضر شد با رژیم صهیونیستی پیمان سازش معروف به کمپ دیوید را امضاء کند. این پیمان که با واکنش امام خمینی (ره) مواجه شد و ایشان امضای این قرارداد را خیانت به اسلام و مسلمین و برادران عرب دانست، در داخل مصر نیز با واکنش های منفی ای مواجه شد و در نهایت نیز در روز رژه ارتش مصر، وی ترور شد.
پس از مرگ انور سادات مهندس بازرگان در نطق پیش از دستور مجلس شورای اسلامی سخنرانی کرد که این سخنرانی واکنش سیدمحمد خاتمی را در پی داشت. سیدمحمد خاتمی در واکنش به نطق مهندس بازرگان یادداشتی را در سه قسمت در روزنامه کیهان نوشت.
یادداشت سیدمحمدخاتمی که در تاریخ 18 مهر 1360 درباره مهندس بازرگان و با عنوان «چه کسی آمریکایی است؟» به چاپ رسیده است را در زیر میخوانید:
آقای بازرگان، ضمن تاسف از خونهایی که ریخته میشود و اثاث و داراییهایی که از بیتالمال به هدر میرود به دفاع از "جوانان جانباز"!! و نونهالانی برخواستند که جگر کودکانشان و امید مملکت هستند به همان نظم و نسق که در بلندگوهای تبلیغاتی امپریالیسم خبری میشنویم و بدین ترتیب از کسانی دفاع به عمل »آید که خشنترین شکل آشوب را به فرمان رهبران خائن و فراری خود در متن انقلاب ناب و منحصر به فرد ایران برپا میکنند و بهترین فرزندان اسلام را از پای در میآورند و کودکان خردسال را در آتش خشم کور خود میسوزانند و انبوهی از جوانان پاکباز و مومن و فداکار را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار میدهند و هر آنکس را که دلش به عشق اسلام و انقلاب اسلامی میطپد، شناسایی میکنند تا در موقع مناسب به شهادت برسانند و کوچه و خیابان و بیمارستان و فروشگاه و بنیاد شهید و ... را با بمب و نارنجک و کوکتل مولوتف به اتش میکشند و امروز اقای بازرگان براشفته میشوند که حتی چرا به اینان آمریکایی میگویند آن هم به داعیه سخنگویی از سوی موکلین و از تریبون مجلس شورای اسلامی که هنوز در آتش سوگ نمایندگان عزیزی میسوزد که به دست همین جوانان پاکباز! و نونهالانی که مایه امید مردمی هستند که آقای بازرگان از سوی آنان سخن میگویند به شهادت رسیدهاند. حادثه دلخراش انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی که شهادت 74 تن از نماینگان ارجمند مردم منجر شد. مگر نشانگر اوج وحشیگری این از خلق بریدگان نیست؟ و مرگ این عمل وحشیانه در حالی صورت نگرفت که دادگاههای انقلاب هنوز قاطعیت لازم را در برابر جریان شوم منافقین محارب از خود نشان نداده بودند؟ همان جریانی که بیشتر نیز دست افرادش به خون زنان و مردان ساده و بیآلایش آن که نه صاحب مقام و منزلتی رسمی بودند، نه در کوران درگیریهای سیاسی قرار داشتند آلوده شده بود؟
و آیا در برابر سیل خون و آشوب و ترور، آن هم در زمانی که مظلومترین انقلاب عالم، مورد بیرحمانهترین تجاوزات نظامی، اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی است باید دست روی دست گذاشت و دست آدمکشان را در جنایت بازگذاشت؟
چرا چنین عاطفه و احساسی نسبت به این انقلاب مظلوم و رهبر مظلومتر از آن و در برابر خون هزاران شهید که جرمی جز دفاع از حقانیت اسلام و تلاش برای نجات مستضعفان را ندارند ابراز نمیشود؟
آقای بازرگان!
بسیاری از کسانی که امروز در همین دادگاههای انقلاب (که مورد اعتراض شمایند) تنها به خاطر دفاع از اسلام و پاسداری از دستآوردهای اقنلاب اسلامی، شب و روز زحمت میکشند، انسانهای یسرشار از عاطفه و رحمتند اما مسئولیت اسلامی و تعهد انسانیشان و نیز فرمان خدا، آنان را وا میدارد که قاطعانه در برابر آدمکشانی که موجودیت انقلاب و جمهوری اسلامی را به خطر انداختهاند بایستند و فساد را از ریشه بر کنند.
ما هم دلمان به حال این جوانان که هر چند فریب خوردهاند اما امروز دستشان به خون پاکان آلوده است و ابزار تخریب و براندازی نظام، در دست دشمنان آشتیناپذیر اسلام و انسان شده اند میسزود.
ما هم معتقدیم که باید ریشهها را بررسی کرد و با تدبیر به مسائل برخورد نمود ولی اگر بخواهیم به تحلیل جریاناتی که به اینجا انجامید بپردازیم بزگرترین گناه به گردن جریانی خواهد افتاد که از آغاز در مسیر طبیعی انقلاب اخلال کرد و بسیاری از جوانان سادهدل را از انقلاب رهانید و آنان را به دام رهبران گروهکهایی که از آغزا هم معلوم بود بالاخره کارشان به تروریسم خواهد انجامید افکند.
وقتی که دولت موقت در اثر بینش ناسازگارش با محتوای انقلاب اسلامی و با سوء استفاده از نام و اعتباری که به برکت اسلام و عنوانی که از رهبر انقلاب گرفته بود، راه آشتی دادن انقلاب سازشناپذیر اسلامی با آمریکا را برگزید، وقتی طعنهها و لعنها به جای اینکه متوجه آمریکا شود، نهادهای انقلاب و جوانان پرشور و دلسوزان به حال مستضعفان را هدف قرار داد وقتی که فریاد برآمد که انقلاب به پایان رسیده است و امروز باید با ارامش و متانت!! و منطق و دوراندیشی! به سازندگی بپردازیم و ملاقات با برژینسکی نشان داد که کدام سازندگی و نظمی مورد نظر است بسیار بودند جوانان پرشور ولی کم تجربه و اطلاعی که این مواضع را با مواضع اصلی انقلاب و رهبری عوضی گرفتند و گروهکهای مفسد انحصار طلب ملحد یا التقاطی، با هیاهو چنین وانمود کردند که جمهوری اسلامی و دولت موقت عین یکدیگرند و بدینوسیله توانستند بسیاری از این جوانان سادهدل را به سوی خود جلب و با کار مداوم آنان را بریا چنین روز تلخی آماده سازند.
در این زمینه فروان میتوان سخن گفت ولی امروز که کلا انقلاب شکوهمندمان مورد تهدید قرار گرفته است و تمام جریانات ضد اسلامی، وابسته، خصلتی، کجاندیش و ... با حمایت همه جانبه آمریکا و اسرائیل و به طور کلی امپریالیسم دست به دست هم داده و رویاروی انقلاب اسلامی و جمهوری برآمده از آن ایستادهاند و به تخریب و ترور و ارعاب اقدام می کند فقط میتوان با قاطعیت عمل کرد تا به یاری خدا و و با تکیه بر اراده خلل ناپذیر خلق برای همیشه جبهه متحد ضد انقلاب را از پای در آورد یا دست کم از توش و توان انداخت. و تحلیل را به فرصتهای مناسب دیگر موکول کرد.
تِز آقای بازرگان آنجا که انساب آشوبگران به آمریکا بر میآشوبند، خود حکایتگر نوعی نگرش آمریکایی به مسائل است میگویند : "این جوانان جانباز! در خانوادههای آمریکایی زاده نشده و برنگشتهاند که بتوان مزدورانشان خواند"، و بدین ترتیب، تشخیص درست امام و امت را که دشمنان داخلی بزرگترین انقلاب ضد امپریالیستی - ضد صهیوینستی معاصر یعنی انقلابی که کاریترین ضربهها را به منافعامریکا زده است و بیش از هر نهضت و انقلابی سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا را رسوا نموده است و موجی انفجاری در دنیای اسلام علیه وابستگی و شوری شگرفت برای بازگشت به هویت آزادساز اسلامی ایجاد نموده است آمریکایی میخوانند و اعمال و مواضع آنان را به نفع آمریکا میدانند به تمسخر میگیرند.
این سوالها جا دارد که:
آیا شاه مخلوع که گوی سبقت را از همه حکمرانان جهان سوم در سوق دادن کشور به سوی وابستگی به نام غرب و خصوصا آمریکا و رواج فرهنگ مصرفی به عنوان پایه وابستگی ربوده بود،< در خانواده آمریکایی زاده شده یا از آمریکا برگشته بود یا اینکه شاه آمریکایی شود؟
آیا سادات خائن که سخنرانی آقای بازرگان موضوعی را به ذهنم آورد تا به بهانه مرگ او مطلبی را درباره آن موضوع بنویسم و در پایان به آن اشارهای خواهم کرد دست در دست بگین بقیمت خیانت به همه آرمانهای استقلال طلبانه و ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی بر استان کاخ سفید و پنتاگون زبونانه بوسه زد از خانواده آمریکایی بود یا برگشته از آمریکا؟ یا اینکه سادات آمریکایی نبود.
آیا آقای بنیصدر که دفترش کانون هماهنگی همه نیروهای ضد انقلاب از وابستگان به رژیم سابق و سریماهداران وابسته و نمایندگان طبقات مرفه و سیاستمداران ورزشکسته گرفته تا خرابکاران و تروریستها شده بود وآمریکا همه آمیدهایش را برای بازگشت به ایران به وی بسته بود از خانواده آمریکایی بود یا برگشته زاآمریکا؟ بله او از فرانسه آمده بود ولی فرانسه که تربیت کننده بانزاکتترین متخصصان و سیاستمداران فهمیده و عاقل و واقع شناس است؟!
آیا آقای رجوی که روز و روزگاری آقای بازرگان را نماینده بوروژوای که طبق تحلیلهای ماتریالیستی حضرات ماهینا، آمریکا است میدانست و امروز که به منظور هبری مقاومت ضد امپریالیستی در ایران به دامن فرانسه آویخته است! و برای تکمیل مبارزات ضد آمریکایی این اواخر سفری به امریکا کرده است با کمال شهامت! به تمجید از بورژواری ملی برخاسته و برای سرنگونی جمهوری اسلامی پیشنهاد اتحاد با بورژوها را نمی دهد و از صمیم دل آرزو میکند که تونس به بلای ایران مبتلا نشود و حکومت مترقی "بورقییه!" به سرنوشت رژیم شاه که ایران را به سوی دروازه تمدن بزرگ میبرد دچار نشود. و "جرج بال"، به سیاستمداران آمریکا اکیدا توصیه میکند که مجاهدین خلق! را به عنوان جناح نیرومند مخالف با رژیم ارتجاعی! ایران مورد حمایت و تقویت قرار دهند و بالاخره مورد تمجید و ستایش فراوان رادیوها و سخنپراکنیهای آمریکا و اسرایئل و بی بی سی و ... است آیا اقای مسعود رجوی از خانواده آمریکایی است؟ گرچه اخیرا از آمریکا به فرانسه برگشته است.
و امروز همان جوانان پاکباز! که شما به دفاع از آنان برخاستهاید چشم و گوش بسته به فرمان آقای رجوی و همپانگیهاشان و به کمک بازماندههای رژیم شاه و در هنگامهای که نیروهای رزمنده جمهوری اسلامی درگیر دفن تجاوز رژیم آمریکایی صدام هستند به کشتار و تخریب دست میزنند.
مراد از آمریکایی بودن نحوهای از دید و بینش است که بسادگی ابزار دست سیاستهای توسعهطلبانه آمریکا میشود و به خاطر برخورداری از همین دید و بینش، جریانی که شما در راس آن قرار دارید همواره از مواضع ضدآمریکایی جمهوری اسلامی البته با توجیهات گوناگون اظهارنارضایتی و حتی مخالفت قولی و عملی کرده است و چه نقصی در کار شما است که فردی چون امیر انتظام جاسوس و مزدور آمریکا تا سطح معاونت نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت بالا میآید؛ لابد امیر انتظام هم آمریکایی نیست والا کسی نمیگوید که شخص شما با آمریکا سروکار دارند.
و نیز مراد از آمریکایی بودن انحصارطلبی دیوانهوار گروهکهایی است که چون هیچ پایگاهی در میان خلق ندارند برای رسیدن به قدرت به دامن بیگانگان میآویزند و امروز این آمریکاست که پندارگرایانه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به مجاهدین خلق دل بسته است و از آنان حمایت مینماید.
انتهای پیام/