ارزش و اهمیت معلمی از نگاه استاد پرورش
خبرگزاری تسنیم: مرحوم استاد پرورش می گفت: همین الآن اگر بنده را مخیر بگذارند که بروم در نقطه دوردستی مانند«ابرقو» معلم باشم ویا وزیر آموزش وپرورش باشم، به والله خدا شاهد است سر سوزنی وزارت را بر«ابرقو» درس دادن ترجیح نمی دهم!
مرتضی نجفی قدسی در چهارمین بخش از خاطرات اختصاصی اش از استاد پرورش که در اختیار تسنیم قرار داده درباره «ارزش و اهمیت معلمی» از منظر آن مرحوم نوشته است:
«ولله ما فی السموات وما فی الارض والی الله ترجع الامور»
«وهرآنچه در آسمان ها وهرآنچه در زمین است از آن خداست وهمه کارها به سوی خدا باز می گردد»(آل عمران،109)
در سال 62 بعد از آنکه دیپلم متوسطه را گرفتم در تردید بودم که بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی چه راهی را انتخاب کنم؟ آیا برای ادامه تحصیل به دانشگاه بروم؟ آیا برای تحصیل علوم دینی وقرآنی به حوزه علمیه بروم؟ وآیا با توجه به شرایط جنگی کشور همانند بسیاری از جوانان، فعلاً به جبهه بروم؟ اینها در آن زمان افکار بنده بود وتصمیم گیری برایم مشکل شده بود تا اینکه بالاخره جهت مشورت با استادم جناب آقای پرورش به تهران آمده وبه وزارت آموزش وپرورش رفتم.
با اینکه قرار قبلی نداشتیم، به گرمی استقبال کردند و فرمودند خوب چکار داری؟ عرض کردم در بین سه راه مانده ام ونمی دانم کدامیک را انتخاب کنم، خواهشمندم شما بنده را راهنمایی فرمائید.
پاسخ ایشان بسیار رهگشا وجالب بود، ایشان مطلبی کلیدی واساسی را فرمودند که برای همیشه در تصمیم گیری ها از این قاعده استفاده کنم.
استاد پرورش فرمودند شما در انتخاب مسیر، همیشه آن راهی را انتخاب کنید که از آن راه زودتر به خدا می رسید، چون هدف تقرب به پروردگار است، بنابراین هرکاری که شما را به خدا نزدیکتر می کند آن را انتخاب کنید، خوب با این بیان در آن مقطع تکلیف من روشن شد که باید به جبهه بروم ولیکن در این هنگام بنده از ایشان سئوالی کردم، آیا شما خودتان نیز به همین طریق عمل کرده اید؟!
منظور بنده کلی بود ولی ایشان تصور کردند من مقام وزارت را می گویم، لذا بلافاصله با قوت فرمودند خیر، بنده وزارت را انتخاب نکردم، انتخاب بنده از ابتدا معلمی بود، وزارت را بزرگانی مانند شهید باهنر، شهید رجایی ودیگران به بنده تکلیف کردند ومن حقیقتاً معلمی را شغل انبیاء می دانم وعشق من از اول معلمی بوده است وهمین الآن اگر بنده را مخیر بگذارند که بروم در نقطه دوردستی مانند«ابرقو» معلم باشم ویا وزیر آموزش وپرورش باشم، به والله خدا شاهد است سر سوزنی وزارت را بر«ابرقو» درس دادن ترجیح نمی دهم! این بیان استاد بسیار حائز اهمیت است، از طرفی اهمیت معلمی وارزش تعلیم وتربیت را می رساند واز طرفی عدم تعلق ایشان به پست ها ومناصب از قبیل وزارت و وکالت وقس علیهذا واگر هم مسئولیتی را عهده دار هستند، صرفاً از باب ادای وظیفه وخدمت به مردم است.
استاد پرورش معلمی را طبق فرموده حضرت امام خمینی (ره) حقیقتا شغل انبیا میدانستند و معتقد بودند همانطور که انبیاء رسالت تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت را عهدهدار هستند، معلمان نیز چنین وظیفهای دارند و باید در جهت تزکیه همراه با تعلیم و تعلم گام بردارند.
ایشان به حق، رسالت معلمی را به نحو احسن اجرا کردند و طیف وسیعی از جوانان مهذب و انقلابی را در طول حداقل چهار دهه پرورش دادند، کلاس درس ایشان منحصر به مدرسه نبود، آوازه بیان و مباحث علمی و عقیدتی ایشان نه تنها در اصفهان بلکه از دیرباز در سطح کشور حداقل در بین نخبنگان فکری و پیشتازان انقلاب اسلامی مطرح بوده است و لذا شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی، شهید آیتالله مطهری، شهید آیتالله بهشتی، علامه محمد تقی جعفری، شهید مفتح و دیگران به استاد پرورش نگرشی از منظر فضل و دانش داشتند و مکاتبات و مراودات علمی ایشان با نامبردگان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و اوایل نهضت دال بر این موضوع است. به هر حال استاد پرورش معلمی دانشمند بود که در تربیت و تهذیب جوانان نقش به سزایی ایفا کرد و هرگاه اعلام مجلسی از سخنرانی ایشان میشد، صدها جوان شیفته معارف ناب قرآنی گرد شمع وجود او حلقه میزدند و عاشقانه از خرمن دانش و عرفان او بهرهمند میشدند.
این نکته را نیز اضافه کنم که استاد پرورش هر انسانی را یک فرد نمیدید، بلکه یک جهان میدید، چرا که قرآن کریم میفرماید «و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا» «هر کس انسانی را زنده کند، بمثابه آن است که تمامی انسانها را زنده کرده است.»
براساس همین تفکر استاد پرورش معتقد بود یک معلم هنگامی که به سر کلاس میرود با 20 یا 30 نفر دانشآموز طرف نیست بلکه با 30 جهان طرف است، هر انسانی ارزش وجودیاش به اندازه تمام انسانها است و لذا هیچ معلمی نباید کار خود را کوچک بشمارد، باید بداند که با ظرفیتهای جهانی روبهرو هست و بایستی تمام تلاش خود را در جهت متبلور کردن استعدادهای آنها بکار ببندد.
ایشان میگفتند اگر معلمی، دیدگاهش نسبت به دانشآموز و مخاطب خود چنین باشد، مسلما نوع رفتارش نیز متفاوت خواهد شد و با مطالعه به سر کلاس میرود، با احترام سخن میگوید و به سئوالات آنان با صبر و حوصله پاسخ میگوید و هیچگاه از رنج و محنتی که در راه ساختن انسانها متحمل میشود، ناراحت نمیشود و میداند که:
لاجرم اغلب بلا بر انبیاست
که ریاضت دادن خامان بلاست
تا نفسها را مروض کرده است
زین ستوران بس لگدها خورده است
هر کجا باشد ریاضت بارهای
از لگدهایش نباشد چارهای
انتهای پیام/