سرکوب اخوانالمسلمین ظهور القاعدهای جدید را رقم خواهد زد
خبرگزاری تسنیم: کارشناس مسائل امنیتی در مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک بر این باور است که اقدامات سرکوبگرانه ارتش مصر علیه اخوانالمسلمین، دقیقا شبیه به اقداماتی است که منجر به شکل گرفتن اسلام رادیکال و القاعده شد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک، کارشناس این مرکز معتقد است که در پیش گرفتن سیاستهای سرکوبگرانه علیه اخوانالمسلمین، گزینه خشونت و تفکر افراطی را به گزینهای معقول برای گروههای اسلامگرا در داخل و خارج مصر تبدیل میکند.
رهبران ارتش مصر جنگی تمام عیار را علیه اخوان المسلمین به راه انداختهاند. رهبران امریکایی و اروپایی این سرکوبی گسترده را با این احساس که هیچ ارتباطی به ایشان ندارد پیگیری میکنند، چرا که ابزار چندانی برای تأثیر گذاری بر تصمیم سازی ارتش مصر نداشته و به آن دلیل که این منازعه شبیه به یک مسئله داخلی است.
اما این باور که منازعه رو به فزونی کنونی در مصر همچنان در داخل مرزهای مصر باقی میماند، باوری نادرست است. با افزایش خشونتها و هر چه رادیکالیزهتر شدن اسلامگرایان، بحران مصر باعث افزایش فعالیتهای تروریستی کنونی در سراسر آفریقا میشوند و موج جدیدی از حملات تروریستی علیه غرب را به راه میاندازد؛ درست همانطور که اقدامات ضد اسلامی غرب در اواخر دهه 1970 باعث شکلگیری القاعده شد.
سرکوبی اسلامگرایان در مصر مرحلهای، ضرورتاً منجر به ظهور جهادیسم معاصر شد. با شکلگیری خرده گروههای جهانی که اساساً ز اخوانالمسلمین رادیکالتر هستند، اسلامگرایی بیش از پیش رو به خشونت آورد. در دهه 1970، شکری مصطفی، یکی از چهرههای کاریزماتیک پیشین اخوانالمسلمین، گروه تکفیر والهجره، یکی از نیای القاعده، را ایجاد کرد. همزمان، محمد عبدالسلام فرج ایدئولوژی جهاد را طراحی کرد. گروه مذکور در نهایت رئیس جمهور انور سادات را ترور کرد و متعاقباً بخش قابل توجهی از رهبری القاعده را به وجود آورد، از جمله ایمن الظواهری، رهبر کنونی القاعده.
اوضاع مصر رو به وخامت میرود و ارتش به خوبی از این امر آگاه است، هر چند که برخی همچنان خود را فریب میدهند که وارد آوردن فشار و خشونت کافی، باعث انقیاد و تسلیم خواهد شد. مجرم خواندن اخوانالمسلمین، که خشونتهای دهه 1970 را یادآور میشود، نشان داد که از خط قرمزها عبور شده و وعدههای ارتش برای بازگرداندن دموکراسی، وعدههای توخالی بوده است.
سرکوب اخوانالمسلمین، اشتباهی مهلک است. سرکوبی که با انزوای سیاسی همراه شود، مدتهاست که به عنوان عامل اصلی رادیکالیزه شدن تعریف شده است و بزرگترین امید بهار عربی این بود که گذار از رژیمهای مستبد، به پایان یافتن حاکمیتهای مطلقه و ظلم و ستم، منتهی میشود. اما جنگ علیه اخوانالمسلمین، برای افراد بیطرف خشونت را به گزینهای معقول تبدیل میکند.
تا به این جا، مقابله اسلامگراها با هدف قرار دادن نیروهای امنیتی آغاز شده و اکنون به هدف قرار دادن اهداف غیر نظامی هم گسترش پیدا کرده است. برخی از کارشناسان به اوضاع دشوار الجزایر در دهه 1990 اشاره میکنند، زمانی که ارتش انتخاباتی را که منجر به روی کارآمدن اسلامگرایان میشد، ملغی کرد و جنگی را به راه انداخت که در پایان جان 200 هزار نفر را گرفت. اما پیامدهای منطقهای یک منازعه مستمر در مصر، میتواند بسیار بدتر باشد.
با در نظر گرفتن ضعف نیروهای امنیتی کشورهای سراسر منطقه، به راحتی میتوان تصور کرد که چگونه سیل پولهای نفتی، نیروهای مسلح و تسلیحات، همه شمال آفریقا را در معرض تهدید قرار میدهد. تسلیحات موجود در انبارهای تسلیحاتی معمر قذافی، حاکم پیشین لیبی، میتواند به مصر سرازیر شود، خشونت را تشدید کند؛ در حالی که جنگجویان از سراسر منطقه وارد لیبی میشوند و نیروهای جهادی در این کشور را تقویت میکنند. تونس، یکی از بقایای امیدوار کننده بهار عربی، بدون هیچ شکی در معرض خطر قرار میگیرد. در سوی دیگر، شبهه جزیره سینا بیش از پیش متشنج و مخاطره آمیز میگردد و بالتبع امنیت اسرائیل را در معرض خطر قرار میدهد.
دولتهای غربی باید بدانند که گردش جدید منازعه در مصر میتواند تروریستهای بیشتری را به وجود آورد که به شدت خواهان حمله به آمریکا و غرب هستند. چه درست چه غلط، در حال حاضر اسلامگرایان اوضاع کنونی را مورد حمایت ـ یا تحت اختیار ـ آمریکا تفسیر میکنند. لذا هنگامی که یکی از قانون گذاران آمریکایی همچون میشل باشمن به مصر سفر میند و رژیم نظامی را میستاید و اخوانیها را محکوم میکند، به هیچ وجه به بهبود اوضاع کمکی نمیکند.
آمریکا در حال حاضر هیچ گزینه خوبی پیش روی خود ندارد. هیچ راهی برای مقابله با ارتش مصر وجود ندارد ـ به جز اینکه منجر به کاهش هر چه بیشتر اعتبار شود. یکی از واکنشهای مؤثر مستلزم همکاری نزدیک با سرویسهای امنیتی مصر است که باعث آغاز بروز این مشکل شدند. همچنین نیاز ارتش آمریکا برای دسترسی داشتن به کانال سوئز و ادامه حمایت مصر از معاهده صلح با اسرائیل، با دور شدن از مصر مسدود خواهد شد. آمریکا در موضعی قرار خواهد گرفت که بیشتر شبیه به موقعیتی است که رژیم مبارک برای سه دهه با آن مواجه بود؛ همکاری نزدیک برای مبارزه با تروریسم در حالی که با ناامیدی برای ایجاد لیبرالیسم تلاش میکرد. آمریکا باید انگیزههای جدیدی بیابد تا حاکمان مصر را برای رفع نیازمندیهای اقتصادی کشورشان، وادار به همکاری کند. اما انجام این وظیفه خطیر بسیار دشوار است، به ویژه با در نظر گرفتن نفوذ و تأثیر گذاری عربستان سعودی و امارات متحده عربی.
احتمال اندکی نیز وجود دارد که، دیگر قدرتها همچون چین و روسیه، که هر دو از اسلامگرایان هراس دارند، با همکاری غرب، بتوانند پیام متقاعد کننده مشابهی به مصر بدهند. ما نیز باید برای ایجاد رویکردی مشابه تلاش خود را بکنیم.
آمریکا باید همه تلاش خود را به کار بندد تا مطمئن شود که بازیگرانی که خارج از مصر قرار میگیرند به خوبی متوجه جریاناتی باشند که منجر به حادثه یازده سپتامبر شد و اکنون در حال شکل گرفتن مجدد در داخل مصر است.
انتهای پیام/