سرگردانی عربستان سعودی در قبال بحران سوریه و موضوع هستهای ایران
خبرگزاری تسنیم: اظهارات نسنجیده مسئولان سعودی و دیدارهای سیاسی و دیپلماتیک آنها، به خصوص با برخی طرفها مانند سران رژیم صهیونیستی نشان از سرگردانی ریاض در قبال بحران سوریه و موضوع هستهای ایران دارد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، به نظر میرسد، عربستان سعودی بیش از هر زمان دیگری در قبال دو پرونده حساس و مهم منطقهای یعنی بحران سوریه و برنامهای هستهای ایران سرگردان است و برسر دو راهی قرار دارد، پایگاه خبری «مرآه الجزیره» ضمن اشاره به این موضوع مینویسد: شاهزاده «محمد بن نواف بن عبد العزیز»، سفیر عربستان سعودی در لندن با انتشار مقالهای در روزنامه «نیویورک تایمز» در آغاز هفته گذشته همه را غافلگیر کرد.
محمد بن عبدالعزیز در این مقاله به شکلی بیسابقه به سیاست کشورهای غربی در قبال سوریه و ایران حمله کرد و گفت که غرب با این سیاستها ریسک خطرناکی میکند و عربستان چه با همراهی غرب و چه بدون همراهی غرب، برای اقدام نظامی به تنهایی آماده است و بیش از این نمیتواند، در قبال تغییر و تحولات منطقهای سکوت کند و دست بسته بنشیند.
سخنان شاهزاده محمد بن نواف، پسر ولی عهد سابق عربستان سعودی میتواند چندین مفهوم بسیار مهم داشته باشد و خط مشی و سیاست آینده عربستان را در منطقه ترسیم کند:
1- از زمانی که شاهزاده محمد بن نواف به سمت سفیری عربستان سعودی در لندن منصوب شد، تاکنون حتی یک مقاله هم ننوشته و با روزنامههای انگلیسی مصاحبه نکرده است و سخنان غافلگیر کننده کنونی او بدان معناست که دیپلماسی عربستان و گرایشهای آن در 2 سال گذشته تغییر کرده و از سیاست و دیپلماسی خاموش و آرام به دیپلماسی هجومی و پر تنش روی آورده است. عربستان با دخالت در بحران سوریه و حمایتهای مالی و نظامی از گروههای تروریستی مسلح و عدم پذیرش عضویت در شورای امنیت سازمان ملل در اعتراض به توافق هسته ای ایران و امریکا تغییر روند سیاستهایش را نشان داد.
2- عربستان ادعا میکند که به تنهایی و بدون کمک غرب میتواند امنیت منطقه را تضمین کند، اما این ادعا سوالات زیادی را در خصوص چگونگی اجرای این رویکرد و موفقیت آن مطرح میکند. عربستان سعودی از سال 1932 برای حفظ امنیت خود و منطقه بر غرب تکیه داشت و از آن کمک میگرفت، اما هم اکنون معقتد است که به تنهایی توانایی تامین امنیت استراتژیک منطقه را دارد.
عربستان سعودی در دو ماه اخیر از امریکا دو ضربه سهمگین خورد. اولین آن زمانی بود که امریکا از حمله نظامی به نظام سوریه منصرف شد و دومین ضربه را نیز زمانی خورد که متوجه شد، ایران با غرب در مورد برنامه هستهای خود به توافق رسیده و حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران که مورد توافق طرفین سعودی و غرب بود به فراموشی سپرده شده است.
در این زمان بود که عربستان سعودی به قدرت منطقه ای و هسته ای ایران اعتراف کرد، اما آنچه در اینجا قابل بحث و بررسی است، قدرت عربستان در تامین امنیت منطقه، مقابله با ایران و مبارزه در سوریه، لبنان، عراق و یمن در سایه خطرات احتمالی انتقال بحران این کشورها به داخل عربستان است.
در حقیقت عربستان در سایه گرایش های سیاسی و دیپلماسی اش در منطقه دو راه بیشتر ندارد:
1- ورود به ائتلافی جدیدی در منطقه که رژیم صهیونیستی را در برمیگیرد و آمریکا به آن تشویق بسیار میکند. در چنین حالتی عربستان سعودی اقدام به شکستن تابوهای مذهبی و دینی خود میکند و سیاست و منافع سیاسی را در عمل مقدمتر از دین و مذهب قرار میدهد؛ همان طور که در سال 1990 میلادی اقدام کرد و نیم میلیون نظامی امریکایی را برای خروج نیروهای عراقی از کویت به منطقه فرا خواند و این فراخوانی را با فتواهای مفتیهای خود حلال کرد.
دیدار شاهزاده «ترکی الفیصل»، رئیس سابق سرویس اطلاعات عربستان با مسئولان بلندپایه رژیم صهیونیستی در همایش «سیاست جهانی» در موناکو و مصاحبه با روزنامه صهیونیستی «معاریو» یکی از مقدمات این ائتلاف بود. علاوه بر این، انتشار اخباری مبنی بر دیدارهای گسترده «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی با مقامات امنیتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و دعوت از «شیمون پرز»، رئیس رژیم صهیونیستی برای سخنرانی در مراسم افتتاحیه نشست امنیتی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در ابوظبی با مشارکت نماینده عربستان سعودی با استقبال بسیاری همراه شد.
2- تشکیل پیمان نظامی مشترکی متشکل از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و عضو شورای همکاری خلیج فارس همانند پیمان ناتو که از حمایت و تسلیحاتی غرب برخوردار باشد. «چاک هیگل»، وزیر دفاع امریکا اولین کسی بود که در سخنرانی خود در نشست «گفتوگوی منامه» کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را به آن تشویق کرد و سران این شورای در کویت این پیشنهاد را پذیرفتند و فرماندهی نظامی مشترک کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را تاسیس کردند. «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا دو روز پس از اعلام این تصمیم، تصریح کرد که واشنگتن این پیمان را به سلاحهای جدید و پیشرفته از جمله سامانههای موشکهای پاتریوت و دور برد، هواپیماها و ناوهای جنگی برای مبارزه با آنچه آن را تروریسم خوانده بود، مجهز میکند.
«برنادت میهن»، سخنگوی شورای امنیت ملی امریکا نیز در این خصوص گفت که شورای امنیت ملی امریکا با این پیمان مانند پیمان آتلانتیک، سازمان ملل و اتحادیه افریقا از سلاح های امریکایی برخوردار میکند.
براین اساس تحلیلگران و صاحبنظران بر این باورند که رهبران عربستان سعودی گزینه دوم یعنی پیمان ناتوی خلیج فارس را بدون ابطال اعتبار آن و با پیشبرد آرام و مخفیانه آن بر گزینههای دیگر منطقهای ترجیح میدهد. اما باید به این نکته نیز توجه داشته باشد، با وجود اتخاذ این سیاست و راهبرد باز مجموع اعضای ارتش کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به 250 هزار نفر هم نمیرسد، این در حالی است که دارای ایران 545 هزار نظامی است و این موجب میشود تا از حیث نیروی نظامی در رتبه هشتم جهان قرار گیرد. این عدم توازن در کنار عدم توازن تسلیحاتی بار دیگر عربستان سعودی را وادار خواهد کرد تا از طرف سوم کمک بگیرد.
این در حالی است که عربستان در خصوص تکیه به طرف سوم که طرف خارجی و به طور معمول آمریکا است، به این نکته توجه داشته باشد که بسیار بعید و دور از انتظار به نظر میرسد که آمریکا بخواهد بار دیگر خود را درگیر دخالت نظامی مستقیم در منطقه خاورمیانه و راهبرد کنونی واشنگتن هم اکنون بر هدایت و رهبری از منطقه دور مبتنی است، دلیل این مدعا انقلاب لیبی بود که پس از دخالت ناتو در آن آمریکا ترجیح داد، متحدان خود را در بیابانهای لیبی به حال خود رها کند تا بر اساس منافع خود از خویش دفاع کنند و این استراتژی برای اولین بار طی انقلاب لیبی برای براندازی سرهنگ قذافی 3 سال پیش به اجرا گذاشته شد.
انتهای پیام/