شورای شهر جای خطکشی نیست/ قالیباف از توانمندی بسیار بالایی برخوردار است
خبرگزاری تسنیم: ما برای انتخاب شهردار تهران بحثی تحت عنوان بررسیهای امنیتی و اینها نداشتیم ولی بحث آرامش روحی و روانی مردم و آرامش حاکم بر شورا و شهرداری تهران برایمان مهم بود و این ملاحظه را در انتخاب خودمان اعمال کردیم.
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، به دفتر مهندس مهدی چمران در خیابان بهشت رفتیم تا درباره حواشی انتخابات شورای شهر در این دوره بپرسیم و اینکه سرنوشت شورای چهارم نیز مانند شورای اول تهران خواهد شد یا نه. ضرورتهای جریان اصولگرا در بازسازی تشکیلاتی و گفتمانی جهت حضور در انتخابات بعدی مجلس و ریاستجمهوری محور دیگر گفتوگوی ما با یکی از ریشسفیدان اصولگرا بود. چمران ساده و صمیمی بود. در واکنش به درخواست عکاس روزنامه برای قرار گرفتن پشت یک میز بزرگ، گفت: «من هیچوقت پشت این میزها نمینشینم و اصرار دارم از میزهای کوچک و ساده استفاده کنم. این قبیل میزها و صندلیها بیشتر به ژن آقای هاشمی میخورد.»
چمران خیلی حرفها را نزد و آنهایی را هم که گفت؛ قابل انتشار نیست. بویژه درباره پشت پرده انتخابات ریاست شورای شهر و دادوستدهایی که در اینباره شد. درباره آنهایی که با فشار تاییدیه صلاحیتشان را گرفتند و...
*****
*آقای چمران! عموم مردم و شخصیتهای سیاسی شروع فعالیت جدی جریان اصولگرایی را از اوایل دهه 80 و همزمان با تلاشها برای انتخابات شوراهای شهر و روستای دوم میشناسند. این روزها برای خیلیها این سوال مطرح است که در آن مقطع چه اولویتها و مولفههایی بر جریان اصولگرایی و سرانش حاکم بود که به پیروزیهای متعدد و متوالی نظیر شوراهای دوم و سوم، مجلس هفتم و هشتم و همچنین ریاستجمهوری نهم و دهم انجامید؟
هرچند در چنین بحثهایی موضوع شکست و پیروزی مطرح میشود اما در واقع معتقدم انسانی که در مسیر الهی گام بردارد اصولا شکست و پیروزی برای او معنایی ندارد و تکلیفگرایی مهمترین اولویت او خواهد بود. همانطور که در دوران دفاع مقدس چنین روحیهای بر همه رزمندگان حاکم بود. البته باید تلاش کرد آن شکستهای ظاهری هم وجود نداشته باشد که شکی در آن نیست. مثلا شما دیدید که در همین قضیه انتخاب رئیس شورای شهر بعد از اینکه ما رای نیاوردیم هیچ جار و جنجال سیاسی یا بحرانی در رسانهها بهوجود نیاوردیم. سوالی که شما پرسیدید سوال بسیار جالبی است. ما در شرایطی پای در این عرصه گذاشتیم که به ارزشهای اسلامی و حتی ملی دهنکجی میشد. در این راستا یک دغدغه و نگرانی شدیدی بین کسانی که با تفکرات ارزشی و انقلابی آشنا بوده و در این فضا رشد کرده بودند وجود داشت. همچنین کسانی که از ابتدا جریان انقلاب و دفاع مقدس را درک کرده و شهدای زیادی را بر دوش گرفته بودند، این فضای تحقیر ارزشها را نمیتوانستند تحمل کنند. در عرصه عملی هم غیر از هشدار دادن کار دیگری نمیتوانستند انجام دهند. منتهی افراد و جریانهای تحت شبهروشنفکری که در عرصههای رسانهای و فرهنگی عمل میکنند بسیار قوی و تاثیرگذار عمل میکنند، بنابر این در این زمینه هم ضعیف به نظر میآمدیم. در نتیجه یک اجماع ناگفته و نانوشتهای پیدا شد تا بیاییم و به صورت دیگری در انتخابات شوراها حضور پیدا کرده و با این حضورمان بتوانیم گام به گام جلو رفته و به ارزشهای مدنظر نزدیک شویم. در ابتدا شورا مطرح شد و در این زمینه بنده حقیر را پیشنهاد کردند. در آن برهه من اصلا به فکر این موضوع نبودم و به کارهای علمی، فرهنگی و نظامی خودم مشغول بودم. منتها وقتی دغدغه دوستان را دیدم و همچنین با توجه به تجربه ممتدی که در زمینه معماری و شهرسازی داشتم قرار بر این شد یک تیم تخصصی را تشکیل دهیم تا این تیم هم خوشنام باشد و هم از تخصصهای متنوعی برخوردار بوده و البته دغدغههایشان در درجه اول خدمتگزاری به مردم در شورا باشد. آنهم در شورایی که به خاطر اختلافات سیاسی و درونگروهی اصلاحطلبان دچار کشمکشهای بیحاصل شده بود و میشود گفت در چشم مردم به یک جایگاه نامناسبی هم تبدیل شده بود که در نهایت منحل شد. بنابر این در سختترین شرایط وارد این عرصه شدیم و فکر میکنم کمتر کسی بود که حاضر باشد در آن مقطع چنین مسؤولیتی را بپذیرد. البته دوستان رقیب ما در جریانهای دیگر با نیرو و اعتبارات زیاد جلو آمدند. دوتا فهرست خیلی قوی هم دادند. ما با یک فهرست وارد انتخابات شدیم و خوشبختانه موضوعات مختلفی سبب شد که ما موفق شده و رای مردم را به دست آوریم.
نخستین دلیل در موفقیت این لیست شناخت مثبتی بود که نسبت به این تیم در نگاه مردم وجود داشت. البته نباید بحث تعریف و تمجید باشد ولی ظاهرا اینگونه بود که اینها آدمهای ارزشی هستند و در انقلاب و دفاع مقدس بیهیچ چشمداشتی به تکلیفشان عمل کردند. مخصوصا شخصیت بسیار بسیار ارزشمندی چون دکتر عباس شیبانی که زمانی که ما دانشجو هم بودیم او را به عنوان یک دانشجوی مبارز در دانشگاه تهران میشناختیم و سخنرانیهای او را در جایگاه سیاسی و زندان رفتنهای او را میدانستیم. او در انجمن اسلامی آن روز دانشگاه تهران بسیارفعال عمل میکرد. چنین شخصیتی که 13 سال از عمر شریف خود را در زندانهای رژیم پهلوی گذرانده بود و بعد هم با حکم حضرت امام عضو شورای انقلاب شده بود در کنار شخصیتهایی چون آیتالله خامنهای، آقای هاشمی، شهید بهشتی، شهید مطهری و شهید باهنر. وجود چنین اسامی ارزشمندی کمک کرد تا همه افراد فهرست ما مورد قبول مردم واقع شوند. این در شرایطی اتفاق افتاد که چندان میلی به رای دادن در مردم نبود و خوشبختانه در جریان ارزشی فهرست دیگری به جامعه معرفی نشد. ناگفته نماند آن زمان هنوز عنوان اصولگرایی باب نشده بود و ما صرفا به عنوان کسانی که دغدغه دین و انقلاب را داشتند دور هم جمع شده بودیم.
وقتی هم به شورا آمدیم اولویت ما برنامهریزی و مطالعه برای انتخاب یک شهردار خوب و متعهد بود که در مدتی کمتر از یکسال شاهد آن کلام بسیار زیبای حضرت آقا بودید که فرمودند از شهرداری تهران رایحه خوش خدمت استشمام میشود. این جمله را ما در دیداری که خدمت ایشان رفته بودیم شنیدیم. این سخن حاکی از این بود که در شهر یک تحرک و تحول مثبتی به وجود آمده و علیرغم تنشها و دعواهای بیجا و کشمکشهای سیاسی و بیحاصل دارد واقعا کار انجام میگیرد و مردم این تفاوت را میدیدند.
این رویکرد خوشبختانه تاثیر خود را گذاشت و سال بعد که انتخابات مجلس هفتم را در پیش داشتیم با همان عنوان آبادگران توانستیم موفق شویم و اکثر کرسیهای آن دوره را بهدست آوریم. پس از آن و در جریان انتخابات ریاستجمهوری هم باز همین موفقیت برای ما حاصل آمد و دیدید که با چه اختلاف خوبی به پیروزی رسیدیم. حالا من دیگر به بعد آن و اتفاقاتی که افتاد کاری ندارم که اینها واقعا به ما آسیب زد و یکی از دورانهای طلایی انقلاب را که میتوانست نتایج بسیار زیباتری را داشته باشد متاسفانه از آن استفاده خوبی نشد. یعنی جوری که ما میخواستیم پیش نرفت. پس از آن انتخابات دوره سوم شوراها پیش آمد که دیدید در انسجام و اتحاد ما رخنهای ایجاد شد و....
*قبل از اینکه به دوره سوم برسیم میخواستم بپرسم شما رویکرد خدمتگزاری و وجود چهرههای انقلابی را از جمله عوامل پیروزی جریان اصولگرایی در گذشته برشمردید. همانطور که میدانید و در رسانهها نیز منتشر شده بود ظاهرا برای انتخابات مجلس هفتم تلاشهایی برای وحدت جریان اصولگرا صورت میگرفت که از جمله میتوان به برگزاری جلساتی در منزل آقای توکلی اشاره کرد. آیا برای انتخابات شورای دوم نیز چنین اتاق فکرهایی توسط شما و همفکرانتان وجود داشت و اگر آری چه کسانی در آن فعالیت داشتند؟
بله. برای آن انتخابات یک اتاق فکر درست شد اما آنقدر دوستان ما از نتیجه انتخابات مایوس بودند که حاضر نشدند مستقیما ورود کنند و یک نفر را به عنوان نماینده کل جریان خود مامور کردند تا برای پیشبرد این مهم همکاری کند که این شخص نیز جناب آقای دکتر احمدینژاد بود که به عنوان نماینده شورای هماهنگی نیروهای انقلاب آمد و 3 ـ2 نفر دیگر هم بودند که به او کمک میکردند از جمله آقای مهندس نبیزاده، دکتر دانشجو و فرد دیگری که الان اسم او خاطرم نیست. او آن زمان نماینده مردم ماهشهر در مجلس بود و الان هم در وزارت نفت کار میکند که انسان بسیار شریفی است.
نکته دیگری که در پیروزیهای مستمر ما نقش داشت رویکرد خدمتگزاری صرف ما بود که باعث شد حتی ما در مجادلات آن روز مجلس نیز ورود نکرده و از آن مناقشات خود را دور نگه داشتیم. حتی با اینکه مجبور بودیم با دولت آقای خاتمی کار کنیم هیچوقت سیاسیکاری نکردیم و همه مجادلات ما نیز فنی و برای مردم بود. با ادامه همین رویکرد بود که در پایان دوره شورای دوم یک امید و فضای جدیدی برای مردم ترسیم شد و نگرش مثبتی به نیروهای ارزشی در مدیریت کلان بهوجود آمد. همین رویکرد زمینه پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری بود البته در انتخابات ریاستجمهوری سال 84 نیمی از دوستان ما برای آقای احمدینژاد کار میکردند و بقیه دوستان در ستادهای نامزدهای دیگر فعالیت داشتند. بعد هم که ایشان به پاستور رفتند فکر میکردند دوستانشان در شورای شهر باید به دولت میرفتند و مثلا معاول اول و وزرای اصلی خود را از اینجا انتخاب کنند و این صحبتها هم خیلی سخت شده بود اما من به دوستان این توصیه را کردم و خودم هم به آن عمل کردم که بهتر است دوستان در شورای شهر بمانند با اینکه....
*الان که به آن مقطع نگاه میکنید فکر میکنید به دولت نرفتنتان انتخاب درستی بود؟ شاید لازم بود در حلقه اول رئیسجمهور وقت افراد قابل اعتمادی چون شما حضور یابند تا برخی مسائلی که بعدا پیش آمد؛ انجام نمیگرفت.
بعضی وقتها میتوانم در این تصمیم خودم تشکیک کنم. بله. ولی از یک جهت فکر میکنم ماندنم در شورا درست بود، یکی اینکه انسجام درونی آن شورا خیلی مهم بود و این انسجام را ما به هر حالت تا پایان 4 سال حفظ کردیم. با اینکه 2 نفر از اعضای ما به دولت رفتند و وقتی که دیدند قانونا نمیتوانند در دولت باشند دولت را انتخاب نکردند و به شورا بازگشتند. این خیلی مهم بود و مشاغل دولتی خود را رها کردند. حتی برای بنده حقیر هم که آقای احمدینژاد حکمهایی نوشته بود من هیچکدام را نپذیرفتم. یکی از دلایل من این بود که مردم ما را برای شورا انتخاب کردند و اعتماد مردم به ما برای این سمت ارزش زیادی دارد. دیگر اینکه اگر ما آن فعالیتها را برای مجلس و ریاستجمهوری انجام دادیم برای این نبود که خودمان برویم و بهجایی برسیم. ممکن بود در بین افواه عمومی این توهم پیش بیاید که اینها برای بهقدرت رسیدن خودشان این کارها را کردند که البته نفس این خودش مشکلی نداشت چرا که بالاخره افراد تلاش میکنند تا تیم مدنظر خود را به مناصب بالای تصمیمگیری برسانند. حتی این توهم هم نمیخواستم بهوجود بیاید چرا که در ته قلبم هم چنین مسالهای نبود. از در پیش گرفتن این رویکرد هم پشیمان نیستم اما از آن طرف فکر میکنم با توجه به همفکری بالا که ما با احمدینژاد در شهرداری داشتم اگر همراهی ما در دولت ادامه میداشت شاید برخی انحرافات اصلا پیش نمیآمد. هنوز هم گاهی اوقات بهخودم میگویم ای کاش به دولت میرفتم و آن دوران طلایی همکاری خودم با احمدینژاد را ادامه میدادم.
*شما در سال 85 و در یکی از همایشهای آبادگران اظهار نگرانی کرده بودید از اینکه تعدادی از اصلاحطلبان به شورای شهر سوم راه پیدا کرده بودند. درباره اختلافات اصولگرایان در انتخابات شورای شهر سوم زیاد سخن گفته شد و ما نمیخواهیم دوباره حرفهای گفته شده را تکرار کنیم. سوال این است که وقتی که شما در جریان آن شاهد بودید که ارائه 2 لیست از جریان اصولگرا زمینه ساز ورود چند اصلاحطلب به شورا شد چرا در این دوره از تجربه خود برای وحدت اصولگرایان استفاده نکردید تا برخی مسائل فعلی شورا پیش نیاید؟
واقعیت این است که تجربه دوره سوم انتخابات شوراها را دوستان ما دیدند اما باور نکردند. من به برخی دوستان هشدار دادم و در برخی اوقات از گوشزد کردن هم فراتر رفته و گلایه و دعوا کردم که این ره که میرویم به ترکستان است. این پراکندگی باز به پراکندگی میانجامد که انجامید. حالا امیدوارم این تجربه فعلی برای آینده دوستان آینه عبرتی باشد که باز البته در این هم تردید میکنم!
*اگر میشود کمی مصداقیتر از تلاشهایتان برای به وحدت رسانیدن اصولگرایان برای انتخابات شوراها بفرمایید.
حالا جزئیات آن اجازه بدهید مکتوم بماند اما همینقدر بدانید که من در این قضیه کم نگذاشتم و همه دوستان موثر این جریان را دور هم جمع کردم و هشدار هم دادم که از این جهت پیش خدا شرمنده نیستم چرا که بیش از توانم در این راه تلاش کردم اما متاسفانه دوستان ما نتوانستند این ضرورت را هضم و درک کنند که نتیجه آن را هم دیدند.
*از لیستی که شما بسته بودید چند نفر به شورا راه یافتند؟
لیست نهایی که بستیم 15 نفرشان به شورا راه یافتند. حالا نکته جالب این بود که از اسم لیست ما نیز چند لیست دیگر تحت عناوینی چون ائتلاف آبادگران یا آبادگران جهادی بهوجود آمد. در این میان لیستهایی هم بودند که باهزینه زیاد و تجربه چند ده ساله حزبی نتوانستند حتی یک نفر را به شورا بفرستند. جز اینکه به وحدت اصولگرایان آسیب رساندند.
*با توجه به بافت این دوره شورای شهر تهران و تعداد نسبتا برابر اصولگرایان و اصلاحطلبان شورا این سوال مطرح میشود که چرا آقای مفتح در شورا نماند و به مجلس رفت؟ در مجلس که اکثریت با اصولگرایان بود.
این تصمیم شخصی آقای مفتح بود. میشود گفت این قضیه از بدشانسیهای ما در این دوره بود. مثلا اینکه آقای رسول خادم بهعنوان یکی از نیروهای بسیار توانمند و ارزشی در هفته پایانی انتخابات انصراف دادند. وی در 2 دوره شورا واقعا زحمت زیادی کشید، هم در کمیسیون فرهنگی و هم در کمیسیون برنامه و بودجه و من همیشه از او به بزرگی یاد میکنم. واقعا هم انتظار نداشتم شخصیتی ورزشی اینچنین توانمند در عرصه مدیریت شهری بتواند تلاش کند. وی حتما هم در انتخابات رای بالایی میآورد اما به دلیل تفرق زیاد لیستهای اصولگرایان انصراف داد. بعد هم رفتن آقای مفتح پیش آمد که بدشانسی دیگر ما بود و لغزندگی زیادی که در شورا بود به عبارتی لغزندهتر شد.
*یکی از ابهاماتی که در جریان انتخابات اخیر شورای شهر و شهرداری تهران پیش آمد این بود که چرا در دو انتخاباتی که افراد رایدهنده یکی بودند در یکی اصولگرایان پیروز شدند و در دیگری اصلاحطلبان؟ در این خصوص کمی توضیح میدهید؟
این مساله طبیعی بود. من برای اینکه بیایم و رئیس شورا شوم؛ خودم هیچ تلاشی نکردم و به این معتقد بودم اما دوستان برای این امر ملاقاتهای بسیاری داشته و در ضمن مسائلی را نیز به عنوان وعده مطرح کردند ولی من در این زمینه خیلی جدی جلو نیامدم و به همین خاطر هم نتیجه از پیش مشخص بود. تقریبا از ابتدا بیش از 90 درصد، نتیجه انتخابات رئیس شورا را میدانستم که چه خواهد شد و به همین خاطر هم آمادگی پذیرش آن را داشتم. آقای مسجدجامعی که الان رئیس شورا شده است از دوستان قدیمی دوران نوجوانی بنده است و در شورا هم خیلی صمیمانه کنار هم کار کرده و میکنیم. البته دوستان من با عدهای از اعضا صحبت کرده و قولهایی نیز در این خصوص گرفتند حتی برخی از آنها نزد من آمدند و قول دادند که رایشان چنین خواهد بود اما به فرد دیگری رای دادند و من یکبار هم این مساله را به روی آنها نیاوردم. درستش هم همین است و همه اعضا باید در نهایت آزادگی و بدون زور رای دهند چرا که در غیر اینصورت رای آنها ارزش ندارد.
*در موضوع رایگیری برای شهردار، اصلاحطلبان خیلی به خانم راستگو فشار آوردند که عجیب بود.
فشارهای اینچنینی بر اعضای شورا امری غیرمعقول و ناعادلانه است. بالاخره ایشان هم به این تصمیم رسید که به فلانی رای دهد و به فلانی رای ندهد، این هیچ ربطی به احزاب و گروههای بیرون از شورای شهر ندارد. اصلا شورا جایی نیست که احزاب بیرونی بخواهند بر آن حکومت کرده و به اعضای آن فشارهای اینچنینی وارد آورند. حتی برخیها به خود من هم بعضا ایراد میگرفتند که چرا فلان مساله را مطرح نکردی یا به فلانی حمله و از دیگری تعریف و تمجید نکردی. با اینکه من مسائل سیاسی روز را در حد ضرورت در جلسات شورا مطرح میکردم، چرا که اینجا مجلس شورای اسلامی نبود. مثلا درباره فتنه یا بیداری اسلامی اشارات مختصری در این راستا در شورا داشتم اما برخی میخواستند خیلی تند و آتشین به این مساله بپردازم. درباره برخوردها با خانم راستگو شما دیدید که چطور این رویه توسط مردم پس زده شد و حتی برخی افراد در خارج از کشور نیز به این مساله واکنش نشان دادند.
*تحلیل شما از انتخاب محسن هاشمی به عنوان نامزد اصلی اصلاحطلبان برای شهرداری چیست؟ چه شد اصلاحطلبان با وجود چهرههای نزدیکتر به خودشان نظیر آقای مهرعلیزاده، روی پسر آقای هاشمی توافق کردند؟ ظاهرا برخی چهرههای اصلاحطلب نظیر ابطحی و پورنجاتی و... نیز به این انتخاب اعتراض کردند و معتقد بودند توافق روی محسن هاشمی، اصولگرایان را برای شکست پسر آقای هاشمی متحد کرده است.
خب قاعدتا من نباید پاسخگوی تصمیم تشکیلاتی اصلاحطلبان باشم.
*تحلیل شما چیست؟
تحلیل من این است که آنها فکر میکردند محسن هاشمی از نظر کار اجرایی در شهرداری تهران سالها سابقه داشته و توانمندتر و آشناتر به این حوزه است تا گزینههای دیگرشان. بالاخره آقای هاشمی به واسطه حضور طولانی مدت در مترو با بافت شهر و بافت شهرداری آشنایی کامل دارد و این تحلیل درستی هم بود. از این جهت محسن هاشمی نسبت به سایر گزینههای آنها رایآوری بیشتری در شورا داشت و برنامههای بهتری هم میتوانست ارائه دهد و این برداشت من است البته ممکن است برنامهریزی و طرحهای سیاسی دیگری نیز در این موضوع دخالت داشتهاند؛ آن مسائل هم بود اما ظاهر قضیه به همین آشنایی و تخصص محسن هاشمی بازمیگشت.
*آقای محسن هاشمی اخیرا مصاحبهای با یکی از نشریات اصلاحطلب داشت و طی آن تصریح کرد خیال من از رای اصلاحطلبان شورا راحت بود و حتی به دنبال رایزنی با اعضای اصولگرای شورا بودم اما عدم رای خانم راستگو و دنیامالی باعث شد شهردار نشوم. سوال این است که واقعا علت عدم رایآوری وی همین دو موضوع بود که اصلاحطلبان به عنوان خیانت از آن یاد میکنند یا برنامهها و سوابق خود هاشمی منجر به این نتیجه شد؟
در بررسی انتخاب شهردار در کنار برنامه و سوابق و تیم همکاران و... حواشی پیرامون فرد معرفی شده نیز مورد تامل واقع میشود. طبیعتا در این رویکرد اولویت با کسی است که حواشی سیاسی کمتری داشته باشد. بله رای نیاوردن وی به این خاطر بود که 3 نفر خاص به او رای ندادند ولی اینکه چرا رای ندادند دلایل مختلف و فراوانی دارد. چه آقای محسن هاشمی و چه هر فرد دیگری به این صحنه میآمد باز همین رویکرد دنبال میشد.
*شاید این توجیه را داشتهاند که وی نسبت به بقیه اعضای خانواده آقای هاشمی حاشیههای کمتری دارد و مثلا زندان نرفته است!
بله! این درست است و اصلا به همین دلیل ما اینجا از او دعوت کردیم و برنامهها و صحبتهایش را شنیدیم. چندین ساعت خود من با محسن هاشمی جلسات و ملاقات خصوصی داشتم. همینطور با بقیه اعضا. چرا که همه میدانستیم او نسبت به بقیه افراد خانوادهاش حواشی کمتری دارد. اما باز هم شما دیدید که در زمان رایگیری برای انتخاب شهردار حامیان رسانهای و سیاسی آقای هاشمی چه فضایی را بهوجود آوردند.
*در ایام بعد از انتخابات شاهد بودیم که رسانههای اصلاحطلب و جریان کارگزاران تبلیغات زیادی را انجام دادند مبنی بر اینکه انتخابات 24 خرداد در واقع پیروزی آقای هاشمی بوده و با توجه به نتایج بهدست آمده اگر خود هاشمی در انتخابات حضور داشت رای بسیار بالاتری میآورد! با این حال شاهد بودیم که در قضیه انتخاب شهردار در شورای شهر که اعضایش در همان انتخابات 24 خرداد انتخاب شدند فرزند آقای هاشمی شکست میخورد و یک اصولگرا به این جایگاه میرسد. تحلیل شما از این قضیه چیست؟
در اینجور مواقع معمولا هر کسی نتایج بهدست آمده را به سود خود تحلیل میکند و مثلا میگوید که حمایت من باعث این پیروزی شده است. برخی از این تحلیلها نیز بر پایه توهم افراد درباره میزان جایگاه و نفوذ و اعتبارشان شکل میگیرد. در حالی که مجموعهای از عوامل بسیار متعدد به پیروزی آقای روحانی در انتخابات منجر شد. این اتفاقات طی چند روز رخ داد و منجر به جابهجایی گسترده آرا شد. مثلا مناظرهها یکی از عواملی بود که خیلی در این زمینه نقشآفرینی کرد. با این حال این دو موضوع خیلی هم قابل مقایسه با همدیگر نیستند.
*آیا شورای شهر در بررسی سوابق و برنامههای آقای محسن هاشمی به جنبههای امنیتی موضوع نیز ورود کرد و اینکه شاید با شهردار شدن وی برخی مسائل در تهران حاشیهساز شود؟
ما بحثی تحت عنوان بررسیهای امنیتی و اینها نداشتیم ولی بحث آرامش روحی و روانی مردم و آرامش حاکم بر شورا و شهرداری تهران برایمان مهم بود و این ملاحظه را در انتخاب خودمان اعمال کردیم و بعد از انتخابات نیز فکر میکنم درستی تصمیممان برای همه مشخص شد.
*شما به دخالت گروههای سیاسی خارج از شورا و اعمال نفود آنها اشاره کردید. در این باره اخیرا خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر تشکیل فراکسیون اصلاحطلبان در شورای شهر. میخواستم در این رابطه بپرسم که آیا چنین اقداماتی با فلسفه تشکیل شورای شهر به عنوان یک نهاد خدماتی و اجتماعی در تناقض نیست؟ همچنین بلافاصله پس از تشکیل شورا، دیدار برخی اعضا با آقای هاشمی را داشتیم که میخواستم بپرسم آیا این دیدار عمومی بود و اگر آری چرا شما حضور نیافتید؟
در ارتباط با فراکسیون اصلاحطلبان من فکر نمیکنم که فراکسیونی تشکیل شده باشد. همین که دوستان دور هم جمع میشوند شاید برداشت فراکسیون بشود. اینکه بهصورت رسمی بگویند ما فراکسیون تشکیل دادیم چنین چیزی را من نشنیدم. ولی نفس این کار اشکال دارد و من هم امیدوارم که چنین مسالهای در شورا پا نگیرد. اصلا این خطکشیهای سیاسی در شورا نباید بهوجود بیاید و نیازی هم به این مسائل نیست. درباره دیدار با آقای هاشمی باید بگویم که آن دیدار عمومی نبود و من از آن جلسه اصلا خبر نداشتم. البته مهندس هاشمی 3 بار به شورا آمدند و برنامههای خود را ارائه دادند. اگر هم آقای هاشمی از ما دعوت کند مشکلی برای این دیدار نداشته و ندارم.
*بهرغم حاشیهسازیها، آقای قالیباف توانست دوباره شهردار شود. جنابعالی به عنوان کسی که طی این سالها از نزدیک با عملکرد آقای قالیباف در شهرداری آشنایی داشتید، چقدر نوع مدیریت وی در شهرداری و موفقیتهای او را در انتخاب دوبارهاش به عنوان شهردار تهران موثر میدانید؟
قطعا عملکرد وی در تصمیم دوستان ما تاثیر داشت. ابهاماتی نیز وجود داشت که آقای قالیباف و 2 تن از معاونینش چند بار به شورا آمدند و درباره آن توضیح دادند. در مجموع دوستان به این نتیجه رسیدند که نقاط مثبت عملکرد قالیباف میچربد. ضمن اینکه پروژهها و برنامههای نیمهتمام شهرداری مزید بر علت شد تا دوستان، قالیباف را بر این مسند ابقا کنند. ناگفته نماند قالیباف از توانمندی بسیار بالای کاری و مدیریتی برخوردار است و این حسن بزرگی برای شهردار تهران محسوب میشود.
*از سوالات مربوط به شورای شهر که بگذریم دو سوال مربوط به انتخابات ریاستجمهوری داشتم. اول اینکه چقدر عدم وحدت اصولگرایان در انتخابات 24 خرداد را در نتیجه انتخابات تاثیرگذار میدانید و به عبارتی چقدر برای این مهم، ضریب قائلید؟
اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر شکست نخوردند ولی میتوانم بگویم خوب در این صحنه عمل نکردند. حتی میتوانم بگویم که به این نتیجه هم اگر میخواستند برسند؛ میتوانستند راحتتر و بهتر برسند.
*از چه مکانیسمی؟
با کمی تامل عدم انسجامشان را به انسجام تبدیل میکردند. به عقیده من در این دوره ساز و کار بسیار نامناسبی دنبال شد همانطور که در شورا دنبال شد و به نتیجهای هم نرسید. امیدوارم که این رویه درس عبرتی باشد برای اصولگرایان، هرچند ما متاسفانه خیلی بد درس عبرت میگیریم. به هرحال چون خود من را عدهای از دوستان اصرار داشتند که برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد شوم و معتقد بودند که رای بسیار بالایی هم میآورم من فقط استقبال مردمی را کافی نمیدانستم و انسجام اصولگرایان برای من اولویت داشت. امری که عدم توجه به آن ثمرات خود را نشان داد. من فکر میکنم 1+2 دایره خیلی محدودی داشت و باید وسیعتر از آن میشد.
*گویا بحث ثبتنام شما هم در وزارت کشور مطرح شد که در آستانه ثبتنام منصرف شدید. درست است؟
خیر. زمانی که من به این نتیجه رسیدم که در انتخابات شرکت نکنم دیگر دلیلی نداشت به وزارت کشور بروم. مسیر من آن روز از جلوی وزارت کشور میگذشت و بهدلیل ترافیک، خبرنگاران من را دیده و خیلی سریع هم پیامک زدند که فلانی هم به وزارت کشور آمد. در حالی که من داشتم میرفتم ایوان شمس و برنامه داشتم. وقتی هم که رسیدم در آنجا توضیح دادم.
*پس شما فقط برای انسجام اصولگرایان ثبتنام نکردید؟
انسجام یکی از دلایلی بود که من بیش از همه به تحقق آن فکر میکردم و واقعا به آن ملتزم بودم حتی فعالیتهای شدیدی هم در این راستا داشتم اما خیلی موفق نشدم.
*همانطور که خودتان در سخنانتان اشاره داشتید نقش شما در فعالیتهای انتخاباتی 10 سال اخیر اصولگرایان محوری بود. به همین خاطر بهنظر میرسد سخنان شما برای فعالیت آتی اصولگرایان بسیار راهبردی و حکم نقشه راه را داشته باشد.
به نظر من مسیر خیلی روشن و مشخص است. من بعد از انتخابات با عزیزانی که از موثرین جبهههای اصولگرایی در انتخابات بودند مفصل صحبت و حتی پرخاش کردم و گفتم که نتیجه کارتان را دیدید، حالا چشمهایتان را باز کنید تا دیگر چنین شکستی نخورید. وحدت مسالهای است که رقبای ما خیلی بهتر از ما ضرورت آن را درک کرده و جواب هم گرفتند.
*یک سوالی در ذهن بنده هست که شاید شما بهترین فرد برای پاسخگویی به آن باشید. واقعیت این است که شرایط اجتماعی اصولگرایان به نسبت اوایل دهه 80 بسیار تغییر کرده است یعنی اگر در آن زمان چند ریشسفید و بزرگ این جریان دور یکدیگر نشسته و برای انتخابات مجلس لیستی را میبستند عموم بدنه این جریان از این تصمیم تبعیت کرده و به آن لیست رای میدادند. با این حال بهنظر میرسد در شرایط فعلی این وضعیت بهکلی تغییر کرده و در میان بدنه اجتماعی اصولگرایان شکافهای عمیقی بهوجود آمده است تا جایی که به طور مثال در انتخابات اخیر برخی از همین بدنه میگفتند که اگر امر دایر شود بر انتخاب میان قالیباف و روحانی آنها به رقیب قالیباف رای خواهند داد. از طرفی به نظر میرسد جریان اصلاحطلب توانسته این خلأ را برای خود پر کند و مثلا به دنبال تصمیم جمعی هاشمی و خاتمی بدنه آن جریان نیز به گزینه مدنظر آنها رای خواهند داد. نظر شما در این باره چیست؟
در این زمینه باید عمیقا نشست فکر و برنامهریزی کرد. ببینید پیروزی متاسفانه انسان را مغرور میکند و وقتی که انسان پیروز میشود خیلی سخت میتواند باور کند که پس از این پیروزی شکستی هم خواهد بود. به همین دلیل هم هست که میگویند حکومتداری و حفظ حکومت خیلی سختتر از بهدست آوردن حکومت و قدرت است. بعد از پیروزی انقلاب هم این را میگفتند که حالا اداره این انقلاب بسیار سختتر است که از خارج هم آن را القا میکردند. من فکر میکنم شوکهای اخیر توانسته باشد برخی افراد را بیدار کند و روحیه تنگنظرانه و اینکه فقط گروه ما حق است را بهتدریج برطرف کند. بسیاری از مسائل و تفکرات این قبیل افراد پایه درستی ندارد و اگر این افراد نخواهند براساس اصول انقلابی و منطقی و ارزشی، انقلاب را پیش ببرند، پس بروند و اختلاف کنند و همه مناصب را هم از دست بدهند. همانطور که در مصر پیش آمد و رئیسجمهور با رای مردم را زمین زد.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.