تاملی بر اوضاع جاری در لیبی و چالشهای داخلی و خارجی تهدید کننده آن
خبرگزاری تسنیم: لیبی هم اکنون تنها با مشکل گروههای شبه نظامی که امنیت را از این کشور سلب کردهاند، مواجه نیست چراکه این قضیه ریشه در مشکلات داخلی، منطقهای و بین المللی توامان دارد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، در این تردید نیست که تمام ملل جهان و از جمله ملل جهان عرب و جهان اسلام که برای دههها تحت حاکمیت نظامهای دیکتاتوری بودند، قیام کنند و با انقلاب خویش بساط حاکمیت طاغوتها و نظامهایشان برچیدند و فراتر از آن این حق آنهاست که ریشههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی این نظامها در کشورهایشان بخشکانند.
اما آنچه در این امر جای تامل دارد، آن است که اگرچه برانداختن چنین رژیمهایی به ویژه در منطقه «خاورمیانه» و «شمال آفریقا» آسان نشان میدهد، اما بازتابها و نتایج چنین قیامها و انقلابهایی فاجعهای بزرگ و وحشتناک برای مردم برخی از این کشورها تشکیل میدهد.
نمونه این امر را میتوان در کشور لیبی ملاحظه کرد که با وجود گذشت بیش از به دو سال و نیم از براندازی دیکتاتوری «معمر قذافی» که 42 سال بر این کشور حکومت کرد، هنوز روی آرامش و استقرار را به خود ندیده و در فاجعهبارترین رویداد از این دست لیبی روز جمعه گذشته شاهد درگیریهای خونینی بود که رهاورد آن 72 کشته و 532 زخمی بود.
ریشههای مشکلات لیبی
مشکلات و چالشهای لیبی پس از انقلاب 17 فوریه 2011 را باید در مشکلات امنیتی ملاحظه کرد که به چالشی حل نشدنی تبدیل شده است.
لیبی با وسعتی بالغ بر 4 هزار کیلومتر مربع و سواحلی حدود 2 کیلومتر همچون بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از نبود و فقدان دولت و موسسات و نهادها و امنیت رنج میبرد.
لیبی پس از معمر قدافی بر سه اصل و پایه متکی است، یعنی:
- قبایل ساکن لیبی
- حکومت و نهادها و دستگاههای حکومتی
- بحرانهای منطقهای
- قبایل ساکن لیبی
قبایل در لیبی از جمله ارکان وستونهای اساسی تشکیل دهنده جامعه لیبی به شمار می آیند و نقش بسیار مهمی در ساختار سیاسی این کشور بازی میکنند، به گونهای که بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران تاکید میکنند که رژیم قذافی در قبضه قبایل این کشور قرار داشت.
همچنین نقش قبیله در لیبی چنان پر رنگ است که افراد براساس انتساب قبیلهایشان شناخته میشوند و به فرصتهای شغلی و مقام و منصب دست پیدا میکنند.
- حکومت و نهادها و دستگاههای حکومتی
شاید بتوان تاکید کرد که مشکل عمیقتر در لیبی در نبود و غیبت دولت و موسسات و دستگاههای حکومتی و امنیت نهفته باشد. چون در چنین کشورهایی با فروپاشی حکومت هرج و مرج و آشوب همه جا را فرا میگیرد و در این بین موسسات و دستگاههای نظامی و امنیتی وجود ندارند که بخواهند، اوضاع را به کنترل خود درآورند، چون رژیمهای دیکتاتوری از بیم آنکه مبادا ارتش یا نهادها و دستگاههای حکومتی از جمله دستگاه نظامی علیه نظام قیام کنند، هیچگاه دست به ساخت و بنای موسسات نظامی و امنیتی و ارتش ملی نمیزنند که حفظ امنیت شهروندان و کشور برای آنها در راس امور و اولویتها باشد.
در چنین رژیمهایی آنچه تحت عنوان ارتش و دستگاه نظامی و امنیتی مشاهده میشود، در واقع گروههای شبه نظامی و باندهای امنیتی و نظامی است که اولین و آخرین هدف آنها حمایت و دفاع از حکومت و اموال منقول و غیر منقول شخصی خویش است.
به همین دلیل است که مشاهده میشود، به محض فروپاشی رژیم در لیبی و سقوط قذافی گروههای شبه نظامی و مسلح و باندها و قبایل سر برآورده و هر روز قدرت میگیرند، به ویژه آنکه با سرنگونی قذافی دو دستگاه نظامی و امنیتی لیبی نیز فرو پاشیدند، چون ارتباطی مستقیم با وی داشتند. اینگونه است که روزی در لیبی نمیگذرد که تروری چه در سطح نظامی و چه در سطح سیاسی صورت نگیرد، یا موسسه و نهاد دولتی و حکومتی محاصره یا تصرف و یا مسئول و مقاومی ربوده، ویا در گوشهای از کشور حکومتی خود مختار تشکیل نشود که آخرین نمونه آن تشکیل حکومت خودمختار «برقه» در اقلیم نفت خیز «برقه» در شرق لیبی بود، بیآنکه حکومت توان دست زدن به اقدامی در برابر آن داشته باشد، چه رسد به مقابله با این اقدامات و عاملان آنها.
آنچه شرایط لیبی را بغرنجتر میکند، تعدد و کثرت این گروههاست که از تعدد و کثرت قبایل در این کشور ریشه میگیرد. براساس اطلاعات موجود در لیبی 140 قبیله زندگی میکنند که 30 قبیله دارای نفوذ بسیار در دستگاههای حکومتی رژیم سابق بودهاند و اغلب در غرب این کشور زندگی میکنند.
اما قبایل به حاشیه رانده شده در زمان رژیم قذافی در شرق این کشور مستقر هستند که منابع نفتی لیبی نیز در اینجا متمرکز است. به همین دلیل است که اکثر ناآرامیهایی که هم اکنون در لیبی مشاهده میشود، از شرق این کشور نشات میگیرد و اهالی مناطق شرق لیبی جزو اولین افرادی بود که با روشن شدن شعله انقلاب 17 فوریه لیبی به گروههای انقلابی و مخالف پیوستند.
- بحرانهای منطقهای
اما در این بین عامل دیگری نیز وجود دارد که به تشدید اوضاع در لیبی دامن زده است و آن اوضاع منطقهای است. چراکه بسیاری از کشورهای منطقه و همجوار لیبی مانند مصر، تونس کشورهای ساحل و صحرا در شرایط ناآرامی به سر میبرند، به عنوان مثال بحرانی که در کشور مالی شاهد آن هستیم، بر کشورهای شمال آفریقا از جمله لیبی و الجزایر و تونس تاثیر گذاشته و آشکارترین این تاثیر را میتوان در نقل و انتقال گروههای سلفی جهادی عمدتا وابسته به سازمان القاعده و همچنین سلاح و تجهیزات نظامی در مرزهای این کشورها ملاحظه کرد.
تمام عوامل فوق موجب میشود تا شاهد وضعیتی باشیم که هم اکنون بر لیبی حاکم شده است، به همین دلیل به نظر میرسد، لیبی در عین حال که نیاز به حل مشکلات خود در داخل دارد، نیاز به حل مشکلات منطقهای نیز دارد و عدم توجه به این مشکلات و گام برداشتن برای حل آنها لیبی را در معرض خطر تقسیم و تجزیه قرار میدهد، توطئهای که سالهای غرب به طور عام و آمریکا و رژیم صهیونیستی به طور خاص از سالها پیش برای آن نه تنها در لیبی که در سراسر جهان عرب و اسلام برنامهریزی کردهاند.
منابع آگاه لیبیایی ضمن هشدار درباره این توطئه اولین گام در این راه همان طور که در سطور بالا از آن یاد شد، تشکیل حکومت خودگردان برقه در شرق این کشور ملاحظه میکنند و در این خصوص منابع آگاه لیبیایی تاکید میکنند که جدایی اقلیم برقه توطئهای صهیونیستی است که هم اکنون توسط شیوخ هم پیمان با غرب و اسرائیل در این کشور درحال اجراست.
همچنین خطر دیگری که در پس این ناآرامیها لیبی را تهدید میکند، خطر بازگشت استعمار است. مشاهده شده نخست وزیر لیبی در سخنرانیهای گذشته خود از غرب برای مقابله و مبارزه با گروههای مسلح و شبه نظامی درخواست کمک کرده است، این درخواست کمک و به تبع آن ارائه این کمک بیتردید بدون چشم داشت نخواهد بود و لیبی را در برابر خطر بزرگ بازگشت استعمار به این کشور قرار میدهد. به همین دلیل تاکید میشود که لیبی در معرض خطرات بزرگ داخلی و خارجی قرار دارد و نیازمند کمک جهان اسلام برای مقابله با آنهاست.
انتهای پیام/