شگرد "سهم ما کمه"!
خبرگزاری تسنیم: پس از سهمخواهی معترضانه اصلاحطلبان یزد، اصلاحطلبان همدان نیز از استاندار منصوب دولت ابراز نارضایتی کردند.
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه امروز سهشنبه خود نوشت:
*شگرد سهم ما کمه!
پس از سهمخواهی معترضانه اصلاحطلبان یزد، اصلاحطلبان همدان نیز از استاندار منصوب دولت ابراز نارضایتی کردند.در بیانیهای که با عنوان «شورای هماهنگی احزاب و گروههای 14 گانه[!؟] اصلاحطلب استان همدان در سایتهای افراطیون منتشر شده، گفته که استاندار معرفی شده اصلاحطلب نیست و استاندار باید از میان یکی از افراد پیشنهادی این شورا انتخاب میشد! در این نامه ادعا شده «شورا افراد متعددی را معرفی کرد و یکی از افراد معرفی شده تا مرز تصدی امر پیش رفت، که متاسفانه علیرغم شایستگی و کارنامه درخشان شخصیتی و مدیریتی، متولیان امر هیچ توجهی به نقطه نظرات و حساسیتهای مطرح شده از جانب احزاب و گروههای سیاسی- صنفی اصلاحطلب ننموده، و در خلأ ایجاد شده، گزینهای با سابقه مدیریت در دولت گذشته که سنخیتی با جریان اصلاحطلبی نداشته را به عنوان استاندار معرفی نمودند.
گفته میشود افراطیون مدعی اصلاحات با وجود به دست آوردن پستهای بسیاری در دستگاههای دولتی و از جمله استانداریها، سیاست تبلیغاتی را بر حفظ موضع طلبکاری خود- سهم ما کم است!- و بدهکار کردن همواره دولت گذاشتهاند تا بدین ترتیب از یک سو امتیازات بیشتری دریافت کنند و از سوی دیگر چنین القا کنند که دولت، مطلوب آنها نیست و بنابراین پاسخگوی عملکرد آن نیستند!
اخیرا مرتضی مبلغ عضو حزب منحله مشارکت و معاون وزارت کشور در دولت اصلاحات، به عنوان مدیر توسعه منابع انسانی شرکت ملی صنایع پتروشیمی منصوب شد و پیش از آن شهیندخت مولاوردی و سعید شیرکوند دو عضو حزب منحله مشارکت به ترتیب به عنوان معاون رئیس جمهور در امور زنان و معاون سرمایهگذاری سازمان میراث فرهنگی منصوب شده بودند.
پس از انتخاب روحانی اصلاحطلبان تلاش داشتند که در سطح مدیران رده اول و در وزارتخانههای حساس مهرههای خود را راهی دولت کنند اما پس از عدم توفیق در رسیدن به پستهای کلیدی و حساس کابینه، برنامهریزی گستردهای برای تصاحب پستهایی که نیاز به رای اعتماد مجلس ندارد، آغاز کردند.محمد خاتمی چندی پیش و در زمان معرفی اعضای کابینه دولت روحانی به مجلس در پاسخ به انتقادهای اصلاحطلبان پیرامون ترکیب کابینه یازدهم گفته بود: اگرچه ما نتوانستیم در لایههای اول مدیریتی همه نیروهای خود را به دولت یازدهم تزریق کنیم اما باید تلاش نماییم لایه دوم مدیران را از آن خود نماییم.
*دو کلمه هم از زلمای خلیلزاد
سفیر اسبق آمریکا در سازمان ملل تاکید کرد واشنگتن در چارچوب مذاکره و توافق با ایران باید این کشور را وادار به توقف کامل غنیسازی کند.زلمای خلیلزاد در تحلیلی که در نشنال اینترست منتشر شده، با بیان اینکه ایران به قابلیتهای کلیدی در برنامه هستهای خود رسیده و بر بسیاری از قدرتهای منطقه برتری دارد، مینویسد: توافق هستهای مورد نظر ایران، رضایت آمریکا را جلب نخواهد کرد و به توقعات آن پاسخ نخواهد داد. حکومت ایران نه تنها با انتقال اورانیوم غنی شده به خارج موافق نیست بلکه خواهان برخورداری از حق غنیسازی صنعتی و ذخیرهسازی آن است.
سفیر سابق آمریکا در افغانستان ادامه داد: واشنگتن باید تحریمها را تا زمانی که بازرسان تایید نکردهاند که تهران برنامه هستهای را متوقف کرده است، همچنان ادامه دهد. تایید توقف برنامه هستهای میتواند راه را برای رسیدن به توافق باز کند؛ توافقی که سه محور اصلی خواهد داشت؛ غنیسازی اورانیوم توسط ایران، راکتور آب سنگین در اراک و پذیرش نظام بازرسی از سوی ایران.» در حالت ایدهآل هرگونه توافق جامع با ایران باید تهران را به توقف غنیسازی مجبور کند.خلیلزاد افزود: منافع آمریکا با رسیدن به یک توافق که بر مبنای آن ایران ذخایر اورانیوم غنی شده خود را از کشور خارج کند و فعالیت تاسیسات غنیسازی کنونی خود را متوقف کند، تامین خواهد شد.
جامعه جهانی میتواند حق غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسد و در مقابل ایران تا زمانی که جامعه جهانی تعیین کند که غنیسازی تنها گزینه مقرون به صرفه موجود برای تامین سوخت راکتورهای غیرنظامی ایران است، از غنیسازی خودداری خواهد کرد(!) با توجه به برآوردهای کنونی، این اتفاق تا بیش از یک دهه آینده روی نخواهد داد.به ادعای خلیلزاد یک توافق جامع با ایران شامل پذیرش پروتکل الحاقی و بازرسی همه جانبهای است اما او درباره لغو تحریمها میگوید: شماری از تحریمها باید بر جای خود باقی بماند تا به تخلفات ایران در زمینه تروریسم، مداخله در منطقه و حقوقبشر رسیدگی شود!
*دیپلمات آمریکایی: ایرانیها دشمنی عمیق ما را فراموش نخواهند کرد
یک دیپلمات ارشد آمریکایی با وجود اذعان به بیصداقتی و عهدشکنیهای گذشته دولت متبوع خود، خواستار حفظ موضع طلبکاری و گردنکلفتی مقابل ایران شد.رایان کراکر سفیر سابق آمریکا در عراق و افغانستان در نیویورکتایمز نوشت: ماه گذشته زمانی که باراک اوباما و حسن روحانی برای نخستینبار با یکدیگر مکالمه تلفنی انجام دادند، سطح انتظارها از روابط دوجانبه بالا رفت. آنهایی که به راهحل دیپلماتیک برای بنبست هستهای امیدوار بودند، از اینکه یک معامله بزرگ در پیش است به هیجان آمدند. هر چند ناظران بینالمللی امیدوار بودند که در ملاقات مقامات تهران و واشنگتن، یک توافق نسبی رقم بخورد، اما این اتفاق نیفتاد و نمایندگان ایران و آمریکا در حاشیه اجلاس ژنو بدون اینکه توافقی را امضاء کنند با یکدیگر دیدار کردند. برای اواخر هفته جاری نیز یک نشست هستهای دیگر در ژنو برنامهریزی شده است.
وی میافزاید: «به رغم سه دهه روابط خصمانه، شاید اغلب آمریکاییها از این نکته آگاه نباشند که مذاکرات در گذشته با ایران موفق بوده و میتواند بار دیگر نیز موفق شود. بلافاصله پس از حادثه تروریستی 11 سپتامبر - زمانی که من در وزارت خارجه حضور داشتم - من با دیپلماتهای ایرانی در مورد گامهای آتی در افغانستان مذاکره کردم. در آن زمان ما دشمن مشترکی به نام القاعده و طالبان داشتیم و دو دولت میخواستند شانس خود را در همکاری با یکدیگر امتحان کنند. دیپلماتهای ایرانی رویکرد سازنده، پراگماتیک و متمرکزی در این مورد داشتند و یک نقشه ارزشمند در اختیار ما قرار دادند که نشان میداد طالبان دستور اقدام علیه آمریکا را پیش از آغاز عملیات نظامی ایالات متحده صادر کرده است. آنها همچنین از حامیان اقدام در افغانستان بودند.
ما در ماههای پایانی سال 2001، در مکانهای مختلفی با یکدیگر دیدار کردیم و یک توافقنامه ایرانی - آمریکایی در کنفرانس بن که با دستور کار افغانستان برگزار شده بود، بین ما شکل گرفت».کراکر در عین حال نوشت: زمانی که برای بازگشایی سفارت آمریکا در افغانستان به کابل رفتم، به گفتوگو با ایرانیان ادامه دادم. ما توافقنامههای متعددی در زمینههای امنیتی و بازسازی عراق امضا کردیم همینطور پیش میرفتیم تا اینکه جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا نطق مشهور خود را در مورد محور شرارت در اوایل سال 2002، ایراد کرد. حکومت ایران با وجود همکاری با آمریکا در حل مساله افغانستان، در این فهرست قرار گرفته بود، و ایالات متحده نشان داد به طور عمیقی با ایران دشمنی دارد. همکاریهای واقعی ایران و آمریکا پس از اظهارات بوش متوقف شد. در آن زمان ما و ایرانیان در حال مذاکره برای انتقال گلبدین حکمتیار، از بازداشت خانگی در ایران به افغانستان بودیم. اما با توجه به اقدام بوش، ایرانیان به جای انتقال محرمانه وی به افغانستان، حملاتی علیه ائتلاف حمله به افغانستان انجام دادند.
من یک دور مذاکره دیگر نیز با ایرانیان داشتم. سال 2007، زمانی که سفیر آمریکا در عراق بودم با دیپلماتهای ایرانی پای میز مذاکره نشستم تا آنها را به قطع حمایتها از گروههایی مانند ارتش مهدی، تحت رهبری مقتدی صدر، متقاعد کنم. اما برخلاف مذاکرات افغانستان، این گفتوگوها که با پوشش وسیع رسانهها همراه بود، راه به جایی نبرد.دیپلمات آمریکایی مینویسد: جمهوری اسلامی ایران، به طور روشن دشمن آمریکا به شمار میرود اما در عین حال یک بازیگر مهم محسوب میشود و مانند تمامی حکومتها میتواند زمانی که پای منافعش در میان باشد، پراگماتیک و منعطف باشد. در صورتی که دولت اوباما از درس مذاکرات سال 2001 با ایران استفاده کند، میتواند بار دیگر یک موفقیت را در مذاکره با ایران به ثبت برساند.
کراکر معتقد است: آمریکاییها باید برای مذاکره درخصوص موضوعاتی فراتر از پرونده هستهای آمادگی داشته باشند. من ماه گذشته این موضوع را به مقامات ایرانی نیز یادآوری کردم. من در جریان ملاقات با مقامات ایرانی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک در این زمینه صحبت کردم و از امکان گفتوگو در مورد مسائلی نظیر افغانستان و سوریه سخن گفتم و آنها نیز رویکرد مثبتی داشتند.وی میافزاید: در نهایت، آمریکا باید به طور صریح اعلام کند به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست. نگرانی ایرانیان در این زمینه نامحدود و قابل درک است. در سال 1953، سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلیس به کودتا علیه دولت محمد مصدق کمک کردند. این تصویری است که کمتر آمریکاییها آن را به یاد دارند؛ اما ایرانیان به خوبی آن را به یاد میآورند و فراموش نخواهند کرد.کراکر در عین حال به سبک تمام مستکبران آمریکایی عنوان کرد: ایران باید در مذاکرات گام اول را بردارد.
*لوموند دیپلماتیک: اوباما میخواست اما نتوانست جنگ ابلهانه دیگری راه بیندازد
یک نشریه دیپلماتیک فرانسوی معتقد است آمریکا به خاطر جنگهای ابلهانه به ابرقدرت رو به خاموشی و افول تبدیل شده است. لوموند دیپلماتیک تصریح میکند به همین دلیل نیز اوباما با وجود جنگطلبی، از ماجرای سوریه پا پس کشید.این نشریه در یادداشتی تحلیلی خاطرنشان کرد: ایالات متحده که ظرف 6 ماه گذشته به ققنوس برآمده از خاکستر اقتصاد خویش تبدیل شده، اکنون به جایگاه امپراتوری رو به خاموشی تنزل یافته با رئیسجمهوری که مردّد است. اینک نوشتن درباره ضعف شگفتآور آمریکا جنبهای انبوه پیدا کرده است. اعتبار ابرقدرتی آمریکا با عقبنشینی از حمله به سوریه صدمه دید.
لوموند دیپلماتیک خاطر نشان میکند: به گذشته بنگریم. جنگ ویتنام توسط جان کندی و لیندون جانسون به بهانه جلوگیری از سقوط «زنجیرهوار» یک سلسله از کشورها در دامن کمونیسم شوروی و چینی آغاز شد. برای ایالات متحده این امر در ارتباط با منزلت کشور بود. سه میلیون از ساکنین هندوچین کشته شدند اما آمریکا بالاخره مجبور به فرار مفتضحانه شد. همچنین به شکلی سرهمبندی شده از سوی جورج بوش، جنگ عراق میبایست رژیمی را تنبیه کند که همچون ایران «محور شرارت» بود. باز هم برای ایالات متحده پای منزلت در میان بود. قدرت به حکومت رسیده در بغداد به لطف سربازان آمریکایی، هرگز به اندازه امروز به تهران نزدیک نبوده است.نشریه فرانسوی افزود، «من با همه جنگها مخالف نیستم اما در مقابل یک جنگ ابلهانه میایستم»، این سخنان سناتور اوباما در سال 2002 بود که با دخالت نظامی کشور در عراق مخالف بود اما وقتی به ریاست جمهوری رسید، هم او بود که به «جنگ ابلهانه» در افغانستان شدت بخشید پیش از آنکه مجبور به عقبنشینی شود.
در مورد سوریه، طرفداران دخالت نظامی از او میخواستند که به خود آید. او میبایست با استفاده از زور بدون اجازه شورای امنیت قوانین بینالمللی را زیر پا بگذارد؛ به نظر کنگره اهمیت ندهد و پس از آنکه کاخ سفید از آن نظر خواست در صورت مخالفت کنگره با دخالت نظامی آن را دور بزند؛ و بالاخره عملیات نظامی را با حمایت متحدینی بسیار اندکتر از «اتحاد کشورهای داوطلب» جورج بوش آغاز کند. از همه بدتر آنکه، رئیسجمهور ایالات متحده در شرایطی تن به این ماجراجویی میداد که اکثریت هموطنانش با آن مخالف بودند و گروهی از آنان میپنداشتند که ارتش آمریکا در سوریه «نیروی هوایی القاعده» خواهد بود. بدین ترتیب اوباما تردید کرد و به نظر میرسد به این نتیجه رسید که حیثیت دولتش با عدم آغاز یک «جنگ ابلهانه» جدید در خاورمیانه هنوز برای مدتی بر جای باقی خواهد ماند.
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.