لایههایی از حکمت صدرایی از دوران مشروطه تاکنون آسیب دیده است
خبرگزاری تسنیم: استاد دانشگاه تهران گفت: از دروان مشروطه و پس از ورود مفاهیم جدید از جامعه غرب، ما از فرهنگ و تمدن جدید تنها فناوریاش را فهمیدیم و به دنبال ارتباط این فناوریها با علم و حکمت و معرفت نرفتیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، حجتالاسلام و المسلمین حمید پارسانیا، استاد دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی عصر روز گذشته، دوشنبه، 11 شهریورماه، در ادامه سلسله نشستهای موسسه روزگار نو، با موضوع وضعیت فلسفه صدرایی در عصر حاضر به سخنرانی پرداخت.
وی در ابتدای سخنان خود با اشاره به برخی ابعاد روششناختی حکمت صدرایی در سیر جریانهای معاصر اظهار کرد: طی شکلگیری این جریانها شاهد جمع میان دیدگاههای عقلی و نقلی در قرآن و برهان و عرفان هستیم. جریانها و نحلههای مختلفی در طول تاریخ اسلام وجود داشتهاند که هرکدام سیر فکری مشخص و دیدگاههای مختص به خودشان را داشتهند، اما شاید یکی از مطرحترین این جریانات مربوط به اعتزالیان و نو اعتزالیان باشد که اندیشه آنان بر مدار و محور عقل بود. این جریان پیشینهای از عقلانیت در جهان اسلام را نشان میدهد و بعدها اندیشمندان و فیلسوفانی چون ابنرشد در این حوزه دلبستگی خاصی به عقلانیت داشتهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به جایگاه عقل طی دوره بعد از رنسانس افزود: بعد این دوره آنچه که رخ میدهد مبتنی بر مرجعیت عقل برای شناخت عالم است، لذا میبینیم که ویژگی عقل دوره روشنگری حکایت از پذیرش تفکیک بین عقل بشری و حوزه شهود دارد، در حالی که تا قبل از دوران مدرن مرجعیتی نیز برای نقل و شهود و کلیسا وجود داشت.
پارسانیا در ادامه به دیدگاه هگل به عنوان یکی از فیلسوفان مطرح غربی در باب عقل اشاره کرده و گفت: بر اساس آنچه که هگل میگوید «آنچه هست، عقلانی اندیشیدن است» که در اینجا بحث عقل مفهومی مطرح میشود. در بعد هستیشناسانه حکمت متعالیه و آنچه که در تاریخ فلسفه اسلامی به عنوان مسئله موجود و وجود مطرح میشود، گفت: در فلسفه اسلامی مسأله از بحث موجود به سوی وجود متافیزیک کشیده میشود و مسائلی پیرامون ماهیت موجود طرح میشود، که حکایت از دیدگاه توأمان عقل و شهود دارد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه بحث اصالت وجود به حکمای مشاء نسبت داده شده است، اشارهای به حکمت اشراق و نظر سهرودی در این باب کرده و افزود: شیخ اشراق درباره اعتباری بودن وجود معتقد است که مسئله مفهوم وجود است و نه مصداق آن؛ اما به هرحال با وجود اشاراتی که سهروردی و بوعلی به این قضیه داشتهاند، همچنان دو مولفه اصالت وجود و ماهیت برای ابنسینا و شیخ اشراق شفاف نشده بود، در حالی که جناب صدرا بر این موضوع کار کرد و نشان داد (نور) همان وجود است.
پارسانیا درباره نوآوری های ملاصدرا در باب مسئله وجود گفت: صدرا کار جدیتری نیز در این راستا انجام داده و رویکرد وجودی را از طریق تلفیق با آیات قرآنی، روایات و عرفان عمق بخشیده و پیوند عقل را با شهود به اوج خود رسانده و بحث علیت را به تجلی ربط داد. رویکرد ملاصدرا در تاریخ فلسفه اسلامی تاثیر به سزایی نهاد، به گونهای که میتوان او را یک مبدع قلمداد کرد؛ چراکه وی نقطه عطف معرفتی را در حوزه فلسفه رقم زد و مسائل متعددی از جمله جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن علم بر معرفت آدمی، ذیل رویکرد صدرایی گسترش پیدا کرد.
وی در ادامه به ویژگیهای مکتب نوصدرایی اشاره کرده و گفت: اساسا تمام کسانی را که بعد از جناب صدرا آمدند، میتوانیم نوصدرایی بدانیم، چراکه مراد از نوصدراییان در یک بیان کسانی است که از منظر حکمت ملاصدرا به مسائل معاصر و جهان مدرن نگریسته و با آنها مواجه می شوند. با توجه به این تفاصیل باید ظرفیت فلسفه مذکور برای پاسخگویی به زمان حاضر و بهرهگیری از آن در راستای تعامل با فرهنگ و تمدنهای دیگر از جمله غرب را فعال کرد. ملاصدرا حکمت متعالیه را با نوآوری های مختص به خودش تاسیس کرد اما در عرض دویست سال این فلسفه بسط یافت و این چنین نیست که تاریخ تفکر فلسفی با تاریخ فلسفی آن دوره و بعدها به طور کلی حکم واحدی داشته باشند و هرچند که دو مولفه جدا از هم قلمداد نمیشوند، اما در افق فلسفه این رویکرد در مدت زمان دویست سال ایجاد شد.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به برخی جریانهای همتراز در سیر تفکر فلسفی غرب و وجود نگرش مذکور در جریان فلسفه ممالک اروپایی گفت: آنچنان که اشاره شد نمی توان لزوما حکم واحدی را برای فلسفه و تاریخ آن و سیاست نوشت، اما این دو قرابتهایی دارند، مثلا می دانیم که مدرنیته فلسفی با دکارت و مدرنیته سیاسی با انقلاب کبیر فرانسه از هم جدا نیستند، اما در یک فرآیند اول انقلاب و بعد سیاست متجلی شد. فلسفه قرون وسطا تاثر فراوانی از فلسفه سینوی گرفته است، مثلا توماس آکویناس به گونهای مشهود از فلسفه سینوی متأثر است.
وی در ادامه به حضور تفکر فلسفی در سیر جریانات داخلی سیاسی در دوران قاجار و مشروطه اشاره کرده و افزود: از آنجایی که ما درگیر جریانها و مسائل داخلی در طول تاریخ شدیم، لذا این پیامدها تاثیر بر مبانی معرفتی و فلسفی ما گذاشت، ولذا تفکر فلسفی بهویژه فلسفه صدرایی در آن دوران با لایههای فکری متعددی مواجه شد. در دوره مشروطه مفاهیم متعددی در حوزههای مختلف از جامعه غربی به کشور رسوخ کرد و با وجود پیشینه محکم فلسفی در قلمرو ایران، در جریان مشروطه افکار متعددی طرح شد و به نوعی آن سابقه غنی دستخوش پیامدهای این چنینی شد، به نحوی که در این دوره ما از فرهنگ و تمدن جدید تنها فناوریاش را فهمیدیم و به دنبال ارتباط این فناوریها با علم و معرفت نرفتیم.
وی ادامه داد: با این وصف اما چه در آن روزگار و چه زمان حاضر، رشد حکمت صدرایی به لحاظ طبیعی در فرهنگ ما وجود داشته و گفتوگوهای نخبگانی در این حوزه برقرار است، اما با این حال لایههایی از آن نیز در حال آسیب دیدن است. افول سیاسی اصفهان سبب شد تا حوزه آن زمان تحرک خود در حوزههای تاریخ و فرهنگ را از دست بدهد، لذا بخش فقهی این حوزه به نجف و بخش فلسفی آن به تهران منتقل شد و حوزه تهران را میتوان به عنوان ماوا و کانون حکمت متعالیه قلمداد کرد که در یک لبه آن نگاه عرفانی و یک لبه نگاه مشاء وجود دارد.
وی در پایان تاکید کرد: در یک نگاه کلی جریانهای تفکر فلسفی در اسلام و به ویژه صدرایی تا به امروز پویا باقی مانده است؛ اگرچه جریانهای درونی حکمت صدرایی هم نمیتوان در این راستا نادیده گرفت.
انتهای پیام/