گزارش تسنیم از لوکیشن دوم «مادرانه»: ماجرای دلتنگی غزالی برای بهروز «وضعیت سفید»
خبرگزاری تسنیم: عباس غزالی و هستی مهدوی تنها بازیگرانی هستند که در لوکیشن شهر بازی حضور دارند. قسمت بیست و یکم سریال «مادرانه» که در شهربازی فیلمبرداری میشود بهخلاف اکثر سکانسهای این فیلم دارای جلوههای ویژهای است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهر بازی شماره دو پارک ارم لوکیشن دومی است که گروه تولید سریال «مادرانه» در آن مشغول به کار هستند. عباس غزالی و هستی مهدوی تنها بازیگرانی هستند که در این لوکیشن حاضر هستند. گروه بعد از اذان مغرب مانند بیشتر خانوادههای ایرانی منتظر میماند تا سریال «مادرانه» آغاز شود تا حاصل روزها تلاشش را در 35 دقیقه مشاهده کند. همه با دقت تلویزیون را نگاه میکنند. عباس غزالی که گویا حساسیت بیشتری برای دیدن «مادرانه» دارد صدای تلویزیون را زیاد میکند تا بتواند بهتر دیالوگها را بشنود.
«مادرانه» که تمام میشود همه مشغول به کار میشوند. بخشی از گروه بهسمت چرخ و فلک بزرگ پارک میروند تا محیط را برای تصویربرداری آماده کنند. مهدوی و غزالی هم همراه با جواد افشار کارگردان «مادرانه» مشغول مرور دیالوگها میشوند. داوود باقری دستیار افشار هم به جمعشان اضافه میشود و چهار نفری شروع به بررسی فیلمنامه میکنند. بهجز طراح گریم و این چهار نفر کسی در نمازخانه نمانده است. نمازخانه مردانه پارک ارم به اتاقی برای تمرین و گریم بازیگران تبدیل شده است. کمکم مردمی که برای نماز بهسمت نمازخانه میآیند متوجه بازیگران میشوند و جلوی در نمازخانه تجمع میکنند. غزالی و مهدوی بعد از تمرین جلوی میز گریم مینشینند تا طراح گریم آنها را به فرزاد و رها «مادرانه» تبدیل کند.
گروه جلوی چرخ و فلک مشغول کار هستند. با اینکه افشار بههمراه تصویربردار و دستیارانش سوار کابین آبیرنگ شماره نه میشود تا لوکیشن را بررسی کند، بقیه مردمی که بلیط به دست منتظر سوار شدن به چرخ و فلک هستند هم بهنوبت در کابینهای رنگارنگ مستقر میشوند. بعد از چند دور بالاخره رها و فرزاد هم سوار کابین و مشغول فیلمبرداری میشوند. یک ساعت و نیم فیلمبرداری این سکانس طول میکشد و بازیگران شاید بیش از 40 دور در چرخ و فلک میچرخند. در این سکانس فرزاد که بههمراه رها به شهر بازی آمده است به او مواد میدهد و رها همانجا مواد را مصرف میکند. گرفتن مواد از دست فرزاد انتهای قسمت بیستم است. ابتدای قسمت بیست و یکم مصرف مواد توسط رها است.
ساعت 12:15 بالاخره گروه به قسمت دیگر شهر بازی میروند تا سکانس بعدی را فیلمبرداری کنند. در این قسمت مسئول جلوههای ویژه هم مشغول به کار میشود. آرش آقابیگ که مسئول جلوههای ویژه «مادرانه» است میگوید: این سریال چون کاری اجتماعی است جلوههای ویژه زیادی نداشت. سکانس ریزش باران، تصادف لعیا زنگنه و ریزش برف در شهر بازی تنها جلوههای ویژه «مادرانه» هستند. رها بعد از مصرف مواد در توهم فرو میرود و در نظرش آسمان شروع به بارش برف میکند.
تغیر مکان تصویربرداری فرصتی برای گفتوگو با جواد افشار و عباس غزالی است. وقتی از افشار میپرسم با توجه به نقش برجسته اردلان تمجید در این سریال چرا نام این سریال «مادرانه» است، میگوید: مادرانه نامی است که سعید نعمتالله انتخاب کرد. من خیلی این اسم جذاب، زیبا، تأثیرگذار و پرمحتوا را دوست دارم. در این فیلم اردلان تمجید هم بهدنبال مادرانهای است. او هم میخواهد نقش مادر را برای فرزندانش بازی کند و هم بهدنبال جبران قصوری است که در قبال مادرش انجام داده است. همه آدمها به مادر وصل هستند و در دامن او بزرگ میشوند. کوتاهی کردن در قبال محبت به مادر جبران ناپذیر است. اگر دل مادری شکست دیگر جبرانش سخت است.
وقتی از او میپرسم که چرا در این سریال بیشتر به قشر متمول جامعه پرداخته شده است، میگوید: ما اقشار مختلف جامعه را در این سریال به نمایش گذاشتیم. اصلاً روی قشر خاصی تمرکز نکردیم. در قصهای که سعید نعمتالله نوشته است اقشار مختلف جامعه از طبقات پایین تا طبقات مرفه نشان داده میشوند و مشکلات همه اقشار بازگو میشود. او میگوید: در «مادرانه» به موضوعات، ناهنجاریها، روابط اخلاقی و روابط اجتماعی میپردازیم. طیف وسیعی از اقشار جامعه میتوانند خودشان را در این سریال پیدا کنند.
افشار خیلی راحت با بازیگرانش حرف میزند و عملکرد دلخواهش را بهآسانی به آنها منتقل میکند. این نوع برخورد در زمان فیلمبرداری کاملاً مشخص است و بازیگران هم بر آن صحه میگذارند. با این حال افشار بر کار منظم و دقیق و برنامه ریزی شده تأکید دارد. او معتقد است باید به فیلمنامه پایبند بود و تغییرات با توجه به نظر نویسنده انجام گیرد. او در مورد بداهه گویی و خلاقیت بازیگران برای بیان دیالوگها میگوید: بداههگویی یعنی چه؟ پس کارگردان نقشش چیست؟ دراینصورت خود بازیگر میتواند دوربین اجاره کند و هرچه دلش میخواهد جلوی دوربین بگوید. وظیفه نویسنده این است که فیلمنامه بنویسد و داستان را مهندسی کند. کارگردان نیز این مهندسی را به تصویر میکشد. فضاسازی، شخصیت پردازی و پرداخت نیز بهعهده کارگردان است.
او با تأکید میگوید: من نمیدانم بداههگویی یعنی چه! بعضی اوقات بین بازیگر و گروه سازنده تعاملی ایجاد میشود که باعث اصلاح فیلمنامه میشود که آن هم باید زیر نظر نویسنده باشد. یک نویسنده مدتها وقت میگذارد تا بتواند یک دیالوگ را به سرانجام برساند، پس چگونه میشود که یک نفر با یک بار خواندن متن تشخیص دهد که دیالوگ عوض شود. البته گاهی در تعامل نویسنده با بازیگران خوشفکر و باسواد این تغییرات ایجاد میشود اما تعریف بداههگویی بدون یک مهندسی لازم غلط است.
کار شبانهروزی برای تولید «مادرانه» باعث شده است که افشار بیشتر روی ساخت سریالش تمرکز کند و به حاشیههای سینما بیتوجه باشد. او در مورد رویدادهای اخیر پیرامون خانه سینما میگوید: من سه چهار ماه است که درگیر «مادرانه» هستم و از حواشی سینما و تلویزیون دور هستم. امیدوارم دوستی و محبت بین همه سینماگراها برقرار باشد. ما نه دوست داریم افرادی از آن طرف بام بیفتند و نه افرادی از این طرف بام. افراط و تفریط همیشه و برای هر قشری سم است. امیدواریم در دولت بعدی میانهروی و اعتدالی که آقای روحانی قول داده است انجام گیرد.
با اینکه بعد از یک ساعت و نیم چرخ و فلک سواری و در ساعت 12 شب خستگی بهطور مشهودی در چشمهای عباس غرالی قابل مشاهده است اما او با همه کسانی که درخواست انداختن عکس مشترک با او را دارند عکس میگیرد. عباس غزالی را بیشتر مردم با بهروز «وضعیت سفید» میشناسند. مردی که با شخصیت جذابش مدتها به سوژه شوخیهای خانوادگی تبدیل شده بود. عباس هرچند گاه به گاه دلش برای بهروز تنگ میشود اما میگوید در مسیر پیشرفت باید از بهروز گذشت و به نقشهای متفاوت پرداخت.
او میگوید: با توجه به پیشنهادات زیادی که داشتم دو سال کار نپذیرفتم و با وسواس و گزیدهکاری جلو رفتم. اکنون بعد از سریال وضعیت سفید با مادرانه آمدم چون این نقش 180 درجه با نقش بهروز فرق دارد. فرزاد از لحاظ جغرافیایی، سن و درونیات با بهروز وضعیت سفید فرق دارد. بهروز متعلق به دهه 60 بود اما فرزاد یک جوان دهه نودی است. بهروز مردی زندار بود که فرزندش به دنیا میآمد اما فرزاد اول جوانیاش است و تازه میخواهد به فکر آینده باشد. هر دو نقش خامیهای خاص خودشان را دارند. بهروز این خامیها را بهصورت بیرونی نشان میداد و طنازیهای خاص خودش را داشت. اینجا فرزاد در فضای درام و جدی است و اصلاً بیرونی بازی نمیکند و کاملاً درونی است. نه اینکه من بخواهم بهروز وضعیت سفید را تکرار نکنم اما من در راستای هدفم حرکت میکنم و هدفم در بازیگری راضی کردن مخاطب است. این امر مسلتزم این است که نقش تکراری کمتر بازی کنم و هر نقشی که بازی میکنم باورپذیر باشد.
وقتی از او میپرسم: بهروز را بیشتر دوست داری یا فرزاد را؟، میگوید: هر نقشی را که قبول میکنم قطعاً دوستش دارم. اگر دوست نداشته باشم نمیتوانم بازی کنم و اگر نتوانم با عشق بازی کنم قطعاً به دل تماشاچی نمینشیند. هر دو نقش را دوست دارم ولی شاید بهروز بیشتر در ذهن مردم بماند. نقش بهروز در ذهن من هم بیشتر سنگینی میکند ولی دلیل آن دوست داشتن بیشتر نیست بلکه درگیری طولانیمدت من با این نقش است. من یک سال و هفت ماه درگیر نقش بهروز بودم ولی فرزاد «مادرانه» تنها 4 ماه سن دارد.
او میافزاید: طولانی بودن یک نقش تأثیر عمیقی بر وجود آدم میگذارد. خوشحالم که بهروز خاطرات خوبی را برای مردم رقم زد. من هم گاهی اوقات دلم برایش تنگ میشود. گاهی سریال وضعیت سفید را میبینم اما پرونده وضعیت سفید و بهروز تمام شد. هر نقشی را که میخواهم بازی کنم سعی میکنم از نقش قبلی دور شوم تا بتوانم پرونده جدیدی را باز کنم. اگر نتوانم مطمئناً یک مدت طولانی کار نمیکنم. الآن پرونده فرزاد باز است. خوشحالم که با استقبال مردم مواجه شده است و در پرونده کاری من یک نقش متفاوت است.
گزارش: وحید محرابیان
انتهای پیام/*