رئیسالسادات:از دیپلماسی غیرانقلابی توقع نتیجه انقلابی نداشته باشید/پاکستان رها شده است
خبرگزاری تسنیم:«ما کمکاری کردهایم» این ترجیعبند بخش دوم گفتگوی ما با عبدالحسین رئیسالسادات رایزن فرهنگی در پاکستان است.با وجود همه زمینههای فرهنگی که رابطه ایران با پاکستان را به حداقل سطح سختی میرساند آنچه امروز مشاهده میکنیم دستاوردخوبی نیست
نهمین متن پرونده «ایران، جانِ پاکستان»؛ قسمت دوم گفتگو با سیدعبدالحسین رئیسالسادات رایزن فرهنگی سابق ایران در پاکستان، و رئیس خانه فرهنگ ایران در پیشاور است.
در قسمت دوم گفتگو میخوانیم که رئیسالسادات معتقد است ایران نیازی به نفوذ فرهنگی در پاکستان ندارد، چون این اتفاق به خودی خود افتاده است و ایران سالهای سال است که در تک تک قلوب پاکستانیها جای دارد، اما به اعتقاد او این نفوذ در همین حد مانده است و مغزهای پاکستانیها را در بر نگرفته است.
پاکستانیهایی که به قول او از ما بیشتر نگران سازش ایران با آمریکا هستند و معتقدند ایران در برابر آمریکا کوتاه بیاد فاتحه اسلام برای چند قرن خوانده شده است.
رئیسالسادات البته وقایعی را از دوران حضور در پاکستان تعریف میکند که بخشی از آن به دلایل امنیتی قابل انتشار نیست، اما همین حرفهای منتشر شده او هم نشان میدهد که چگونه پاکستان؛ بزرگترین پایگاه مراکز دولتی ایران در جهان شده است و این دستگاههای عظیم تبلیغاتی و دیپلماتیک عملا باری از دوش انتقال فرهنگی آرمانهای امام خمینی برنداشته است.انقلاب و امامی که به گفته او پاکستانیها آرزوی تکرار آن و وجود او در سرزمینشان را دارند.
بهانه ناامنی و ترورهای این چند ساله شیعیان در پاکستان به گفته رئیسالسادات یک بهانهجویی بیشتر نیست: " در همین یکی دو ساله این همه شهید در غرب دادیم، حالا در پاکستان هم یک سرباز فرهنگی انقلاب شهید شود"
***
«ایران، جان پاکستان ــ 1 » پرونده ویژه ماه رمضان پروژه «فرهنگ، سیاست جمهوری اسلامی»: «از عکس رهبر ایران درقهوهخانهای درهیمالایا تا نذر روزه آزادی خرمشهر/اینجا پاکستان، جمهوری اسلامی ایران»
«ایران، جان پاکستان ــ 2 »در پاکستان یک «خمینی» میخواهیم/ در فتنه 88 پاکستانیها بیشتر از ایرانیها نگران بودند
«ایران، جان پاکستان ــ 3 »بار صدور فرهنگی انقلاب ایران به دوش یک پاکستانی 22ساله/ «سلحشور» سرباز فرهنگ در پاکستان
«ایران، جان پاکستان- 4»مسلمانان پاکستانی با ایران زندهاند/ اعتقاد قوی داریم که"چو ایران مباشد تن من مباد
«ایران، جانِ پاکستان»ـــ 5 «ماجرای طلاهای زنان پاکستانی درجنگ ایران/ نامهای که فقط لفظ «خمینی» اش قابل خواندن بود»
ایران، جان پاکستان»- 6 «زبان فارسی در پاکستان/ هرجا میرویم زودتر از ما زبان فارسی رفته است»
«ایران، جانِ پاکستان» - 7 «رئیسالسادات:این حرف پاکستانیهاست؛ ایران کوتاه بیاید فاتحه اسلام برای قرنها خوانده است»
«ایران، جانِ پاکستان»ـــ 8 «روز ورود امامخمینی به ایران، روز ورود آیتاللهخامنهای به پاکستان+ تصاویر استقبال»
***
تسنیم:آقای رئیسالسادات این مساله مشهوری است که برای ماجرای رفراندوم جدایی سودان که منافع ملی آمریکا هم شاید به طور مستقیم درگیر آن نبود؛ قبل از هر اقدام سیاسی چند هنرپیشه مشهور و پرطرفدار آمریکایی در سودان حاضر شدند و تبلیغات کردند و پوستر امضاء کردند و عکس یادگاری انداختند. این اتفاق جدیدی در دیپلماسی در دنیانیست؛ اما موضع و استراتژی کلان ما در پاکستان ظاهرا همچنان به شیوههای که به دیپلماسی عمومی و استفاده از ابزارهای فرهنگی مربوط میشد بیاعتناست. ظاهرا ما هنوز با دیپلماسی دهه 70 و 80 میلادی کار میکنیم، چیزی از این جور استفادههای فرهنگی در دیپلماسی نمیبینیم.
فکر می:کنم این مساله، وابستگی مستقیمی به خود سفیر و رئیس خانه فرهنگ و سرکنسولگرهای ما در پاکستان دارد. در این سالها بعضی افراد دید فرهنگی داشتند و مشوق این اعمال فرهنگی بودند و برخی هم نه، اصلا اعتقادی نداشتند. اما این یک واقعیت بسیار مهم است که ابزارهای فرهنگی ما تحرک چندانی در پاکستان نداشتهاند و ما در این زمینه جا ماندهایم و قضیه وقتی بدتر میشود که ما به این نکته توجه کنیم که ما باید به شدت تلاش کنیم تا با کشورهایی مثل کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین سنخیت فرهنگی پیدا کنیم و اینجا در پاکستان این همه زمینه قبلی فرهنگی که ما هم آنها را نساختیم و مشترک است وجود دارد و ما از آن استفاده نمی کنیم.من فکر میکنم مسئولان کلان سیاست خارجی باید کمی همهجانبهنگرتر نگاه کنندو مثل اتفاقی که در همه این سالها افتاده است موقعیتهای بالفعل موجود در پاکستان را برای ایجاد موقعیت بالقوه در اروپا و آمریکای لاتین به آن سختی، رها نکنند.
ما حتی در زمینه گسترش زبان فارسی هم زحمتی نکشیدیم.کاش بعد از انقلاب اسلامی حداقل برای حفظ این میراث فرهنگی تلاش می کردیم. تلاش بعضی از دوستان را منکر نمیشوم اما مساله اینجاست که همه تلاشها باید به صورت حرکتی هماهنگ صورت میگرفت.خانه فرهنگ کویته ما باید با رایزنی خانه فرهنگمان در پیشاور، کراچی، مولتان، حیدرآباد و لاهور همگام میبود.
ما باید ابتدا برای خودمان تعریف کنیم که در پاکستان در چه نقطه ای هستیم و میخواهیم به کجا برسیم؟ ما به نفوذ فرهنگی ایران نیاز نداریم. ما در قلب تک تک پاکستانیها به جز افراد نادری که آمریکا را دوست دارند، جای داریم، اما با مغزهایشان چه کردهایم.
من واقعا اعتقاد دارم که ما باید میزان فقر و بی سوادی را در پاکستان تعقیب کنیم. باید بررسی کنیم افرادی که بمب به خودشان میبندند و عملیاتهای انتحاری انجام میدهند، از چه خانوادهای هستند؟ چه قدر سواد دارند؟ این سواد را از کجا گرفتند؟ و برای آن برنامهریزی کنیم. ما اگر برنامهای برای کمک به رفع بیسوادی در پاکستان بگذاریم، به ملت و جامعهای مسلمان بیشترین کمک را کردهایم. اصلا ما نه به خاطر روابط و نفوذمان، بلکه به دلیل همسایگی مان باید این روابط را برقرار کنیم؛ هر چقدر کشورهای همسایه در آرامش باشند، ما احساس آرامش بیشتری میکنیم.ایجاد آرامش در پاکستان، ایجاد آرامش برای خودمان است.
ما باید حتی به حفظ زبان اردو،پنجابی، سراییکی و هندی هم کمک کنیم. حفظ این زبانها به معنای حفظ پاکستان است. باید از محبت قلبی که پاکستانیها نسبت به ایرانیها دارند، استفاده کنیم. باید با علما و سیاستمداران و روشنفکران صحبت کنیم. خود آنها هم از این وضعیت ناراحتند. در جریانات اخیر مدرسه شهید عارف حسینی را با حمله انتحاری منفجر کردند اما 4 روز بعد در شهر مردان که اهل سنت ساکن آن هستند، هم کسی وارد جماعت اهل سنت شد و حمله انتحاری کرد. این یعنی اینکه این فقط مختص به شیعیان نیست. همه پاکستانیها دارند رنج میبرند.
تسنیم: یک نکته مهم به نظرم این وسط مغفول ماند. دوست دارم بدانم شما هم با من همعقیدهاید که بخش مهمی از ناکارکردی و ناکارآمدی سیستم دیپلماسی ما به این برمیگردد که افراد مسئول بین المللی ما در قسمتهای مختلف، اعتقاد آرمانی و مهمتر از آن ایمانی به انقلاب اسلامی ندارند؟ اصلا دغدغه و افق انقلاب ندارند که حالا یقهشان را بگیریم که برای انقلاب چه کردهاید
100 درصد. افرادی که اعتقاد و ایمانشان را نسبت به ایران و هویت ایرانی از دست داده باشند و برایشان سرنوشت انقلاب مهم نباشد، نمیتوانند کار انقلابی کنند. متأسفانه ما در این سیستم بعضا می بینیم آدمهایی را که در ظاهر به شدت انقلابی هستند اما اعتقاد انقلابی ندارند. شاید هم راهکاری برای مشخص کردن اعتقادات خودشان ندارند. یکی از حرفهای من این است که وقتی می خواهند مسئولی را انتخاب کنند و او را برای کار به خارج از کشور بفرستند باید به طور کامل شجره نامه او را بیرون بکشند و دربارهاش تحقیق کاملی انجام دهند. باید تحقیق کنند که بچه هایش اهل نماز و حجاب هستند یا نه؟ باید کاملا از نیت انقلابی او برای سفر به خارج کشور مطمئن شوند. متاسفانه در همه این سالها نگاه معجولی به ماموریت خارج از کشور به وجود آمده است و خیلی از دوستان ما به این سفرها و ماموریتها به شکل یک راه درآمدزایی یا سفر تفریحی نگاه میکنند.
ما همیشه از این گله میکردیم که مسئولان ایرانی به بهانه مسائل امنیتی پاکستان، میلی برای آمدن به پاکستان ندارند.اما واقعیت این است که شاید پاکستان برای دوستان محل خرید خوبی نیست و آب و هوای خوبی ندارد که ترجیح میدهند بیشتر به اروپا سفر کنند.
موضوع دیگری که در ذهنم است و باید بگویم هم این است که من به عنوان کسی که از طرف جمهوری اسلامی به خارج از کشور برای ماموریتی اعزام شدهام باید اعتقاد داشته باشم که من نماینده یک نظام کاملا مقتدر و به حق هستم و در آن هیچ تردیدی نداشته باشم. همه نمایندگان نظام در خارج از کشور باید این فرض را به صورت ایمانی قبول کرده باشند.ما نباید فکر کنیم که تافته جدابافتهای از انقلاب اسلامی هستیم. باید عمیقا باور کنیم که اگر به خارج از کشور میرویم، هدفمان خاص است و منظور خاصی داریم برای نظامی که مقتدر و کاملا به حق است. باید خودمان را نماینده نظامی بدانیم که آبرومند است و مشخصات بارز و پیروزی دارد.
تسنیم:فکر میکنم مهمترین چالش ایران و خود پاکستان در چند سال اخیر به راه افتادن اختلافات مذهبی در این کشور باشد. ایرانیها در همه این سالها برای این چالش که مستقیما امنیت ملی ایران را هم تحت تاثیر قرار داد چه کار کردند؟ اصلا فکر می:کنید واقعا مشکل کجاست؟ این مردم 80 سال کنار هم زندگی کردند و حالا ده یازده سال است که این اتفاقات آنجا شروع شده است
من اصولا شیعه و سنی را در پاکستان جدا نمیکنم؛ اما فکر میکنم آن چیزی که باختلاف مذهبی را در پاکستان به وجود آورد، کم سوادی نسبت به آموزه های دینی است. ما در ایران تنشی از جهت شیعه و سنی بودن نداریم، به خاطر همین بالا بودن میزان سواد و آگاهی دینی. علاوه بر اینکه اگر بسیاری از این تنش آفرینیها را پیگیری کنیم، ردپای آنها را در سرویس های اطلاعاتی میبینیم. یعنی یا CIA و یا موساد و یا سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و اروپا در این زمینه به شدت کار می کنند. کفر در برابر مسلمانان متحد شده است اما مسلمانان به دلیل بیسوادی نمیتوانند متحد شوند. بنابراین هم شیعه و هم سنی باید دیدشان نسبت به اسلام، بشریت و مذاهب خودشان بیشتر و گستردهتر شود و اگر ما به عنوان یک ایرانی می خواهیم در پاکستان کاری انجام دهیم باید دیدگاه صحیحی برای این افراد ایجاد کنیم. باید متوجه شوند که بسیاری از مشکلات آنها به دلیل بی دانشی آنهاست. فردی با ادعای سنی بودن کمربند انتحاری به خود می بندد و توجیه این فرد آن است که ما می کشیم؛ اگر بی گناه کشته شوند، به بهشت می روند و اگر گناهکار باشند هم روانه جهنم می شوند. این سوال باید برای او مطرح شود که این فتوا از کجا مطرح شده است؟ این کجای دستور سنت محمد(ص) و سنت رسول الله است؟
در شیعه هم همینطور؛ بسیاری از مسائلی که به شیعه در شبه قاره اضافه شده ، واقعا وجود ندارد و بدعت است. البته در این زمینه شیعیان تا حد زیادی صبور و تابع قانون شرعند و این اجازه را به خودشان نمی دهند. در طول 20 سال اخیر شیعه کشته های بسیاری داده است اما به سمت حمله انتحاری نرفته است.
کسی که به خودش بمب میبندد، فرد بیدانشی است. لازم است که علمای اهل سنت سطح دانش را در جامعه خود بالا ببرند. در ایران، پاکستان، عراق و سوریه و در هرجای دنیا که دو طیف سنی و شیعه زندگی میکنند، باید سطح سواد گسترش پیدا کند. در مقطعی از زمان این دو طیف با هم زندگی می کردند. با وجود تمام تبلیغات سوئی که درباره شیعه و سنی وجود دارد، هنوز در بنگلادش اختلافی ایجاد نشده است. در مصر هم این اختلاف وجود نداشت و نمی دانم این تکفیر از کجا آمد؟ واقعا چه اتفاقی در سوریه افتاد؟
علاوه بر اینکه در حال حاضر کل اسلام و قرآن و وجود نبی اکرم(ص) به عنوان اصل اسلام در خطر اهانت است. تا چه اندازه این مسائل برای نمایندگی های ما مهم است تا به وسیله آن بتوانیم دست هایی را از آن خود کنیم؟ یا اینکه با شیوه کاری خودشان که به وجود آورنده آن هستند، همراه می شویم؟برای پیشگیری از این خطاهایی که کفار نسبت به اسلام، مسلمانان و نبی اکرم(ص) دارند، چه کاری انجام می دهیم؟ آیا فقط امام باید درباره سلمان رشدی آن پیام تاریخی را می دادند و یا اینکه همه ما به عنوان ایرانی مسلمان انقلابی وظایفی در این زمینه ها داریم؟
تسنیم: دوستان پاکستانی که با آنها گفتگو میکردیم اعتقاد داشتند که الگوی شما برای انجام کار فرهنگی در خانه فرهنگ پیشاور این بود که با مردم یکی می شدید و پایه اصلی کارهایتان را بر روی این روش قرار داده بودید. افزایش تعاملات فردی و اجتماعی تا جایی که پاکستانیها شما را از خودشان دانستند. این یکی شدن فکر می:کنم بتواند به عنوان یک الگوی موفق دیپلماسی موردتاکید قرار گیرد.
آدم فرهنگی موفق چه در پاکستان و چه در هر جامعه دیگری اگر به طور قلبی خودش را از جنس مردم ببیند، به تدریج به دل مردم هم راه پیدا می:کند. این طور نبود که بخواهم ادای دوست داشتن پاکستان را در بیاورم. اگر همچنان به من مأموریت بدهند و از من بپرسند که کدام کشور را برای کار فرهنگی انتخاب میکنی؟ جواب من با تمام مشکلات موجود، پاکستان است. مردم پاکستان از جنس خودم هستند. اصلا فرهنگمان یکی است. ما برای اینکه شناگر ماهری شویم باید بدنمان در آب رها کنیم و از غرق شدن نترسیم. من اصلا یادم می رفت که چیزی تحت عنوان ترور در پاکستان وجود دارد؛ اگر می ترسیدم یا نمی رفتم و یا اگر میرفتم نتیجه ای که باید میگرفتم را نمیگرفتم چون روحم آنجا حضور نداشت. من زبان پشتو نمیدانستم اما در جلسات مشاعره آنها شرکت می کردم و انگار واقعا آن را بدون اینکه احساس تصنعی داشته باشم، متوجه شعرهایشان می شدم.
مسیحیت در آفریقای کشف شده به این طریق رواج پیدا کرد که مبشر مسیحی با آفریقاییها از یک ظرف غذا میخورد و هیچ چیز نمیگفت؛ چون احساس میکرد وظیفهای دارد. اما این یکی شدن ما برای تبلیغ نیست. من واقعا احساس میکردم که با مردم پاکستان یکی هستم و نتیجهاش را هم دیدم.
کار یک نماینده فرهنگی واقعا شبیه معلمی کردن و پیامبری است. حتی نمایندگان سیاسی ما هم باید نمایندگان فرهنگی ما باشند. اگر با مردم و مثل آنها باشیم، مردم احساس جدایی نمی کنند. باید صبر، متانت، آگاهی، عشق، ازخودگذشتگی، وقت گذاشتن و وقت شناس بودن داشت تا به جایی رسیددر کنار این ها وقتی شما بخواهید با مردم ارتباط برقرار کنید، باید زبان بدانید. من احساسم را نمی توانم با مترجم منتقل کنم. من هرچقدر هم فارسی سلیس صحبت کنم نمی توانم پیامم را به روستایی که فارسی نمیداند و فقط ترکی صحبت میکند، منتقل کنم.
تسنیم:این شیوه یکی شدن با مردم چه نتایج عینی و مشخصی داشت که بتوانید برایمان بگویید. کمی هم از تجربه عینی نتیجه گرفتن این شیوه دیپلماسی یکی شدن با مردم برایمان بگویید.
دوست نداشتم وارد موضوع خاص خودم شوم. اما مثلا تعدادی دانشجو از ایالت های دیگر به پیشاور آمده بودند و از من می پرسیدند برای رفتن به ایران چه باید کنیم؟ این درحالی بود که نماینده فرهنگی ایران با آنها فاصله چندانی نداشت. نمونه هایی هم بودند که در شهر و ایالت خودشان خانه فرهنگ داشتند و برایم نامه می نوشتند و از من کتاب می خواستند. این نشان می دهد که ورودی خانه فرهنگ در آن منطقه برای همه مردم باز نبوده است و در آن منطقه نماینده ایران با مردم یکی نشده بود..یا یادم میآید جوانی از ایالت سرحد نزد من آمده بود و می گفت: سر وزیر ایالتی دائم به خانه فرهنگ میآید، ممکن است سفارش کنید که کاری به من در دولت بدهد. یعنی از یک نماینده ایران میخواست که مشکلش را در دولت پاکستان حل کند.
یا یادم میآید که در موقعیتی آقای اعظم طارق رهبر سپاه صحابه ترور شده بودوانگشت اتهام روی ایران و شیعه بود. ما نمی دانستیم که قرار است اعظم طارق ترور شود و برنامه ای از قبل در دانشگاه پیشاور به عنوان مهمان خصوصی کنفرانس زبان پشتو داشتیم. وقتی طارق ترور شد به ما اعلام شد که سعی کنید نمایندگی ها را ترک نکنید چون گروهی انگشت اتهامشان را به سمت ما گرفتهاند. البته بعدا معلوم شد که این کار مربوط به شیعه نبود و انگشت اتهام به سمت های دیگر رفت اما بعضی به دنبال سوء استفاده از این موقعیت بودند. فردای آن روز به رغم همه توصیههای امنتی برای خارج نشدن از محلهای دیپلماتیک، ما بلند شدیم رفتیم دانشگاه.
بعدا رئیس آکادمی زبان و ادبیات پشتو گفته بود که انگار دنیا را به من دادند که رئیس السادات را دیدم. فکر می کردم با این جریان پیش آمده، رئیس السادات نیاید و آن وقت هرچه در ذهنم از ایرانی ها داشتم، خراب می شد. رئیس دانشگاه می گفت من ایرانی هایی را می شناخم که جنگ را با وجود این همه شهید اداره کردند و نترسیدند و نمی توانستم این را هضم کنم که رئیس السادات ممکن است جزو این ایرانیها نباشد.اگر من نرفته بودم، تأثیر مثبتی که یک عمر از ایران گرفته بود، تبدیل به تأثیر منفی می شد. مجموعه اینها شرایطی را میسازد که بعد از 8 سال شما اگر به پیشاور بروید به لطف خدا هنوز صحبت از باز بودن در خانه فرهنگ برای مراجعان در آن دوره بود. البته خانواده من هم در این زمینه همراه من بودند و نگرانی برای من وجود نداشت. مجموع این عوامل است که نامی خوش از یک ایرانی به جای می گذارد. هنوز نام آقای وهاج و ابوطالبی در خانه فرهنگ وجود دارد. آن ها هم آدمهای مردمی و مردمدار بود. بعضی هم بدنام شدند، اما با دیدن بعضی از ایرانی های دیگر، این بدنامی برای شخص ماند و برای ایرانیان مسلمان باقی نماند.
تسنیم: الان این رابطه به کجا رسیده است؟ موضع پاکستانیها نسبت به ایران الان چگونه است؟ همان حساسیت وجود دارد؟
100 درصد.الان که من به پاکستان نمیروم هم گاهی در حج عمره با پاکستانیها برخورد میکنیم و این واکنشهای خاص آنها نسبت به ایران را می بینیم. اما در کل شناختهای آنها احساسی و سطحی است و باید به این شناخت ها عمق بخشید تا به نسل های بعد منتقل شود و نسل جدیدی نیاید که نسبت به ایران بی احساس باشد. اگر ما کار نکنیم این شمع نیمه افروخته که روشنی اولیه آن را در زمان های قدیم گذاشتند، روشن نمی ماند. ما باید طوری برنامه ریزی کنیم که نسل جدید هم عاشقانه به ایران نگاه کند.
الان باید به دنبال این باشیم که جامعه جهانی مسلمان از خودش بپرسد که آیا وقت آن نرسیده است که یک رهبریت واحد داشته باشیم؟اگر به این سوال برسد، حتما جواب سوال خود را در ایران پیدا می کند. اگر ما روی این فکر کنیم که جامعه جهانی مسلمان می تواند این سوال را مطرح کند، آن وقت در داخل نیز بعضی اختلافات را کنار میگذاریم. اگر در داخل ایران این را بتوانند بفهمند آن وقت فقط کلیت ایران و رهبری نظام و جهان اسلام را میبینند و آن وقت سعی میکنند به خاطر عزت اسلام و اهل بیت حرف های خود را سنجیده و موضع گیری خود را بهتر آشکار کنند. الان علمای جهان به آرامی در حال رسیدن به این نتیجه هستند که جهان باید یک رهبر داشته باشد.یکی از تلاشهای بیسرانجامی که بعضی به ظاهر علمای اسلام در حال انجام آن هستند، این است که می خواهند توجه ها را از ایران به سمتی دیگر سوق دهند و مسأله شیعه و سنی را مطرح می کنند. دعا کنیم افراد عقب افتادهتر متوجه شوند اگر در داخل ایران حرفی از اختلاف شیعه و سنی بزنند، دودشان در چشم شیعان در کشورهای دیگر می رود. چون بیشتر اقلیت هستند و علاوه بر آن اصلا برخورد بدی برای شیعه قابل تصور نیست چون معیار داردچون اسلام و شیعه قانون دارد.
تسنیم: سفر مقام معظم رهبری به پاکستان، هم که خود پاکستانیها معتقند دیگر در تاریخ پاکستان تکرار نشد؟ بعد از درگذشت امام و آن تاثیر عظیمی که روی ملتهای منطقه گذشات دستگاه دیپلماسی ایرانی چه قدر در معرفی چهره رهبر انقلاب کار کردند؟
امام تنها چهره شناخته شده در جهان اسلام نیستند بلکه کل جهان امام را به واسطه انقلاب اسلامی که در ایران به وجود آورد میشناسند. اما در مورد مقام معظم رهبری این قضیه خیلی پیچیده شد. دشمن تا حد توانش تلاش کرد که نام ایشان را بپوشاند. فقط در 3 الی 4 سال اخیر حوادثی مثل جریان سال 88 اتفاق افتاد که موجب شد نام مقام رهبری هم شناخته شود. وظیفه ما به عنوان نمایندگان نظام در خارج از کشور در مورد شناساندن مقام معظم رهبری به خوبی انجام نشد. یک علت عمده آن به این برمی گشت که رسانههای آنها سعی کردند در خبرها روی نام رهبری سرپوش بگذارند. هرجا هم توانستند سعی کردند حضور این نام را خفه کنند. اما آن چیزی که به ما مربوط میشد این بود که ما به عنوان نمایندگان سیاسی و فرهنگی کم کاری کرده ایم.
استقبالی که از رهبر انقلاب در دور دوم ریاست جمهوری و در سفر به پاکستان داشتند، واقعا در دنیا بی نظیر بود و نمونه آن پیدا نشد. این مربوط به سال 65 است و تا سال 90 27 سال از آن تاریخ می گذرد اما در خاطرات آن نسل در لاهور باقی مانده است. حوادث بسیاری به وقوع پیوست و نمایندگی های سیاسی بد سلیقه ای آمدند و رفتند. این موجب شد که نسل جدید شناخت زیادی از رهبری و جایگاه ایشان در نظام اسلامی نداشته باشد. البته این در بین علما و سران کشورها وجود ندارد و جایگاه رهبری را می شناسند. منظورم عامه مردم است و این هم تنها مربوط به پاکستان نیست و این غریبی در بین عامه مسلمانان وجود دارد. عامه مردم به سختی صحبت از مقام رهبری دارند و این نقصی است که ما هم به عنوان نماینده های نظام در آن دخیل هستیم.
انتهای پیام/