اهدای عضو تنها ۴۰۰ نفر از ۶ هزار مرگ مغزی در کشور
خبرگزاری تسنیم: هر ساله بر اثر سوانح مختلف ۳ تا ۶ هزار نفر در ایران مرگ مغزی میشوند، مرگی که پیامد آن چه بسا ناگوارتر از مرگ تمامی ارگانهای حیاتی بدن باشد. مرگی که خانواده متوفی را بر سر دو راهی قرارمیدهد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، مرگی که خانواده متوفی را بر سر دو راهی ادامه حیات نباتی عزیزشان به امید روزهای بهتر یا قطع دستگاههای کمک کننده و پایان بخشیدن به تکرار روزهای بیم و امید قرار میدهد. اما در این میان متخصصان پزشکی راه سومی را یافتهاند، راهی که میتواند به آنکه فرصت کنش ندارد، واکنش جاودانه بخشد، فرصتی که تنها با اهدا میسر می شود یعنی اهدای اعضای حیاتی بیماران مرگ مغزی.
دکترکتایون نجفیزاده، فوق تخصص بیماریهای ریوی و آی.سی.یو و رئیس واحد پیوند دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی یکی از افرادی است که نزدیک به یک دهه از عمر خود را وقف تحقق بخشیدن اهدای اعضای حیاتی بیماران مرگ مغزی برای نجات جان سایر همنوعانش که سالها در انتظار دریافت عضو اهدایی هستند کرده است. وی به پایگاه خبری خانه ملت میگوید: متاسفانه در سال گذشته که بالاترین آمار اهدای عضو در کشور را داشتیم، تنها شاهد اهدای عضو 400 نفر بیمار مرگ مغزی بودیم و از دیگر سو تأکید میکند: این توضیح را نباید فراموش کرد که اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی در ایران نوپا است، و ما به رشد آمار اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی بسیار امیدوار هستیم.
وی همچنین تشکیل ساختار مناسب برای پیوند اعضای بیماران مرگ مغزی و فرهنگ سازی را دو وجه اساسی در توسعه و نهادینه شدن اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی می داند. ادامه گفت و گو در پی میآید:
- آیا آماری از میزان اهدای عضو اعضای مرگ مغزی شده در ایران وجود دارد؟
بله طبق آمار وزارت بهداشت سالانه حدود 3 هزار تا 6 هزار نفر در ایران مرگ مغزی می شوند که از این تعداد متاسفانه در سال گذشته که بالاترین آمار اهدای عضو در کشور را داشتیم، تنها شاهد اهدای عضو 400 نفر بیمار مرگ مغزی بودیم.
- آمار جهانی در مورد میزان اهدای عضو بیماران مرگ مغزی، چقدر است؟
در سطح جهانی رقمی نزدیک به 50 درصد بیماران مرگ مغزی، اعضای بدنشان اهدا میشود. اما این توضیح را نباید فراموش کرد که اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی در ایران نوپا است، و ما به رشد آمار اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی بسیار امیدوار هستیم. همانطور که ما در ابتدای کار آمار نزدیک به 2/0 نفر در یک مییلیون جمعیت اهدای عضو را داشتیم که با تلاش های انجام گرفته و فرهنگ سازی در این حوزه آمار اهدای عضو به 7/5 نفر در یک میلیون نفررسید. البته این رقم نیز با معیارهای جهانی فاصله معنا داری دارد با این توضیح که آمار جهانی در مورد اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی 20 نفر در یک میلیون نفر است که میزان یاد شده در کشوری نظیر اسپانیا که بیشترین آمار اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی را داراست رقمی نزدیک به 3/34 نفر در یک میلیون است.
- بیشترین آمار در مورد پیوند کدامیک از اعضای حیاتی بدن است؟
ما خوشبختانه امروزه توانایی پیوند اعضا در بسیاری از اعضای بدن را دارا هستیم و سالانه 2000 تا 2300 پیوند کلیه داریم که از این تعداد تنها 33 درصد از بیماران مرگ مغزی تأمین می شود و مابقی مربوط به اهدای اعضای افراد زنده است. عضو دیگری که در حال حاضر پیوند آن به خوبی در حال انجام است، پیوند کبد است که در حال حاضر در واحدهایی نظیر تیم پیوند اعضای دانشگاه شیراز به بهترین شکل انجام میشودو آمار پیوند اعضای بیماران کبدی به 300 مورد در سال رسیده است.همچنین هم اکنون در کشور پیوند قلب، پانکراس و لوزالمعده که در بسیاری از کشورها امری تحقق یافته نیست در حال انجام و توسعه است.
- شما در مدتی که مسئولیت واحد فراهم آوری اعضای دانشگاه شهید بهشتی را داشتهاید، به چه برآیندی از نگاه مردمی نسبت به پیوند اعضا رسیدهاید؟
مردمان ما مردمی فوق العاده هستند، مردمی که فرهنگشان فرهنگ ایثار است و احتیاجی نیست کسی به آنها حرف خاصی را دیکته کند. مردم در مورد پیوند اعضای بیماران مرگ مغزی فقط کافی است که نسبت به موضوع مرگ مغزی و برگشت ناپذیری فرد مرگ مغزی شده در درصد بالایی از موارد،آگاهی لازم را بیابند و با تکیه بر چنین آگاهی بتوانند تصمیمگیری درست داشته باشند.
10 میلیون نفر در تهران تحت پوشش واحد پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
- میتوانید نمونهای ملموس برای این مورد بیان کنید؟
بله، ما در حال حاضر تنها در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی حدود 10 میلیون نفر در تهران تحت پوشش واحد پیوند داریم که این به معنا اعلام رضایت در میان خانوادههای بیماران مرگ مغزی که واحد فراهم آوری اعضای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مسئولیت گرفتن رضایت آنها را برعهده داشته، به 3/96 درصد رسیده است.
- 10 میلیون نفر در تهران؟ فکر میکنم رقم خوبی برای واحد فراهمآوری اعضای یک دانشگاه علوم پزشکی باشد، دست یابی به این میزان افراد تحت پوشش چگونه میسر شد؟
برای تحقق این تعداد عضو سعی کردیم برای ارتباط با خانوادهها و آگاه سازی آنها نسبت به فرایند اهدای عضو، نیروهای متخصص را به کار بگیریم و در این میان از تجربه کشورهای دارای تجربه موفق در این زمینه نظیر کشور اسپانیا بهره بردیم.
آنطور که من فهمیدم شما برای رسیدن به فرایند مطلوب در نهادینهکردن فرهنگ اهدای اعضای افراد مرگ مغزیروی روش کار تأکید ویژهای دارید. آیا چنین استنباطی درست است؟
بله، اطلاع رسانی به خانواده بیمار مرگ مغزی برای اهدای ارگانهای حیاتی وی، یک علم است و اینگونه نیست که هر فرد دارای روابط عمومی قوی بتواند از پس آن برآید،با افتخار میگویم ما در واحد پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی این علم را به خوبی کسب کرده و با انطباق آن با فرهنگ عمومی کشور، شروع به آگاهی بخشی با خانوادههای افراد مرگ مغزی شده کردیم، در نتیجه آمارمان از میزان رضایت خانواده های بیماران مرگ مغزی از 32 درصد به 4/99 دهم درصد رسید. این امر نشان دهنده آن است که اگر اطلاعات درستی در اختیار خانوادههای مرگ مغزی قرار گیرد، مردم به دستی از اهدای اعضای عزیزان مرگ مغزی شدهشان استقبال خواهند کرد.
- در راه اعتمادسازی عمومی برای اهدای اعضای افراد مرگ مغزی، چه موانعی وجود دارد؟
تحقق اعتماد سازی و فرهنگ سازی در اینباره در گرو دادن اطلاعات درست و پرهیز از ندادن دادههای غلط و جلوگیری از شکلدهی باورهای نادرست در اذهان عمومی است. متاسفانه در این عرصه دستگاههای فرهنگی نظیر صدا و سیما در مواردی اقدام به تهیه برنامههایی میکنند که باورهای غلط مردم در این باره را دامن میزند. به عنوان مثال چندی پیش در سیما، فیلمی تهیه و چهار بار باز پخش شد که در آن فرد دچار مرگ مغزی قرنیهاش اهدا میشود. اما پس از اهدا به صورت تصادفی دوباره زنده میشود که این امر در واقعیت یک در چند میلیون قابل تکرار است.
- به نظر شما چنین برنامهای ضد تبلیغ است یا بیان واقعیت؟
ضد تبلیغ، فکر نمیکنم در هیچ جای دنیا چنین ضد تبلیغی در مورد اهدای اعضا انجام شود. بنابراین ما معتقدیم اگر اطلاعات صحیح به مردم در مورد اهدای اعضای افراد مرگ مغزی شده داده شود، با توجه به فرهنگ غنی مردمان ایران زمین ما شاهد اتفاقات بسیار بسیار خوشایندتری در این زمینه خواهیم بود.
- در زمینه اهدای اعضا برخی، مواردی نظیر لازم بودن اذن خانواده برای اهدای عضو فرد مرگ مغزی شدهای که دارای کارت اهدای عضو است را یک مانع یا خلاء قانونی میدانند، آیا شما هم بر این باورید؟
اسم این را نمیتوانیم بگذاریم خلاء قانونی چراکه در سایر کشورها نظیر اسپانیا نیز اگر فرد کارت اهدای عضو را داشته باشد، باز نیز کسب اجازه از خانوادهاش نیز شرط است و اگر خانواده مخالف این موضوع باشد اهدای عضو منتفی میشود. این در حالی است که در کشور اسپانیا این قانون که تنها رضایت فرد شرط کافی برای اهدای عضو باشد در مجلس رای لازم را آورده بود اما به دلیل اینکه راضی نبودن خانواده میتواند پیامدهای منفی را برای جامعه به همراه آورد، این کشور رضایت خانواده را شرط لازم برای اهدای عضو دانست.
- در مورد مشکلات دیگر در این حوزه چه مواردی را میتوان نام برد؟
بهطور کلی در زمینه اهدای عضو گره کار وقتی باز میشود که جامعه به این برآیند و نتیجه برسد که اهدای عضو جزء امور مقدس محسوب شود. شاید بتوان نسبت به بالا بودن ارزش کار خانواده فرد مرگ مغزی شده تعبیری نزدیک به مادرانی داشت که فرزندان خود را به جبهههای حق علیه باطل میفرستادند. اهدای عضو عزیزان مرگ مغزی شده یک خانواده، یکی از بالاترین درجات مقام آسمانی انسان و نزدیکی وی به خداوند است.
- این امر بدین معناست که شما فرهنگ سازی در زمینه اهدای اعضای افراد مرگ مغزی شده را مهمترین اولویت در این عرصه میدانید؟
نه من معتقد هستم در ابتدا باید ساختار اهدای عضو کشور که بر مبنای درستی شکل نگرفته است، درست شود. برای روشن شدن این بحث شاید اشاره به این نکته خالی از لطف نباشد که در سال 81 وقتی که شبکه اعضای پیوندی راهاندازی شد و نظر هیات وزیران در این باره به همه دانشگاهیان ابلاغ شد بنا بر نظر هیأت دولت همه دانشگاههای علوم پزشکی کشور موظف شدند که واحد فراهمآوری اعضا تشکیل دهند اما این امر تا کنون به شکل کامل محقق نشده و ما هم اکنون شاهد هستیم که از مجموع دانشگاههای علوم پزشکی کشور، 16 دانشگاه دارای واحد فراهمآوری اعضای پیوندی هستند و سوال اینجاست که در اینباره چرا مصوبه هیات وزیران اجرایی نمیشود و مسئولیت نظارت بر حسن اجرای این قانون به عهده چه کسی است؟
- این حداقل واحدهای فراهم آوری اعضای شکل گرفته، آیا با تمام ظرفیت در این حوزه فعالیت میکنند؟ به نظر شما فعالیت 16 واحد نمیتواند پاسخگوی نیازهای موجود در زمینه پیوند اعضای بیماران مرگ مغزی باشد؟
مساله این است که خیلی از این واحدها فعالیت درستی ندارد.
- این نبود فعالیت درست، حاصل مواردی نظیر کمبود امکانات و موارد اینچنینی نیست؟
بله این امکان دارد. اما ما در واحد خودمان نشان دادیم با همه موانع موجود پتانسیل رسیدن به استاندارد بینالمللی را داریم به نحوی که توانستیم در جهان رتبه سوم در میان واحدهای فراهمآوری اعضا را به دست آوریم. بنابراین ما معتقدیم با توجه به پتانسیل موجود در کشورمان، سایر واحدها نیز توانایی تحقق چنین عملکرد مثبتی را دارند. به عنوان مثال شهرستانهایی مثل جهرم داریم که تنها دو هماهنگکننده پیوند اعضا وجود دارند اما این دو نفر خیلی خوب فعالیت میکنند و توانستهاند با پشتکار و بهرهگیری از روشهای علمی در این حوزه 9 درصد اهدای عضو در این شهرستان را به 80 درصد برسانند.
- پس نتیجه کم کاریها در واحدهای پیوند اعضای کنونی را در چه مواردی میتوان جست؟
مشکل ما در بحث نظارت است و در بحث پیوند اعضا واحدهایی که مسئولیت این مهم را بر عهده دارند نظارت دقیقی روی آنها انجام نمیپذیرد و اگر وظایف خود را به درستی انجام ندهند کسی از آنها بازخواست نخواهد کرد. در این میان سوالات مهمی مطرح میشود که آیا اساسا سیستم رسیدگی به اهدای عضو در بیماران مرگ مغزی باید دولتی باشد یا خیر. باید در پاسخ به ابهامات زیادی که در مورد اهدای اعضا وجود دارد گفت شیوه این امر اگر به شکلی که هماکنون در حال پیگیری است، دنبال شود، مشکلات حل نخواهد شد چراکه سیستمی که الان وجود دارد بسیار ضعیف است و جوابگوی حجم مطالبات مردمی نیست. بنابراین حتما لازم است که در ابتدا ساختار درست شود و نظارت دقیق روی این ساختار وجود داشته باشد.
- آیا دو بعد نظارت دقیق و تشکیل ساختار مناسب را میتوان در حوزه قوانین دنبال کرد؟
بله، شکلدهی به ساختار مناسب برای اهدای اعضای افراد مرگ مغزی، نیازمند قوانین مناسبتر است اما در اینباره تنها تصویب قوانین بدون توجه به ضمانت اجرایی آن،اثر بخشی چندانی نخواهد داشت. بلکه قوانین باید ضمانت اجرایی مناسب داشته باشد. تصویب قوانین متقن برای تشکیل ساختار مناسب آنقدر مهم است که شاید فرهنگسازی در مقابل آن 25 درصد قضیه را دربرمیگیرد.
- برای فرهنگسازی چه شاخصههایی باید مدنظر قرار گیرد؟
برای فرهنگسازی لازم است که همه ارگانها دست به دست یکدیگر بدهند و این مهم را تحقق بخشند چراکه وظیفه افرادی نظیر ما بیشتر در حوزه فراهم آوردن اسباب و لوازم پزشکی و دیدگاه علمی به این قضیه است،ما توان این را داریم که بتوانیم به خانواده فرد مرگ مغزی شده اطلاعات صحیح در مورد مراحل پیوند اعضا را بدهیم و امورات پزشکی نظیر نگهداری اعضای فرد مرگ مغزی شده به نحوی که اعضای آن از بین نرود (دو هفته برای نگهداری مرگ مغزی) و پیوند را به درستی انجام دهیم که فرد پذیرنده نیز بتواندن از عضو پیوند بهره درست را ببرد.
اما در مقابل بخش فرهنگی کشور نیز باید به کمک جامعه پزشکی بیاید و در جاافتادن فرهنگ اهدای عضو به خانواده کمک کند، یکی از مسائل مهم در جا افتادن فرهنگ اهدای عضو این است که خانواده فرد در هنگام مواجهه با درخواست اهدای عضو دارای پیش زمینه ذهنی باشد چرا که در نتیجه چنین ذهنیتی در هنگام مصیبت وارده، بازخورد منفی نسبت به این موضوع نخواهد داشت.
به بیان دیگر در نبود فرهنگسازی مناسب برای اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی، هماهنگکنندگان لازم نیست در هنگامی که خانواده متوفی با داغ عزیزشان روبرو میشوند بخواهند به بیان توضیحات در این باره بپردازند چراکه بدیهی است که تصمیمگیری در لحظه سختی نظیر از دست دادن عزیزان برای فرد بسیار سخت خواهد بود.
- تعامل رسانهها با شما در این فرهنگسازی چگونه است؟
همکاری رسانهها، خوب است به عنوان مثال به ما میگویند که شبکه 3 از همه برای تبلیغات پول میخواهد، اما از شما چنین طلبی نمیکند، چگونه توانستهاید مسئولان این شبکه را مجاب کنید که با هزینه خودشان تاکنون 3 مستند برای اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی بسازند، و ما در پاسخ میگوییم چنین دیدگاهی حاکی از نوع بینش صحیح در مدیران این شبکه است که این نوع دیدگاه را میتوان به مطبوعات و جراید نیز به همین شکل تعمیم داد.
- و سخن آخر؟
ما هر ساله همایش بزرگی برای بزرگداشت پیوند اعضا، یعنی جشن نفس را داریم که معمولا مصادف با تولد حضرت فاطمه زهرا (س) برگزار میشود البته امسال به خاطر تقارن آن با ایام انتخابات به 24 و 25 موکول شد. در این مراسم همه خانوادههای اهدا کننده عضو و خانوادههای اعضای پیوندی و تعدادی از بیماران نیازمند پیوند اعضا حضور پیدا میکنند، ما برای این جشن، یک جشنواره نیز داریم که از چند ماه قبل آغاز به کار میکند و مردم در همین باره میتوانند آثارشان را در زمینه نقاشی، هنرهای تجسمی، عکس و نظایر آن ارسال کنند که امسال نیز امیدواریم این همایش با همیاری مردم عزیز کشورمان به نحو شایسته برگزار شود.
انتهای پیام /