در این قسمت عباس سلیمینمین بهعنوان منتقد هاشمی رفسنجانی و محمدجواد حقشناس بهعنوان موافق هاشمی رفسنجانی درباره مسائل مختلفی ازجمله قضیه بمبگذاری مهدی هاشمی در عربستان، قضیه مکفارلین، اعتدال مدّنظر هاشمی رفسنجانی و اعتدال مدّنظر اصولگرایان، حمایت هاشمی رفسنجانی از میرحسین موسوی و سپس تخریب میرحسین موسوی از سوی هاشمی رفسنجانی، دلایل حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات و ... به مناظره با یکدیگر پرداختند.
متن زیر مشروح قسمت دوم مناظره سلیمینمین و حقشناس است:
تسنیم: در قسمت قبلی صحبتهای آقای سلیمینمین حول این محور بود که آقای هاشمی با گذشته تغییری نداشتند و دراینباره مصادیقی را بیان کردند. آقای دکتر حقشناس! در ادامه سؤال قبلی، آیا شما این موضوع که آقای هاشمی رفسنجانی دنبال انتقامگیری از جریان اصلاحات است را قبول دارید؟ با توجه به اینکه آقای زیباکلام گفته بودند سخن یکی از بزرگان اصلاحطلب است که هاشمی برای اصلاحطلبان یک پل بود که در نهایت اصلاحطلبان این پل را خراب کردند. همچنین با توجه به صحبتهای آقای سلیمینمین، هاشمی مدام تغییر میکند و گاهی با جریان اصلاحات است و گاهی با جریان دیگر. نظر شما در این مورد چیست؟
حقشناس: من آقای هاشمی را سیاستباز معرفی نکردم بلکه با تعریفی که ارائه دادم و رابطه سیاست با قدرت را مشخص کردم و برای اینکه ایشان بتواند این حوزه را در اختیار بگیرد، یکی از قویترین و تواناترین افراد در عرصه سیاست در جمهوری اسلامی بوده است و در تاریخ معاصر ایران این نام ازاینجهت نامی پایدار خواهد بود و کمتر رقیبی خواهد داشت.
اگر بخواهیم ویژگی دیگری برای آقای هاشمی در نظر بگیریم این است که در مسیر اعتدال حرکت میکند و آقای هاشمی نماد اعتدال در کشور به حساب میآیند، غیر از اوایل انقلاب که ایشان مظهر تندروی است. آقای هاشمی در اوایل انقلاب بهخصوص در برخورد با گروهی که بعدها با عنوان پیرو خط امام مطرح شدند، تندرویهایی را انجام دادهاند، البته شاید مجموعه مسئولان نظام در آن فضای انقلابی در آن مسیر حرکت کردند اما بعد از این دوره ایشان سعی کردهاند همچنان در جبهه میانه حرکت کنند و ما میبینیم که گاهی در حوزه چپ و گاهی هم در حوزه راست قرار میگیرند.
در مورد همین حزب جمهوری گاهی بهسمت چپ این حزب تمایل پیدا میکنند و در زمانی که آقای هاشمی رئیس مجلس هستند و مجلس با نخستوزیری آقای ولایتی که از طرف رئیس جمهور منتخب معرفی شده است، مقابله میکند و نهایتاً آقای میرحسین موسوی انتخاب میشود که مورد علاقه مجلس است؛ باز نشان از ایستادگی آقای هاشمی مقابل جریان راست حزب در این مقطع است اما در ادامه...
سلیمینمین: ببخشید من میتوانم یک پرانتز باز کنم؟
حقشناس: بفرمایید.
سلیمینمین: میخواهید بگویید که آقای میرحسین موسوی در آن برهه بهترین گزینه برای آقای هاشمی است، درسته؟ اما چرا زمانی که آقای هاشمی رئیس جمهور میشود، بیشترین حملات را به همین میرحسین موسوی میکند؟
حقشناس: داشتم به همین میرسیدم. گفتم در مرحله بعد که آقای هاشمی رئیس جمهور میشود، از جریان چپی که بهنوعی در حال تقابل است، فاصله میگیرد و در سمت مقابل قرار گرفته با جریان راست بیشتر همراهی میکند.
سلیمینمین: خوب کجای این آدم مبنای تفکری دارد؟
حقشناس: در واقع نشان از مشی تعادلی آقای هاشمی است که میخواهد جریان راست و چپ را بهنوعی کنترل کند.
سلیمی نمین: این دو پدیده است. شما میخواهید بگویید فلان پدیده در سال 57 خوب بوده و در سال بعد بد بوده است؟ اگر یک سیاستمداری مبنای فکری داشته باشد...
حقشناس: مبنای فکری را هم عرض میکنم. در آن سالها جریان چپ مورد تأیید حضرت امام است و آقای هاشمی طرف جریان چپ است و در بعد از فوت امام خمینی(ره) شورای نگهبان و جریان راست بیشتر مورد نظر رهبری است و ما میبینیم که آقای هاشمی در این چهارچوب هماهنگتر از قبل عمل میکند. همسویی آقای هاشمی در دهه اول انقلاب با امام خمینی(ره) و همسویی آقای هاشمی در دهه دوم با آیتالله خامنهای مشهود است که آقای هاشمی قصد دارد که با شخص اول مملکت همسو باشد.
سلیمی نمین: اصلاً همسو نیست...
حقشناس: این همسویی اتفاق افتاد...
سلیمینمین: نه! بهعنوان مثال در مورد آقای معین...
حقشناس: دقیقاً این اتفاق افتاد...
سلیمینمین: آقای معین بهعنوان وزیر آموزش عالی ملاقاتی داشتند...
حقشناس: عرض من تمام شود، چشم ... در دور دوم شاهد هستیم که نظر رهبری و مجلس چهارم حذف نیروهای چپ از داخل کابینه اول آقای هاشمی است که ایشان تمکین میکنند و عبدالله نوری، محمد خاتمی و معین را از کابینه خارج کرده در جایگزین آنها آقایان بشارتی و میرسلیم و هاشم گلپایگانی را قرار میدهند. این جایگزینی از طرفی تحمیلی است که مجلس انجام میدهد و از طرفی دیگر نگاهی است که نظر رهبری در این مسیر است. آقای هاشمی اصلاً در این بخش تعلل نمیکند.
در سیاستهای اقتصادی نیز با وجود اینکه آقای هاشمی در دور اول سیاست تعدیل را بهکار میبرد، در دور دوم بهدلیل مخالفت رهبری تیم اقتصادی تعدیل عوض شده و آقای زنجانی از سازمان و بودجه میرود و بهجای او آقای میرزاده میآید که بهنوعی رهبر روی ایشان نظر مثبت دارد ویا آقای نوربخش از وزارت اقتصاد رفته بهجای او آقای محمدخان میآید و در ادامه ماجرا با ادامه فعالیت کارگزاران این تعادل بهنوعی ایجاد میشود.
بعد از لطمه خوردن آقای هاشمی از سال 76 به بعد از سمت اصلاحطلبان ایشان بهعنوان یک سیاستمدار به بازسازی خود اقدام میکند که این بازسازی با شرکت در انتخابات خبرگان است که نماینده اول تهران میشود.
در مورد نقدپذیری که آقای سلیمینمین راجع به آن صحبت میکند، اگر ما قبول کنیم که جامعه بزرگترین منتقد دولتمردان است و طبق فلسفه دموکراسی و انتخابات، سیاستمداران خود را در معرض نقد لخت مردم کوچه و بازار و نخبگان و روزنامهها و رسانهها قرار میدهند و حتی اگر فضا هم بسته باشد، در فصل انتخابات فضای انتقاد باز شده افراد خود را زیر شلاق نقد قرار میدهند که اگر از انتخابات بیرون بیایند، نشان میدهد که فرد خود را در عرصه نقد قرار داده است.
هاشمی در مجلس اول دوم و سوم خود را در معرض نقد قرار داده است و بعد هم مجلس ششم. آقای هاشمی در کل 4 دوره خود را در معرض نقد در انتخابات مجلس قرار داده است. در عرصه ریاست جمهوری نیز با انتخابات 92 در 4 دوره و در عرصه خبرگان هم سه دوره خود را مورد نقد قرار داده است. ظرفیت کمی نیست که هاشمی رفسنجانی کنار بخشدار خود در انتخابات 84 به رقابت میپردازد و این ظرفیت کمی نیست که نقد رقیب که چه عرض کنم توهین رقیب را بشنود ولی بگذارد که مردم نظر خود را اعلام کنند.
***حقشناس: هاشمی بهتر بود بهعنوان بازیگر اصلی نباشد***
ما به هاشمی دهه 60 و هفتاد نقدهایی داریم و علاقهمند بودیم که در این انتخابات از کاندیدای حداکثری اصلاحات یعنی آقای خاتمی استفاده کنیم اما بهدلایل عدیدهای این فراهم نمیشود که اصلاحطلبان نماینده خود را معرفی کنند، این دو نکته را بگذارید کنار و همانطور که بارها عرض کردم، آقای هاشمی بهتر بود که نه بهعنوان یک بازیگر اصلی بلکه بهعنوان یک بازیگردان نقش خود را ایفا کند، زیرا با حضور خود محدودیتهایی را بهدنبال دارد ولی در بخش بازیگردانی دارای محدودیتهای کمتری است.
***حقشناس: دغدغه هاشمی برای حضور در انتخابات جاهطلبانه نیست***
بهاعتقاد بنده آقای هاشمی در این سن و با تجربه دو دوره ریاست جمهوری و جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام که سران سه قوه در آن حضور دارند، دیگر آن انگیزه لازم را برای شرکت در انتخابات ندارند و بهنظر میرسد که دغدغه ایشان بیشتر از به دست آوردن صندلی ریاست جمهوری است.
دغدغه اصلی هاشمی رفسنجانی در راستای امنیت ملی و منافع ملی است تا از این طریق بتواند در کشوری که حدود 30 سال برای استقرار و تحکیم آن در جاهای مختلف نقش ایفا کرده است، با کمکها و حمایتهایی که میتواند جذب کند و کنار رهبری مباحثی را دنبال کند، به این کشور کمک کند تا از این آسیبی که در این هشت سال دیده است، دور شده مسیر درست را طی کند.. من دغدغههای امروز هاشمی را دور از دغدغههای جاهطلبانه میدانم، زیرا از ایشان گذشته است و اعتقاد دارم که ایشان با دغدغههای بزرگتری وارد عرصه انتخابات شده است.
***سلیمینمین: نفس حضور در انتخابات با انگیزه قدرتطلبی است***
سلیمینمین: ببینید نفس حضور در انتخابات بهمعنی انتقادپذیری نیست بلکه پذیرش نتیجه انتخابات بهمعنای نقدپذیری است. نمیدانم آقای حقشناس با عرض بنده موافق است یا نه؟ نفس حضور در انتخابات میتواند انگیزه قدرتطلبی داشته باشد.
حقشناس: من میخواهم عرض کنم که شرط لازم این حضور نقدپذیری است. نتیجه آن مربوط به قدرت است و این را عرض کردم که یک سیاستمدار باید بتواند در قدرت حضور داشته باشد تا بتواند اهداف خود را پیاده کند.
سلیمینمین: اگر شما بتوانید با فکر به جامعه کمک کنید، خوب واضح است که این قدرت بسیار بیشتری نسبت به آن دارد، یعنی اگر یک سیاستمدار به جامعه فکر بدهد، خیلی قدرت بیشتری دارد از اینکه در رأس هرم اجرایی باشد. چرا شما قدرت را فقط در مسیر اجرایی میبینید؟ چرا قدرت را فقط با پول معادل میدانید؟
حقشناس: نه چهکسی گفته؟ چه ربطی به پول دارد؟ (با خنده)
سلیمینمین: کسی که توزیعکننده پول امور جاری جامعه را در اختیار داشته باشد...
حقشناس: نه اصلاً بحث پول نیست، مهم رأی مردم است. من قدرت را آنجایی میدانم که مردم بیایند بین چهار تا آدم به یکی رأی بدهند و بگویند که این آدم برای این کار صالح است. رأی مردم برای من مهم است و برای من مشروعیت ایجاد میکند.
سلیمینمین: در مورد آقای هاشمی چنین چیزی صادق نیست...
حقشناس: ما این قضاوت را بهعهده خوانندگان میگذاریم.
سلیمینمین: اگر میخواهید ببینید که هاشمی رفسنجانی نقدپذیر هستند ویا نه، دیدیم که خود را در سال 84 در معرض نقد جامعه قرار دادند. جامعه ایشان را نقد کردند، آیا ایشان نتیجه نقد را پذیرفتند؟
حقشناس: آقای هاشمی نشان داد که در مرحله اول بیشترین رأی را در مقابل سایر نامزدها داشته و در مرحله دوم نیز ایشان اعتقاد داشتند کسانی که برگزار کننده انتخابات هستند ویا وارد صحنه انتخابات شدهاند، مسیر درستی را نرفتهاند. نقد هاشمی رفسنجانی به برگزاری انتخابات بود که محل بحث است. من قبول دارم که ایشان به نتیجه انتخابات 84 تأمل دارد و نپذیرفته است. از باب نحوه حضور جریاناتی که به انتخابات ورود پیدا کردند و این جریانات را صالح نمیدانستند و به آنها نقد دارند و در این مورد با شما همراه هستم.
سلیمینمین: آقای هاشمی نتیجه نقد مردم را نپذیرفتند، درست است؟
حقشناس:نمیگویم پذیرفتند ویا نپذیرفتند...
سلیمینمین: مردم در نهایت به هاشمی رفسنجانی رأی ندادند و آقای هاشمی نتیجه این نقد را نپذیرفت.
حقشناس: آقای هاشمی میگویند که مردم به من رأی دادند و کانالهایی وارد انتخابات شدند که...
سلیمینمین: چهکسی؟ چه کانالهایی وارد انتخابات شدند؟
حقشناس: ایشان اعتقاد داشتند که کانالهایی وارد انتخابات شدند که روی این کانالها بحث است.
سلیمینمین: آقای خاتمی مصاحبه کردند که آن انتخابات بهصورت سالم برگزار شد و مجری آن هم آقای خاتمی بود و آقای موسویلاری گفتند که انتخابات سالم برگزار شد ولی آقای هاشمی نتیجه نقد را نپذیرفت و اعلام کردند که من به خدا واگذار کردم و اصلاً نتیجه انتخابات را نپذیرفتند. آقای هاشمی در انتخابات 84 نقدپذیر نبودند.
*** حقشناس: هاشمی نتیجه انتخابات 84 را نپذیرفت***
حقشناس: بله نتیجه انتخابات را نپذیرفتند.
سلیمینمین: در انتخابات 88 چطور؟ آیا آقای هاشمی را نقدپذیر میدانیم؟ احمدینژاد در آن مناظره یک تعریضی به فرزندان ایشان کردند. هر سیاستمداری میداند که دامن زدن به این موضوع در زمان انتخابات بهنفع جامعه نیست و آقای هاشمی نتوانست کوچکترین نقد را در مورد فرزندان خود تحمل کند و حتی حاضر نشد ما یک التهاب انتخاباتی را رد کنیم. دو روز بعد نامهای را نوشتند که التهابی را به جامعه تزریق کرد. این نشان از نقدپذیری آقای هاشمی است؟
حقشناس: ولی رهبری آن حرکت احمدینژاد را محکوم کرد.
***سلیمینمین: برخی عملکرد فرزندان آقای هاشمی فراقانونی است***
سلیمینمین: من هم محکوم میکنم اما آقای هاشمی در آن نامه عمل احمدینژاد را محکوم نکرده است بلکه وی اتفاق آتش و خون در جامعه را پیشبینی میکند. دقت کردید؟ فرض کنید بهناحق که بهناحق هم نیست و بعضی از عملکردهای فرزندان آقای هاشمی فراقانونی است.
حقشناس: این حرفها الآن محل قضاوت نیست و این حرفها را بگذارید در جایی دیگر و اگر ما حرف رهبری را ملاک قرار دهیم، ایشان هم اقدام احمدینژاد را درست ندانست.
سلیمینمین: من هم همین را میخواهم بگویم که تحمل نقد چیست؟ مگر همه نقدها همیشه درست است؟
***حقشناس: احمدینژاد انبار دینامیت را منفجر کرد***
حقشناس: من شما را بهعنوان یک فرد منصف میشناسم. ببینید زمانی که اینجا انبار دینامیت است و یک چاشنی روشن میشود، ما نمیتوانیم بگوییم چرا انبار مفجر شد. مقصر چاشنی است، زیرا ماهیت دینامیت انفجار است.
آقای هاشمی بهعنوان یک ناظر که میبیند جامعه انتخاباتی مانند یک انبار دینامیت است، آن حرکت احمدینژاد که در مناظره اتفاق افتاد و مانند چاشنی عمل کرد را مورد نقد قرار داده میگوید نباید این اتفاق بیفتد و کسی که میخواهد در جایگاه ریاست جمهوری قرار بگیرد، نباید این کارها را انجام دهد. ناطق نوری که در این صحنهها حضوری ندارد. چرا شخصی که میخواهد در جایگاه ریاست جمهوری قرار گیرد، باید در مورد ناطق نوری چنین مواضعی را بگیرد؟ آقای هاشمی و ناطق کجای این ماجرا بودند؟ آقای احمدینژاد این چاشنی را روشن کرد.
سلیمینمین: خیر! آقای هاشمی چاشنی را منفجر کرد و تعابیر خون و آتشهای خیابانی را مطرح میکند. قطعاً در انتخابات یکسری کارهای درست و یکسری کارهای غلط اتفاق میافتد.
حقشناس: قطعاً شما برای عملکرد منفی احمدینژاد در این بخش وزنی قایل نیستید که چرا کسی که در جایگاه رییس جمهور نشسته است، چنین اشتباهی را میکند.
***سلیمینمین: نامه سال 88 هاشمی نشان داد وی تحمل نقد را ندارد***
سلیمینمین: من اعتقاد دارم که احمدینژاد در وارد کردن فرزندان آقای ناطق و هاشمی قطعاً اشتباه کرده است، اما از منظر ظرفیت نقدپذیری آقای هاشمی به این قضیه نگاه میکنیم. اگر ایشان ظرفیت نقدپذیری داشت، میتوانست دو روز بعد از این قضیه صحبت کند ولی هیچ التهابی را به جامعه تزریق نکند.
حقشناس: آیا آقای هاشمی اجازه داشتند که بیایند و از حق خود دفاع کنند؟
سلیمینمین: بله! یقیناً این حق را داشتند.
حقشناس: ایشان دقیقاً همان زمانی را که در مناظره تلویزیونی به ایشان پرداخته شده است، طلب میکند و حتی آقای ناطق نیز این گلهمندی را دارد. ما در زمان امام که در مجلس نام شخصی برده میشود و به وی توهین میشود و چنین قضیهای را داشتیم، امام نامه زد که این حق آن فرد است که بیایید و از خود دفاع کند.
سلیمینمین: بله این در شرایط عادی است و نه در شرایط ملتهب انتخابات.
حقشناس: ما جمهوری اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی که میخواهد اخلاق را رعایت کند و به افراد توهین نشود و افراد به حقوق خود برسند، در یک تلویزیون که در بالاترین پیک مناظره پنجاه میلیون بیننده دارد، شما بیایید اعلام کنید که رییس مجمع تشخیص فعلی و رییس جمهور سابق ما مثلاً با خاندان سعودی دستش در یک کاسه است.
سلیمینمین: چهکسی این حرف را زده است؟
حقشناس: احمدینژاد گفت...
سلیمینمین: نه از عربستان سعودی نام نبرد.
حقشناس: شما یک بار دیگر مراجعه کنید، احمدینژاد گفت که برای اینکه ما موفق نشویم، مسئولین وقت ارتباطهایی را با سعودیها گرفتند.
سلیمینمین: بهطور مشخص در بخشی از مناظره در مورد فرزندان آقای هاشمی صحبت کرد و اسمی از شخص آقای هاشمی نیاورد.
حقشناس: شما لطف کنید مراجعه کنید.
سلیمینمین: اسم که از کسی نمیآورد؟
حقشناس: اسم نمیآورد ولی میگوید مسئولین وقت با عربستان هماهنگ کرده بودند.
سلیمینمین: فقط در بخشی از سخنان خود از فرزندان هاشمی و ناطق نام میبرد اما در این زمینه از کسی اسم نبردند...
حقشناس: اسم نبردند، یعنی چه؟ نیاز به اسم بردن نیست و ایشان در این برنامه آدرس میدهد.
سلیمینمین: ببینید ما داریم بحث نقدپذیری را انجام میدهیم. نقدپذیری یعنی اینکه ما باید قدرت تحمل انتقاد را داشته باشیم ولو اینکه غلط باشد و برای تحمل این انتقاد غلط کشور را به آتش نکشیم.
حقشناس: درست است.
***سلیمینمین: نامه سال 88 هاشمی یعنی به آتش کشیدن کشور***
سلیمینمین: این شاخصه انتقادپذیری است. به من یک نقدی شود و من ساختمان را به آتش بکشم و بگویم که من آدم انتقادپذیری هستم؟! آن نامه یعنی به آتش کشیدن کشور و علامت دادن به دشمن که آقا به خیابانها بیایید و به آتش بکشید.
حقشناس: نه من این نامه را علامت دادن نمیدانم.
سلیمینمین: دوباره مطالعه بفرمایید.
حقشناس: من آن نامه را خواندهام و چنین که شما میفرمایید، نیست.
سلیمینمین: پیشبینی آتش و خون کردن یعنی علامت دادن به بدخواهان که بریزند در خیابانها و این نشانه نقدپذیری نیست. نکته بعدی این است که اگر آقای هاشمی میرحسین را فرد خوب و موفق میدانست نباید دو روایت از آقای هاشمی داشته باشیم. بهقول شما گفتید در زمان امام، امام خمینی(ره) یک جریان را مورد حمایت قرار دادند و یک تفکر را بهتر از تفکر دیگر دانستند.
*** سلیمینمین: هاشمی از دولت موسوی حمایت کرد اما بعداً آن را فاجعهبارترین دولت دانست***
آقای هاشمی سبب شد که نامههایی به امام نوشته شود که دولت آقای میرحسین دولت خوبی است و به جنگ کمک میکند اما اگر یک سیاستمدار مبنای فکری داشته باشد نمیتواند بلافاصله بعد از اتمام دولت میرحسین بگوید که فاجعهبارترین دولت، دولت میرحسین بود و در نماز جمعه اعلام کند که میرحسین کشور را به تعطیلی کشاند. این رفتار بهمنزله بازی با سیاست است و نه سیاستمداری.
اگر سیاستمدار از میرحسین موسوی دفاع کرد، به پای این دفاع میایستد و میگوید که میرحسین بر این مبنا و معیارها درست عمل کرد. چرا ایشان در زمان امام نامه مینویسد که میرحسین بهترین دولت است و غیر از ایشان نمیتوانیم دولت دیگری داشته باشیم و درست زمانی که قدرت را در دست میگیرد، با تغییری فاحش آن رفتارها را نسبت به میرحسین از خود نشان میدهد.
*** سلیمینمین: هاشمی مخالفانش را به زندان انداخت***
شما فرمودید که آقای هاشمی بر اساس نظر رهبری بعضی از وزرا را کنار گذاشتند. من میخواهم عرض کنم که نگاه کنید رهبری با مسئولین آموزش عالی دیدار میکنند و رهبری بسیار از کار آنها دفاع میکنند و میگویند که شما در وزارتخانه موفق بودهاید ولی بلافاصله آقای هاشمی آن وزیر را عوض میکنند. آیا این توجه به نظر رهبری است؟ خیر. درگیری جریان چپ در آن زمان با آقای هاشمی و تلاش ایشان برای اینکه با بعضی از این جریان برخورد کند و بعضی دیگر را حذف کند و بعضی دیگر را به زندان بیندازد، یک مقولهای است و من میخواهم بگویم که این رفتارها یا بر مبنای فکری ویا بر مبنای قدرت است. امروز این فرد مخالف من است و باید حذف شود و فردا این شخص مؤتلف من است و قدرت من را زیاد میکند پس باید حفظ شود، بنده این روش را سیاستمدارانه نمیدانم.
حقشناس: ائتلاف باید بر مبنای فکر شکل گیرد. قبول دارید؟
سلیمینمین: نه گاهی وقتها ائتلاف بر مبنای قدرت است.
حقشناس: در حقیقت قدرت هم بهدنبال تحقق فکر است، وگرنه قدرت به چهدردی میخورد؟
سلیمینمین: اگر فکر باشد و اگر میرحسین در یک مقطعی بگوییم خوب عمل کرده، باید در تمام دورههای بعد نیز از آن مقطع با موفقیت نام ببریم.
***حقشناس: برای پیاده کردن یک تفکر باید به قدرت رسید***
حقشناس: من به قدرت میرسم تا بتوانم یک تفکری را پیاده کنم ویا یک تفکر را از صحنه قدرت دور کنم. قدرت خود، فینفسه هدف نیست.
سلیمینمین: اگر با دیدِ واقعنگر یا خردگرا به صحنه امروز نگاه کنیم، آیا آقای هاشمی بر مبنای تفکر عمل کرده است؟ خود شما فرمودید که آقای هاشمی نگاه میکند که کدام گروه در صحنه قدرت بیشتری دارد (با خنده) و بعد با این گروه همکاری میکند. این شخص مبنای فکر ندارد. خودِ شما فرمودید، زیرا در زمان امام خمینی(ره) یک گروه مورد حمایت امام بود، پس آقای هاشمی خود را به آن سمت متمایل میکرد. پس مبنای فکری آقای هاشمی در مورد اقتصاد، سیاست و بینالملل در زمان امام چیست؟ آیا تفکر مهدی هاشمی را دارد که با خود به عربستان مواد منفجره برد؟
***سلیمینمین: رفسنجانی از سیدمهدی هاشمی دفاع میکرد/ حقشناس: دفاع نکرد***
حقشناس: نه، یقیناً این تفکر را ندارد.
سلیمینمین: پس چرا از مهدی هاشمی دفاع میکند؟
حقشناس: آقای هاشمی از مهدی هاشمی دفاع نکرد...
***سلیمینمین: هاشمی پیشنهاد داد سیدمهدی هاشمی آدمکش را سفیر کنند***
سلیمینمین: خیر! آقای هاشمی دفاع کرد تا جایی که میگوید مهدی را بهعنوان سفیر بفرستید. نمیگوید کسی را که آدمکش است باید محاکمه کنیم.
***حقشناس: آقای هاشمی درباره پرونده مهدی هاشمی مصلحتسنجی کرد***
حقشناس: اگر منصفانه نگاه کنیم، در همان مقطع نیز ایشان مصلحتسنجی میکند. طبق مشی گذشته خود که اعتدال است، سعی میکند که کشور را از بحران عبور دهد، زیرا کشور در حال جنگ است و یک بخش از نیازهای جنگ را در رابطه...
سلیمینمین: مهدی هاشمی که با خود به عربستان بمب میبرد، جنگافروزی میکند.
حقشناس: نه، نه، این نبود. داستان مکفارلین اصلاً ربطی به جنگ ندارد و داستان مهدی هاشمی هم اصلاً ربطی به جنگافروزی ندارد.
سلیمینمین: من مجبورم از واژه عوامفریبی استفاده کنم. شما میخواهید وانمود کنید که شخصی میخواهد بیاید که فرشته صلح است. این نیست. چرا آقای هاشمی از مهدی هاشمی که برای کشور ما و منطقه التهابآفرینی کرد، دفاع میکند؟
***حقشناس: هاشمی از مهدی هاشمی دفاع کرد چون او در قدرت بود و به آیتالله منتظری نزدیک بود***
حقشناس: من از شما انتظار ندارم که از واژه عوامفریبی استفاده کنید، زیرا خوانندگان ما از فرهیختگان هستند و شما اجازه ندارید از این واژه استفاده کنید و خوانندگان خود در مورد حرفهای ما قضاوت میکنند. در آن مقطع کشور با جنگ روبهرو است و مهدی هاشمی نیز در قدرت است، همچنین مهدی هاشمی از نزدیکان آقای منتظری بود و آقای منتظری نیز جانشین رهبر است و کشور نمیتواند چنین التهابی را تحمل کند.
داستانی بهنام مکفارلین بهوجود آمده است و من فکر میکنم در داستان مکفارلین که بخشی از نیازهای کشور در مورد تأمین نیاز رزمندگان، برای مقابله با عراق یکی از ضروریات است و این سلاحها هیچکجا غیر از کشور سازنده یعنی امریکا وجود ندارد و این سلاحها باید بههرصورت تأمین شود، زیرا جان مردم در خطر است و سربازان و بچههای مردم در حال جنگ هستند و وسیله ندارند، در نتیجه واقعیات ایجاب میکند که فرمانده جنگ وظیفه دارد برای جلوگیری از بهخطر افتادن کشور و جلوگیری از مردم سربازان این وسایل را تهیه کند.
آمریکا حاضر است بهیکنحوی این سلاحها را در اختیار ما بگذارد و آقای مکفارلین یک واسطه است. طرف مقابل هم آمده است اینجا و میخواهد در بوق بکوبد و امتیاز خود را بگیرد و کشور را با بحران مواجه کند و بهتر است به او بگویند که شما بهتر است این فضای جنگ کشور را رعایت کنید و در کشور نمانید تا بحران ایجاد نشود و بهترین شکل برای حل ماجرا این بود که ماجرای مهدی هاشمی را حل و فصل میکردند، نهاینکه در آن دوره با آن اقدامات که منجر به آن جراحی شد و کلی هم برای کشور بحران تولید کردند. من نمیخواهم وارد این ماجرا شوم و در فرصتی دیگر به آن میپردازیم.
***ماجرای مخالفت رفسنجانی با نظر امام درباره مهدی هاشمی***
سلیمینمین: رهبری کشور معتقد است که مهدی هاشمی با توجه به تخلفاتی که انجام داده است، باید محاکمه شود.
حقشناس: ببخشید قتلهایی که آقای مهدی هاشمی انجام داده، در چهزمانی بود؟ بسیاری از این قتلها در قبل از انقلاب بود.
سلیمینمین: بسیاری از این قتلها نیز بعد از انقلاب بوده است.
حقشناس: بعد از این مقطع مهدی هاشمی آمده و عضو شورای فرماندهی سپاه شده است.
سلیمینمین: بحرینیان را بعد از انقلاب بهقتل رساند.
حقشناس: بر فرض که قبل از انقلاب قتلهایی را انجام داده باشد و بعد از انقلاب عضو شورای فرماندهی سپاه شده است. این فرد در این سیستم بوده است و همه این موضوع را پذیرفتهاند. 6 سال از ماجرا گذشته است و در آن زمان کشور در حال جنگ است که مسئول آن نیز آقای هاشمی هستند و در آن مقطع مانند بسیاری از پروندههای دیگر نظام تشخیص میدهد بعضی از پروندهها را باز نکند و بعداً آن را مورد بررسی قرار دهد. بچههای مردم در جنگ حضور دارند و موشک نیز تهران و دزفول را میزند. مهمترین مسئله کشور چیست؟ مسئله مهدی هاشمی است یا اینکه شما بتوانید جواب صدام را بدهید؟
سلیمینمین: مسئله رهبری است. رهبری معتقد است که مهدی هاشمی بهدلیل قتلهای متعدد باید محاکمه شود و چرا آقای هاشمی بهدلیل موقعیت خود دنبال مماشات با رهبری در این موضوع است؟
حقشناس: بهنظر بنده اینجا زمان بحث این موارد نیست و هاشمی نیز در حال طی کردن مسیر اعتدال است و نقش خود را در مسیر گفتمان قدرت و سیاست ایفا میکند.
سلیمینمین: آقای حقشناس، شما بهعنوان یک شخص روشنفکر باید بدانید که اعتدال را قانون تعیین میکند و زعم ما تعیینکننده اعتدال نیست.
حقشناس: قانون مسیری است ضابطهمند و یک محدودهای دارد و این ضابطه قابل تغییر نیست اما یک سیاستمدار با توجه به شرایط کشور و فضای بینالمللی تصمیم میگیرد که این قانون را چگونه بهنحو احسن و با کمترین هزینه پیاده کند. این است که یک سیاستمدار را سیاستمدار میکند. سیاستمدار برجسته کسی است که بتواند با توجه به منافع ملی و با کمترین ضرر از این پیچ عبور و کشور را به یک نقطه پایدار هدایت کند. حالا شما میگویید که آقای هاشمی این ویژگی را ندارد، این را اجازه دهید مردم ما در 24 خرداد مشخص کنند که آیا آقای هاشمی را بهعنوان کسی که میتواند کشور را به این منطقه برساند قبول دارند ویا قبول ندارند.
سلیمینمین: این بحثها که اینجوری اصلاً درست نیست که ما بگوییم مردم ما مشخص میکنند یا نمیکنند، بلکه در مورد این صحبت میکنیم که اعتدال را قانون تعیین میکند.
حقشناس: قانون اصلاً در مورد اعتدال صحبت نمیکند. قانون یک هدف و قاعده را تعیین میکند و سیاستمدار است که تصمیم میگیرد با توجه به مُرّ قانون این مسیر را چگونه طی کند و تلاش میکند که قانون را به سرانجام برساند. این هنر سیاستمدار است که بتواند قانون را با بیشترین بهره و کمترین زیان اجرا کند.
سلیمینمین: من از شما سؤال میکنم که به قاتل پُست دادن بهمعنی اجرای قانون است؟ یا او را از خود راضی کردن است؟
حقشناس: این چه ربطی به موضوع ما دارد.
سلیمینمین: من میخواهم بگویم که اعتدال از این درمیآید که رهبری میخواهد...
حقشناس: من هم میخواهم بگویم که این هیچ ربطی به موضوع ما ندارد.
سلیمینمین: اعتدال یعنی اینکه رهبری میخواهد شخصی که آدمهای زیادی را به قتل رسانده است، محاکمه شود و در مقابل آقای هاشمی دنبال این است که این شخص را از قانون دور کند و به خارج از کشور بفرستد. نکته دیگر عدهای میگویند که اگر آقای هاشمی بیاید رابطه برقرار میکند و چنان میکند ولی من میخواهم بگویم زمانی که آقای هاشمی در قدرت بوده است، این مسایل برای وی مهم نبوده و بهخلاف منافع کشور دادوستدهای سیاسی خودش مهم بوده است. ایشان اعتدال را بر مبنای منافع خود و نه منافع جامعه که از طریق قانون تعیین میشود تعریف میکرد.
حقشناس: یک سیاستمدار وقتی که میخواهد عمل کند همواره در مقابل انتخاب خوب و بد قرار ندارد بلکه یک سیاستمدار بهخصوص در کشور ما تصمیمات خود را بین بد و بدتر میگیرد. شما باید بین گزینههایی که در اختیار دارید گزینهای را انتخاب کنید که زیان کمتری برای کشور داشته باشد. جناب سلیمینمین، ما همیشه در سر یک دوراهی که یک طرف خوب و طرف دیگر بد باشد، قرار نگرفتهایم بلکه ما در یک طرف در فضای جنگ قرار داریم و کشور و رزمندگان به سلاح و آرامش نیاز دارند و در طرف دیگر با شخصی مواجه هستید که در گذشته خطایی را انجام داده است و باید مجازات شود ولی فعلاً باید جلوی پرونده او را برای مصالح کشور بگیرید و بعد از گذشت از پیچ خطرناک یقه او را بگیرید. این اصلی است که در تمام دنیا وجود دارد و مسایل کلان کشور خرج مسایل خرد نمیشوند.
سلیمینمین: آقای عزیز، عرض من این است که این مصلحت را چهکسی باید تشخیص دهد؟ اگر قرار باشد این مصلحت را هرکسی در جایگاه خود تشخیص دهد که نمیشود؟
حقشناس: هرکسی؟! کسی که فرمانده جنگ است، جزو هرکسی حساب میشود؟
سلیمینمین: فرقی نمیکند. فرمانده جنگ هم نباید خود را مبنا قرار دهد بلکه باید قانون مبنا قرار گیرد. موضوعی است که هم قانون و هم رهبری تشخیص دادهاند.
حقشناس: آیا فضای جنگ یک فضای عادی در کشور است؟
سلیمینمین: آیا ما در موقع جنگ کسانی را که قاتل هستند باید در پستهای حکومتی قرار بدهیم؟
حقشناس: ما در قانون اصلی بهنام شوراها داریم که با توجه به شرایط جنگ بر این اصل صریح قانون توجه نمیشود، چرا؟ بهدلیل اینکه جنگ است و نمیشود. رسانهها باید آزاد باشند ولی بهدلیل اینکه جنگ است، به این اصل توجه نمیشود. در کشور باید اقلیتها بهزبان مادری صحبت کنند ولی بهدلیل جنگ نمیشود. همهجا گفته میشود که قانون مُرّ است و باید اجرا شود ولی خیلی از جاها نمیشود.
یک چیزی بهنام اصل داریم و یک چیزی بهنام اولویت داریم و یک چیزی بهنام ترجیح منافع ملی داریم. مگر میشود از این مسایل گذشت؟ فرض کنید شما الآن درآمدتان یک میلیون تومان است و با توجه به اولویتبندیهای خود میروید آینه ماشین را که خراب است میخرید ویا شکم زن و بچه خود را سیر میکنید؟ شما با خود میگویید فعلاً این شکست را تحمل میکنم ولی شکم زن و بچه خود را سیر میکنم.
سلیمینمین: این ترجیح را چهکسی مشخص میکند؟
حقشناس: در همین قاعده است. به همین دلیل شما به دادن کوپن به مردم اقدام میکنید.
***سلیمینمین: هاشمی بارها براساس منافع خود موجب مدیریت چندگانه شده است***
سلیمینمین: این میشود مدیریت چندگانه. وقتی امام خمینی(ره) بهعنوان رهبر جامعه از مهدی هاشمی اسم میبرد و میگوید باید محاکمه شود و شخص دیگری بر اساس تشخیص خود مخالفت میکند، میشود مدیریت چندگانه و موجب فراهم شدن بستر تخلفات میشود. آقای هاشمی بارها نشان داده که بر اساس منافع خود باعث مدیریت چندگانه در کشور میشود و طبق قانون در جایی که باید نظر رهبری را دنبال کند، خلاف آن عمل کرده است.
حقشناس: آقای هاشمی بهعنوان مدیر جنگ وظیفه دارد برای منافع ملی و دفاع از خون هزاران سرباز جنگ را اداره و دیدگاه خود را دنبال کند.
سلیمینمین: این چه ربطی به این مسئله دارد؟
***حقشناس: هاشمی باید تشخیص خود را اجرا میکرد/ سلیمینمین: باید به نظر امام عمل میکرد***
حقشناس: شما اداره جنگ را از این فرد میخواهید. در این چهارچوب با باز شدن این پرونده، جنگ را تحت تأثیر قرار میدهد و آقای هاشمی در این مورد تشخیص خود را اجرا کرده است.
سلیمینمین: ایشان نباید تصمیم خود را در این زمینه اجرا میکرد بلکه باید به امام خمینی(ره) میگفت.
حقشناس: به امام هم این نظر را داده است.
سلیمینمین: و امام نپذیرفتند.
حقشناس: بله امام نپذیرفتند و مهدی هاشمی محاکمه و اعدام شد. ایشان نظر خود را دادند و امام مخالفت کردند و آقای هاشمی کوتاه آمدند.
***سلیمینمین: هاشمی اعتدالگرا نیست***
سلیمینمین: اما ایشان نباید همچنان بر درست بودن نظر خود پافشاری کند. آقای حقشناس! باید اعتدال آقای هاشمی مشخص شود. آیا اعتدال هاشمی مانند برداشتی است که عوام دارند که انسان معتدل کسی است که جامعه را آرام نگه میدارد و بر اساس قانون بهسمت ثبات حرکت کند؟ در کارنامه آقای هاشمی چنین چیزی نیست.
حقشناس: من بهعکس شما ایشان را در این چهارچوب انسانی معتدل و میانهرو میدانم.
سلیمینمین: اگر از آقای هاشمی بپرسید که دولت میرحسین چگونه بود، ایشان در دوره امام بگوید که بهترین دولت است و در زمانی که خود قدرت را در دست داشته باشد، بگوید دولت میرحسین کشور را به سقوط کامل برده است ویا همهچیز را تخریب کرده است، این آدم یک انسان معتدلی نیست. انسان معتدل بر اساس یک اصولی در هرزمان حرفی را بر اساس آن اصول بزند. آقای هاشمی بههیچوجه معتدل نیستند. اگر ارتباط ما با کشورها محور اصلی برای اعتدال است، نباید از شخصی که با خود بمب به یک کشور میبرد، حمایت کرد.
حقشناس: آدم نبرده است بلکه یک تشکیلات به عربستان بمب برده است. این تشکیلات یک نهاد نظامی بوده است و چهارچوب داشته است.
سلیمینمین: خیر؛ این تشکیلات مهدی هاشمی بوده است و هیچ ارتباطی به هیچ نهاد نظامی نداشته است. مهدی هاشمی با دستور آقای محسنی بحث نهضتهای خارج کشور را راه انداخته است.
حقشناس: عزیز من این تشکیلات که فرد نیست. این تشکیلات وصل به یک سیستمی است و این تشکیلات هم مورد تأیید دولت وقت نبوده است و نه دولت وقت اطلاع داشته است.
سلیمینمین:نه؛ من دولت وقت را نگفتم. آدمی که در حال خراب کردن رابطه ما با کشورها است و دارد عدماعتدال ایجاد میکند و قانون را در کشور مورد تضعیف قرار میدهد، وقتی مورد حمایت قرار میگیرد...
حقشناس: نه؛ اصلاً مورد حمایت قرار نگرفته است. آقای هاشمی گفتند که برای اینکه پرونده این فرد میتواند بحران ایجاد کند، بهجای اینکه امروز در اوج جنگ این پرونده را مطرح کنیم، میتوانیم در دو سال بعد این پرونده را مطرح کنیم.
سلیمینمین: چرا باید یک قاتل را سفیر کنیم؟ آقای هاشمی در خاطرات خود مینویسد که من پیشنهاد دادم که مهدی هاشمی سفیر شود... (با خنده)
حقشناس: مگر سفیر را نمیتوان محاکمه کرد؟
سلیمینمین: برای شخصی که به عربستان بمب بُرده است، سفیر کردنش یک جایزه محسوب میشود. ما بهاستناد تاریخ نمیتوانیم آقای هاشمی را شخصی قلمداد کنیم که بر اساس قانون رفتار میکند. بهنظر بنده اعتدال فقط بر اساس قانون است و کسی میتواند مدعی اعتدال شود که حافظ و مجری مُرّ قانون باشد.
حقشناس: ببینید هنر سیاستمدار این است که بتواند مُرّ قانون را بهگونهای پیاده کند که بیشترین سود و کمترین ضرر را برای جامعه داشته باشد. فرق یک سیاستمدار صرفاً قانونگرا با یک سیاستمدار هنرمند در اجرای قانون با توجه به همین مصالحه بین ضرر و منفعت است.
سلیمینمین: یعنی میخواهید بگویید که امام خمینی(ره) سیاستمدار نبود و آقای هاشمی سیاستمدار بود؟
حقشناس: اتفاقاً امام یک سیاستمدار بسیار بزرگ بود.
سلیمینمین: یا هاشمی سیاستمدار است یا امام. امام تأکید بر محاکمه میکنند و آقای هاشمی با اصرار خود با نظر ایشان مخالفت میکند.
حقشناس: نظر امام را شما در مورد آقای هاشمی میدانید؟
سلیمینمین: این دو تا مسئله را با هم قاطی نکنید.
حقشناس: اتفاقاً این دقیقاً یک مسئله است.
سلیمینمین: یا امام در اینجا سیاستمدار است ویا آقای هاشمی سیاستمدار.
حقشناس: قبول دارم که امام سیاستمدار است.
سلیمینمین: همانطور که شما گفتید آقای هاشمی در آن زمان میخواهد با جریان چپ بسازد و خود را در رأس قرار دهد و بهنظر بنده آقای هاشمی یک منیّت دارد و نه اعتدالی که مدّنظر شماست.
حقشناس: من امام را یک سیاستمدار میدانم و ایشان آدمهای خود را میشناسد و در آن زمان هاشمی را که علیرغم اینکه هیچ سابقهای در جنگ ندارد، مسئول جنگ معرفی میکند و نظر امام در مورد آقای هاشمی مشخص است. بهخاطر اینکه این آدم را در عرصه سیاست قابل میداند، همواره از وی حمایت کرده بر این قابلیت صحه میگذارد و وی را در این جایگاه منصوب میکند.
سلیمینمین: بهقول شما بر تمام سیاستهای ایشان صحه میگذارد (با خنده) و جلوی مک فارلینش را میگیرد، جلوی خیلی از کارهای اشرافیگری او را میگیرد.
حقشناس: من فکر میکنم که اگر مک فارلین را مهدی هاشمی لو نمیداد، به نتیجه میرسید.
سلیمینمین: خیر! اصلاً به نتیجه نمیرسید. اگر امام اینگونه تشخیص میدادند، دستور نمیداد که مذاکره نکنید، بیرونش کنید و ...
حقشناس: بعد از اینکه لو رفت، این دستورها را دادند...
سلیمینمین: خیر، این دستورات قبل از لورفتن است و شش ماه بعد از اینکه هواپیمای مک فارلین به زمین مینشیند، مهدی هاشمی این قضیه را به روزنامه لبنانی میگوید. در حالی که امام بهمحض اینکه مطلع میشوند هواپیمای مک فارلین در تهران نشسته است، دستور میدهند که هیچکس با وی مذاکره نکند. در آن زمان کسی از این ماجرا اطلاع نداشت و در شش ماه بعد مهدی هاشمی این قضیه را لو داد. شما میگویید که موضعگیری امام بعد از قضیه مهدی هاشمی است که غلط است.
حقشناس: خیر بنده میگویم برخورد امام خمینی(ره) با مهدی هاشمی سر همین قضیه مک فارلین است.
سلیمینمین: نه! نه! اصلاً اینطور نیست.
حقشناس: بسیار خوب.
سلیمینمین: امام فهمیدند که مهدی هاشمی یک سری اطلاعات را به خارج از کشور میدهد و ارتباطات مشکوکی دارد. بنده میخواهم بگویم که حالا بههردلیلی دوستان اصلاحطلب آقای هاشمی را انتخاب کردند ولی دفاعهای مطلق از ایشان نکنند.
حقشناس: دفاع مطلق نمیکنند.
سلیمینمین: یعنی همانطور که نیروهای اصلاحطلب منصف ایشان را بهدلیل تغییر موضع غیرقابل اطمینان معرفی میکنند و میگویند که یک روز ایشان بر اساس مصالح خود یک حرفی را تأیید میکند و در روز دیگر باز با توجه به مصالح خود یک حرفی را رد میکند. این حرف منطقیتر است که آقای هاشمی بر اساس مصالح خود و نه بر اساس معیارها عمل میکند. اگر بر اساس معیارها عمل کند، قابل ارزیابی است و ما میتوانیم بگوییم فردا چهحرکتی را انجام میدهد.
***حقشناس: اصولگرایان به تصمیم مردم احترام بگزارند/ سلیمینمین: اصولگرایان همیشه احترام گزاشتهاند***
حقشناس: شما توصیه خود را فرمودید و توصیه خوبی است. من هم اصولگرایان را توصیه میکنم که مردم را عاقل و بالغ و دانا بدانند و به تصمیم مردم احترام بگزارند و اگر مردم در 24 خرداد تصمیمی گرفتند، نگویند که این تصمیم از سر نادانی و اشتباه بوده است.
***سلیمینمین: آقای هاشمی نظر مردم را در سال 84 و 88 نپذیرفت***
سلیمینمین: بهنظر من اصولگرایان همیشه احترام گزاشتهاند و بعضی کسانی که خودمحور هستند، به تصمیم مردم احترام نگزاشتهاند. کمااینکه آقای هاشمی نتیجه انتخابات 84 را قبول نداشت.کجا اصولگرایان نتیجه انتخابات را قبول نکردهاند؟ شما در کارنامه اصولگرایان بیاورید که نتیجه انتخابات را قبول نکرده باشند (با خنده) زمانی که آقای خاتمی رأی آورد، بلافاصله پذیرفتند و تبریک گفتند.
درواقع کسانی در این زمینه کارنامه بدی دارند که بسیار خودمحور هستند و در هیچجایی نتیجه انتخابات را نپذیرفتند. یعنی در 88 نپذیرفتند، در 84 نپذیرفتند، در مجلس ششم نپذیرفتند و آقای هاشمی در هرکجا که شکست خورد نتیجه انتخابات را نپذیرفت بنابراین شما توپ را سمت اصولگرایان نیندازید!
حقشناس: نه، من توپ را در جایی نمیاندازم. من فقط میگویم که قبول کنید.
سلیمینمین: قطعاً همینطور است. ما با احترام به حق انتخاب مردم، باید به آنها اطلاعات دهیم و بگوییم که آقای هاشمی این چنین گذشته و عملکردی دارد و ما خلاف واقع نگوییم که بنده در فرمایشات شما خلاف واقع میبینم. ما برای انتخاب خودمان حرف خلاف واقع نگوییم. اگر مردم تشخیص دهند، به آقای ایکس رأی میدهند ویا به آقای دیگری رأی میدهند. ما بهعنوان روشنفکر وظیفه روشن کردن موضوع را داریم و اینکه بگوییم آقای هاشمی نقدپذیر شدهاند، خلافواقع است. ایشان به رأی مردم تن میدهد، خلافواقع است. باید به مردم بگوییم که امکان دارد اگر آقای هاشمی رأی نیاورد، همان بازی 84 و 88 و قبل از آن در مجلس ششم را تکرار کند. آقای هاشمی هیچ تغییر نکرده است.
حقشناس: تلاش کنیم که قانون رعایت شود. فضای انتخابات را مهندسی نکنیم...
سلیمینمین: انشاءالله. اصلاً اینطور نیست...
حقشناس: روشنگری در جامعه خیلی خوب است ولی انتخابات را مهندسی نکنیم، زیرا مهندسی انتخابات بسیار بد است...
سلیمینمین: نه؛ فقط وظیفه روشنگری داریم؛ خلاف واقع گفتن هم خیلی بد است.
حقشناس: قبول است و انشاءالله ما به آن نقطه برسیم.
انتهای پیام/*