کاموس: ادبیات داستانی دینی باید تفکر وحیانی را قبول کند
خبرگزاری تسنیم : کاموس، منتقد ادبی در نشست «جایگاه دین در ادبیات داستانی» گفت: با پذیرش تفکر وحیانی کارکرد اومانیستی رمان از بین میرود و ادبیات داستانی دینی باید تفکر وحیانی را قبول کند.
نشست بررسی «جایگاه دین در ادبیات داستانی» با حضور مهدی کاموس منتقد ادبی و زهرا زواریان نویسنده ادبیات دینی در خبرگزاری تسنیم برگزار شد. مهدی کاموس در این نشست در سخنانی نگاه به ادبیات دینی در ایران را با 3 رویکرد قابل ارزیابی دانست، رویکرد آمار محور(کمیتگرایی)، رویکرد کیفیتمحور و رویکرد آرمانی.
وی گفت: در رویکرد آمار محور، کمیت آثار منتشر شده در ادبیات داستانی دینی در دوران پس از انقلاب بررسی میشود. در رویکرد کیفی محور نیز آثار منتشر شده از نظر ادبی، علمی، تاریخی و تعریفی که ما از ادبیات دینی و مذهبی داریم، با نگاهی به نقدها، جشنوارهها، برگزیدهها، نویسندههای صاحب قلم و آثار مطرحی که در سالهای اخیر چاپ شده است، بررسی میشود.
کاموس در بیان رویکرد آرمانی به توقع و تعریفی که از ادبیات مذهبی وجود داشته و دارد و فاصلهای که نسبت به آن در وضعیت کنونی وجود دارد اشاره کرد.
این نویسنده و منتقد ادبی در تشریح رویکرد کمیتمحور افزود: در رویکرد کمیتمحور پیش و پس از انقلاب تفاوت بسیار جدی است، ما پس از انقلاب شاهد یک شکوفایی در عرصه ادبیات دینی کشورمان هستیم، چون انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی بود و از نظر آمار شاید بتوان گفت، دهه 70 اوج ادبیات دینی و مذهبی در ایران شکل گرفت، به ویژه در حوزه ادبیات کودک و نوجوان. اما پس از آن در دهه 80 و 90 این نمودار صعودی اندکی با فرود مواجه شده است، ولی در عین حال آثار شایسته و شاخصی هم در دهه 80 وهم در دهه 90 منتشر شده است.
ادبیات داستانی رونق سالهای 60 و 70 را از دست داده است
وی به رویکرد کیفیتمحور اشاره کرد و گفت: در سالهای پایانی دهه 50 و اوایل دهه 60 یعنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی کیفیت کارهای موجود نیز شروع به اوج گرفتن میکند، در دهه 60 و 70 این کیفیت به اوج خود میرسد و در نیمه دوم 80 تاکنون در واقع شاهد یک فرودی در عرصه ادبیات دینی کشورمان هستیم، البته این تنها اختصاص به ادبیات دینی ندارد، بلکه در کل حوزه ادبیات داستانی شاهد این افول هستیم و حتی میتوان گفت، که این نوع ادبیات دیگر رونق سابق را ندارد.
کاموس در تشریح رویکرد آرمانمحور به نبود یک جریان ادبی دینی و مذهبی در کشور اشاره کرد و گفت: این جریانهای ادبی متاسفانه خیلی زود شکل گرفته و خیلی زود هم پایان مییابند، اگر منصف باشیم، باید گفت که جریان ادبی، دینی و مذهبی پایدار نداشتهایم. به همین علت نقد پایداری در حوزه ادبیات دینی نداریم، جلسه تئوریک و منظمی نداریم، کتابهای دینی به اندازه کافی نداریم و همه اینها در واقع موجب میشود، به اندازهای که از ظرفیت و توان ادبی کشور توقع داریم، صاحب آثار دینی شاخصی نباشیم. برای نمونه همچنان منتظر یک رمان ماندگار در عرصه عاشورا هستیم، البته کارهای ماندگاری در عرصه ادبیات دینی کودک و نوجوان نیز انجام شده مانند «آنک یتیم نظر کرده» محمدرضا سرشار درباره زندگی مبارک پیامبر اعظم(ص)، «پدر، عشق و پسر» از سیدمهدی شجاعی درباره عاشورا و حضرت علی اکبر(ع).
این منتقد ادبیات کودک و نوجوان ادامه داد: در زمینه مسائل اعتقادی ما همچنان آثاری که بخواهند مباحثی مانند توحید، معاد، نبوت و امامت را به بهترین شکل تبیین کنند و ماندگار شوند، نداریم که باز به نبود جریان ادبی پایدار دینی در کشور مرتبط است و نکته اصلیتر این که ما هنوز تکلیف خود را با ادبیات دینی به طور کامل در جلوههای ادبی و نظریهپردازانه روشن نکردهایم، گذشته از این، ادبیات ما در حوزه نظریه ادبی دینی دچار کمبود است.
نویسندگان ما تکلیف خود را در حوزه ادبیات آرمانی دینی روشن نکردهاند
وی برای توضیح بیشتر به انتشار کتاب «مبانی ادبیات دینی کودک و نوجوان» به همراه محمود حکیمی در سال 82 اشاره کرد و گفت: آن زمان که ما این کتاب را منتشر میکردیم بحث این بود که با وجود گذشت 25 سال از پیروزی انقلاب، کتاب مستقلی در زمینه ادبیات دینی که تعریفی کرده و سایر تعریفها را جمعآوری و نقد کرده باشد، وجود نداشت. بنابراین ما اقدام به پژوهش و تالیف کردیم و امید داشتیم پس از آن، این کار ادامه یابد و افراد دیگری وارد میدان کار شوند، اما اینک پس از گذشت 33 سال از پیروزی انقلاب همچنان بعد از آن کتاب، کتاب نظریهپردازانه دیگری منتشر نشده است و این به زعم من غمانگیز است.
به گفته کاموس این کمبود نشاندهنده این است که نویسندگان ما تکلیف خود را در حوزه ادبیات آرمانی دینی روشن نکردهاند.
وی به فعالیتهای مسیحیان و یهودیان در ادبیات اشاره کرد و گفت: رمان در غرب ریشه دینی دارد و تمام استعارات برگرفته از کتب مقدس است، مثلا آثار مطرحی چون آثار «فاکنر»و برادارن کارامازوف «داستایوفسکی»، استعاراتی از کتب مقدس در خود دارند، پس مسیحیت و یهود تلاش کردند از طریق ادبیات در دنیا پایدار بمانند، به ویژه در حوزه رمان که حضور فراگیری دارند. ادبیات و رمانی که در دوره رمانتیسم و رئالیسم مطرح شد، ریشه در مسیحیت دارند، مانند آثار هوگو، فاکنر، جویس و... و پس از جنگ جهانی دوم هم یهود از طریق ادبیات در دنیا حضور فراگیر پیدا میکند، از طریق رمانهایی که نوشته میشود.
کاموس تصریح کرد: اما در مقابل ما مسلمانان ضعیف عمل کردیم، اینکه مسلمانان تا چه اندازه توانستهاند از ظرفیت رمان استفاده کنند، به نظر من بر میگردد به جریانهای فکری و ایثاری که باید نویسندگان و سیاستگذاران در عرصه نگارش ادبیات داستانی داشته باشند، چون اگر مسیحیت و یهود در رمان توانستند، ژانر قالبی را مطرح و آن را تبدیل به نمایشنامه و فیلم کنند، محصول ایثار و تلاش نویسندگانشان بود. اما نویسندگان ما چه قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب چنین ایثاری نکردند که ما بتوانیم به این جایگاه دست پیدا کنیم.
ادبیات دینی در نیمه دوم دهه 50 جرأت مطرح شدن پیدا کرد
این پژوهشگر ادبی معتقد است، بحث «دین» در ادبیات داستانی ما پس از مشروطه به علت تفکرات اصلاحگرایانه تحت تاثیر پروتستانتیزیم ابتدا تخطئه شد و سپس تا حدود زیادی نفی شد. در دهههای 30 تا 50 دین در ادبیات داستانی ما حضوری ندارد و یا به صورت دین سنتی مطرح شدهاست. در نیمه دوم دهه 50، نویسندگان مذهبی هم چون محمود حکیمی، بیآزار شیرازی و دیگران در ادبیات دینی دست به قلم شده و زندگینامههای دینی را بازنویسی میکنند،تازه اینجاست که ادبیات دینی جرئت مطرح شدن پیدا میکند.
وی با بیان این مطلب که در دهه 50 دین در ادبیات داستانی وجودی بسیار کم رنگ دارد، افزود: این وضعیت ادامه داشت،تا جاییکه ادبیات چپ و سوسیالیستی هم به این نتیجه رسید که از دین در ادبیات بهعنوان یکی از ابزارهای مبارزه با رژیم پهلوی استفاده کند.
کاموس همچنین با بیان این مطلب که بررسی این نکته که دینی که پس از مشروطه در ادبیات داستانی ما شکل گرفته است،چه جایگاهی دارد؟ نکته بسیار مغفولی است،گفت: ما در دهه 50 به ادبیات داستانی دینی راه پیدا کردیم. بعد از انقلاب در دهه 60 به شکل تئوریزه نشدهای این ادبیات دینی شروع به رشد میکند. هر چند کسانی مانند آقایان سرشار و سیدمهدی شجاعی تلاش کردند، نظریههایی را مطرح و آثاری را تولید کنند که مبنای یکسری دیگر از نظریهها قرار گرفت، اما اینکه تعریفی از ادبیات دینی ایجاد کنند، اتفاق نیافتاد.
ادبیات دینی ادبیاتی است که تفکر و حیانی را قبول داشته باشد
وی به بررسی و نقد انواع تعاریف ادبیات دینی پرداخت و گفت: برخی معتقدند هر اثری که نویسنده آن مسلمان و تعهد دینی داشته باشد، در ردیف ادبیات دینی میگنجد. برخی دیگر فکر میکنند، اگر موضوع اثر دینی باشد، مثلاً درباره نماز باشد، اثر دینی است. برخی هم تصور میکنند اگر مکان و فضا دینی باشد، مثلاً در کعبه اتفاق بیافتد، این اثر دینی است و حتی برخی مطرح میکنند، اگر اثری حس دینی را انتقال دهد، اثر دینی است. به طور کلی من هیچ کدام از اینها را تعریف کاملی از ادبیات دینی نمیدانم، به اعتقاد من ادبیات دینی و آنچه که بر اساس ظرفیت عقل و ظرفیتهای ادبیات داستانی میتوان مطرح کرد، ادبیاتی است که در کنار علم و تجربه برای سعادت بشری در دنیا و آخرت، وحی را قبول داشته باشد؛ ادبیاتی باشد که تفکر و حیانی را قبول داشته باشد و از وحی در کنار تمام تجربیات و علوم انسانی برای سعادت انسان یاد کرده و نام ببرد. این جا نقطهای است که تعارض با بخش اومانیسم بودن رمان از بین میرود. این تعریف بین ناسوت و لاهوت در ادبیات مذهبی پلی میزند. در ادبیات غیرمذهبی که رمان نمود روشنفکری است و داعیه اومانیسم را مطرح میکند و این که من هستم که سوژهام و درک من از دنیا مهم است نه آن چه که از طریق وحی به من میرسد. اگر ما بتوانیم تفکر وحیانی را از طریق رمان مطرح کنیم کارکرد اومانیستی رمان از بین میرود.
کاموس معتقد است که اگر ما این تعریف را که ادبیات دینی ادبیاتی است که تفکر وحیانی را مطرح میکند، باور داشته باشیم میتوانیم به حوزه بررسی وارد شویم که آیا ما در حوزه اعتقادات، اخلاق و شریعت به اندازه کافی تولید اثر داشتهایم؟ ادبیاتی که بتواند خواننده را به سمت باور توحید و معاد حرکت دهد جایگاهش کجاست؟ در پاسخ باید گفت، ما چنین نمونههایی در ادبیات داستانی داریم اما نه به شکل تام و تمام چون نظریهپردازی در این زمینه نداریم.
وی در پاسخ به نظر زواریان مبنی بر اینکه ادبیات ابزار نیست، رمان محصول یک تمدن و تفکر بود، حال اگر ما آن محصول تفکر را بخواهیم در تفکر خودمان به عنوان یک ابزار استفاده کنیم، میشود یا خیر؟ گفت: ادبیات؛ چه بخواهیم چه نخواهیم کارکردی ابزارگرایانه دارد. ما نباید بگوییم رمان آفریده غربیهاست کما اینکه نباید بگوئیم آفریده شرقیهاست، در حالی که من انسان را برتر از این مسائل میدانم، اینکه ادبیات قرن چهارم و پنجم تا هشتم ما ماندگار است، اینکه حافظ، مولانا، سعدی و... پدید میآیند وچشمه ادبیات هستند،به دلیل این است که از سرچشمه آب خوردهاند و مأنوس با قرآن بودند، توانستند کلماتی را بگویند که باعث شده این ادبیات در دنیا ماندگار شود. اگر الان زنده بودند با زبان شعر با جامعه صحبت نمیکردند. مطمئناً رمان مینوشتند و یک رمان دینی.
همچنین کاموس در پاسخ به پرسش دیگر زواریان مبنی بر اینکه رمان محصول نسبیت است و دین محصول مطلق این دو چگونه با هم جمع میشوند؟ در رمان باید نویسنده فضاسازی و شخصیت پردازی کند، رمان مربوط به دنیا نیست اما دین وجود دارد، پس چگونه این دو با هم جمع میشوند؟ گفت: چرا شما الزاماً داستان را با رمان تاریخی، داستانی و یا زندگینامه یکی میگیرید. اگر ما در مورد زندگی معصومی منبع نداریم، مجبور نستیم، درباره زندگی ایشان رمان بنویسیم، هیچ اصراری وجود ندارد. می توانیم از انواع ادبی دیگر استفاده کنیم. تعاریفی که شما در مورد تیپ و شخصیت میفرمایید، در مورد تیپ و شخصیت «انسان ممکن» در رمان است نه «انسان موجود». وقتی در مورد حضرت علی(ع) صحبت میکنیم؛ حضرت علی(ع) یک شخصیت موجود است، ولی وقتی در مورد یک شخصیت خیالی حرف میزنیم وضعیت متفاوت است. ما در رمان یک شخصیت میآفرینیم، ما وقتی درباره حضرت پیامبر(ص) رمانی مینویسیم، نمیتوانیم کلامی به وی منتسب کنیم مگر اینکه سند داشته باشد و مهمتر اینکه آن کلام، مخالفتی با وحی و قرآن نداشته باشد.
رمان محصول و میراث تفکر همه بشر است
وی افزود: من شخصاً رمان را محصول و میراث تفکر همه بشر میدانم، رمان اندیشیدن در بستر زبان است و اگر اندیشه تفکر وحیانی را قبول داشته باشد و زبانش هم زبان دینی باشد، میتواند رمان دینی باشد. همچنین ما وقتی میگویم ادبیات داستانی، الزاماً یک رمان به معنای خاصی که در غرب وجود دارد نیست. رمان قسمتی از ادبیات داستانی است. هرچند قسمت مشهورتر باشد.
این نویسنده کودک و نوجوان تصریح کرد: اگر ما بخواهیم در مورد ادبیات دینی صحبت بکنیم با دو مقوله مواجه هستیم. 1. تعریف ادبیات داستانی 2- تعریف دین؛ منظور از ادبیات داستانی، مکتوبی است که حداقل از ویژگی ادبیّت برخوردار باشد. با عنصر عاطفی مواجه باشد و بتواند با تخیّل نسبتی برقرار کند. در حوزه دین نیز آیا ما دین را به معنای هرگونه آئین و روش میدانیم؟ یعنی همان معنای ابتداییاش. که طبیعاً مشخص است هر کدام از ما شکل کامل دین را در نظر داریم، دینی که تلاشش این است که انسان بنده خدا شود.
موفقیتهای پس از انقلاب در حوزه ادبیات تاریخی دینی ما بوده است
کاموس در پایان سخنان خود گفت: اگر ما پس از انقلاب موفقیتهایی داشتهایم، در بخش ادبیات تاریخی دینی ما بوده است، که «آنک یتیم نظرکرده»، «شماس شامی»، «نامیرا»، «نخلها و نیزهها» و... از اینجمله است. ما در حوزههای اعتقادات دینی و اخلاق دینی ضعیف عمل کردهایم، ما در غیر ادبیات دینی هم رمان قوی خلق نکردهایم.
خلق رمان عامهپسند دینی راهکاری بود که کاموس آن را پیشنهاد کرد و گفت: پیشنهاد میکنم به دنبال ادبیات داستانی شاهکار دینی نگردیم، رمان عامهپسند دینی را راه بیندازیم، چون مخاطب علاقه به آن دارد و سبک زندگی دینی را نشان میدهد.
انتهای پیام/