بحران اروپا به سرعت به سمت جنگ داخلی در حرکت است
خبرگزاری تسنیم : اقلیتهای مذهبی و نژادی از جمله گروههایی هستند که از بحران اقتصادی اروپا آسیب بسیار دیدند، ناظران براین باورند، بیتوجهی به این اقلیتها، کشورهای اروپایی را به سمت جنگ داخلی سوق خواهد داد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، دو هفتهنامه فلسطینی «المنار» در مقالهای به قلم «شارل سانا» به بحران اقتصادی حاکم بر اروپا میپردازد که اعتقاد دارد، این بحران اگر به سرعت درمان نشود، به سرعت تبدیل به جنگی داخلی در این قاره خواهد شد. وی در این ارتباط مینویسد.
موضوعات حساسی وجود دارند که ترجیح میدهیم در مورد آنها بحث نکنیم، چون پرداختن به آنها تا حدی ممنوع است، موضوعاتی که ما باید آنها را نادیده بگیریم، چون افراد دیگری هستند که به جای ما به آنها میپردازند و بهتر است که ما گوش به حرف آنهایی باشیم که خارج از مرزهای ما زندگی میکنند و گویی فقط آنها هستند که ما را مینگرند و از ما تصویری میسازند که ما آن را نمیپسندیم.
چند ماه پیش مقالهای تحت عنوان «ای آلمانیها اول شما خارج شوید» را به رشته تحریر درآوردم که هدفم از انتشار آن چند مطلب بود:
پایان دوره حاکمیت نظامهایی که مدعی داشتن رفاه و کمک به محرومان و بینوایان و دستگیری آنان بودند که بالطبع منظور کشورهای اروپایی و به خصوص فرانسه است که همواره این ایده را دنبال میکرد که روند امور و حوادث ناشی در این کشورها از افعال کریمانه و الهی (چیزی شبیه به قدرت الهی) نشات میگیرد، به طوریکه این نظام حکومتی تمامی امور افراد را از ولادت تا لحظه مرگ تضمین میکند.
این نظام حکومتی بر حقوق ماهیانه خانوادهها، حقوق بازنشستگی، امنیت اجتماعی، تامین فرصتهای شغلی، کمک به مسکن و هزینه ای بهداشت و درمان نظارت دارد و آنها را فراهم میکند. به طور کلی باید گفت اینگونه نظامها مسئول فراهم کردن مجموعه اداتی هستند که در تمام سطوح فشار وارده بر اقشار مختلف جامعه جهت تامین مایحتاج و ملزومات زندگی را بکاهد. اما پایان دوره این نظام حکومتی به معنای پایان اجتنابناپذیر همه این کمکها و مساعدتهاست که به صورت کاستن از میزان توزیع کالا وخدمات و جابه جایی آن با چاپ اسکناسهای بیپشتوانه نمود پیدا میکند. هم اکنون کشور فرانسه به خاطر متنوع بودن ساختار اجتماعی دیگر قادر نیست، چنین سیستم حکومتی را پیاده کند.
افزون بر این ساختار نادرست مالی ساختارهای نادرست اجتماعی هم افزوده میشود. تاریخ بشری ثابت کرده که هر زمان جنگ و درگیریها شدت یابد، پیروزی نصیب کسی نمیشود. ساختار ضعیف جامعه فرانسه متفاوتتر از ساختار جامعه آلمان است. سختی و ریاضتی که در فرانسه وجود دارد، ممکن است برای فرانسویها دیگرقابل تحمل نباشد و مشکلاتی را به بار بیاورد که در آینده قابل حل نباشد.
مقاله مذکور را در دسامبر 2011 نوشتم، روزی که هنوز مشکلات رفاهی در فرانسه بروز نکرده بود. زمانی که «نیکولا سارکوزی»، رئیس جمهوری فرانسه بود و کسی تصور نمیکرد که سیاست ریاضت اقتصادی در این کشور به اجرا گذاشته و فرانسه به یونان دوم تبدیل شود.
غیرممکن است، بتوانیم بین امور اجتماعی و اقتصادی جدایی قائل شویم. کسی که در اقتصاد، جامعه و ابعاد مختلف اجتماعی را در نظر نگیرد و نگاه خود را تنها به آمار و ارقام مالی و قیمت سهام و حتی میزان بدهیهای دولت محدود کند، نمیتواند نگاه واقعبینانه و درستی از اقتصاد داشته باشد.
وضعیت اقتصادی سوریه تا چند ماه پیش خوب بود، اما بحرانی که این کشور با آن دست به گریبان است، هم اکنون این کشور را به ویرانهای تبدیل کرده است و دلیل آن هم شراط سیاسی و اجتماعی حاکم بر سوریه است، به طوریکه دیگر اقتصاد در آن هیچ نقشی ندارد. شاید بگویید، در این مساله چه وجه مشترکی بین سوریه و فرانسه وجود دارد.
بیتردید هیچ وجه تشابهی بین این دو کشور وجود ندارد، اما یک اصل ثابت تاریخی وجود دارد که بر همه ملتها قابل انطباق است. کشوری که برای مدت زمانی ثبات و استقرار دارد، ممکن است یکباره به کشوری بیثبات و ناپایدار تبدیل شود. دو سال پیش بود که «آنجلا مرکل»، صدر اعظم آلمان گفت: مدل چندگانگی فرهنگی مدلی شکست خورده است. این گفته به عینه هنگام پخش موهن آمریکایی و اعتراض مسلمانان به آن از جمله مسلمانان فرانسه قابل مشاهده بود.
در آن زمان بود که فرانسه دریافت، هزاران نفر از افرادی که در فرانسه اقامت دارند، افکار و ارزشهای ضد فرانسوی با خود حمل میکنند و این موضوعی نگرانکننده برای دولت فرانسه بود.
وقتی که با برخی از فرانسویها گفتوگو میکردم، از مشاهده ترس و وحشت آنها به شدت شگفت زده شدم که چگونه منکر وجود اختلاف نظر سیاسی در جامعه خود میشوند و وقتی که تاکید آنها را مبنی بر وجود «اعتقادات» همسو و یکدست مشاهده کردم، بسیار شگفتزده میشوم.
از سوی دیگر در اروپا نیز شاهد چنین وضعیتی هستیم. هنگامیکه «آندرس بهرینگ بریفیک» در اسلو دست به کشتار زد و پس از آن قتل یک سوسیالیست چپگرا به دلیل خیانت به وطن واجب اعلام شد، بیانگر این تضاد و اختلاف دیدگاهها در سطحی گستردهتر و وسیعتر این بار در عرصه قاره اروپا بود.
هنوز خردسال بودم که آتش جنگ بالکان برافروخته شد. همچنین قتل عامی که در این جنگ صورت گرفت، را به یاد دارم و هنوز عبارت «پاکسازی نژادی و گورهای دسته» جمعی به یادم هست و به یاد میآورم که یک افسر فرانسوی در یک جیپ میایستاد و خطاب به زنان و کودکان و مردان میگفت: ما هرگز شما را رها نخواهیم کرد. اما یادم هست که آنها را رها کردند و رفتند.
اگرچه ما از بعد سیاسی هرگز روش صربها را نمیپسندیم و در بعد اقتصادی، سیاست اقتصادی دولت یونان را رد میکنیم، اما تنها راه مقابله با این وضعیت و عدم تکرار آن در اروپا ایجاد بیداری و آگاهی ملی است، در غیر این صورت از جنبه اقتصادی به سمت یونان و از جنبه سیاسی به سمت صربستان پیش خواهیم رفت.
واقعیت امر این است که بحران اقتصادی، جهان را به لبه پرتگاهی عمیق سوق میدهد و در حالیکه گفته میشود باید از طریق ریاضت اقتصادی و محکم کردن کمربندها جلوی این بحران را گرفت، باید تاکید کنیم که آینده ما بیشتر شبیه وضعیت یونان است و خطراتی که در افق آینده منعکس است، همانطور که گریبانگیر اروپا میشود، گریبانگیر فرانسه نیز خواهد شد.
تنها پیشگیری از خطر، هرگز کافی به نظر نمیرسد، بلکه داشتن اطمینان به این پیشگیری هم مهم است و در این مقوله باید بر دو موضوع تاکید کرد.
یک: اقتصاد؛ زمانیکه ثروت موجود به صورت درست و عادلانه توزیع شود، فساد اقتصادی و گرایش به فساد اقتصادی هم از بین میرود. از بعد سیاسی ریاضت اقتصادی هیچ معنا و مفهومی ندارد، به همین دلیل برای تاثیرگذارتر بودن این سیاست بهتر است، ابعاد سیاسی و اجتماعی جامعه نیز مورد ارزیابی قرار گیرد. افزون بر اینکه باید همواره به اهداف نیز توجه داشت، چون هرگونه تحقیر و کنار گذاشتن اهداف منجر به سوق دادن کشور به ورطه نابودی و هلاکت است.
سوئیس از جمله کشورهایی بود که از خطر بزرگ و قریب الوقوعی که متوجه همسایگانش بود، آگاه شد به همین دلیل در سپتامبر 2012 تمرینات نظامی گستردهای را تحت عنوان رسیدن به ثبات انجام دادند که دلیل آن فروپاشی بزرگ اقتصادی و افزایش تنش بین گروهها و جماعتهای مختلفی بود که در کشورهای بزرگ اروپایی مجاور و منطقه یورو به چشم میخورد. کشورهایی که به اعتقاد دولتمردان سوئیسی به خاطر بحران اقتصادی غرق در جنگ داخلی خواهند شد و بسیاری از پناهندگان ناامید برای یافتن پناهگاهی روی به سوئیس خواهند آورد.
از آن تاریخ به بعد سوئیس 200 هزار نیروی نظامی ذخیره خود را جهت تضمین امنیت مرزهایش به حالت آمادهباش درآورد.
بله، آنچه مد نظر است، ضربهای است که در حال وارد شدن به غرب است، یعنی اقلیتهای مذهبی هم اکنون وضعیتی دشواری دارند. شاید به نظر برخی این سخن بسیار گزافه است، اما ما تاکید میکنیم که شرایط در اروپا هم اکنون در حال حرکت به این سمت است، نمونه چنین وضعیتی حدود ده سال پیش در بالکان رخ داد.
همچنین نباید اقدام کشور سوئیس تعجببرانگیز باشد، چون قطعا انکار یک موضوع به معنای عدم رخ دادن آن نیست، به همین دلیل باید ثبات کشور در ردیف اول اولویتهای استراتژیک باشد و اقدامات اقتصادی بر اساس این اولویتها به اجرا گذاشته شوند و اگر این قضایا از جمله اقتصاد و گروههای مختلف اجتماعی و منافع آنها مورد توجه قرار نگیرد، میتوانیم بگوییم که کشور را به سرعت به سمت فاجعهای بزرگ سوق دادهایم و در حال حاضر در اروپا گویا کسی نمیخواهد این واقهیتها را ببیند و این بحران اقتصادی اروپا را به سرعت به سمت جنگ داخلی سوق میدهد.
انتهای پیام/#