روایت‌ تلخ دختری که پدرش ‌در جنگ ۱۲روزه شهید شد/ ماجرای آخرین گفت‌وگو ‌و‌ وداع شبانه

روایت‌ تلخ دختری که پدرش ‌در جنگ 12 روزه شهید شد/ ماجرای آخرین گفت‌وگو ‌و‌ وداع شبانه

قصه فائزه ترکاشوند، فرزند شهید حجت‌الاسلام علی ترکاشوند، تنها روایتی از یک وداع تلخ نیست؛ حکایت تکیه‌گاهی استوار است که در جنگ ۱۲روزه پرکشید، اما خاطره‌ و کلامش هنوز مثل چراغی در مسیر زندگی خانواده می‌تابد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرج، فرزندان شهدا، روایت زنده روزهای پرشور این سرزمین‌ هستند؛ روزهایی که در سایه ایثار پدرانشان، امنیت و آرامش امروز ما رقم خورد، اما قصه دختران شهدا رنگ‌وبوی دیگری دارد؛ آن‌ها نه‌تنها نام و یاد پدر را به‌دوش می‌کشند، بلکه سال‌ها کنارشان زندگی کرده، با صدای خنده‌هایشان آرام گرفته و با مهربانی‌هایشان بزرگ شده‌اند.

این دختران، خاطراتی شیرین و گاه پر از دلتنگی از پدرانشان در دل دارند؛ خاطراتی که هرچند با شهادت ناتمام ماند، اما چراغ راهشان شد، وقتی لب به سخن می‌گشایند، گویی برگ‌های ناگفته‌ای از تاریخ دفاع مقدس و مقاومت این سرزمین ورق می‌خورد؛ تاریخی که در آن عشق، ایمان و ایثار در زندگی روزمره یک خانواده جریان داشت.

دختر شهید بودن، یعنی هم حسرت همیشگیِ دوباره دیدن پدر و هم افتخار بی‌پایانِ ادامه دادن راه او. امروز که به گفت‌وگو با فائزه ترکاشوند، دختر شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی ترکاشوند، یکی از شهدای جنگ 12روزه می‌نشینیم، تنها پای صحبت یک فرزند نیستیم، بلکه به عمق روایت‌های ناب یک شهید دست می‌یابیم؛ روایتی که در دل دخترش زنده مانده است و هر کلام او، بازتابی از حضور پدری است که جاودانه شد.

تسنیم: خودتان را معرفی کنید و از ویژگی‌های پدرتان برای ما بگویید.

من، فائزه ترکاشوند، فرزند اول شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی ترکاشوند و متأهل هستم. اگر بخواهم از ویژگی‌های بارز پدرم بگویم، شاید مهم‌ترین خصلت او خانواده‌دوستی باشد؛ خانواده برایش محور و اولویت اصلی در زندگی بود. آنچه از پدر در ذهن و خاطر ما باقی مانده است، جز خوبی و محبت چیزی نیست. پدرم در هیچ زمینه‌ای برای خانواده کوتاهی نکرد و تا آخرین لحظه، تکیه‌گاهی امن و استوار برای ما بود.

او آن‌قدر حامی و پشتیبان قوی برای من و خواهرانم بود که حتی در سال‌هایی که در غربت هم زندگی می‌کردیم، هرگز احساس کمبود نکردیم، حضور و محبتش به‌قدری عمیق بود که ما همواره یک پشتوانه واقعی را کنار خود حس می‌کردیم؛ پشتوانه‌ای که هیچ‌گاه اجازه نداد خلأ یا ضعفی در زندگی‌مان شکل گیرد.

تسنیم: فکر می‌کنید پدرتان چه‌تفاوت‌هایی با سایر پدرها داشت یا چه‌کاری را علاوه بر وظیفه پدری انجام می‌داد؟

احساس می‌کنم پدرم فراتر از یک پدر معمولی بود و علاوه بر آن وظایف پدری که همه پدرها در تأمین نیازهای خانواده دارند، مانند فراهم کردن خوراک و پوشاک و رسیدگی به امور روزمره، او برای ما یک معلم واقعی هم بود و شاید ما دانش‌آموزان خوبی برای او نبودیم، اما او به‌عنوان یک پدر دلسوز، هیچ‌گاه دست از آموزش و تربیت برنداشت.

پدرم تنها با کلامش درس نمی‌داد؛ گاهی حتی با یک رفتار ساده، سکوتی معنا‌دار یا یک حرکت کوچک، نکاتی را به ما منتقل می‌کرد که امروز هرچه بیشتر در مسیر زندگی جلو می‌رویم، عمق آن‌ها را بیشتر درک می‌کنیم. این روزها وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم که پدرم فقط برای ما یک تکیه‌گاه نبود، بلکه کلاسی زنده از اخلاق، ایمان و انسانیت بود. من باور دارم که بابا واقعاً یک معلم بود؛ معلمی که هرچه داریم، از همان درس‌هایی است که او در زندگی به ما آموخت.

تسنیم: از آخرین گفت‌وگویی که با پدر داشتید چیزی به‌خاطر دارید؟

آخرین گفت‌وگوی من با پدر، شب قبل از حادثه بود؛ شبی که هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‌شود. آن شب همه در خانه مادربزرگم جمع بودیم. حوالی ساعت 6 یا 7 عصر بود که پدرم با من تماس گرفت و پرسید: «کجایی؟» گفتم: «خونه‌ام» گفت: «نمی‌آیی اینجا؟» من هم جواب دادم: «شاید اومدم، ماشین دستم نیست.» او با همان مهربانی همیشگی گفت: «تو بیا، منو ببین.»

در دل می‌خواستم بعد از شام بروم و او را ببینم اما دلم بی‌قرار بود و زودتر رفتم و همان شب را کامل کنار پدر گذراندم؛ تا حوالی نیمه‌شب، کنار هم نشستیم، حرف زدیم و لحظه‌های شیرینی را رقم زدیم. همیشه هنگام سلام و خداحافظی، همدیگر را در آغوش می‌گرفتیم و آن شب هم همین‌طور بود، اما امروز احساس می‌کنم چقدر کم بود...، چقدر کوتاه بود... .

تسنیم: از روز حادثه و حس‌وحال آن زمان برایمان بگویید.

آن روز در خانه خودمان بودم که ناگهان صدای مهیبی در شهر پیچید؛ آن‌قدر غیرمنتظره بود که جا خوردم، هول کردم و بی‌اختیار پنجره را باز کردم، نگرانی همه وجودم را فراگرفته بود، از طریق همسایه‌ها شنیدم که انفجاری در حوالی میدان سپاه رخ داده است، همین نام «میدان سپاه» کافی بود تا تمام ذهن و دلم فقط به‌سمت یک نفر برود، «بابا»...

از همان لحظه، دستپاچه شروع کردم به گرفتن شماره تلفن پدر، بارها و بارها تماس گرفتم، اما هیچ‌کدام جواب داده نشد...، اضطراب مثل خوره به جانم افتاده بود، دقایقی گذشت و به‌فاصله حدود 40 دقیقه، همسرم به خانه آمد، با هم راهی شدیم تا خبری از پدر بگیریم؛ اما دریغ... خبری که چشم‌انتظارش بودیم، هرگز به ما نرسید...

همان دقایق اول، شاید نیم ساعت بعد از انفجار، خود را به نزدیکی میدان سپاه رساندم، اما چون همه همکارها در جریان بودند، هیچ‌کدام پاسخ روشنی نمی‌دادند، فقط یکی دو نفر گفتند؛ «بد نیست به بیمارستان هم سر بزنید.»، من هم که دیدم ماندن ما در آنجا هیچ کمکی نمی‌کند و فقط اضطرابمان بیشتر می‌شود، تصمیم گرفتم با خانواده به بیمارستان شهید مدنی برویم.

وقتی به آنجا رسیدیم، ساعت‌ها در بیمارستان ماندیم، چشم‌به‌راه، بی‌قرار و مضطرب... هرکسی که از در وارد می‌شد یا از سالن عبور می‌کرد، دلم می‌لرزید. همچنان به گوشی پدر زنگ می‌زدم، اما هیچ تماسی وصل نمی‌شد، همسرم همراهم بود، بعدها فهمیدم همان ساعات پایانی، خبر را به او گفته بودند، اما او چیزی به من نگفت تا امیدم از بین نرود.

ما نزدیک به یک ساعت و نیم در بیمارستان سرگردان بودیم، در آن بین از این اتاق به آن اتاق می‌رفتیم، دنبال کسی که شاید پاسخی بدهد، شاید خبری برساند، بعد از چند ساعت بی‌خبری و دلهره، به خانه برگشتیم، درست همان‌جا بود که اقوام خبر اصلی را به ما دادند، همان خبری که همه از آن می‌ترسیدیم. لحظه‌ای که خبر شهادت پدر را شنیدم، انگار تمام صداهای اطرافم خاموش شد، دنیا برایم ایستاد، هیچ‌چیز مثل قبل نبود.

تسنیم: وقتی از شهادت پدر مطمئن شدید، اولین چیزی که به ذهنتان خطور کرد چه بود 

اولین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که از دست دادن پدر اصلاً چیز آسانی نیست ... زخمی است که هیچ‌وقت خوب نمی‌شود. اما در آن لحظه‌ تلخ، تنها نقطه‌ای که می‌توانست کمی به ما آرامش بدهد این بود که بابا مزد زحماتش را گرفت؛ همان چیزی که لیاقتش را داشت. اگر جز این بود شاید بیشتر دلمان می‌سوخت.

در آن لحظات آنچه بیش از همه در ذهنم مرور می‌شد کلام امام حسین(ع) در کربلا بود؛ «الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک ...» همین جمله در ذهنم می‌چرخید. انگار تنها پناه بود برای آرام کردن دلم؛ اینکه بدانم شهادت پایان راه بابا نبود، بلکه پاداشی بود برای سال‌ها مجاهدت و ایمانش.

تسنیم: اگر امروز پدر در کنارتان بود و می‌توانستید یک جمله به او بگویید، چه می‌گفتید؟

پدرم از جمله شخصیت‌های تأثیرگذار و شاخص زندگی من بود؛ شخصیتی که همیشه به او افتخار می‌کردم، اکنون نیز با  مسیری که او انتخاب کرد و با گامی که من به‌عنوان فرزند تلاش می‌کنم و در مسیرش برمی‌دارم، همان احساس افتخار پابرجاست..

اگر او امروز اینجا بود به او می‌گفتم که من و خواهرانم همواره به این افتخار می‌کنیم که فرزندان چنین پدری هستیم و حضور و الگوی او در زندگی‌مان الهام‌بخش و راهنمای ماست و تلاش می‌کنیم راه او را ادامه دهیم.

تسنیم: با توجه به شغل و مسئولیتی که پدرتان به‌عهده داشت و احتمال مواجهه با خطر در آن، در دل شما چه‌حسی شکل می‌گرفت؟ آیا این احساس را با او در میان گذاشته و به او گفته‌اید؟

قطعاً ما و مادرمان، همیشه دل‌نگرانی‌هایی نسبت به مسئولیت‌ها و مخاطرات شغلی پدر داشتیم، اما می‌دانستیم که این مسیر تنها یک شغل برای او نیست، بلکه عشقی عمیق و انتخابی است که با دل و جان برگزیده‌ و هر مسئولیتی که بر عهده داشت، با دغدغه خدمت به مردم و انجام وظیفه همراه بود.

هیچ‌گاه دلمان نمی‌خواست جمله‌ای را بر زبان بیاوریم که مسیر او را دچار لغزش کند یا فکرش را مشغول ما سازد، چراکه خودش درگیر مشغله‌های فراوان کاری و همیشه ذهنش درگیر امور مردم و مسئولیت‌ها بود. در خانواده، مسائل کاری هرگز مطرح نمی‌شد و هیچ‌گاه خستگی‌ها یا دلخوری‌های شغلی را برای ما آشکار نمی‌کرد.

با دیدن این‌همه عشق و علاقه او به کار، مسیر و خدمت به مردم و ولایت‌فقیه، هرگز در برابر راهش سنگی نینداختیم و هیچ‌گاه مانع خدمتش نشدیم. این عشق به کار و تعهد بی‌دریغ، الگویی زنده و الهام‌بخش برای ما و خانواده بود.

تسنیم: فکر می‌کنید مهم‌ترین خصلتی که از پدر به‌ارث برده‌اید، چیست؟

یکی از ویژگی‌های بارز پدر، آرامش و صبر عمیق او بود. این آرامش که همیشه در رفتار و گفتارش نمود داشت، نه‌تنها محیط خانواده را مطمئن و دلگرم می‌کرد، بلکه خودش نیز در مواجهه با سختی‌ها و فشارهای کاری، همواره با صبر و وقار مثال‌زدنی، راه خود را ادامه می‌داد.

این خصلت آرامش‌بخش، گاهی تنها پناه و نقطه اتکا برای ما در لحظات دشوار بود و نشان می‌داد که قدرت صبر و متانت، هم در زندگی شخصی و هم در مسئولیت‌های بزرگ، نقش تعیین‌کننده‌ای دارد.

تسنیم: ماندگارترین لحظه زندگی شما با پدر چه‌زمانی بود؟

پدر همیشه در موفقیت‌های ما حضوری ویژه و حمایت‌گرانه داشت و ما این پشتوانه را همواره احساس می‌کردیم. در تمامی مراحل زندگی، چه آن روزهای پراسترس و تب‌وتاب کنکور و چه در تجربه‌های کوچک و بزرگ، حضور و حمایت او قوت قلبی بزرگ برای ما بود.

هیچ‌گاه روزی که نتیجه قبولی‌ام در دانشگاه را مشاهده کردیم و با هم از شادی آن لحظه سرشار شدیم، از یاد نمی‌برم. لحظه‌ای که دو نفره، در کنار هم، خبر خوش را دریافت و حس امنیت و امید به آینده را با تمام وجود لمس کردیم.

پس‌ازآن، وقتی وارد مرحله‌ای از زندگی شدیم که ازدواج و تشکیل خانواده در پیش بود، راهنمایی‌ها، مشاوره‌ها و همراهی‌های پدر در تصمیم‌گیری‌های مهم و حتی کوچک‌ترین انتخاب‌ها، همواره روشنایی مسیر ما بود.

از انتخاب‌های تحصیلی و شغلی گرفته تا تصمیمات شخصی و خانوادگی، پدر همیشه در کنار ما بود و با دلسوزی و آگاهی، مسیر درست را نشان می‌داد. این همراهی و حضور بی‌دریغ، یکی از ویژگی‌های بارز و متمایزی بود که او را از دیگر پدران متفاوت می‌کرد و در ذهن و قلب ما، حضوری فراموش‌نشدنی بر جای گذاشت.

تسنیم: وقتی از پدرتان سخن می‌گویید، تمایل دارید مردم او را صرفاً در قالب یک شهید بشناسند، یا تصویری متفاوت و جامع‌تر از شخصیت وی وجود دارد که دوست دارید دیگران با آن آشنا شوند؟

با صراحت می‌گویم که پدرم فراتر از یک روحانی معمولی یا یک پاسدار صرف بود. او فردی دغدغه‌مند نسبت به نظام و جامعه بود و همواره تلاش می‌کرد در جایگاهی قرار گیرد که بتواند به مردم خدمت کند و گره‌ای از مشکلاتشان بگشاید. نکته برجسته در شخصیت او این بود که هیچ‌گاه از مقام، رتبه یا جایگاه خود سخنی به میان نمی‌آورد و همواره اولویت را بر اثرگذاری واقعی و کمک به دیگران می‌گذاشت.

نگاه پدرم همواره نگاهی مسئولانه و انسانی بود؛ همیشه می‌پرسید: آیا در این جایگاهی که قرار دارم می‌توانم کمکی کرده یا گره‌ای از زندگی کسی باز کنم؟ و این دغدغه، شاخصه‌ای بود که او را از دیگران متمایز می‌کرد.

تسنیم: آیا تاکنون پیش آمده که خواسته یا تصمیمی داشته باشید و پدرتان، پاسخ منفی و قاطعی به شما بدهد؟ برای مثال، در مواقعی که می‌خواستید مسیر یا کاری خاص را دنبال کنید، چنین تجربه‌ای داشتید؟

پدرم همیشه در کنار ما و همراهی او در همه مراحل زندگی محسوس بود. ما هم مانند هر خانواده‌ای، در طول نوجوانی و جوانی با چالش‌ها و مسائل گوناگون روبرو شدیم، اما روند زندگی‌مان به‌گونه‌ای بود که بیشتر مشکلات و چالش‌ها را از طریق گفت‌وگو و مشورت حل‌وفصل می‌کردیم.

پدرم، به‌عنوان یک روحانی و الگوی اخلاقی، همیشه با آرامش و صبوری ما را قانع می‌کرد و هیچ‌گاه تجربه نکردیم که با یک «نه» قطعی و غیرقابل‌مذاکره مواجه شویم. تمام مسائل و چالش‌هایی که بین ما پیش می‌آمد، با صبر، تدبیر و گفت‌وگو به‌آرامی برطرف می‌شد و همین رفتار او، نوعی درس عملی برای ما در مدیریت اختلافات و مواجهه با مشکلات بود.

تسنیم:با توجه به این رخداد، نگاه شما نسبت به رژیم صهیونیستی که عامل این حادثه بود، چه‌تغییری کرده است؟

بی‌شک آن کینه‌ای که نسبت به این رژیم منحوس داشتیم، اکنون چندین برابر شده است. خساراتی که به کشور وارد شد، محدود به مسائل مالی نبود. بزرگ‌ترین ضربه از دست دادن نیروهای انسانی بود؛ سرمایه‌های ارزشمند مملکت و انقلاب که هیچ‌چیزی نمی‌تواند جای آن‌ها را پر کند.

کاش همه خساراتی که متحمل شدیم، تنها جنبه مالی داشت، اما چنین نبود. این رژیم هیچ ارزشی برای جان و تلاش انسان‌ها قائل نیست و آنچه از دست دادیم، جبران‌ناپذیر است. تنها راه برای جبران این خسارت‌ها، نابودی این رژیم و بازگرداندن آرامش و امنیت به کشور است؛ هرچند حتی آن هم نمی‌تواند ارزش واقعی نیروهای انسانی از دست رفته را بازگرداند و فقط می‌تواند اندکی دل ما را آرام کند.

تسنیم: به‌عنوان یک فرزند شهید در جامعه چه‌مسئولیتی دارید؟

شهدا، به‌لطف خدا، مسیرشان چراغ راه و نوری برای دیگران است و پدرم همیشه دغدغه و نگاه ویژه‌ای نسبت به این راه داشت. من معتقدم اگر ما بتوانیم حتی گامی کوچک در مسیر درس‌های جنگ 12 روزه برداریم، تا حدی رسالت خود را در این دوره تاریخی که در آن زندگی می‌کنیم، ایفا کرده‌ایم. به‌ویژه در شرایطی که دشمنان همواره تلاش می‌کنند واقعیت‌ها را وارونه جلوه دهند، بر ما واجب است که این دوره از جنگ تحمیلی را به‌درستی تبیین کنیم و یاد و ارزش‌های آن را برای نسل‌های امروز و فردا زنده نگه داریم.

تسنیم:اگر قرار بود پیام پدر شما از زبان خودتان به رژیم صهیونیستی منتقل شود، این پیام چه مضمون و محتوایی داشت؟

پیام پدر من به دشمن این بود که گمان نکند خانواده‌ها و زنان ایرانی در مقابل فشارها و تهدیدها سست و تسلیم می‌شوند. در این مسیر، همه زنان و خانواده‌های ایرانی الگویی بی‌بدیل از صبر و استقامت دارند؛ الگویی که یادآور صبر و استقامت صدیقه کبری(ع) در دوران سخت است.

هرچند ما تنها بخشی اندک از مصائب و استقامت ایشان را تجربه کرده‌ایم، اما همواره از خودشان کمک و الهام گرفته‌ایم. دشمن نباید تصور کند که می‌تواند با تهدید و فشار به خانواده‌ها آسیب برساند، چراکه این خانواده‌ها، همچون زینب کبری(س)، مظهر پایداری، صبر و ایستادگی در برابر سختی‌ها هستند.

تسنیم: با توجه به اینکه خودتان در سنین جوانی چنین تجربه‌ای را پشت‌سر گذاشته‌اید، اکنون چه‌پیامی برای هم‌سن‌وسالان خود دارید؟

جامعه امروز با چالش‌های فراوانی روبه‌روست و مسیر پیشِ‌روی ما، به‌ویژه جوانان، به‌مراتب دشوارتر شده است؛ چراکه حجم عظیمی از اطلاعات و اخبار در سطح رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی ذهن‌ها را بمباران می‌کند و تمرکز و تصمیم‌گیری را دشوار می‌سازد.

در چنین شرایطی، مهم‌ترین چراغ راه، توجه و گوش سپردن به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و پیروی از ولایت‌فقیه است. این مسیر نه‌تنها می‌تواند راهنمایی روشن و مطمئنی برای عبور از بحران‌ها و تصمیم‌گیری‌های صحیح باشد، بلکه الگویی برای حفظ ارزش‌ها، ایمان و اخلاق در میان جوانان ایجاد می‌کند.

تسنیم: صحبت شما با افرادی که وطن‌فروشی کردند و نمک این مملکت را خوردند و نمکدان شکستند، چیست؟

به نظر من این افراد پادوهای نظام صهیونیستی هستند که به وطن، اعتقادات مردم و خاک خود پشت می‌کنند و در دایره بحث و گفت‌وگو جایگاهی ندارند و اصولاً هیچ‌گونه جای صحبتی با آنان باقی نمی‌ماند. این افراد، معلوم‌الحال هستند و از مسیر صحیح خارج شده‌اند و بازگشتشان به راه درست بسیار بعید به نظر می‌رسد.

با این حال، باید بدانند که تعداد کسانی که عشق و عرق وطن را در خون خود دارند، بسیار بیشتر است و اراده‌های محکم‌تر و استوارتری دارند که در مواقع لزوم، با جان، مال و توان خود، پای‌کار می‌ایستند و مسیر را هموار می‌کنند. بنابراین، حضور و نقش این افراد محدود و ناچیز در برابر کسانی که عاشقانه از وطن و ارزش‌های آن دفاع می‌کنند، عملاً بی‌اثر و کم‌اهمیت است.

تسنیم: حضور پرشور مردم در مراسم تشییع پیکر شهدای جنگ 12روزه چه‌پیامی برای دشمن داشت؟

دشمن به‌خوبی می‌داند و تجربه کرده است که نمی‌تواند با زور و بمب، مسیر و اراده این مردم را متوقف کند. هر شهید، گویی دریچه‌ای تازه و الگویی نو برای پیشروی جامعه می‌گشاید و هر یک به‌نوعی گره‌گشایی و راهگشایی برای مردم محسوب می‌شوند.

در هر نقطه‌ای که زمینه تفرقه و نفوذ دشمن محتمل باشد، نیرو و ریسمانی الهی ظاهر می‌شود تا مردم را دوباره گرد هم آورد. مراسم یادبود شهدا و برنامه‌هایی که برای پاسداشت آن‌ها برگزار می‌شود، دقیقاً همان نقطه‌ای است که وحدت و انسجام مردم را مجدداً تحکیم می‌بخشد و یادآور این است که خون شهیدان چراغ راهی برای ملت است و اراده جمعی آن‌ها را استوار نگه می‌دارد.

تسنیم: و کلام آخر؟

تنها کافی است که در مسیر ارزش‌ها و آرمان‌های شهدا استوار و ثابت‌قدم باقی بمانیم، راه و منش آن‌ها را الگو قرار دهیم و با تداوم تلاش و ایمان، ادامه‌دهنده مسیر نورانی آن‌ها باشیم، این پایبندی نه‌تنها یاد و نام شهدا را زنده نگه می‌دارد، بلکه چراغ راهی برای نسل‌های آینده و سرمایه‌ای معنوی برای جامعه خواهد بود.

گفت‌وگو: صدیقه صباغیان

انتهای پیام/

مسائل استان
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
fownix
غار علیصدر
گوشتیران
پاکسان
بانک صادرات
طبیعت
میهن
triboon
تبلیغات