آقای پزشکیان! تلاش گروسی برای تصدی پست دبیرکلی سازمان ملل را افشا کنید
در کنار افشای سیاستهای آمریکا و اسرائیل، یکی از موضوعات کلیدی که نباید در سخنرانی رئیسجمهور در هشتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد مغفول بماند، نقش رافائل گروسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وقایع اخیر علیه ایران است.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، حضور رئیسجمهور کشورمان در هشتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، آن هم در شرایطی که تنها سه ماه از جنگ 12 روزه تحمیلی علیه ایران گذشته است، فرصتی تکرارنشدنی برای رسواسازی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. این تریبون جهانی باید محلی باشد برای یادآوری خیانتهای ترامپ به تعهد ایران به دیپلماسی، افشای حمایت آشکار غرب از جنگ اسرائیل علیه ایران و نشان دادن بیاعتباری مدیرکل سیاسی کار آژانس که آینده خود را در گرو خوشخدمتی به آمریکا میبیند. آقای پزشکیان نباید این فرصت تاریخی را با سخنانی خنثی و کلیشهای از دست بدهد.
حضور و سخنرانی رئیسجمهور کشورمان در هشتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، آن هم در شرایطی که تنها سه ماه از جنگ تحمیلی 12 روزه علیه ایران میگذرد، به هیچ وجه یک رویداد عادی یا تکراری محسوب نمیشود. این حضور، فرصتی استثنایی برای جمهوری اسلامی است تا در بالاترین سطح دیپلماتیک، حقیقت را فریاد بزند، نقاب از چهره قدرتهای مدعی حقوق بشر بردارد و افکار عمومی جهان را با ماهیت واقعی ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی آشنا سازد. چنین فرصتی اگر با صراحت، شجاعت و درایت همراه شود، میتواند معادلات تبلیغاتی و رسانهای غرب را در سطحی جهانی به هم بریزد.
این حضور نباید به یک سفر تشریفاتی یا سخنرانی کلیشهای و دیپلماتیک تقلیل یابد. تریبون سازمان ملل متحد در چنین شرایطی، میدان واقعی برای رسواسازی جبهه غرب است. آمریکا امروز در دولت دوم ترامپ به سر میبرد و در طول بیش از هشت ماهی که از آغاز این دولت گذشته، نهتنها کوچکترین تغییری در رفتار خصمانه خود نشان نداده، بلکه با هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی از هیچ اقدامی علیه ایران فروگذار نکرده است. ترامپ و کابینه جنگطلب او همان راهی را میروند که در دوره نخست رفتند؛ با این تفاوت که تجربه برجام، فشار حداکثری و عملیات مشترک با اسرائیل علیه ایران، آنان را در این مسیر جسورتر ساخته است.
سه ماه بعد از جنگ تحمیلی، جهان همچنان در سکوت
جنگ 12 روزهای که در سه ماه گذشته به ایران تحمیل شد، تنها یک حمله نظامی محدود نبود. این جنگ، یک پروژه تمامعیار برای آزمودن اراده جمهوری اسلامی، تحت فشار قرار دادن ملت ایران و ارسال پیامی به منطقه بود. در این جنگ، صدها غیرنظامی بیگناه شهید شدند و حتی مراکز هستهای ایران که تحت نظارت مستقیم آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار داشتند، هدف حمله قرار گرفتند. آنچه بیش از همه مایه حیرت شد، سکوت مرگبار مدعیان حقوق بشر و کشورهای غربی بود. دولتهایی که سالها ایران را به بهانههای واهی تحت فشار گذاشتند، این بار در برابر جنایات آشکار اسرائیل و نقش مستقیم آمریکا نهتنها سکوت کردند بلکه با ارسال تجهیزات و حمایتهای سیاسی آشکار به ادامه این جنایات کمک کردند.
رئیسجمهور کشورمان باید این سکوت شرمآور را در تریبون سازمان ملل رسوا کند. باید روشن سازد که چگونه جهان مدعی آزادی و دموکراسی، در برابر نقض آشکار قوانین بینالمللی و جنایات جنگی اسرائیل و حامی اصلیاش آمریکا، عملاً چشمها را بسته و وجدانها را به خواب برده است. اگر این واقعیتها در چنین سطحی بیان نشود، بار دیگر غرب موفق خواهد شد روایتهای دروغین خود را بر افکار عمومی جهان تحمیل کند.
داستان همیشگی اعتمادسازی بیپایان و دشمنی بیپایانتر
تجربه چند ماه اخیر، یک بار دیگر حقیقتی تلخ را برای ملت ایران و جهان آشکار کرد. ایران در این مدت کوشید با حداکثر خویشتنداری و اعتمادسازی، نشان دهد که اهل منطق و مذاکره است. اما دستاورد این مسیر چه بود؟ نه کاهش تحریمها، نه کاهش تهدیدها و نه حتی گامی کوچک به سوی احترام متقابل. نتیجه تنها تشدید فشارهای اقتصادی از سوی آمریکا و اروپا، تشویق بیشتر اسرائیل به اقدامات خرابکارانه، فشارهای تازه در شورای حکام آژانس و در نهایت تحمیل جنگی ناجوانمردانه بر ملت ایران بود.
این واقعیت باید در سازمان ملل با صراحت بیان شود. هرچه ایران صادقانهتر در مسیر دیپلماسی پیش رفت، دشمنان مصممتر و بیپرواتر شدند. از همینروست که امروز زمان آن رسیده است تا به جهان گفته شود بازی مذاکرهای که آمریکا طراحی میکند چیزی جز یک عملیات فریب برای پنهان کردن فشار و جنگ نیست. این حقیقت باید بار دیگر در سطح جهانی فریاد زده شود تا کسی نتواند فردا بگوید ایران نسبت به ماهیت واقعی آمریکا بیاطلاع بود.
رسوایی ترامپ و ادامه همان خط در واشنگتن
ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود نشان داد که چگونه میتوان یکجانبهگرایی را به اوج رساند. خروج از برجام، اعمال تحریمهای بیسابقه، تروریسم اقتصادی علیه مردم ایران و حمایت آشکار از اقدامات تروریستی اسرائیل تنها بخشی از کارنامه اوست. اکنون در دولت دوم، همان مسیر را با گستاخی بیشتر ادامه داده است. در این هشت ماه گذشته، دولت ترامپ نهتنها سیاستهای ضدایرانی خود را متوقف نکرده، بلکه با ائتلافی آشکار با اسرائیل از حمله به تأسیسات هستهای صلحآمیز ایران و جنگ ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی که منجر به شهادت غیر نظامیان نیز شد حمایت کرده است.
پیامی که آقای پزشکیان باید در سازمان ملل مخابره کند، روشن است: ایران هیچگاه آغازگر بدعهدی نبوده است. ایران به تعهدات خود در توافقات پایبند بود، اما طرف مقابل با خیانت و نیرنگ مسیر دیپلماسی را نابود کرد. در قاموس آمریکا، «مذاکره» چیزی جز پردهای برای پنهان کردن فشار و جنگ نیست. این حقیقت باید در برابر جهانیان قرار گیرد تا آنان بدانند که مقصر اصلی بنبستهای سیاسی و دیپلماتیک، واشنگتن و تلآویو هستند، نه تهران.
گروسی؛ مدیرکل به دنبال دبیرکلی!
اما در کنار افشای سیاستهای آمریکا و اسرائیل، یکی از موضوعات کلیدی که نباید در سخنرانی رئیسجمهور مغفول بماند، نقش رافائل گروسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وقایع اخیر علیه ایران است.
گروسی طی سالهای ریاست خود به شکلی بیسابقه نشان داده که یک مقام فنی و بیطرف نیست، بلکه بازیگری سیاسی در خدمت غرب است. او بارها با جانبداری آشکار از اسرائیل، رژیمی که حتی عضو معاهده انپیتی نیست، گزارشهای جهتدار و مغرضانه علیه ایران منتشر کرد و حتی از محکومیت حمله به تاسیسات هستهای ایران نیز طفره رود. خوشخدمتیهای آشکار او برای غرب نشان میدهد که گروسی تنها به فکر آینده سیاسی خود است؛ آیندهای که او را در جایگاه دبیرکل سازمان ملل میبیند.باید در سازمان ملل به صراحت بیان شود که گروسی چگونه آژانس را از یک نهاد فنی و نظارتی به سکوی پرش سیاسی شخصی خود تبدیل کرده است. او با فشارهای سیاسی و جانبداریهای آشکار علیه ایران و دیگر کشورهای مستقل، تلاش کرده راه خود را برای رسیدن به دبیرکلی هموار کند.این جاهطلبی خطرناک اگر در مجمع عمومی افشا نشود، میتواند آینده سازمانهای بینالمللی را بیش از پیش آلوده به سیاسیکاری و سلطهطلبی غرب سازد.
لزوم طرح ممنوعیت حمله به تأسیسات هستهای
از دیگر موضوعات مهمی که باید در سخنرانی امسال مطرح شود، لزوم ممنوعیت مطلق حمله به تأسیسات هستهای تحت نظر آژانس است. حملات اخیر اسرائیل به مراکز هستهای ایران نقض آشکار حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل بود. اگر امروز جامعه جهانی در برابر این جنایت سکوت کند، فردا هیچ کشوری از امنیت تأسیسات هستهای خود مطمئن نخواهد بود. رئیسجمهور ایران باید از تریبون سازمان ملل این مطالبه جدی را طرح کند که جامعه بینالمللی موظف است تضمین دهد تأسیسات هستهای تحت نظر آژانس، خط قرمز حملات نظامی هستند و تعرض به آنها معادل تعرض به کل نظام حقوقی بینالملل و رژیم بینالمللی عدم اشاعه محسوب میشود.
صراحت، کلید موفقیت در نیویورک
تجربه نشان داده است که هر زمان مسئولان جمهوری اسلامی با صراحت و شجاعت در مجامع جهانی سخن گفتهاند، صدای آنان فراتر از مرزها طنینانداز شده است. سخنان صریح و روشنگرانه در برابر افکار عمومی جهان، میتواند اثرگذارتر از هر سند و گزارش رسمی باشد. در مقابل، هرگاه زبان به تعارف و ملاحظه باز شده، نتیجه چیزی جز سوءاستفاده دشمنان و حاشیهنشینی ایران نبوده است. اکنون شرایط تاریخی و حساس منطقهای و جهانی ایجاب میکند که آقای پزشکیان در نیویورک با لحنی محکم، بیپرده و صریح از خیانتهای آمریکا، جنایات اسرائیل، خباثتهای گروسی و سکوت مرگبار اروپا سخن بگوید.
سخنرانی به مثابه میدان نبرد سیاسی
سخنرانی رئیسجمهور در مجمع عمومی میتواند نقطه عطفی در دیپلماسی ایران باشد. اگر این فرصت با شجاعت و روشنگری همراه شود، آمریکا در برابر افکار عمومی جهان رسوا خواهد شد، چهره واقعی اسرائیل و جنایات اخیرش برملا خواهد گردید، نقشههای گروسی برای آینده سازمان ملل برهم خواهد خورد و از همه مهمتر پیام ایستادگی ملت ایران به جهانیان مخابره خواهد شد. در غیر این صورت، اگر این فرصت از دست برود، غربیها همچنان روایتهای دروغین خود را به جهان تحمیل خواهند کرد و بازنده میدان، حقیقت خواهد بود.
آقای پزشکیان امروز در برابر آزمونی بزرگ و تاریخی قرار دارد؛ آزمونی که نتیجه آن نهتنها بر جایگاه داخلی و منطقهای ایران، بلکه بر افکار عمومی جهانی تأثیر خواهد گذاشت. این آزمون، فرصتی است برای رسوا کردن آمریکا، افشای اسرائیل، مقابله با گروسی و یادآوری این نکته اساسی که جمهوری اسلامی ایران هرگز بازیچه عملیات فریب دشمن نخواهد شد. وقت آن است که با صدای رسا و صریح اعلام شود: ایران دیگر فریب بازیهای آمریکا و مزدورانش را نخواهد خورد.
آیا جایگاه سازمان ملل در آمریکا توجیهی دارد؟
یکی از موضوعاتی که رئیسجمهور میتواند در سخنرانی خود به آن اشاره کند، مسئله محل استقرار سازمان ملل در آمریکا است. امروز آمریکا نه تنها به تعهدات بینالمللی خود پایبند نیست بلکه بارها و بارها معاهده مقر را نقض کرده و با محدودیتهای غیرقانونی برای رفتوآمد هیئتهای نمایندگی کشورهای مستقل، عملاً از سازمان ملل بهعنوان ابزار فشار سیاسی استفاده کرده است.
پرسش جدی اینجاست: وقتی کشوری مانند آمریکا آشکارا از قوانین بینالمللی تخطی میکند و سازمان ملل را به گروگان سیاستهای خود میگیرد، چه لزومی دارد که این نهاد جهانی همچنان در خاک ایالات متحده باقی بماند؟ آیا زمان آن نرسیده است که اعضای سازمان ملل برای انتقال مقر به کشوری بیطرف و مستقل تصمیمگیری کنند تا شأن و اعتبار این نهاد دوباره احیا شود؟
منبع: کیهان
انتهای پیام/