بازآرایی اقتدار؛ تحلیلی بر اتفاقات ۱۴۰۱ و تأثیر آن بر فهم سیاست و جامعه ایران
رخدادهای ۱۴۰۱ بهعنوان یک آزمون تابآوری در برابر فشار تمامعیار، به بازآرایی اقتدار نظام منجر شد و ضمن تقویت و انطباقپذیری ابزارهای حکمرانی، فهم عمیقتری از پویاییهای جامعه شبکهای و ضرورت رویکردهای ترکیبی در حکمرانی را بهارمغان آورد.
مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم: رخدادهای سال 1401 بهعنوان یکی از پرشتابترین موجهای تجمع همراه با آشوب در تاریخ معاصر کشور، بسیاری از تحلیلگران را به پیشبینیهای حداکثری و فروپاشی قطعی نظام سیاسی سوق داد، این تحلیل با تفکیک بنیادی میان «نارضایتی اجتماعی» (که کاهش یافته بود) و «فروپاشی نهادی دولت» نشان میدهد ایران در آن دوره ابداً نشانههایی از فروپاشی بهمعنای واقعی را تجربه نکرد، بهعوض، آنچه پس از فروکش کردن احساسات و هیجانات اولیه مشاهده شد، مجموعهای از فرآیندهای پیچیده بود که میتوان آن را «بازآرایی اقتدار» نامید.
برای فهم ساختاری این رخدادها، سه تمایز مفهومی کلیدی لازم است؛
1) میان «رضایت اجتماعی» و «اقتدار ساختاری»؛
2) میان «موج اعتراضی» و «جنبش اجتماعی نهادینه»؛
3) میان «مداخله» و «تنظیمگری».
استحکام ساختاری نظام جمهوری اسلامی، بهخلاف روایتهای غالب آن دوره، بهدلیل سه عامل اصلی حفظ شد؛
1. ظرفیت بروکراتیک و تداوم کارکردهای حیاتی دولت؛ نهادهای بروکراتیک کشور از کار نیفتادند؛ فرآیندهای تخصیص بودجه، پرداخت حقوق، ارائه خدمات عمومی و کنترل سرزمینی ادامه یافت.
2. انسجام نخبگان حاکم و نبود شکاف فلجکننده؛ با وجود همه گمانهزنیها، هیچ انشقاق راهبردی در بلوک قدرت، بهویژه در نیروهای مسلح و امنیتی، مشاهده نشد.
3. آشکارشدن ماهیت واقعی اتفاقات برای جامعه؛ قاببندی اعتراضات بهعنوان بخشی از یک جنگ ترکیبی و مداخله خارجی، به تحکیم وحدت درونی و بسیج نیروهای وفادار به نظام در برابر تهدید خارجی کمک کرد.
حاکمیت در پاسخ به این رخدادها، از فاز صرفاً کنترل به فاز «بازتنظیم و انطباق» گذر کرد که در سه حوزه کلیدی نمود یافت؛
1. ارتقای ابزارهای پایش، انتظام شهری و دیجیتال؛ سرمایهگذاری در ابزارهای رصد هوشمند شهری و تحلیل دادههای فضای مجازی برای مدیریت هوشمندتر تعارضات.
2. حرکت بهسوی صراحت تقنینی؛ تغییر رویکرد از ابهام اجرایی به وضع قوانین شفاف (مانند لایحه عفاف و حجاب) برای تعیین حداقلهای الزامآور و کاهش هزینههای برخوردهای میدانی.
3. تفکیک هوشمندانه پروندههای داخلی و خارجی؛ پیشبرد دیپلماسی تنشزدا، از جمله توافق احیای روابط با عربستان سعودی، که فشار خارجی را کاهش داد و به نظام برای مدیریت مسائل داخلی فضای تنفس داد.
در سوی دیگر میدان، ناکارآمدی و افول جریانهای سیاسی ناهمسو مانند اصلاحطلبان آشکار شد. این جریان، بهدلیل حاشیهنشینی نهادی، بیسری شبکهای اعتراضات و بیاعتمادی نسلی و گسست تجربهها، نتوانست نقشی مؤثر بهعنوان نماینده یا میانجی ایفا کند.
نخبگان حاکم نیز از این رخدادها درسهای راهبردی آموختند؛ لزوم «فهم جامعه شبکهای و سیال»، «بازتعریف مداخله بهمثابه تنظیمگری»، «صراحت در تعیین حداقلهای الزامآور»، «پیوند امنیت داخلی و دیپلماسی تنشزدا»، و «اقتصاد سیاسی ثبات» با اولویتبخشی به بقای کارکردی. این تحولات، گزارههای رایجی را چون «فروپاشی قطعی و نزدیک است» یا «انزوای منطقهای و بینالمللی ایران ناگزیر است» که در فضای هیجانی منتشر شده بودند، مخدوش کرد.
متن کامل این گزارش را از اینجا دریافت کنید.
انتهای پیام/+