گروهکهای تروریستی؛ بازوی جنگ ترکیبی دشمن
گروهکهای تروریستی با بهرهگیری از عملیاتهای نامتقارن، جنگ روانی و فناوریهای نوین، به ابزاری کلیدی در جنگهای ترکیبی- شناختی تبدیل شدهاند. آنها با حمایت قدرتهای خارجی، ناامنی، مشروعیتزدایی و تضعیف انسجام اجتماعی را در کشورهای هدف دنبال میکنند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، نمونههای تاریخی مانند داعش، منافقین و جیشالظلم نشان میدهد چگونه از این گروهها بهعنوان ابزار نیابتی در جنگهای هیبریدی استفاده شده است. در این میان، فضای مجازی به میدانی حیاتی برای گسترش تروریسم رسانهای تبدیل شده، جایی که گروههای تروریستی با انتشار اخبار جعلی، تحریک قومیتها و القای ناامیدی، به دنبال تأثیرگذاری بر افکار عمومی و ایجاد بیثباتی هستند. در مصاحبه با علی قادری، کارشناس مسائل بینالملل، ظرفیتهای گروهکهای تروریستی در جنگهای ترکیبی، نمونههای تاریخی همکاری آمریکا با این گروهها و راهکارهای نوین برای خنثیسازی تهدیدات سایبری و شناختی را بررسی کردهایم.
گروهکهای تروریستی چه ظرفیتی برای استفاده در جنگهای ترکیبی - شناختی نیابتی دارند؟ آیا در این زمینه میتوان به الگویی تاریخی اشاره کرد؟
گروهکهای تروریستی به دلیل ویژگیهای ساختاری، ایدئولوژیک و عملیاتی خود، ظرفیتهای قابلتوجهی برای بهرهبرداری در جنگهای ترکیبی - شناختی نیابتی دارند. اصولاً گروهکهای تروریستی در زمان ما بهعنوان مزدوران قدرتها و کشورهای جهان نقش نیابتی را از جانب ابرقدرتها ایفا میکنند. با توجه به این که درگیریهای مستقیم نیابتی در زمان ما دارای تبعات اقتصادی، سیاسی و نظامی و دارای مخاطرات زیادی است، در حال حاضر دشمنان با استفاده از گروههای نیابتی سعی دارند به مقاصد موردنظر خود برسند. دراینبین این گروهها دارای ظرفیتهایی هستند که شناخت آنها میتواند در برنامهریزی دقیق و اثرگذار برای مقابله با آنها مؤثر باشد.
اجرای عملیاتهای نامتقارن
اولین ویژگیها و ظرفیتهای گروههای تروریستی نیابتی اجرای عملیاتهای نامتقارن است. گروهکهای تروریستی به دلیل ساختار غیرمتمرکز و انعطافپذیر خود، قادر به انجام عملیاتهای نامتقارنند که موجب خواهد شد هزینههای نظامی و سیاسی کمی برای حامیانشان به همراه داشته باشند. این عملیاتها، مانند حملات انتحاری یا بمبگذاری، میتوانند تأثیرات روانی عمیقی بر جامعه هدف ایجاد کنند و احساس ناامنی را تشدید کنند. این گروهها همچنین با استفاده از تکنیکهای حملات سایبری یا حملات پراکنده و طولانیمدت میتوانند به نقاط ضعف جامعه هدف نفوذ کرده و ضربات مؤثری وارد کنند.
استفاده از ابزارهای جنگ شناختی
رسانه یکی از مهمترین و سهلالوصولترین و ارزانترین روشهای تأثیرگذاری بر افکار عمومی جامعه هدف است. در جنگ شناختی دشمن با تولید حجم عظیم از اخبار و دادهها و تحلیلها تلاش میکند تا ذهن مردم و مسئولان را تحتتأثیر القائات خود قرار دهد و منجر به اشتباهات محاسباتی و در نتیجه ناامیدی و تسلیم مردم و مسئولان در جامعه هدف شود. این گروهها از طریق تولید محتوای رسانه تلاش میکنند ترس، دلهره و هراس را در جامعه هدف نهادینه کنند و بر شناخت افراد تأثیر منفی بگذارند. آنها با روایتسازیهای خاص خود به دنبال مشروعیتزدایی از حکومتها و فعالکردن گسلهای قومیتی، مذهبی و نسلی هستند و در تلاشند با تأثیرگذاری بر ادراکات و باورهای جامعه هدف، مردم را در برابر مسئولان و حاکمان قرار داده و موجبات بیثباتی و ناآرامی را در جوامع هدف ایجاد کنند.
مقبولیتزدایی از ارزشها و هنجارها
یکی از روشهای گروهکهای تروریستی در حوزههای شناختی مشروعیتزدایی از ارزشها و باورهای جامعه هدف است. ارزشها و باورها در یک جامعه عامل همبستگی و انسجام و اتحاد و ضامن بقا و حیات آن جامعه است. ارزشها و هنجارها در جوامع بشری از بطن تاریخ و تمدن و ایدئولوژیهای جوامع نشئت میگیرد و عامل پیوند بین اقوام مختلف در یک کشور است، بهعنوانمثال ارزشهای دینی در جامعه ما که در بطن زندگی و حیات این مردم رسوخ کرده و هنجارهایی که منبعث از ملیت و تمدن ایرانی است نیز در تمامی تاروپود جامعه ما نفوذ کرده و این دو عامل است که حجم زیادی از مردم ما با گویشهای مختلف و نژادها و اقوام متعدد و متکثر را به یکدیگر پیوند داده است. این گروهکها با استفاده از مقبولیتزدایی از ارزشها و هنجارها در تلاشند تا هویت و بنمایه یک کشور را با چالش مواجه کنند و آن جامعه را بیهویت کرده یا هویت موردنظر خود را جایگزین کنند. بنابراین زمانی که مردم و جوانان در جوامع هدف در تقابل با ارزشها و هنجارها در آیند آنگاه آن جامعه دچار آنومی یا سرگشتگی شده و پایههای نظام سیاسی، فرهنگی و هویتی آن جامعه با مشکلات متعدد مواجه خواهد شد.
مشروعیتزدایی
مشروعیت یک نظام سیاسی یکی از مهمترین عوامل دوام، بقا و حیات یک نظام سیاسی است. اساساً در جوامع کنونی حکومتها و دولتها بدون مشروعیت قادر به تداوم اعمال حاکمیت نخواهند بود. البته دررابطهبا مبانی مشروعیت در نظامهای غربی و نظامهای دینی بهویژه نظام شیعی مطالب بسیاری میتوان مطرح کرد که نیازمند زمان مفصلی است اما به طور مختصر میبایستی اشاره کرد که در نظام لیبرال دموکراسی مبنای مشروعیت حاکمان خواست و اراده مردم است اما در نظام اسلامی بهویژه نظام شیعی مبنای مشروعیت اراده الهی است. لذا گروهکهای تروریستی در قالب جنگ شناختی - ترکیبی در تلاشند طرح مباحث متعدد مشروعیت نظامهای سیاسی بهویژه نظام اسلامی در ایران را در ذهن مردم جامعه ضعیف کنند. وجود مشروعیت در یک نظام سیاسی موجب اطاعت مردم از حاکم و حاکمان خواهد شد. بنابراین مشروعیتزدایی میتواند موجب نافرمانی مدنی شده و مردم را در برابر نظام حاکم قرار داده و موجبات ایجاد ناآرامی و بیثباتی را فراهم آورد.
روایتسازیهای کاذب
گروههای تروریستی عموماً با ارائه ایدئولوژیهای افراطی در تلاشند افراد و جوانان ناراضی را با ارائه دیدگاههای افراطی و ساختارشکنانه و با استفاده از مفاهیم تند در قبال نظام ارزشی جامعه به خود جذب و موجبات استفاده از آنها در اقدامات انتحاری شوند. در دنیای کنونی برتری تکنولوژیکی غرب به گروههای افراطی و بنیادگرایانه و تفکرات سلفی این امکان را میدهد تا افراد را برای عملیاتهای انتحاری یا اقدامات خشونتآمیز جذب و آماده کنند. این ایدئولوژیها با استفاده از روایتسازیهای کاذب که برگرفته ار روایتهای دینی یا قومی منحرفشده است از شکافهای اجتماعی و قومیتی و مذهبی در کشورهای هدف استفاده کرده و موجب احساس هویت و تعلق و همبستگی و انسجام کاذب در میان اعضای گروه شده و موجبات آشوب و ناامنی را در جوامع هدف فراهم میکند.
بهرهگیری از فناوریهای نوین
دشمن به مدد برتری تکنولوژیکی و با استفاده از فناوریهای نوین حجم گستردهای از حملات شناختی را بر جوامع هدف از جمله جامعه ما به راه انداخته است. گروهکهای تروریستی از فناوریهای دیجیتال، مانند رباتهای اطلاعرسانی، هوش مصنوعی و محتوای چندرسانهای، برای انتشار پیامهای خود و تأثیرگذاری بر افکار عمومی استفاده میکنند. این ابزارها به آنها امکان میدهد با هزینه کم، تأثیرات گستردهای ایجاد کنند. حملات سایبری، مانند هک وبسایتها یا انتشار اطلاعات جعلی نیز بخشی از ظرفیت این گروهها در جنگ ترکیبی است.
الگوهای تاریخی
طی بیش از 4 دهه از تاریخ انقلاب اسلامی حجم عظیمی از الگوهای شناختی گروهکهای تروریستی را میتوان نام برد که من تلاش میکنم بسیار مختصر به مواردی اشاره کنم.
گروهکهای تروریستی مانند داعش، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و گروههای مرتبط با پکک (مانند پژاک) به دلیل ویژگیهای ساختاری، ایدئولوژیک و حمایتهای خارجی، ظرفیتهای قابلتوجهی برای استفاده در جنگهای ترکیبی - شناختی نیابتی علیه جمهوری اسلامی ایران دارند. بهعنوانمثال گروهک تکفیری داعش بهعنوان یک گروه تروریستی سلفی - جهادی، در مقاطعی بهعنوان ابزاری نیابتی در جنگهای ترکیبی علیه ایران و متحدانش (مانند دولت سوریه و عراق) عمل کرده است. این گروه با بهرهگیری از ابزارهای نظامی، رسانهای و روانی، تأثیرات عمیقی در منطقه ایجاد کرده است. این گروه از طریق انتشار ویدئوهای خشونتآمیز و تبلیغات گسترده در شبکههای اجتماعی، مانند تلگرام و توییتر، تلاش کرد ضمن جذب افراد سرخورده در جوامع هدف، ترس و ناامنی را در مردم کشورهای هدف، از جمله ایران گسترش دهد. این گروه با تولید محتوای چندرسانهای حرفهای، روایتهای افراطی خود را ترویج کرد و به جذب نیرو از سراسر جهان پرداخت. همچنین داعش در ایران اقدام به عملیاتهای نامتقارن از جمله حمله به مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی(ره) در ژوئن 2017 انجام داد. این حملات، هرچند محدود، با هدف ایجاد ناامنی روانی و تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای امنیتی ایران طراحی شده بودند. داعش همچنین با ترویج روایتهای فرقهای تلاش کرد شکافهای مذهبی را در ایران و منطقه تشدید کند و از این طریق انسجام اجتماعی ایران را هدف قرار دهد.
همچنین منافقین بهعنوان یکی از گروههای شناختهشدهای است که در جنگهای ترکیبی - شناختی علیه جمهوری اسلامی ایران نقش ایفا و بهعنوان ابزاری نیابتی برای برخی دولتهای غربی و منطقهای عمل کرده است. این گروهک تروریستی با بهرهگیری از رسانه مانند تلویزیون و وبسایتهای وابسته و همچنین شبکههای اجتماعی، روایتهای جعلی علیه نظام ایران منتشر میکند. این گروه با انتشار اخبار جعلی یا تحریفشده، سعی در تضعیف مشروعیت نظام و ایجاد ناامیدی در افکار عمومی دارد. گروهک منافقین همچنین با همکاری سرویسهای اطلاعاتی غربی، مانند موساد و سیا، اطلاعات حساسی از برنامههای هستهای و نظامی ایران جمعآوری کردهاند. افشای اطلاعات هستهای ایران در سال 2002 توسط این گروهک نمونهای از نقش نیابتی آنهاست. این گروهک همچنین با حمایت از آمریکا و رژیم صهیونی با تشکیل کمپینهای تبلیغاتی گسترده در خارج از کشور به دنبال ایجاد جبهه واحد ضدجمهوری اسلامی است.
نمونه تاریخی اقدامات تروریستی این گروهک هدایت ناآرامیهای 1396 و 1398در ایران بود که از طریق روایتسازیهای کاذب در قالب شبکههای اجتماعی و انتشار محتوای تحریکآمیز، اعتراضات را به سمت خشونت و عملیات مسلحانه مانند حملات به پایگاههای بسیج و مردم هدایت کردند. همچنین گروهکهای تجزیهطلب همچون جریانات کوموله و جریانات تجزیهطلب دیگر با ترویج گفتمانهای قومگرایانه، بهویژه در مناطق کردنشین و ترکنشین ایران، تلاش میکنند شکافهای قومی را تشدید و حس جداییطلبی را تقویت کنند. این اقدامات بخشی از جنگشناختی برای تضعیف هویت ملی و انسجام اجتماعی ایران است. این گروهها با ایجاد کمپینهای تبلیغاتی و جعل روایتهای کاذب قومگرایانه به دنبال تجزیه کشورند. حمله به پاسگاههای مرزی و شهادت جمعی از سربازان و نظامیان ایرانی در سالهای اخیر نمونههای تاریخی این مورد است.
آیا نمونههایی تاریخی از توسل آمریکا به گروهکهای تروریستی برای پیشبرد جنگ ترکیبی - شناختی علیه ایران و دیگر کشورها و جوامع هدف سراغ دارید؟
موضوع استفاده از گروههای تروریستی بهعنوان ابزار جنگ ترکیبی - شناختی توسط ایالات متحده، موضوعی پیچیده و حساس است که نیازمند بررسی دقیق و مبتنی بر شواهد است. نمونههای زیادی از سوءاستفاده آمریکا از گروهکهای تروریستی در کشورهای مختلف جهان وجود دارد که بررسی آن نیازمند تحقیق مفصلی است اما به طور خلاصه به نمونههایی اشاره میشود.
منافقین
آمریکا در بیش از چهار دهه اخیر با استفاده از سازمان منفور منافقین و با حمایت گسترده این گروهک تروریستی اقدامات خشونتآمیز متعددی از جمله ترور بیش از 17 هزار نفر از مردم ایران در ابتدای انقلاب، بمبگذاریهای متعدد که منجر به شهادت تعداد زیادی از سران کشور و نمایندگان مجلس شد انجام داده است. در تمام این اقدامات، ایالات متحده نه تنها این اقدامات را محکوم نکرد بلکه به طور آشکار و پنهان حمایتهای مادی و معنوی و لجستیکی را از این گروهک به عمل آورد. در دوران هشتسال دفاع مقدس آمریکا از این گروه بهعنوان جاسوسان صدام استفاده میکرد. پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، منافقین تحت نظارت نیروهای آمریکایی در اردوگاه اشرف قرار گرفتند. اگرچه این گروهک در آن زمان در فهرست سازمانهای تروریستی ایالات متحده قرار داشت (از 1997 تا 2012)، برخی گزارشها حاکی از همکاری اطلاعاتی غیرمستقیم بین آمریکا و این گروه است. برای مثال، منافقین اطلاعاتی درباره برنامه هستهای ایران ارائه کردند که در افشای تأسیسات هستهای نطنز در سال 2002 نقش داشت. پس از حذف منافقین از فهرست گروههای تروریستی آمریکا در سال 2012، این گروه به فعالیتهای سیاسی و رسانهای علیه ایران ادامه داد و از حمایت برخی محافل سیاسی در آمریکا برخوردار شد. این حمایتها شامل سخنرانیهای مقامات سابق آمریکایی در رویدادهای این گروه و تأمین مالی فعالیتهای رسانهای آنان است. این گروهک تروریستی با استفاده از بلندگوهای رسانهای آمریکا از طریق کمپینهای رسانهای، انتشار اطلاعات جعلی یا تحریفشده و تلاش برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی بینالمللی، بهعنوان ابزاری برای جنگ روانی علیه ایران عمل کرده است. این اقدامات با هدف تضعیف مشروعیت نظام ایران و تشدید فشار سیاسی و اقتصادی انجام شده است.
حمایت از گروهک تروریستی جندالشیطان
گروه جندالشیطان (که بعدها به جیشالظلم تغییر نام داد) یک گروه شبهنظامی سلفی است که در منطقه سیستان و بلوچستان ایران فعالیت داشته و از سوی ایران بهعنوان یک گروه تروریستی شناخته میشود. این گروه حملات متعددی علیه نیروهای نظامی و غیرنظامی ایران انجام داده است. جیشالظلم در اوایل دهه 2000 با هدف ادعایی دفاع از حقوق قوم بلوچ و مبارزه با دولت ایران شکل گرفت. این گروه حملات تروریستی مانند بمبگذاری و ترور مقامات ایرانی را انجام داده است. گزارشها حاکی است که این اقدامات با حمایت مستقیم ایالات متحده انجام شد. برای مثال، در سال 2007 شبکه خبری ABC گزارش داد که مقامات آمریکایی با رهبران جندالشیطان در ارتباط بوده و از آنها برای جمعآوری اطلاعات علیه ایران استفاده کردهاند. این گزارش ادعا میکند که این حمایتها بخشی از استراتژی گستردهتر برای فشار بر ایران بوده است. همچنین، اسنادی که توسط وکیلیکس منتشر شد، نشان میدهد که برخی مقامات آمریکایی از فعالیتهای این گروه آگاه بوده و آن را بهعنوان ابزاری برای بیثباتسازی ایران تلقی میکردند.
حمایت از گروههای شورشی در سوریه
در جریان جنگ داخلی سوریه (2011 به بعد)، ایالات متحده از برخی گروههای شورشی مخالف دولت بشار اسد حمایت کرد که برخی از آنها با گروههای تندرو مانند جبههالنصره (شاخه القاعده در سوریه) ارتباط داشتند. این حمایتها بهطور غیرمستقیم به تضعیف متحدان ایران (دولت سوریه و حزبالله) منجر شد. این گروههای شورشی اساساً بهعنوان گروههای نیابتی از طرف آمریکا و کشورهای مرتجع منطقهای به مقابله با جریان مقاومت پرداختند. ایالات متحده و متحدانش از گروههای شورشی تحت عنوان «معارضان میانهرو» حمایت کردند تا دولت اسد را سرنگون کنند. برنامههای سیا و وزارت دفاع آمریکا برای آموزش و تسلیح گروههای شورشی در سوریه، مانند برنامه «Timber Sycamore»به برخی گروههای تندرو مانند جبههالنصره کمک غیرمستقیم کرد. اسناد منتشرشده نشان میدهند که آمریکا با تسلیح این گروهها نقش مهمی در اقدامات این گروهکهای تروریستی داشته است. برخی پستهای شبکههای اجتماعی، مانند اظهارات تولسی گابارد، ادعا کردهاند که آمریکا بهطور غیرمستقیم از گروههایی مانند جبههالنصره، احرارالشام و حتی داعش حمایت کرده است. این ادعاها، اگرچه بحثبرانگیزند، نشاندهنده انتقادات داخلی در آمریکا از سیاستهای مداخلهجویانه است.
گروهکهای تروریستی چگونه با فعالیت در شبکههای اجتماعی به ابزار دشمن در بهراهانداختن تروریسم رسانهای علیه ملت ایران تبدیل میشوند؟
گروهکهای تروریستی با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی به ابزارهای مؤثری برای دشمنان در بهراهانداختن تروریسم رسانهای علیه ملت ایران تبدیل میشوند. تروریسم رسانهای به استفاده از رسانهها و پلتفرمهای دیجیتال برای انتشار ترس، نفرت، اطلاعات جعلی و روایتهای تحریفشده با هدف تضعیف انسجام اجتماعی، مشروعیتزدایی از دولت و ایجاد بیثباتی روانی و سیاسی اطلاق میشود. این گروهها با استفاده از ویژگیهای شبکههای اجتماعی، مانند دسترسی گسترده، سرعت انتشار و قابلیت هدفگذاری مخاطبان، بهعنوان بازوهای نیابتی دشمنان عمل میکنند. در ادامه، چگونگی این فرایند و مکانیسمهای آن علیه ملت ایران بررسی میشود.
این گروهکهای تروریستی از طریق انتشار جعلی و تحریف واقعیتها در مورد وضعیت جامعه ایران در پی ایجاد و توسعه ناامیدی، کاهش اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی و گسترش نارضایتیهای اجتماعی و ایجاد ناآرامی و ناامنی روانی و شناختی در جامعه هستند. این گروهکها با استفاده از فعالیت در شبکههای اجتماعی پربازدید، از جمله تلگرام، توییتر (ایکس) و اینستاگرام، به بازنشر اخبار و تصاویر جعلی میپردازند. این گروهکها همچنین با ترویج افکار و اندیشههای تفرقهافکنانه از طریق گزارههای قومیتی، فرقهای و مذهبی به دنبال تحریک احساسات قومگرایانه با هدف جداییطلبی و تجزیهطلبی هستند. این اقدامات با هدف تضعیف انسجام و همبستگی ملی ایرانیان و تشدید دوقطبیهای قومی و مذهبی به منظور بیثباتسازی سیاسی انجام میشوند. از جمله اهداف دیگر این گروهکهای تروریستی ایجاد و توسعه ترس، هراس و ناامنی شناختی و روانی است. ایجاد فضای ترس و ناامنی روانی موجب شکستن روحیه ملی و اراده، عزم مقاومت و ایستادگی یک ملت شده و موجبات تسلط دشمنان بر جامعه هدف را فراهم میآورد. همچنین گروهکهای تروریستی با انتشار و بازنشر محتواهای ایدئولوژیک سعی در تحریک احساسات جوانان و جذب آنها دارند. این گروهکها پس از جذب جوانان، با برگزاری دورههای آموزشی فشرده، جوانان را برای عملیاتهای تروریستی آماده میکنند. همچنین این گروهکها به منظور دریافت کمکهای کشورهای معاند اقدام به جاسوسی و فروش اطلاعات حساس کشورهای هدف میکنند. در این راستا، این گروهکها با همکاری شبکههای جاسوسی کشورهای غربی در تلاش برای جذب کمکهای مالی و لجستیکی هستند.
با توجه به همکاری تاریخی آمریکا با گروهکهای تروریستی (مانند منافقین و داعش) در جنگهای هیبریدی، چه مکانیسمهای جدیدی برای مقابله با ترکیب تروریسم سایبری و عملیات روانی این گروهکها در فضای مجازی پیشنهاد میکنید؟
برای مقابله با تروریسم سایبری و عملیات روانی و شناختی گروهکهای تروریستی در فضای مجازی، بهویژه در چهارچوب جنگهای هیبریدی، نیاز به رویکردهای چندوجهی و نوین است که ترکیبی از فناوری، سیاستگذاری، آموزش عمومی و همکاری بینالمللی باشد. این گروهکها با استفاده از شبکههای اجتماعی و ابزارهای سایبری، به انتشار اطلاعات جعلی، تحریک خشونت، جذب نیرو و ایجاد بیثباتی روانی میپردازند. با توجه به همکاری تاریخی ایالات متحده با برخی گروههای تروریستی در جنگهای نیابتی علیه ایران (مانند حمایت غیرمستقیم از منافقین یا گروههای تکفیری در منطقه)، مقابله با این تهدیدات نیازمند استراتژیهای پیشرفته، چندوجهی، دقیق و بومیشده است.
طراحی مکانیسم رصد و پایش سایبری
استفاده از الگوریتمهای هوش مصنوعی در حال حاضر از مهمترین ابزارهای رصد، پایش و تحلیل اطلاعات و دادههای منتشرشده از طریق گروهکهای تروریستی محسوب میشود. تهیه نظامنامه رصد و پایش و تحلیل دادهها توسط سازمان پدافند غیرعامل جزو ضروریترین نیازهاست. وجود یک نظامنامه رصد و پایش موجب ایجاد مکانیسم هماهنگ و یکپارچه دادهها خواهد شد. البته در این زمینه قرارگاههایی ایجاد شده، از جمله قرارگاه فضای مجازی، اما نیازمند توسعه و بهروزرسانی است تا از طریق تحلیل دادهها، محتواهای مخرب ردیابی و راهکارهای مقابله با آن طراحی و تدوین شود.
توسعه و روزآمدسازی زیرساختهای دفاع سایبری ملی
ایجاد یک فرماندهی مرکزی سایبری برای هماهنگی بین نهادهای نظامی، امنیتی و غیرنظامی در دفاع از زیرساختهای دیجیتال و مقابله با حملات سایبری گروههای تروریستی میتواند در جلوگیری از تشتت و ایجاد هماهنگی و همافزایی در مقابله با تحرکات تروریستی مؤثر باشد. این شامل حفاظت از زیرساختهای حساس (مانند شبکههای بانکی یا انرژی) و پاسخ سریع به حملات سایبری است. این اقدام از طریق تقویت پدافند غیرعامل سایبری با استفاده از فایروالهای پیشرفته، رمزنگاری قوی و سیستمهای تشخیص نفوذ و با بهرهگیری از توانمندیهای بومی و داخلی انجام میشود. برای نمونه، رژیم صهیونیستی با استفاده از فناوریهای سایبری از طریق منفجر کردن پیجرها موجب شهادت و جانبازی تعداد زیادی از مجاهدین حزبالله لبنان شد. همچنین در جنگ تحمیلی دوازدهروزه آمریکا و رژیم صهیونیستی شاهد استفاده حجم عظیمی از عملیات سایبری توسط واحد سایبری 8200 رژیم صهیونی علیه کشورمان بودیم. هک حسابهای بانکی و بخشی از پدافند هوایی کشور از نمونههای جنگ دوازدهروزه تحمیلی است که نشاندهنده نیاز به بازتعریف نظامنامههای دفاع سایبری در کشور متناسب با شرایط جدید است.
ارتقای سواد رسانهای و آموزش عمومی
ارتقای سواد رسانهای از طریق توسعه آموزشهای عمومی رسانهای برای افزایش آگاهی شهروندان درباره شناسایی اخبار جعلی، پروپاگاندا و تکنیکهای عملیات روانی یکی از مهمترین راهکارهای مقابله با جنگ شناختی و عملیات روانی دشمن است. این برنامهها میبایستی بهطور منظم و مداوم از طریق نهادهای آموزشی و رسانه ملی انجام شود. به نظر میرسد تهیه نظامنامه ملی سواد رسانهای و بهروزرسانی اسناد بالادستی در این مورد ضروری است. جنگ تحمیلی دوازدهروزه آمریکا و رژیم صهیونیستی کلکسیونی از عملیات شناختی و رسانهای دشمن بود که نیازمند تحقیق و بررسی جداگانه و مفصلی است. اما برای نمونه، انتشار خبرها و تحلیلهای جعلی بهمنظور ایجاد و توسعه ترس و هراس در جامعه و شکستن اراده و عزم مقاومت و ایستادگی انجام شد که میتوان آن را بهعنوان نمونه ارائه کرد.
توسعه همکاریهای منطقهای و فرامنطقهای
بهرهگیری از تکنولوژیهای جدید و استفاده از متحدان و ایجاد همگراییهای منطقهای و فرامنطقهای و اشتراکگذاری دادهها و اطلاعات میتواند مؤثر واقع شود. در این حوزه استفاده از نهادها و سازمانهای بینالمللی و کنشگری فعال در این سازمانها و تدوین و تصویب قوانین سختگیرانه و دستورالعملهای بینالمللی میتواند به کنترل و مهار جریان رسانهای گروهکهای تروریستی کمک کند.
برای نمونه، منافقین با استفاده از شبکههای اجتماعی مانند توییتر و تلگرام برای انتشار اخبار جعلی درباره خسارات حملات اسرائیل به ایران بهره بردند. این گروه با انتشار محتواهایی مانند «نابودی کامل تأسیسات هستهای ایران» یا «کشتهشدن تعداد زیادی از فرماندهان ارشد سپاه» سعی در بزرگنمایی تأثیر حملات و تضعیف روحیه عمومی ایرانیان داشت. برای نمونه، تولید پستهایی در شبکه X نشان میدهد که حسابهای وابسته به منافقین به دنبال ایجاد وحشت و ناامیدی در میان ایرانیان بودند.
همچنین گزارش والاستریت ژورنال از عملیات «نارنیا» و «عروسی خونین» اسرائیل در 13 ژوئن 2025 نشان میدهد که منافقین احتمالاً اطلاعات جاسوسی برای هدفگیری دانشمندان و فرماندهان ایرانی در اختیار موساد قرار دادهاند. این همکاری اطلاعاتی با انتشار محتوای هماهنگ در شبکههای اجتماعی تقویت شد تا تأثیر روانی حملات افزایش یابد. همچنین با توجه به اینکه یکی از اهداف رژیم صهیونیستی تجزیه ایران است، این رژیم با استفاده از گروههای تجزیهطلب مانند پژاک که در مناطق کردنشین ایران فعال هستند، از شبکههای اجتماعی برای ترویج روایتهای جداییطلبانه و تحریک اقلیتهای قومی در جریان حملات اسرائیل استفاده کرد. این گروهها با انتشار محتوای ویدئویی و متنی در اینستاگرام و تلگرام ادعا کردند که حملات اسرائیل به تأسیسات نظامی ایران نشاندهنده ضعف دولت مرکزی و فرصتی برای «قیام قومی» است. برای مثال، در جریان حملات ژوئن 2025، حسابهای اینستاگرامی منتسب به پژاک ویدئوهایی منتشر کردند که ادعا میکردند حملات اسرائیل به تأسیسات نظامی در پیرانشهر (منطقه کردنشین) به دلیل «سرکوب کردها» بوده است. این محتواها با هدف تحریک احساسات قومی و ایجاد شکاف اجتماعی منتشر شدند، در حالی که منابع رسمی نشان میدهند این حملات به تأسیسات هستهای ایران مرتبط بودهاند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/