بحران کم آبی در کهگیلویه و بویراحمد؛ از زمزمه چشمهها تا سرفه لولهها
کهگیلویه و بویراحمد، نامی که در پهنای زاگرس، مترادف با چشمههای جوشان، رودهای پرآب و دشتهای سبز بود و اما این روزها این نگین سبز، سرفههای خشک آب را از گلوی لولههایش میشنود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از یاسوج، بحران کمآبی نه یک پیشبینی دوردست، که واقعیتی عریان است که تار و پود زندگی روزمره را درنوردیده و در کوچهپسکوچههای شهر و روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد، نجواهایی میپیچد که عمق این فاجعه را با طنزی تلخ بیان میکند "وقتی آسفالت هم سیراب میشود!
آری، طنز تلخ اینجاست که اندک قطرات باران، تنها سهم خاک تشنه خیابانها میشود، در حالی که در خانهها، کابوس قطع یا افت شدید فشار آب، آرامش را ربوده است، این گزارش، روایتی است از این نبرد نابرابر با عطش، گشت و گذاری است در میان ابعاد پنهان بحران و مهمتر از آن، جستجویی است برای یافتن پاسخ این پرسش بنیادین که در این رزمگاه خشکی، قهرمانان گمنام ما یعنی مردم چگونه میتوانند سپر و شمشیر به دست گیرند؟
گام که در خیابانهای یاسوج میگذاری، شهر در نگاه اول آرام و زیباست، اما کمی دقیقتر که میشوی، نشانهها خودنمایی میکنند؛ پمپهای آب خانگی که از سحر تا نیمهشب با غرشهایشان، سکوت شب را میدرند تا شاید قطرهای آب را از اعماق زمین بجوشانند.
مخازن آبی که همچون سربازان خط مقدم بر فراز پشتبامها صف کشیدهاند، گویی برای نبردی بیامان آمادهاند و در برخی مناطق، داستان جیرهبندی پنهان آب به یک روتین روزمره تبدیل شده است و ساعاتی در روز که فشار آب به قدری افت میکند که حتی وضو گرفتن هم دشوار میشود، چه رسد به دوش گرفتن یا شستشوی لباس.
تصاویر فراتر از زندگی شهری، قلب آدم را میفشارد و در دل طبیعت بکر کهگیلویه و بویراحمد، زخمها عمیقترند؛ رودخانههای بیرمق بشار و "مارون، نامهایی که هیبتشان لرزه بر اندام میانداخت، اینک با آبی کمتوان و بعضاً لکههای خشک، حکایت از ضعف دارند و بسیاری از چشمههای فصلی که در بهار، زندگی را در رگهای دشت و کوه جاری میکردند، اینک تنها با دهانهای خشک و سنگیشان به آسمان نگاه میکنند و در حاشیه شهرها و روستاها، باغهایی که زمانی با طراوتشان چشمنواز بودند، حالا با درختان پژمرده و برگهای زرد، داستان کشاورزان ناامید را روایت میکنند که چشم امیدشان به اندک آب باقیمانده است.
این مشاهدات خبرنگاران تسنیم در مناطق مختلف استان کهگیلویه و بویراحمد فراتر از یک آمار خشک و خالی، زنگ خطری است که برای آیندهای نه چندان دور به صدا درآمده؛ آیندهای که در آن آسفالت شاید سیراب شود، اما زندگی انسان و طبیعت در خطر تشنگی ابدی قرار گیرد.
نبضِ تپنده عطش در روایتها
برای لمس عمیقتر این بحران، به میان مردم رفتیم و هر کدام داستانی داشتند؛ روایتی از زندگی روزمره در سایه کمآبی، که تلخی و امید را در هم میآمیخت.
مادر اکرم پیرزن روستایی با دستانی پینه بسته به خبرنگار تسنیم میگوید: پسر جان، ما از بچگی یادمان است که آب از هر سنگی میجوشید والان باید کاسه به دست بریم دنبال آب. گاو و گوسفندانمان تشنهاند و این زمینها که پدری ماست، دارد خشک میشود، آخه چطور؟ آسمون چرا اینقدر قهر کرده با ما؟" اشک در چشمانش حلقه میزند، اما لبخند میزند: خدا بزرگ است، ما هم هر کاری از دستمون بربیاد، میکنیم.
آقای صالحی، معلم بازنشسته و فعال محیط زیست نیز گفت: ما نسلهایی بودیم که قدر آب را ندانستیم. آن زمان که آب فراوان بود، فکر نمیکردیم یه روزی حتی برای یک لیوان آب شرب هم نگران شویم و این حرف آسفالت هم سیراب می شود، شوخی نیست. تلنگره و باید هم مسئولین و هم مردم بیدار باشیم و این بحران فقط با سطل و سطل آب آوردن حل نمی شود، با تغییر نگرش و سبک زندگی حل می شود. او با جدیت ادامه میدهد: باید بپذیریم، ما هم بخشی از مشکل بودیم. حالا وقت آن بوده که بخشی از راهحل باشیم.
مریم، دانشجوی جوان که برای تعطیلات به شهرش مارگون بازگشته است نیز میگوید: فکر میکردم تو شهر بزرگ مشکلات آب هست، اینجا که طبیعت داشتیم دیگه نه. اما وقتی آمدیم دیدم وضعیت خیلی جدی است و دیگر آن قدر راحت دوش نمیگیریم، لباسهایم را با وسواس بیشتری شست و شو میکنم و حتی دوستان را نیز تشویق میکنم. حس میکنم یک مسئولیت فردی داریم برای نجات استان کهگیلویه و بویراحمد.
این روایتها، تنها بخشی از انبوه دغدغههای مردمی است که هر روز با بحران آب دست و پنجه نرم میکنند و اما در کنار گلایهها، کورسوی امیدی نیز به چشم میخورد؛ امید به همیاری، به تغییر و به آیندهای که در آن، آب دوباره مایه حیات شود، نه مایه تشنگی.
بحران کمآبی در کهگیلویه و بویراحمد دیگر یک زنگ خطر نیست، بلکه آژیر قرمزی است که باید به آن گوش فرا داد. جمله وقتی آسفالت هم سیراب میشود! یک استعاره تلخ از وضعیتی است که در آن، اولویتها جابجا شدهاند و حل این بحران، نیازمند یک اراده جمعی و ملی است؛ از برنامهریزیهای کلان دولتی برای مدیریت منابع و توسعه زیرساختها، تا تغییرات بنیادین در الگوهای مصرف. اما در این میان، نقش هر شهروند، محوری و بیبدیل است.
چه باید کرد!
اقتصاد آب در خانه دیگر باید به یک راهبرد برای مردم تبدیل شود به این معنا که کاهش زمان دوش گرفتن باید در دستور کار باشد زیرا هر یک دقیقه، لیترها آب را حفظ میکند و در واقع دوش گرفتن باید به ماموریت به جای تفریح تبدیل شود و باید بدانیم هنگام مسواک زدن، وضو گرفتن، اصلاح صورت یا شستشوی ظروف بستن شیر آب یک عادت نجاتبخش بوده و روشن کردن ماشین لباسشویی و ظرفشویی فقط با ظرفیت کامل، یک اصل اقتصادی و زیستمحیطی است و تعمیر نشتیهای پیدا و پنهان را جدی بگیریم زیرا حتی یک چکه آب در ساعت، در ماه به صدها لیتر هدررفت تبدیل میشود.
آبیاری هوشمند فضای سبز راهبردی دیگری است که باید در دستور کار قرار گیرد و ساعات طلایی آبیاری را باید بشناسیم و بدانیم که آبیاری در اوایل صبح یا غروب، تبخیر آب را به حداقل میرساند و تشویق به استفاده از سیستمهای آبیاری قطرهای و غرقابی نکردن باغچهها و ترویج کشت گیاهانی که با سازگار با اقلیم منطقه با نیاز به آب کمتر نیز اولویت بدانیم.
در این شرایط تغییر سبک زندگی و فرهنگ مصرف خیلی ضروری است و در این راستا باید شستشوی خودرو با سطل و اسفنج، نظافت حیاط با جارو به جای شلنگ آب، جمعآوری آبهای مصارف غیرشرب (مثل آب شستشوی میوه و سبزی) برای آبیاری گلدانها یا شستشوی اولیه و تبدیل شدن به یک سفیر آب در خانواده، محل کار و جامعه و آموزش کودکان و نوجوانان از اهمیت آب برای خود به یک دغدغه تبدیل کنیم.
گزارشگری مسئولانه را نباید فراموش کنیم و به عنوان چشم بینای شرکت آبفا هرگونه هدررفت آب در معابر عمومی، شکستگی لولهها و شیرهای آب را فوراً به اداره آب و فاضلاب گزارش دهیم.
به گزارش تسنیم، این بحران نه تنها تهدید بلکه فرصتی است برای بازنگری در رابطه انسان با طبیعت. و کهگیلویه و بویراحمد، سرزمین بلوطهای کهنسال و رودهای خروشان، میتواند با همت والای مردمانش، این نبرد با عطش را به پیروزی بدل کند. آب هست، اما محدود است؛ بیایید با همدلی و مسئولیتپذیری، نه تنها آن را برای خود، که برای نسلهای آینده نیز حفظ کنیم و نشان دهیم که حتی وقتی "آسفالت هم سیراب میشود"، مردم این سرزمین، تشنه زندگی پایدار و هوشمندانه خواهند ماند.
انتهای پیام/