ابوترابیفرد؛ مردی شبیه امام موسی صدر که که شمع محفل آزادگان شد
نویسنده کتاب «پاسیاد پسر خاک» میگوید: نگاه اخلاقمدارانه مرحوم ابوترابی بر محور انسان بود؛ انسان فارغ از قومیت، تفکر سیاسی و نوع جهانبینی.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «پاسیاد پسر خاک»، از جمله کتابهایی است که تلاش دارد تصویری روشن از مردی ارائه دهد که فصلالخطاب سخن مؤمنانهاش، «انسان بود و انسانیت؛ معرفت بود و آگاهی، صلح بود و مهربانی».
محمد قبادی که اهالی تاریخ انقلاب، او را با آثار متعددی میشناسند و از نویسندگان خوشذوق این حوزه است، در «پاسیاد پسر خاک» داستان زندگی مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابی فرد را به رشته تحریر درآوده است. مرحوم ابوترابی فرد که بعدها به «سید آزادگان» شهره شد، هشت سال از عمر شریفش را در اردوگاههای عراق سپری کرد، اما چه باک از عمر رفته برای مردی که در زندانهای تاریک و سرد عراق، خود شمع امیدی بود برای دل صدها اسیری که آرزوهایشان را برای وطن، پشت دیوارهای بلند و سرد اردوگاه، رها کرده بودند. خواندن زندگی مرحوم ابوترابی فرد در «پاسیاد پسر خاک» و دیگر آثاری که با همین محوریت نوشته شدهاند، پیام بزرگی برای همه ما دارد؛ آن هم در شرایطی که حفظ وطن برای همه مردم با اعتقادات و باورهای مختلف، فصل مشترکی است.
بیستمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با عنوان رویداد ملی «آزادگان ایران»، روز 7 شهریور 1404 در قزوین برگزار میشود و در این مراسم، تقریظ حضرت آیتالله العظمی خامنهای بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» برای نخستینبار منتشر خواهد شد. خبرگزاری تسنیم به همین مناسبت با قبادی، نویسنده اثر، به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید:
*تسنیم: آقای قبادی در مقدمه «پاسیاد پسر خاک» فرمودهاید که کتاب براساس دغدغه شما برای شناخت بیشتر مرحوم ابوترابی فرد شکل گرفته است. تأکید کردهاید که شخصیت ایشان برای شما جذاب بوده و هست. با توجه به اینکه برای نگارش کتاب از منابع مختلف بهره بردهاید و با مرحوم ابوترابی در تعامل هم بودهاید، بفرمایید که چه ویژگی در شخصیت ایشان برای شما جذاب بود که جرقه اولیه نگارش کتاب را زد؟
بله، همینطور است. در واقع این کتاب براساس دغدغه شخصی من برای شناخت و معرفی بیشتر مرحوم آقای ابوترابی فرد نوشته شد. بعد از فوت ایشان تعدادی کتابچه کوچک درباره ایشان منتشر شد، اما اقناعکننده من نبود که میخواستم درباره مرحوم ابوترابی بیشتر بدانم. هیچوقت به درستی کسی تحقیق نکرده بود که پیشه ایشان چه بوده است؟ کجا درس خواند؟ در دهه 40 و 50 و در نهضت امام(ره) چه نقشی داشت؟ در جنگ چه فعالیتهایی انجام داد و چطور به اسارت درآمد؟ ... در حالی که تبلور حضور ایشان در چهاردیواری اسارت و موقعیتهای مختلف انقلاب بسیار درخشان بود. به همین دلیل به این نتیجه رسیدم که بهترین کار این است که دست به قلم شوم، اگر موفق شدم، هم خودم و هم جامعه شناخت کاملتری نسبت به ایشان پیدا میکنیم. دست به کار شدم، منابع کتابخانهای و منابعی را که از مرحوم ابوترابی باقی مانده بود، بررسی کردم.
همیشه در مسجد امام حسین(ع) در تهران ایشان و پدر بزرگوارشان، مرحوم سیدعباس ابوترابی را میدیدم. آقای ابوترابی یک ویژگی داشتند که مختص به خودش بود و در ضمیرش نهادینه شده بود، و آن احساس مسئولیتی بود که ایشان نسبت به آدمهای اطراف و جامعه داشت. این احساس مسئولیت در رفتارش نمایان بود. بعد از نماز مغرب و عشا، در مسجد مینشست و به حرفهای آدمهای مختلف گوش میداد و اگر نیاز بود، توصیهنامهای مینوشت و سعی میکرد از این طریق، از مردم حمایت کند و مایه آرامش افراد باشد.
آقای ابوترابی ویژگیهای مختلفی داشت، اما همراهی کردن با جامعه و گوش کردن به حرفهای آنها، ویژگی بود که در اردوگاه و حتی بعد از اردوگاه در منش او نمایان بود. همه این اتفاقات حاصل تجربیاتی بود که در دهههای قبل از اسارت و در بستر خانوادگی ایشان شکل گرفته بود. پدربزرگ مادری(آیتالله سیدمحمدباقر علوی قزوینی) و پدربزرگ پدری ایشان(آقا سید ابوتراب حسینی) هر دو از مراجع تقلید و از علمای مشهور و صاحب نفوذ قزوین بودند و در میان مردم از جایگاه ویژهای برخوردار. این جایگاه را میتوان برای پدر ایشان، مرحوم عباس ابوترابی فرد، نیز قائل بود. آقای ابوترابی در چنین خانوادهای متولد شد. از سوی دیگر، تحصیلات در مشهد، قم و نجف این زمینه را در نهاد ایشان پررنگتر کرد.
مرحوم ابوترابی فرد در جریان مبارزات انقلابی نقش تأثیرگذاری داشت، به دلیل فعالیتهای سیاسی در نجف، مدتی در زندان قصر تهران محبوس بود، بعد از آن دوشادوش شهید اندرزگو فعالیتهای خود را ادامه داد. پس از پیروزی انقلاب، نیز این نقش کمرنگ نشد و ایشان را میتوان در موقعیتهایی مانند کمیته انقلاب اسلامی قزوین، کمیته امداد امام خمینی(ره) و ریاست شورای شهر قزوین دید. پس از شروع جنگ نیز ایشان به مجموعه شهید چمران در جنگهای نامنظم پیوست و ... تمام این فعالیتها و داشتن چنین عقبهای، مرحوم ابوترابی فرد را به یک پختگی رساند که در رفتار ایشان تبلور یافته بود.
*تسنیم: به نظر میرسد که منش اخلاقی مرحوم ابوترابی در مواجهه با افراد با علقه و عقیده مختلف، بسیار شبیه امام موسی صدر است. منش اخلاقی که در آن جذب حداکثری و مد نظر داشتن اسلام رحمانی، جزو اولویتهاست.
دقیقاً همینطور است. نگاه اخلاقمدارانه ایشان بر محور انسان بود؛ انسان فارغ از قومیت، تفکر سیاسی و نوع نگاه جهانبینی. توجه ایشان به انسان، به ما هو انسان بود و به کرامت او نظر داشت؛ چنانکه این نوع نگاه را نیز میتوان در منش امام موسی صدر دید. این نقل قول معروف از امام موسی صدر که گفته بود: «برای انسانیت گرد هم آمدهایم»، در واقع برآمده از همین جریان فکری است.
جالب است که خانواده مرحوم ابوترابی در کوچهای زندگی میکردند که خانواده امام موسی صدر نیز بودند. در واقع میتوان گفت این دو بزرگوار، بچهمحل بودند. در کوچهای به نام «کوچه آقایون» که البته چرایی شکلگیری آن نیز خود داستان مفصلی دارد.
این خانوادهها همدیگر را میدیدند و میتوان گفت که هر دو خانواده، پیشرو بودند و یک گام جلوتر از جامعه خود حرکت میکردند. تأثیر این منش خانوادگی را میتوان در تعامل مرحوم ابوترابی در جامعه اردوگاهی در عراق و جامعه ایران پس از بازگشت به وطن دید.
*تسنیم: تأمل در این سبک زندگی و منش اخلاقی از امثال مرحوم ابوترابی فرد چه درسهایی برای امروز ما دارد؟ آن هم در شرایطی که حفظ وحدت و انسجام ملی، از با اهمیتترین موضوعات و نیازهای ماست.
نه نیاز امروز که نیاز همه دوران ماست که به بزرگان و شخصیتهای تأثیرگذار توجه کنیم و از شیوه زندگی او درس بگیریم. زندگی مرحوم ابوترابی فرد نیز از این قاعده مستثنی نیست. رفتار و منش او، به ویژه در دوران اسارت، چنان بود که امروز هم میتوانیم در زندگیمان جاری کنیم. تأمل در زندگی ایشان به ما میآموزد که افراد مختلف با اعتقادات و باورهای گوناگون را به احسن وجه تحمل کنیم، ممکن است فردی نگاه متفاوتی با ما داشته باشد؛ نه تنها دیدگاه سیاسی که مسائل مختلف فرهنگی، اجتماعی و ... . باید بپذیریم که زیبایی جامعه به این متفاوت بودن آدمها، کنار هم قرار گرفتن آنها و درک کردن همدیگر است.
خاطرات اسرایی که آزاد شدن، به خوبی سبک زندگی و نگاه ایشان را در این زمینه بیان میکند که آقای ابوترابی حتی با فردی که ممکن بود در برخی مسائل نظر متفاوت داشت، نیز اخلاقمدارانه رفتار میکرد.
*تسنیم: «پاسیاد پسر خاک»، عنوان جذابی دارد که فارغ از نگاههای کلیشهای انتخاب شده است.
بله، من خودم عنوانش را خیلی دوست دارم. هر وقت میخواهم خودم را معرفی کنم، میگویم نویسنده کتاب «پاسیاد پسر خاک» هستم. به نظرم عنوان کاملی است، کلیشه نیست و متفاوت است که البته تمامی کلمات آن هم فارسی است.
این عنوان را آقای هدایتالله بهبودی که در زمان انتشار کتاب، مدیریت دفتر انقلاب اسلامی حوزه هنری را برعهده داشت، انتخاب کرد. به خاطر اعتمادی که به ایشان داشتم، درخواست کردم که عنوان کتاب را انتخاب کند. آقای بهبودی هم به مزاح گفت که پدر و مادر این کتاب کس دیگری است، من چرا انتخاب کنم؟ آقای بهبودی بسیار با تجربه و خوشفکر است، وقتی از ایشان درخواست کردم، پذیرفت و دو روز بعد عنوان «پاسیاد پسر خاک» را پیشنهاد داد؛ عنوانی که برای من جذاب بود و بدون هیچ ملاحظهای پذیرفتم.
انتهای پیام/